در کارگاه کوچک در حومهی شهر هرات، سمیه ۱۴ ساله به کمک قلاب نخهای قالین را با دقت میبافد. سمیه که روسری گلداری بر سر دارد، هشت ساعت در روز را در محیط نیمهروشن کارگاه قالینبافی مصروف کار است. او که پس از محرومشدن از مکتب مجبور شده به قالینبافی روی بیاورد، میگوید که بینایی چشمانش کم شده و معمولا کمردرد و پادرد دارد.
«کار قالینبافی سخت است و من گزینهی دیگری ندارم. من دستدرد، چشمدرد و کمردرد دارم و برای کاهش درد چند لحظهای وقفه گرفتهام تا کمی خستگی من رفع شود و پس به کارم ادامه میدهم. شبها کمردردی من بیشتر میشود و چشمهای من همیشه درد میکند.»
سمیه با تلاش زیاد توانسته است که از صفر تا صد طرح بافت قالینهای افغانی و ایرانی را یاد بگیرد. او حالا بهگونهی انفرادی میتواند بهروی قالین کار کند. سمیه میگوید که رویایش تا پیش از رویکارآمدن طالبان در قدرت، ختم تحصیل و استخدام بهعنوان آموزگار در یکی از مکاتب دخترانهی هرات بود که اینک نقش بر آب شده است؛ «اگر مکاتب بسته نمیشد حالا صنف نهم میبودم و میتوانستم تا صنف ۱۲ درس بخوانم و در آینده در یک مکتبی درس بدهم، چون معلمی را خیلی دوست دارم.»
سمیه میافزاید: «وقتی که در خانه بودم افسرده شده بودم و با خود گفتم که روی بیاورم به کارهای هنری تا سرگرم شوم. صنفیهای من هم بسیار افسرده شدند و دوست دارند که قالینباف شوند.»
سمیه عضو خانوادهی هفت نفری است و با کار کردن در کارگاه قالینبافی با پدرش در قسمت تأمین مصارف زندگیشان همکاری میکند؛ «ما چهار دختر هستیم که بهروی این قالین مصروف کار هستیم. هر قالین ششمتره به مدت شش ماه تکمیل میشود و بعد از فروش قالین، که معمولا به بیست هزار افغانی به فروش میرسد، در بین ما چهار نفر تقسیم میشود.»
رویای بربادرفته
در کنار سمیه، یکی دیگر از دختران محروم از آموزش بهنام رویا مصروف قالینبافی است. رویا ۱۶ سال دارد و تا صنف دهم درس خوانده است، اما برای فرار از گوشهنشینی -به توصیهی مادرش- به قالینبافی روی آورده است.
رویا به روزنامه اطلاعات روز میگوید که تحت حاکمیت طالبان هیچ امیدی برای بازگشایی مکاتب دخترانه ندارد و از شش ماه به اینسو، کار در کارگاه قالینبافی را آغاز کرده است. او از عوارض ناشی از ساعتهای پیهم در کارگاه قالینبافی آگاه است و میگوید: «دلیل آمدن من به کارگاه قالینبافی، بسته بودن دروازههای مکاتب است. انجام کارهای دستی به مدت طولانی میتواند آسیبهای جدی به چشمها و دستها برساند. اما از اینکه زمینهی درسی برای ما مساعد نیست کارهای هنری تنها گزینه است.»
رویا روایت میکند که بسیاری از همصنفیهایش پس از محرومیت از آموزش به بیماریهای روانی، از جمله افسردگی مبتلا شدهاند، اما او نخواسته است تا مانند آنان خانهنشین شود؛ «همیشه در خانه بودن، سختتر از کارکردن در کارگاه قالینبافی است. درسته که چشمدرد، کمردرد و دستدرد در این کارگاه میشویم، اما از بودن در خانه و بیکاری بهتر است. قالینبافی چشمها را ضعیف میکند. بهویژه برای کودکان و نوجوانان این کار سختتر است و میتواند که درد چشم، کمر و دستان را افزایش دهد.»
در کنار سمیه و رویا، ۶۰ دختر و زن در کارگاه قالینبافی مصروف کار هستند. زینب فیروزی، یکی از مسئولان این کارگاه به روزنامه اطلاعات روز میگوید که با کار کردن در این کارگاه هم دختران آموزش میبینند و هم میتوانند که در مصارف خانوادههایشان همکاری کنند.
او میافزاید: «بیشتر کسانی که در کارگاه قالینبافی کار میکنند، دختران محروم از مکتب هستند. من تأیید میکنم که در جریان کار قالینبافی چشمدردی و دستدردی به دختران پیدا میشود، اما این دختران به شکل گروهی کار میکنند. مثلا یک قالین ششمتره توسط هشت نفر بافته میشود و به همین خاطر فشار زیادی وارد نمیشود.»
با مسدودشدن مکاتب دخترانهی بالاتر از دورهی ابتدایی از سوی طالبان، شمار کودکان و نوجوانان شاغل در کارگاههای قالینبافی در هرات افزایش یافته است و این نگرانی داکتران چشم را در پی دارد.
فردوس طاهر، متخصص چشم در هرات به روزنامه اطلاعات روز میگوید کودکان و نوجوانانی که در کارگاه قالینبافی کار میکنند، بیناییشان تضعیف میشود؛ «کودکانی که بیش از حد از دید نزدیک خود استفاده میکنند باعث ضعیفی دید دور شان میشود. قانون بیناییسنجی این را به ما میگوید کسی که بیش از اندازه از دید نزدیک خود استفاده کند، باعث تاری دید دور آن میشود و عدسیههای منفی با نمرههای زیاد میگیرند.»
گروه طالبان با صدور فرمانی بهتاریخ ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۱ آموزش و تحصیل برای دختران را تا امر ثانی معطل کرد؛ امر ثانیای که سه سال را در بر گرفته و مشخص نیست چه مدت دیگر باید دختران منتظر امر ثانی باشند.
این فرمان طالبان باعث شد که هزاران دختر همانند سمیه و رویا به کارهای شاقه روی بیاورند و چشمانداز روشنی در زندگیشان نداشته باشند. این دختران معتقد اند که طالبان نرمشی در بازگشایی مکاتب از خود نشان نمیدهند و ابرهای سیاه در آسمان آرزوهایشان به این زودی از بین نخواهد رفت.