صدای چکشهایی که با ریتمی یکنواخت بادامها را میشکنند، فضای یکی از مراکز پروسس بادام را در سمنگان پر کرده است. در گوشهوکنار، زنان با دستانی که از تکرار کار سخت خسته به نظر میرسند، مغزهای بادام را از پوستههایشان جدا میکنند. در این مرکز، زنان تحصیلکرده، آموزگاران و دانشآموزان محروم از آموزش هم کار میکنند.
مسعوده ۳۵ ساله یکی از این زنان است. او که پیش از وضع محدودیتها بر کار و تحصیل زنان، آموزگار یک مکتب دولتی در سمنگان بود، اکنون برای تأمین معاش خانوادهی شش نفریاش در اینجا کار میکند. او با نگاهی پر از اندوه اما چهرهای مصمم میگوید: «پنج اولاد دارم. شوهرم بیکار است. زندگیام نورمال نیست. سه سال است که در اینجا کار میکنم تا بتوانم نانی حلال برای فرزندانم فراهم کنم. از صبح تا شام بادام میده میکنم تا چند افغانی بهدست آورم و فرزندانم گرسنه نمانند.»
مسعوده برای هر سیر (معادل هفت کیلوگرم) بادامی که مغز میکند، تنها ۵۰ افغانی دریافت میکند. درآمدی که بهگفتهی او، برای رفع کامل نیازهای زندگی کافی نیست، اما در شرایط فعلی، همین مقدار نیز نعمتی به شمار میآید؛ «زندگی هزار مصرف دارد، اما باز هم شکر است. حداقل گرسنه نمیمانیم و یک لقمهنان حلال پیدا میکنیم.»
امید در دل ناامیدی
صدای چکشها در مرکز پروسس بادام همچنان ادامه دارد؛ صدایی که هرچند تکراری و خستهکننده، اما نمادی از مبارزه برای زندگی است. در یکی از گوشههای این مرکز پروسس بادام، رخشانه، زن مسن با دستانی خسته مشغول شکستن بادامها است. او به تنهایی مخارج خانوادهی پنج نفریاش را تأمین میکند. رخشانه به دیوار تکیه داده و با صدای بغضآلود از شرایط سخت زندگیاش میگوید؛ «شوهرم مویسفید و مریض است؛ فشار دارد، چربی دارد، بیماری کیسه صفرا دارد. مجبورم خودم کار کنم تا برای خانوادهام نانی پیدا کنم. زندگی خیلی سخت است، اما همین کار را هم غنیمت میدانیم.»
رخشانه که دو سال است در این مرکز مشغول کار است، علاوه بر درآمد اندکی که از شکستن بادام بهدست میآورد، مواد سوخت زمستانیاش را نیز از همینجا تأمین میکند؛ «چند سال است که اینجا کار میکنم. خزان که میشود، دل ما به دوکدوک است که سوخت زمستان را از کجا پیدا کنیم. همین کار برای ما مثل پردهای در برابر سرمای زمستان است. اگر مجبور نبودیم، هیچکس چنین کارهایی نمیکرد.»
رخشانه که بار زندگی خانوادهاش بر شانههایش سنگینی میکند، داستان تلخ فرزندانش از سفر قاچاقی به ایران را بازگو میکند. دو پسر نوجوان ۱۶ و ۱۷ سالش، دوبار برای کار به ایران به شکل غیرقانونی سفر کردهاند. هر دو بار، سفرشان با ضربوشتم و شکنجهی مرزبانان ایرانی پایان یافته است و با دستهای خالی بازگشتهاند؛ «آنقدر بچههایم را لتوکوب کرده بودند که یک ماه در خانه بستریشان کردم. بسیار بیرحم بودند. ایرانیها بدرقم ظلم کردند بالای دو فرزندم.»
رخشانه وقتی از وضعیت فرزندانش میگوید، نمیتواند جلوی اشکهایش را بگیرد؛ «در افغانستان کار نیست. هر بار که بچههایم را ایران روان میکنم، گرفتار پولیس ایران میشوند. آنان را لتوکوب میکنند. یک ماه در بند میاندازند و در نهایت با دست و جیب خالی باز میگردانند. حتا موبایلهایشان را میگیرند.»
این زن از حکومت طالبان و نهادهای امدادرسان میخواهد که برای مردم و بهویژه زنان، فرصت کاری ایجاد کنند؛ «مرد و زن ما در افغانستان خاک بهسر هستند. از دولت و دفترها خواهش داریم که برای ما غریبها کار پیدا کنند و جوانهای ما را نجات بدهند.»

در گوشهی دیگر مرکز پروسس بادام، نازیلا، دختر کمسن اما پر انرژی، با دستان کوچک و چهرهای که معصومیت کودکی از آن نرفته، مشغول شکستن بادام است. نازیلا دانشآموز صنف نهم بود، اما با بستهشدن مکتبها برای دختران بالاتر از صنف ششم، به بادامشکنی روی آورده است.
او گفت: «بعد از بستهشدن مکتبها افسرده شده بودم. آمدم اینجا که هم به پدرم در مخارج خانواده کمک کنم و هم خودم را مصروف نگهدارم تا مشکلات روحی پیدا نکنم. وقتی اینجا هستم حس خوبی دارم، چون تنها نیستم.»
نازیلا با صدایی که آمیخته از امید و حسرت است، از آرزوهایش میگوید: «هر روز دعا میکنم که مکتبها باز شوند، اگر نه تمام آیندهام در اینجا و کارهای شاقه سپری خواهد شد. من میخواهم مکتب را ختم کنم، دانشگاه بروم و داکتر شوم.»
بادام سمنگان: طلای شیرین و امیدآفرین
باغهای سرسبز بادام در دل سمنگان برای بسیاریها، از جمله این زنان فرصت شغلی فراهم کرده است تا بخشی از مصارف زندگیشان را تأمین کنند.
بهگفتهی مسئولان ریاست زراعت سمنگان، این ولایت با ۳۰ نوع بادام، از جمله ستاربایی، چوبکی، ستاربایی مخملی، قهاربایی، قمبری و خیرالدینی یکی از قطبهای مهم تولید بادام در افغانستان به شمار میرود. بادامهای این منطقه نه تنها بازار داخلی افغانستان را تأمین میکند، بلکه ۴۰ درصد از محصولات آن به کشورهای خارجی مانند پاکستان، جاپان، امریکا و کشورهای آسیای میانه صادر میشود.
آمار ریاست اتحادیه میوه خشک سمنگان نشان میدهد که در سال روان، تولید بادام ۲۰ درصد نسبت به سال گذشته افزایش یافته است و باغداران با استفاده از بیش از پنج هزار جریب زمین در مرکز ولایت و ولسوالیهای اطراف، حدود دو هزار و ۲۸۰ تُن بادام برداشت کردهاند. این رشد، تأثیر مستقیمی بر معیشت خانوادههای نیازمند، بهویژه زنان داشته است.
پروسس بادام: نجاتبخش زنان بیبضاعت
عبدالخالق مبارز، رییس اتحادیه میوه خشک سمنگان از تأثیر مستقیم تولید بادام بر اشتغالزایی سخن میگوید. او توضیح میدهد که این اتحادیه توانسته است برای نزدیک به ۳۰۰ زن در مرکز پروسس بادام شغل ایجاد کند. در این مرکز زنان بادامها را شکسته و مغز میکنند، فرآیندی که به بهبود کیفیت محصول برای صادرات کمک میکند.
آقای مبارز گفت: «تقریبا ۳۰۰ خانم روزانه اینجا مشغول کار هستند. در شهر وقتی خانمها و مردم بادام میگیرند، در هر سیر برای آنان ۱۰ افغانی پرداخت میشود، اما ما۵۰ افغانی برای هر سیر بادام پرداخت میکنیم. این کار باعث شده تا زنان بیبضاعت بتوانند نیازهای روزمرهیشان را برطرف کنند. هرگز کسی که توانایی مالی دارد، این زحمت را به خود نمیدهد، اما اینجا مکانی است که زنان نیازمند میتوانند با تلاش، روزی حلال پیدا کنند.»
او همچنین به موفقیتهای صادرات بادام اشاره میکند و میگوید: «بادام افغانستان بهدلیل کیفیت بالایش، در بازارهای جهانی جایگاه ویژهای پیدا کرده است. بادام ما به امریکا و جاپان میرود و ۱۵۰ گرم آن در امریکا پنج دالر قیمت دارد. این کیفیت بالا است که باعث شده بادام ما با بادام امریکایی رقابت کند.»
صدای خستهی زنان در مرکز پروسس بادام، بازتابی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی در کشور است. این مرکز تنها یکی از مکانهایی است که زنان بیبضاعت و دختران بازمانده از تحصیل در آن مشغول به کار هستند. محدودیتهای طالبان بر آموزش و کار زنان، بسیاری را ناچار کرده است به مراکز تولیدی مانند قالینبافی، خیاطی و پروسس میوههای خشک روی بیاورند.
با همهی اینها، در اینجا بادامهایی که به دقت شکسته و پروسس میشوند، تنها نماد یک محصول زراعتی نیستند؛ بلکه روایتگر مقاومت زنان و دخترانی اند که باوجود تمامی محدودیتهایی که از سوی طالبان در زمینهی کار و آموزش ایجاد شده است، از پا ننشستهاند.
یادداشت: نامهای مصاحبهشوندگان مستعار است.