ایدهی تحقیق در زمینهی فلسفهی ذهن با خوانش رمان «کاغذپرانگیر»، اثر کلاسیک خالد حسینی بهوجود آمد. شخصیتهای امیر و حسن، از نظر هستیشناختی جوهری به دوگانهانگاری ذهن و بدن قابل تأویل است. اینکه کدام یک «کاغذپرانباز» و کدام یک «کاغذپرانگیر» هست، برمیگردد به ایده و صورت داستان. دقت در پیرنگ روایت در این داستان واقعگرا مسألهی وجودی هر دو شخصیت را روشن میسازد. بازخوانی دوگانهی شخصیتهای امیر و حسن بحث را به سمت دوگانهانگاری ذهن و بدن میکشاند. مقولاتی که از بحثهای هستهای در ساحت فلسفهی ذهن از جهان یونان باستان تا فلسفهی معاصر را شکل میدهد و اندیشهی فلسفی غرب را به دو جریان اصلی یکی قارهای و دیگری تحلیلی منشعب ساخته است. در نهایت امر، بهصورت کلی فلاسفهی قارهای به مجرد بودن ذهن و فیلسوفان تحلیلی به مادی بودن آن گرایش یافتهاند.
۱. دوگانهانگاری جوهری
فلسفهی ذهن امروزه از شاخههای مهم در جهان فلسفه، بهویژه در نحلهی فلسفهی تحلیلی است. بحث دوگانهانگاری جوهری (Substance Dualism) یا دوآلیسم ذهن و بدن بهصورت سنتی برمیگردد به نخستین دیدگاههای سقراط و افلاطون، و دیگر جریانهای اندیشه در یونان باستان. با طلوع رنسانس در اروپا، دوگانهی ذهن و بدن در کانون توجه فلسفهی دکارت قرار گرفت که از دل آن، مقولهی کوگیتو (Cogito) یا نظریهی «من میاندیشم، پس هستم» بهوجود آمد. وقتی دکارت مفهوم ذهن را اصل و جوهر وجودیاش را فرعی بر آن قرار داد، تولد ایدئالیسم را رقم زد. درست مقابل آن، مسألهی مادهانگارانهی ذهن (Physicalism) از سوی فیلسوفان تجربهگرا مطرح شد. در فلسفهی معاصر دوگانهانگاری ذهن و بدن بهمثابهی مقولات فیزیکی از بحثهای مهم و پرمناقشه در نحلهی فلسفهی تحلیلی محسوب میشود (صبوحی، ۱۳۹۱، ص ۱۹).
پرسشهایی که در ذهنشناسی فلسفی برای فیلسوفان ذهن پیش میآید از این گونه هستند: ذهن چیست؟ و حالات ذهنیای که شامل ادراکاتی مانند دیدن یا شنیدن، افکاری مانند باورها و تمایلها، حسهایی مثل گرسنگی یا درد، و احساساتی چون خشم و عشق، کدامها اند؟ آیا مقولهی ذهن (یا به تعبیر فلاسفهی اسلامی نفس یا روح) از سنخ موجودات مجرد به شمار میرود و یا نه، ذهن همان مغز فیزیکی در موجودات انسانی است؟ چقدر نظریهی دوگانهانگاری جوهری که از تبیینهای فلسفی دکارت مبدأ گرفته است، با نظریههای مدرن سازگاری و یا ناسازگاری دارد؟ مسائل دیگری چون آگاهی چیست؟ چهگونه بر حالات ذهن این امکان وجود دارد که دربارهی وجودات خارج از ذهن باشد؟ و بر کلیات در جهان واقع دلالت کند؟ و یا در بازنمایی آنها نقش داشته باشد؟ رویهی فلسفی بدیهی است که با رویکردهای دانش روانشناسی در مورد پدیدهی ذهن متفاوت است. قاعدتا فیلسوفان ذهن دست به آزمایشهای تجربی نمیبرند. بلکه به مقولاتی میپردازند که سویههای مفهومی و تحلیل-تعقلی را بازمیشناسند (ریونزکرافت، ۱۳۹۲، ص ۷).
۲. دوگانهی سقراط-افلاطون
۱-۲. مسألهی سقراط؛ در مورد اندیشههای سقراط و افلاطون کارشناسان زندگی هر دو فیلسوف به دو دسته تقسیم میشوند. شماری از آنان به این باور اند که آرای سقراط از نظام اندیشگی افلاطون قابل تشخیص است. میگویند سقراط در دیالکتیکهایش فلسفه را از آسمان به درون جامعه به جریان انداخت. لذا به مسائل متافیزیکی کمتر از مسائل اخلاقی پرداخته است. اما برخی دیگر به یقین باور دارند که تشخیص اندیشههای افلاطون از سخنان اخلاقیمحور سقراط ناممکن است (کاپلستون، ۱۳۸۶، ص ۱۲۱). و این موضوع «مسألهی سقراط» را بهوجود آورده است. از محاورات سقراط که افلاطون در آثار نخستین به آن پرداخته است میتوان نتیجه گرفت که سقراط معتقد بوده است که علم کلید دروازهی فضیلت و خوشبختی آدمی است و معرفت را میتوان از طریق طرح تعریف الفاظ آن بهدست آورد. تعریف درست هر واژه میتواند توصیف دقیقی از ماهیت ذاتی یک هستنده بهدست بدهد. هرچند او خود تعریفی مشخصی در گفتوگوهایش با افراد جامعه ارائه نمیدهد (اوکانو، ۱۳۹۳، ص ۵۷). افلاطون بهجز در آثار اولیه که به گفتوگوهای سقراطی شناخته میشود، مانند خطابهی دفاعیه (Apology)، و جمهوری (Republic) کتاب اول، دربارهی عدالت، در آثار سپستر مثل مهمانی (Symposium)، فیدون (Phaedo) نظریهی مُثُل و فناناپذیری، جمهوری: مدینه، در تأکید به دوگانهانگاری متافیزیکی، نظریههای خود را در مسائل گوناگون از زبان سقراط بیان کرده است. تشخیص بین سقراط و افلاطون دشوار و گاهی بدون شک غیرممکن است (اوکانو، ۱۳۹۳، ص ۵۶).
۲-۲. دوگانهی ذهن و بدن؛ افلاطون از فلاسفهی اصالت ذهن بهشمار میرود. نه صرفا به وجوه مادی وجودات باور دارد و نه آنها را از سنخ نمود یا شبهپدیدارگرایی فرض میکند. درحالیکه در فلسفهی معاصر شبهپدیدارگرایی (Epiphenomenalism) یکی از انواع مهم در اندیشهی «دوگانهانگاری ویژگی» ذهن و بدن تلقی میشود. براساس این نظریه جنبههای فیزیکی مغز موجودات انسانی علت اصلی ویژگیهای غیرفیزیکی مغز را شکل میدهند. حالات ذهنی مثل ادراکها، حسها و افکار بههیچوجه علت کنشها و یا سایر حالات ذهنی نیستند (ریونزکرافت، ۱۳۹۲، ص ۳۴).
در ذهنشناسی فلسفی افلاطون تأکید مؤکدی بر برتری ذهن نسبت به بدن شده است. این دیدگاه او در مطابقت کامل با دوگانهانگاری متافیزیکی یا نظریهی صوَر او قرار دارد. از نظر افلاطون، ذهن آدمی بهمثابهی «خودآغازگر حرکت» یا به تعبیر دیگر، «منشأ حرکت» عنوان میشود. در مقابل آن بدن، متحرک و متأثر از کنشهای نفسانی است. در کتاب «تیمائوس» نفس را جوهر نامرئی تلقی کرده که دارای خردمندی خاصی میباشد. سقراط از دوگانهنگاری افلاطونی از نفس و بدن در گفتوگو با سیمیاس خاطرنشان میکند که ذهن، این توانایی را دارد که بر تمایلات جسمانی چیرگی یابد، درحالیکه سیمیاس ذهن را صرفا هماهنگی بدن عنوان میکند. هرچند تمایزی بالذات میان ذهن و بدن وجود دارد، اما افلاطون تأثیرپذیری ذهن از بدن را هم متذکر میشود. در «جمهوری» تأکید میکند که توجه به تربیت فیزیکی انسان از موارد مهم است. و تربیت غیرصحی بدن ممکن است اثرات قبیحی بر ذهن وارد کند و آن را به سمت اسارت فیزیکی بکشاند. چرا که «هیچکس از روی اراده خواهان شر و بدی نیست؛ انسان بد و شریر به علت عادت نکوهیده و عیبناک بدن و براثر پرورش نادرست و ابلهانه بد و شریر میشود و اینها شرور ناگواری هستند که گریبانگیر هر انسانی میشوند، بیآنکه او آنها را خود انتخاب کرده باشد.» نکتهای که در اینجا قابل یادآوری است در فلسفهی پسارنسانس، اندیشهی تحویلگرایی وجودشناختی (Ontological Reductionism) شکل میگیرد که بر فروکاهی واقعیت بهمثابهی یک کل، و تعداد کمی از موجودات یا جواهر تأکید میکند (احمدی، ۱۳۹۸، ص ۵۷).
افلاطون در «جمهوری» ذهن را به سه بخش مجزا از همدیگر تبیین میکند: عقل، اراده و شهوت. قسمت عقلانی ذهن متعالیترین مؤلفهی آن است که موجودات انسانی را از موجودات حیوانی و غریزی متمایز میسازد و تمایل شدید به حقیقت هستیشناسیک دارد. جنبهی برجستهی آن با دو جزو دیگر ذهن فناناپذیری و امکان بقا در آن است. موجودیت همت و اراده در آدمی او را به سمت شجاعت اخلاقی سوق میدهد، و به امور حیاتبخش در تبانی با عقل واقع میشود. اما وجود شهوانی ذهن به امیال بدنی و فیزیکی متمایل است که هم فسادپذیر است و هم فناپذیر (کاپلستون، ۱۳۸۶، ص ۲۴۱). افلاطون موقعیت این سه بخش ذهن را در سر، در سینه و در زیر پردهی دل (دیافراگم) تعیین میکند. همچنین در نظام اندیشگی دکارت هستی نفس نخستین امر یقینی است و هستی ماده سپس بهمثابهی یک استنتاج بعدی عنوان میشود.
۳-۲. دوگانهی سقراط و افلاطون؛ سقراط بهمثابهی یک آموزگار تأثیر شگفتانگیزی بر شخصیت هستیشناسیک افلاطون نهاد. از افلاطون توقع میرفت که به رویهی خانوادگی، مسیر سیاسی را دنبال کند، اما در پی آشنایی با سقراط مسحور او شد؛ بهویژه حکم مرگ سقراط سخت بر دل افلاطون اثر گذاشت و شخصیت علمی-فلسفی او را منقلب نمود. در نهایت، از جهان سیاست دست کشید تا رسالت اصلاحگری سقراط را پی بگیرد (اوکانو، ۱۳۹۳، ص ۵۴). او را قهرمان صحنههای تئاتر متافیزیکی خود قرار داد و به شخصیت تاریخی او جان بخشید و به آیندگان به معرفی گرفت. این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری یکی بر دیگری، نوعی دوگانگی اندیشگی را بهوجود آورده است. ایدهای که ریشه در دوگانهانگاری جوهری افلاطون و سپستر دکارت دارد. این ارتباط علت و معلولی از منظر وجودشناختی از ضروریات بالذات بهشمار میرود که استلزام وجودی یکی بر دیگری را ممکن میسازد. به میزانی که عدم موجودیت یکی، معدومیت دیگری را نیز بهوجود میآورد. در این داستان تاریخی، پیرنگ روایت، براساس هر دو شخصیت صورت پذیرفته است. در نتیجه، یکی صورت و دیگری جوهر است که دوآلیسم جوهری را بهوجود میآورد.
۳. دوگانهی امیر و حسن
در رمان «کاغذپرانگیر» امیر و حسن -هر دو شخصیت- از نظر وجودی کلیدی هستند. امیر به نحوی کلیددار این داستان و حسن به نحوی دیگر پاسدار پیرنگ آن است. وجود هر دو در اصالت روایت داستانی نقش سرنوشتسازی را ایفا میکنند. اگر موجودیت شخصیت امیر از زاویهی وجودشناختی، به میزان اصلیات تلقی شود، به حسن هم در بعد دیگر، خالق داستان، وجود هستهای یا اتمی بخشیده است. به تعبیر جوهرشناسی دکارتی، یکی صورت و دیگری جوهر است. اولی آن است و دومی این است. اگر به ترجمهی درست و دقیق این اثر کلاسیک، نه «کاغذپرانباز (The Kite Fighter)» که «کاغذپرانگیر (The Kite Runner)» دقت شود، مصداق معنامندی آن به شخصیت حسن دلالت دارد. راوی در صفحههای نخستین رمان به این موضوع اشارهای داشته است. «و ناگهان صدای حسن در گوشم پیچید: هزار بار جانم فدایت. حسن همان کاغذپرانگیر لبشکری» (حسینی، ۲۰۰۳، ص ۲).
در روز تورنمنت کاغذپرانبازی وجود حسن هست که مدال قهرمانی را به گردن امیر میآویزد و جام پیروزی مسابقه را نیز بالای سر او میبرد. اگر شخصیت حسن در اینجا موجود نبود، و معدوم بود، تمام پیرنگ داستان فرومیریخت. امیر در چشم بابا و حسن در چشم امیر قهرمانهای واقعی هستند. در فصل ششم راوی میگوید در زمستان ۱۹۷۵ حسن را میبیند که برای آخرینبار دنبال کاغذپران آزادشده میدود.
به بیان متافیزیکی داستان، علت غایی حسن در وجود امیرشدنِ امیر نهفته است. یعنی اصل که در فعلیتبخشی امیر از اهمیت اتمی برخوردار است، از موجودیت حسن ناشی میشود. هر دو شخصیت در یک پیوند خواه مرئی و یا نامرئی، علت و معلول همدیگر هستند. همانگونه که ذهن بهمثابهی یک موجود مجرد از حالت بالقوه در موجودیت بدن فیزیکی به وضع بالفعل درمیآید و هستیاش تعین مییابد. حسن برای آن هستی یافته است و برای آن میباید بدود تا امیر را به مقصود نهایی برساند. غایت طبیعی امیر در موجودیت حسن بهوجود میآید.
۴. نتیجهگیری
در دوگانهانگاری جوهری، ذهن و بدن دو جوهر مجزا از همدیگر تلقی میشوند. بهصورت سنتی این اندیشه به افلاطون و نظریهی صورتهای او برمیگردد. ذهن و بدن دارای رابطهی علت-معلولی هستند که تأثیرگذاری و تأثیرپذیری آن ضروری بالذات میباشد. ایدهی دوگانهانگاری در جوهر را میتوان به روابط انسانی هم تعمیم داد. مثل پیوند استاد-شاگردی سقراط و افلاطون. همانگونه در عدم وجود یکی از جوهرهای ذهن یا بدن، دیگری نیز معدوم میشود، وجود علت-معلولی سقراط و افلاطون نیز همینگونه است. اگر ذهن نباشد، بدنی هم نیست. اگر بدن نباشد، ذهن هم وجود ندارد. اگر سقراط تاریخی وجود نداشت، افلاطونی هم بهوجود نمیآمد. اگر افلاطونی هم وجود نمیداشت، سقراطی هم در تاریخ ثبت نمیشد. با استفاده از نظریهی دوگانهانگاری جوهری میتوان به بررسی شخصیتهای امیر و حسن هم پرداخت.
منابع:
- احمدی، محمدامین (۱۳۹۸)، قلمروهای هستی از نگاه فیلسوفان تحلیلی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
- اوکانر، دی. جی. (۱۳۹۳)، تاریخ تحلیلی فلسفهی غرب (مجموعه مقالات)، ترجمهی خشایار دیهیمی، تهران، انتشارات نقشجهان.
- ریونزکرافت، ایان (۱۳۹۲)، فلسفهی ذهن: یک راهنمای مقدماتی، ترجمهی حسین شیخرضایی، تهران، مؤسسه فرهنگی صراط، چاپ دوم.
- صبوحی، علی و احمدرضا همتیمقدم (۱۳۹۱)، نظریههای مادیانگارانهی ذهن (بررسی و نقد نظریههای فیزیکالیستی در فلسفهی ذهن)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
- کاپلستون، فردریک چارلز (۱۳۸۶)، تاریخ فلسفه (جلد یکم: یونان و روم)، ترجمهی سید جلالالدین محتبوی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم.
- Hosseini, Khaled (2003), The Kite Runner, London, Bloomsbury Publishing Plc, Paperback edition published 2014.