close

نجات‌بخشی آگاهی

نامه‌ای برای خواهرانم (قسمت ۹)

اگر یک نوزاد دختر در افغانستان متولد شود، احتمال این‌که زندگی پر رنج و عذابی داشته باشد بسیار بیشتر از این است که یک زندگی عادی و انسانی داشته باشد. البته این وضعیت به‌طور کلی هم برای زنان و هم برای مردان افغانستان قابل تعمیم است ولی زنان و دختران در معرض آسیب‌ها و رنج‌هایی قرار می‌گیرند که اکثرا باعث و بانی آن مردان و نظام مردسالاری است. از سوءاستفاده و آزار و اذیت جنسی در کودکی و محرومیت از آموزش، تحصیل و کار گرفته تا ازدواج اجباری، فرزندآوری تمام عمر، اجبار به زندگی با شوهران چندزنه، مرگ‌ومیر ناشی از زایمان و خشونت خانگی.

زنان و دخترانی که در درون فرهنگ مردسالاری و جنسیت‌زده‌ی افغانستان تولد و بزرگ می‌شوند برای‌شان قابل درک و تشخیص نیست، زیرا نسبت به وضعیت خود و این نظام آگاهی ندارند و در آن حل می‌شوند؛ طوری که آن را جزء روند عادی و طبیعی زندگی می‌دانند. به همین سبب است دختران و زنانی که قربانی تبعیض و فرهنگ مردسالاری اند، معمولا خودشان را مقصر وضعیت بد زندگی‌شان می‌دانند.

بگذارید با یک مثال ساده توضیحش بدهم. معمولا وقتی یک زن خانه‌دار کم‌سواد مورد خشونت و بدرفتاری یکی از مردان خانواده‌ی پدر، برادر یا شوهر قرار می‌گیرد، در حالت اول فکر می‌کند به علت این‌که طبق خواست یا سلیقه‌ی آن‌ها عمل نکرده، مستحق این خشونت بوده است. در حالت دوم اگر نسبت به وضعیت خود و موقعیت زن بودنش در این جامعه آگاهی داشته باشد، حداقل اعتراض می‌کند و از حق خود دفاع می‌کند و در وضعیت طالبانی موجود از دیگر زنان خانواده کمک می‌طلبد. پاسخ احتمالی‌ای که از جانب مادر یا دیگر زنان مسن‌تر خانواده می‌شنود، چیزی شبیه این خواهد بود: «خیره، مرد است دگه، قهر داره.» معنای نهفته در این پاسخ این است که به‌جای ناراحت شدن، صبر و تحمل خود را بیشتر کن، زیرا مورد خشم و خشونت مردان واقع شدن امر طبیعی است و به‌عنوان یک زن باید آن را پذیرفت.

نکته دیگری که در این مثال می‌توان یافت، نقش خود زنان به‌عنوان بازتولیدکننده و اجراکننده‌ی نظام مردسالاری و تبعیض جنسیتی است. اکثر زنانی که از آموزش و آگاهی محروم مانده‌اند و خود قربانی این فرهنگ و نظام بوده‌اند، در نقش مجری این فرهنگ در می‌آیند و آن را روی زنان زیردست خود، دختر، عروس و نواده‌های خود اعمال می‌کنند و این چرخه‌ی تبعیض را ادامه می‌دهند.

به‌عنوان یک دختر مهم‌ترین سؤالی که از خود می‌توانید بپرسید این است که چگونه زندگی‌ام را از معرض این فرهنگ و نظام حفظ کنم.

من فکر می‌کنم تأثیرگذارترین ابزار برای ایستادن در مقابل فرهنگ مردسالاری و تبعیض و نابرابری‌های جنسیتی، آگاهی است. منظورم از آگاهی این است که میزان اطلاعات و فهم شما به جایی برسد که قادر به درک و تشخیص رفتارها و کردارهایی شوید که به‌خاطر جنسیت تان در زندگی خانوادگی و اجتماعی جریان دارد. حتا کوچک‌ترین رفتارها و حرف‌ها هم معنادار و دارای کدهای جنسیتی اند. شما زمانی می‌توانید معنای نهفته در پشت آن را بفهمید و درک کنید که آگاهی و دید انتقادی پیدا کنید.

چطور به این آگاهی برسیم؟

رسیدن به آگاهی در جامعه‌ی افغانستان به سادگی میسر نمی‌شود، زیرا برابری جنسیتی نه در سیستم آموزشی وجود دارد، نه پدر و مادرها در موردش آگاهی دارند و نه در فرهنگ عمومی جایی دارد. بنابراین، به‌عنوان یک مسئولیت فردی لازم است که خودتان کنجکاوانه دنبالش بروید، بسیار بخوانید و خود را در معرض محصولات فرهنگی کشورهای مدرن‌تر قرار دهید. خواندن کتاب در حوزه‌ی مطالعات زنان، رمان، داستان، نمایش‌نامه، بیوگرافی، دیدن فیلم‌های خوب و شنیدن پادکست درباره‌ی وضعیت زندگی زنان در کشورهای مختلف می‌تواند بسیار تأثیرگذار باشد.

البته یک مشکل جدی که دست ما را برای استفاده از این محصولات می‌بندد، یک‌زبانه بودن است. خصوصا زبان‌های رایج در افغانستان شما را در دنیای کوچک فرهنگی همین منطقه نگه می‌دارد. نام این وضعیت را من می‌گذارم ایزوله‌ی زبانی. این وضعیتی است که به‌خاطر ناآشنایی با یک زبان بین‌المللی و یا زبان یک جامعه‌ی مدرن‌تر، در فضای کوچک و بسته‌ی فرهنگی منطقه‌ی خود محدود می‌مانیم و از وصل شدن به دنیای مدرن و محصولات فرهنگی متنوع کشورهای توسعه‌یافته باز می‌مانیم.

روی‌هم‌رفته رسیدن به آگاهی یکباره اتفاق نمی‌افتد. جریانی است آهسته و پیوسته که همزمان با شکل‌گیری شخصیت ما گسترش می‌یابد.

امید

شما به‌عنوان یک دختر چه چالش‌ها و مشکلاتی را در زندگی روزانه‌ی خود تجربه می‌کنید؟

اگر دوست دارید این دست مشکلات و محدودیت‌های دخترانه را که در زندگی خود تجربه می‌کنید، بنویسید و از طریق این لینک واتس‌اپ ارسال کنید: https://wa.link/ldtei7