close
Photo: subhekabul / Aliakbar Khairkhawa

دست‌فروشی زنان؛ از خیابان تا زندان

در یکی از روزهای فصل تابستان و در گرمای ۴۴ درجه‌ی سانتی‌گراد، زن جوانی با کراچی دستی‌اش در خیابان پر ازدحام در شهر کابل دست‌فروشی می‌کند تا به ‌قول خودش، «چرخ زندگی‌اش را بچرخاند». متاع صنوبر (مستعار) دست‌مال کاغذی، جوراب، لیف و اسفنج ظرف‌شویی است.

او با لباس سر تا پا سیاه، هر روز صبح با کراچی دستی‌اش از خانه خارج شده و تا غروب در جاده‌های کابل دست‌فروشی می‌کند. او وقتی از سختی زندگی‌اش می‌گوید اشک از چشمانش جاری می‌شود؛ «من از روی ناچاری در خیابان‌های کابل دست‌فروشی می‌کنم، درحالی‌که قبلا (در دوران حکومت پیشین) مجبور به چنین کاری نبودم.»

شوهر صنوبر قبل از به ‌قدرت رسیدن مجدد طالبان بر کشور، در صف نیروهای کماندوی ارتش پیشین افغانستان کار می‌کرد و با تسلط طالبان، خانه‌نشین شد. صنوبر یک بار از سوی طالبان به‌خاطر دست‌فروشی زندانی شده است. صنوبر می‌گوید که یکی از روزهای تابستان نیروهای طالبان وی را به‌بهانه‌ی توزیع کمک به رنجر خواستند و سپس به جرم دست‌فروشی در خیابان‌های کابل به زندان منتقل کردند. او از ده صبح الی ۱۱ شب در زندان بادام‌باغ کابل زندانی بوده است؛ «نیروهای مرد طالبان وارد زندان زنانه نمی‌شدند، اما مأموران زن زندان بسیار وحشی بودند.»

این زن جوان روایت می‌کند که سخت‌ترین شب زندگی‌اش را در زندان طالبان سپری کرده است؛ «در زندان بادام‌باغ سرم را به دیوار زدم؛ چنان که از سرم خون باد شد. می‌گفتم کاش این شب صبح نشود، کاش قیامت شود که دیگر دنیا را نبینم.»

نیروهای طالبان در زندان به صنوبر و دیگر زنان دست‌فروش وعده‌ی توزیع کمک از سوی سره‌ میاشت را دادند، اما به‌گفته‌ی صنوبر، این کمک‌ها به افراد نیازمند توزیع نمی‌شود؛ «تا امروز سره‌ میاشت یک افغانی هم کمک نکرده و همه‌ی حرف‌های‌شان دروغ است. من را به‌بهانه‌ی توزیع کمک بیومتریک کرده‌اند که برای ۳۰۰ نفر مستحقان کارت توزیع می‌کنند، اما واسطه‌بازی است. کارت‌ها را به زنان گدای‌گر توزیع کرده‌اند که حالا در شهر نو کراچی دارند. حتا من شاهد هستم که نماینده‌ی سره ‌میاشت به زنان گفت که برای تو کارت می‌دهم ولی کمک‌ها را باید نیم کنی.»

صف توزیع کمک در دوران حاکمیت طالبان/ شبکه‌های اجتماعی

درآمد ناچیز و متلک‌گویی

این زن جوان می‌گوید که بارها برای دریافت کمک عنوانی وزارت کار و امور اجتماعی طالبان عریضه نوشته است، اما این کار هیچ سودی در پی نداشته است؛ «گپ‌های وزارت کار و امور اجتماعی دروغ است که به افراد سر سرک کمک مالی می‌نماید. در عمل هیچ کمکی با زنان دست‌فروش صورت نگرفته است. من بارها برای درخواست وظیفه به این اداره عریضه کردم، اما هیچ توجهی در این قسمت صورت نگرفت. من تاهنوز از هیچ نهاد داخلی و خارجی کمک دریافت نکردم. صدای غریبانی که واسطه نداشته باشند، شنیده نمی‌شود و مستحق کمک هم نیستند. یا باید کدام وکیل کوچه را بشناسی، یا پول پرداخت کنی تا برایت کارت بدهد.»

در همین حال، نیروهای طالبان به زنان دست‌فروش، از جمله صنوبر که بیومتریک شده‌اند، هشدار داده‌اند که در صورت ادامه‌ی کار دست‌فروشی، این زنان را با کودک‌شان دست‌گیر و زندانی خواهند کرد. اما صنوبر می‌گوید که از روی اجبار به دست‌فروشی روی آورده است و اگر کار دیگر پیدا کند، هیچ گاهی به سطح خیابان دست‌فروشی نخواهد کرد.

صنوبر ادعای طالبان مبنی بر توزیع غرفه برای فروش کالا در شهر نو کابل را زیر پرسش می‌برد و می‌گوید که برخی از این غرفه‌ها به زنانی که در شهرداری کابل واسطه دارند، توزیع شده است؛ «حتا شاروالی رفتم که یک غرفه بدهید. جواب رد دادند و گفتند اصلا برای زنان اجازه نمی‌دهیم؛ اما زنان واسطه‌دار غرفه دارند.»

درآمد صنوبر از دست‌فروشی روزانه شصت افغانی است. اما مشکل او تنها درآمد کم و ساعت‌ها طولانی کار نیست. آزار کلامی و ریشخند مردم نیز ناراحتش می کند؛ «کسانی ‌که درک دارند و می‌فهمند که این زن از روی مجبوری در سرک برآمده، با من دل‌سوزی می‌کنند و به شهامت من آفرین می‌گویند. اما آزار و اذیت خیابانی زیاد می‌بینم. مردم شماره‌ی تلفن خود را می‌دهند. حتا خود طالبان از رنجر در پول‌های‌ پنجاه افغانی شماره‌های خود را برایم می‌دهند و دستمال می‌گیرند و می‌روند… گویا ما خراب هستیم که سر سرک کراچی‌رانی می‌کنیم… اگر ما در راه بد می‌رفتیم، چرا کراچی‌رانی می‌کردیم؟»

رنج زندگی

صنوبر تا صنف یازدهم درس خوانده، اما به‌گفته‌ی خودش، قربانی فرهنگ زن‌ستیز در خانواده‌اش شده است که با ممانعت مامایش دیگر اجازه‌ی رفتن به مکتب را بدست نیاوده است؛ «من اول‌نمره‌ی صنف خود بودم، اما مامای من به‌دلیل تنگ‌نظری‌اش به فامیلم پول قرض می‌داد و شرط می‌گذاشت که پدرم در مقابل پول قرض، مانع رفتنم به مکتب شود. من مجبور به ترک مکتب در صنف یازدهم شدم.»

صنوبر یک دختر دارد، اما از همین حالا نگران آینده‌ی او است. دختر صنوبر دانش‌آموز صنف ششم مکتب است و این آخرین سال آموزشی‌اش است. براساس فرمان طالبان در سپتامبر ۲۰۲۱، دختران بالای صنف ششم اجازه‌ی رفتن به مکتب را ندارند.

صنوبر تا پیش از روی‌کارآمدن مجدد طالبان به‌عنوان نگهبان در یکی از نهادهای خصوصی کار می‌کرد، اما با فرمان ممنوعیت کار زنان در نهادهای خصوصی از کارش بیکار شد. او در مدت یک سال خانه‌نشین بود تا از روی ناگزیری به دست‌فروشی در خیابان‌های کابل روی آورد.

صنوبر در یک خانه‌ی اجاره‌ای در حومه‌ی شهر کابل زندگی می‌کند و ماهانه دو هزار افغانی بابت کرایه پرداخت می‌کند. او از یک ماه به این‌سو، کرایه‌ی خانه‌اش را پرداخت نکرده است و در خطر اخراج از این خانه قرار دارد؛ «گاهی وقت نمی‌توانم کرایه‌ی خانه را سر وقت بپردازم. مالک خانه برای ما اخطار داده که اگر تا سه روز دیگر کرایه را پرداخت نکنم ما را از خانه بیرون می‌کند. اگر ما را از این خانه بکشند، من نمی‌توانم جای دیگر برای زندگی خانواده‌ی خود پیدا کنم چون شرایط کرایه گرفتن خانه سخت شده و مالکان خانه‌ها از من ضمانت‌‌خط می‌خواهند. در کنار این، مصارف کوچ‌کشی و پول برای دفترهای راهنمای معاملات زیاد است و من پول ندارم.»

رد شدن پس از بیومتریک

صنوبر پس از ساعت‌ها گشتن در خیابان‌های کابل خسته شده و در گوشه‌ی می‌نشیند. او می‌گوید شوهرش عضو پیشین نیروهای کماندو بوده است و به همین خاطر هیچ نهاد حکومتی طالبان برای او کار نمی‌دهد؛ «شوهرم همه‌ی مراحل آزمون بست‌های دولتی طالبان را طی می‌کند، اما در مرحله‌ی بیومترک برایش می‌گویند که برایت وظیفه نمی‌دهیم، چون در دولت قبلی وظیفه اجرا کردی.»

صنوبر می‌گوید که شوهرش دو مرتبه در جوار مسجد شاه دو شمشیره برای فروش میوه کراچی گذاشته بود، اما هر دو بار نیروهای طالبان کراچی‌اش را با خود بردند.

کار به‌عنوان دست‌فروش هم صنوبر و هم شوهرش را رنج می‌دهد، اما گزینه‌ی دیگری ندارند؛ «من  زمانی که خانه را ترک می‌کنم، شوهرم با ناراحتی و شرم زیاد می‌گوید که کاش شهید می‌شدم که این روزهایت را نمی‌دیدم.»