مبشر احمدی
«تاجیکها به تاجیکستان، ازبیکها به ازبیکستان و هزارهها به گورستان بروند». این جملهی مشهور عبدالمنان نیازی، فرمانده گروه طالبان که ۲۶ سال پیش، هنگام تصرف شهر مزار شریف اظهار داشت به ظاهر ساده به نظر میرسد، اما در حقیقت نشانهای است که از یک روند واقعی تاریخی در راستای حذف جمعی یک کتلهی بزرگ انسانی بهنام هزاره، پرده برمیدارد. روند پاکسازی قومی هزارهها در گذر زمان به صورتهای مختلف چون کشتار جمعی، وارد کردن صدمات جسمی و روانی، ایجاد شرایط دشوار زندگی به قصد نابودی جمعی یا آنچه که در دادخواهیهای اخیر جامعهی هزاره «نسلکشی» خوانده میشود، نمود پیدا کرده است.
وقایعی که در دورهی عبدالرحمانخان، پادشاه سابق افغانستان و پس از آن در یک بازهی زمانی نزدیک به یکونیم قرن، بهویژه از زمان دولت مجاهدان تا حاکمیت دوبارهی طالبان در سه سال اخیر، در جهت کشتار و آزار هزارهها رخ داده، به وضوح نشان میدهند که هزارهها بهعنوان یک گروه قومی-مذهبی در معرض یک نسلکشی دوامدار قرار دارند.
در این نوشته به شکل فشرده و گذرا اشاره خواهد شد که هزارهها چگونه با روند نسلکشی مواجه بوده و چگونه از آنان انسانیتزدایی صورت گرفته و بهرغم اینکه روند نسلزدایی مدت زمان طولانی را در بر میگیرد، چرا هیچگونه اقدامی برای جلوگیری از این فاجعهی انسانی و مجازات عاملان آن از سوی حکومتهای افغانستان و جامعهی بینالمللی صورت نگرفته است.
نسلکشی چیست؟
در ادبیات حقوقی تعریف مشخصی از نسلکشی صورت گرفته که تحقق آن بهمثابهی یک جرم قابل پیگیری در دیوان کیفری بینالمللی به دو عنصر مادی و معنوی منوط گردیده است.
براساس مادهی ۲ کنوانسیون منع نسلکشی، از این مفهوم چنین تعریف شده است: «جنوساید یا نسلکشی به معنای انجام هر یک از اعمال زیر با قصد نابودی کلی یا جزئی یک گروه ملی، قومی، نژادی یا دینی است: یک، کشتن اعضای گروه؛ دو، وارد کردن صدمات شدید جسمی یا روحی به اعضای گروه؛ سه، تحمیل شرایط زندگی به گروه که منجر به نابودی فیزیکی آنها شود؛ چهار، اعمال تدابیری با هدف جلوگیری از زاد و ولد در گروه و پنج، انتقال اجباری کودکان گروه به گروه دیگر.»
با توجه به تعریف فوق و با توجه به وقایعی که در منابع تاریخی در مورد کشتار و آزار هزارهها ذکر شده است، میتوان گفت که دستکم چهار مورد از اعمال شامل تعریف این جرم در کنوانسیون نسلکشی، علیه هزارهها به وقوع پیوسته است.
مصادیقی از نسلکشی هزارهها
از نخستین رویداد نسلکشی هزارهها تا اکنون که توسط امیر عبدالرحمانخان، یکی از پادشاهان سابق افغانستان صورت گرفته، نزدیک به یکونیم قرن میگذرد. با گذشت این همه فاصلهی زمانی از یک رخداد به تمام معنا شر و فاجعه، هنوزهم آرزوی قتلعام و نسلکشی هزارهها همچنان در ذهن و ضمیر برخی افراد و گروههای اجتماعی وجود دارد و با فراهم شدن اندک فرصتی در این یا آن گوشهی کشور، به تکرار گروهی از شهروندان هزاره قربانی میگردند تا نشان دهد که عطش درونی عاملان نسلکشی و پاکسازی قومی هزارهها هنوز هم باگذشت حدود ۱۳۰ سال فروکش نکرده و همچنان در حال فوران است.
بربنیاد منابع تاریخی، در زمان عبدالرحمانخان ۶۲ درصد نفوس هزارهها به صورت و اشکال مختلف ناپدید شدند. چنان که فیضمحمد کاتب هزاره میگوید: «چهار صد هزار خانوادهی هزاره بین سالهای ۱۸۹۶ و ۱۹۲۵ نابود شدند، سرزمین و دارایی آنان مصادره و به قبایل افغان پشتون واگذار شد و مردان، زنان و کودکان آنان بهعنوان برده، در شهرها و قریههای افغانستان فروخته شدند» (گلزاری، ۱۴۰۲، ص ۴۲-۴۳).
امیری که به خود لقب آهنین داده بود برای سرکوب مردم هزاره حتا فراخوان عمومی صادر کرد؛ «دیگر سرکردههای افاغنه چندین مرتبه استدعا کرده بودند که به مخارج خود شان جمعیتی از اهالی مملکت فراهم آورده به جنگ هزارهها که آنها را دشمن ولایت و دین خود میدانستند بروند، لکن به آنها اجازهی این کار را نداده بودم. در این وقت حکم عمومی دادم که هرشخصی برود و در تنبیه شورشیان کمک نماید. عساکر و ایلجاری که حاضرخدمت شده بودند تعداد شان سی هزار الی چهل هزار اشخاص جنگی بود که از اطراف به سرکردگی خوانین و رؤسای خود، عازم ولایت هزاره شدند» (امیر عبدالرحمان، ۱۳۷۵، ص ۲۶۹).
شکی نیست که در برخورد امیر عبدالرحمان با هزارهها بهحیث یک گروه قومی، هردو عنصر مادی و معنوی جرم نسلکشی به مشاهده میرسد؛ زیرا وی نه تنها به کشتار، ایجاد صدمات روحی و جسمی و تحمیل شرایط دشوار زندگی به قصد نابودی جمعی هزارهها، بسنده نکرده که حتا محیط زیست آنان را تخریب و نابود کرده است. چنان که او برای نخستینبار سیاست زمین سوخته علیه این گروه قومی را تطبیق کرد و این به آن معنا است که او میخواست با تطبیق این سیاست، هزارهها با تمام آثار شان نیست و نابود شوند. بصیراحمد دولتآبادی، نویسندهی کتاب «هزارهها از قتلعام تا احیای هویت» به نقل از فیضمحمد کاتب هزاره که روند کشتار جمعی هزارهها را روایت کرده است از نخستین مورد تطبیق زمین سوخته توسط لشکریان امیر چنین مینویسد: «…و این محاربات از عریضهی مورخه پنجشنبه، سلخ ماه محرم افسران مذکوره به گوش دادنیوش حضرت والا رسید، در روز ششم ماه صفر۱۳۱۰، ایشان فرمان کرد که آبادانی مردم “میرآدینه” را تمام آتش زده بسوزانند و زراعات ایشان را تمام خوراک دواب و مواشی و اسپان نمایند و همچنین “زردک” و “پشه” و “شیرداغ” را خراب کرده، بر باد دهند و پس از استیصال آنان، روی بهسوی “قلندر نهاده و جزای ایشان را داده و بغات آن نواحی و اطراف را کشته و اسیر و دستگیر نموده، آثاری از وجود خود ایشان و زراعات ایشان را نمانده، نیست و نابود کنند و تا “سنگماشه” جاغوری راه از خار فتنهجویان مفسدهخواهان پاک و مصفا سازند» (دولتآبادی، ۱۳۸۵، ص ۶۵).
جنایاتی که امیر عبدالرحمان و زیردستانش علیه هزارهها مرتکب شدند، ابعاد گوناگون داشت که بیرون از دایرهی تعریف جرم نسلکشی جرایم سنگین دیگری را نیز شامل میشود. محمدآصف آهنگ، نویسندهی کتاب «تاریخ افغانستان» در این مورد میگوید: «عبدالرحمانخان و شمار کثیری از زیردستانش هرآن جنایتی که از دست شان برمیآمد، در حق هزارهها انجام دادند. هزارها هزار از مردمان هزاره را سربریدند. شمار دقیق کشتهشدگان تا به امروز روشن نشده است. به حق هزارهها دختر و زن هزاره تجاوز صورت گرفت. شمار کثیری از هزارهها را در بازارها بهحیث غلام و کنیز به فروش رسانیدند. ملک و جایداد هزارهها را غصب و به اقوام پشتون بخشیدند. شمار زیادی هزارهها مجبور به ترک وطن شدند. عبدالرحمانخان به شکل سیستماتیک پایههای اقتصادی هزارهها را از بین برد تا این ملیت برای همیشه برده و غلام باقی بماند» (آهنگ، ۱۳۹۹، ص ۱۷۱).
بنابراین، هزارهها در جنگ سهسالهی عبدالرحمان نه تنها مورد کشتار جمعی و حذف فیزیکی قرار گرفتند، بل بقیهالسیف آنان به بازارهای سیاه بهحیث غلام و کنیز به فروش رسیدند. خرید و فروش انسان هزاره در این دوره چنان عادیسازی شد که دولت وقت بر این روند مالیات وضع کرده و ده-یک از قمیت فروش آنان محصول دریافت میکرد. امیر عبدالرحمان در این زمینه فرمان داد: «اگر مردم هزاره بخواهند زن و دختر و پسر خود را بفروشند، به سجل و مهر قاضی و حاکم هر قدر که ( کارکنان دولت) میخواهند غلام و کنیز خریده ده-یک بهای آن را محصول به دولت بدهند» (فرهنگ، ۱۳۹۴، ص ۴۰۶).
روند نسلکشی هزارهها به تنها دورهی زمامداری امیر عبدالرحمان محصور نمانده بل از آن پس نیز در مقاطع مختلف تاریخی به وقوع پیوسته است. چنان که در زمان حکومت مجاهدان به رهبری برهانالدین ربانی، در ۲۱ و ۲۲ دلو سال۱۳۷۱ خورشیدی فاجعهی افشار رخ داد که در آن زنان و مردان هزاره در خانههایشان تیرباران شده و مال و اموالشان غارت و عزت خانوادهها دریده شد. رقم دقیق قربانیان فاجعهی افشار تاهنوز هم روشن نشده است، اما گفته میشود که بیش از هزار نفر صرفا بهدلیل تعلقات قومی-مذهبی کشته و زخمی شدند.
در بیشتر از دودههی اخیر و حکومتهای تحت مدیریت جامعهی بینالمللی در افغانستان و بهویژه از سال ۲۰۰۱ به بعد، براساس گزارش فعالان مدنی جامعهی هزاره، نزدیک به ۳۰۰ حملهی هدفمندانه علیه این مردم صورت گرفته است که هریک در نوع خود وحشتناک، خونبار و به هدف پاکسازی جمعی گروه قومی هزاره انجام یافته است.
حمله بر مکتب سیدالشهدا در سال ۱۴۰۰ در دامنهی کوه چهل دختران در غرب کابل سبب کشتهشدن نزدیک به ۹۰ دانشآموز عمدتا دختر و زخمی شدن حدود ۳۰۰ نفر دیگر شد. مرکز آموزشی کاج در سال ۱۴۰۱ مورد حمله قرار گرفت و در آن ۵۴ نفر کشته شده و بیش از ی۱۰۰ نفر دیگر زخمی شدند که اکثریت نزدیک به همهی قربانیان نیز دختران دانشآموز بودند. در رویداد دیگری و براثر حملهی انتحاری در مرکز آموزشی کوثر دانش در سال ۱۳۹۹، ۲۵ دانشآموز کشته شده و بیش از پنجاه نفر دیگر زخمی شدند که بازهم اکثر قربانیان این رویداد دانشآموزان دختر بودند.
حمله بر شفاخانه صد بستر دشت برچی در غرب کابل یکی از دلخراشترین رویدادهای مرتبط به نسلکشی مردم هزاره بود که در نتیجهی آن ۲۵ نفر و تنها ۱۶ مادر و دو نوزاد کودک درست لحظاتی پس از آنکه چشم به جهان گشوده بودند، بهصورت مستقیم تیرباران شدند. مسئولیت این حادثه را هیچ فرد یا گروهی به عهده نگرفت. انفجار انتحاری در مسجد امام زمان در منطقهی پل خشک، در غرب کابل که در سال ۱۳۹۶ به وقوع پیوست ۵۵ کشته و نزدیک به ۶۰ زخمی برجای گذاشت. در باشگاه ورزشی میوند در غرب کابل نیز براثر حملات انتحاری و انفجاری در سال ۱۳۹۷، ۲۶ نفر کشته شده حدود ۹۰ نفر زخمی شدند. حمله بر مراسم عروسی در سال ۱۳۹۸ در جادهی دارالامان کابل بیش از ۸۰ کشته و نزدیک به ۲۰۰ زخمی برجای گذاشت.
تازهترین مورد از سلسلهی دوامدار نسلکشی و پاکسازی جمعی هزارهها چندی پیش (۲۲ سنبله ۱۴۰۳) در ولایت غور صورت گرفت که در آن مهاجمان مسلح ۱۴ نفر از هزارههای ولایت دایکندی را بهدلیل تعلقات قومی و مذهبی در مسیر راه غور-دایکندی تیرباران کردند.
موارد ذکرشده بخشی از نمونههای نسلکشی هزارهها به شمار میروند که طی نزدیک به یکونیم قرن اخیر به وقوع پیوسته است.
ادامه دارد…