مأموران امر به معروف و نهی از منکر طالبان با چپنهای سفید و مجهز با سلاح کلاشینکف در خیابانهای شهر تالقان، مرکز ولایت تخار ایستهای بازرسی ایجاد کردهاند و زنان و دختران را به اتهام نداشتن محرم شرعی بازداشت و زندانی میکنند. حبیبالله حنفی، رییس امر به معروف و نهی از منکر طالبان در تخار میگوید که هدف او تنها تطبیق «شریعت اسلامی» است.
معصومه، زن ۴۳ ساله به اتهام نداشتن محرم شرعی، چندین ساعت را در زندان ریاست امر به معروف طالبان در تخار سپری کرده است. همسر معصومه یکی از افسران پیشین نیروهای ویژهی ارتش است که با رویکارآمدن طالبان شغلش را از دست داد و برای تأمین معاش خانواده به ایران پناه برد. اکنون معصومه به تنهایی مسئولیت زندگی و نگهداری از دو دخترش را برعهده دارد.
چند روز پیش، وقتی معصومه بیمار شد و تصمیم گرفت به داکتر مراجعه کند، با مأموران امر به معروف طالبان مواجه شد و آنان ریکشایی که کرایه کرده بود را در منطقهی سر پل کلان متوقف کردند.
معصومه دربارهی آن روز میگوید: «طالبان از من پرسیدند کجا میروم و محرمی که باید همراه داشته باشم، کجا است. وقتی گفتم شوهرم در ایران است و بیمارم، به حرفم گوش نکردند. مرا از ریکشا پایین کردند. راننده را پیش چشمم بهشدت کتک زدند و هر دوی ما را به ریاست امر به معروف بردند.»
معصومه هم از سوی مأموران امر به معروف طالبان حین بازجویی مورد توهین و تحقیر قرار گرفته است؛ «از ساعت ۱۰ صبح تا ۴ عصر مرا در یک اتاق زندانی کردند و اجازه نمیدادند به دستشویی بروم. چندین بار درخواست آب کردم، اما هر بار با توهین روبهرو شدم. به من گفتند: زن فاحشه، صدایت را بلند نکن. اگر دین را میفهمیدی، اینجا نبودی. از شدت تشنگی و بیماری به سختی نفس میکشیدم، اما هیچکس به حرفم گوش نمیداد.»
پس از شش ساعت بازداشت، مأموران امر به معروف به معصومه اجازه دادند با خانوادهاش تماس بگیرد. او به پدرش زنگ زد و از او خواست به ریاست امر به معروف بیاید. اما حتا حضور پدرش نیز از رفتار توهینآمیز طالبان نکاست؛ «وقتی پدرم آمد، رییس امر به معروف به او توهین کرد و گفت: تو قواد هستی و دخترت در شهر با نامحرمها میچرخد و تو خبر نداری. پدرم که از شدت خجالت سکوت کرده بود، اشک میریخت. طالب به من گفت که بهخاطر ریش سفید پدرت آزادت میکنم، اما اگر این اتفاق دوباره تکرار شود، شلاقت میزنم و به زندان میفرستمات.»
این زن که پس از بازداشت به خانه بازگشته، حالا هر روز با هراس از برخوردهای بعدی طالبان زندگی میکند. او میگوید: «شوهرم بهخاطر تهدید طالبان مجبور شد به ایران برود. حالا من ماندهام با تمام مسئولیتهای زندگی و ترس از اینکه هر لحظه ممکن است دوباره بازداشت شوم. اینجا نه امنیت دارم و نه حتا حق حرف زدن.»

سه ساعت زندان
آسیه، زنی ۵۹ ساله در یکی از مؤسسات در تخار کار میکند. او که پس از مرگ شوهرش مسئولیت کامل تأمین معاش خانوادهی چهاره نفرهاش را به دوش دارد، با جسمی فرسوده و روحیهای شکسته، از تجربهی تلخ بازداشت و تحقیر توسط طالبان میگوید؛ تجربهای که بهگفتهی او، هرگز فراموش نخواهد کرد.
چند ماه پیش، حوالی ساعت پنج عصر، آسیه از محل کارش رخصت شد. او در مسیر بازگشت به خانه، از بازار کمی مواد غذایی خرید و سوار یک ریکشا شد. همراهان او در ریکشا، یک مرد جوان و یک پسر نوجوان، مانند خودش مسافران عادی بودند. اما این سفر کوتاه، زندگی او را زیرورو کرد.
آسیه با صدای خسته اینگونه رویداد را روایت میکند: «وقتی به سرک پوهنتون رسیدیم، طالبان ریکشا را متوقف کردند. یکی از مأموران با خشم به مرد جوان همراه ما گفت که این زن چه نسبتی به تو دارد؟ مرد پاسخ داد که ما مسافران عادی هستیم و او را نمیشناسیم. اما طالبان به حرفهایش گوش ندادند. آنان با عصبانیت مرا از ریکشا پایین کشیدند و در مقابل چشم مردم شروع به بازجویی کردند. هرچه توضیح میدادم که کارمند یک مؤسسه هستم و از وظیفه به خانه برمیگردم، قبول نمیکردند. مرا به زور به ریاست امر به معروف بردند و در یک اتاق زندانی کردند.»
این اتاق ساده، تنها یک فرش داشت و در آن، آسیه بدون هیچ توضیحی محبوس شد. بعد، صدای مردی را شنید که خود را کارمند امر به معروف طالبان معرفی کرد. آسیه ادامه میدهد: «او پشت در ایستاده بود و با لحن تحقیرآمیز گفت تو یک زن هستی و حق نداری بدون اجازه از خانه خارج شوی. زن خوب هیچوقت تنها به شهر نمیآید. هر بار که سعی کردم چیزی بگویم، با توهین و تهدید ساکتم کردند.»
آسیه سه ساعت در این اتاق زندانی بود تا اینکه پسر بزرگش برای آزادی او آمد. با وجود آزاد شدن، او میگوید آثار آن تحقیر و ترس هنوز با او است؛ «وقتی به خانه برگشتم، دیگر همان آدم سابق نیستم. هنوز هم هر بار که در محل کار یا محله کسی مرا میبیند، میپرسد چرا طالبان مرا بازداشت کردند. هیچ پاسخی ندارم و فقط سکوت میکنم.»
زندگی برای آسیه با وجود مشکلات اقتصادی، حالا با ترس از برخورد طالبان سختتر شده است. او که پس از مرگ شوهرش زندگیاش بر شانههای خودش سنگینی کرده، دیگر جرأت ندارد به تنهایی در شهر تردد کند. او میگوید: «از آن روز به بعد، همیشه با پسرم به وظیفه میروم و با او به خانه برمیگردم. هر روز که میگذرد، بیشتر از زندگی ناامید میشوم. محدودیتها بیشتر شده و هیچکس نیست که جلو این رفتارها را بگیرد.»
آبرو برباد
غلام صدیق، عالم دین و حافظ کل قرآن که دارای مدرک لیسانس از رشتهی شرعیات از یکی از دانشگاههای معتبر مصر است، همراه خانوادهاش با رفتارهای سختگیرانه و تحقیرآمیز طالبان مواجه شده است. او که به اصول اسلامی پابند است و فرزندانش را با تربیتی دینی بزرگ کرده، از تجربهی تلخ بازداشت خانوادهاش توسط مأموران امر به معروف و نهی از منکر تخار روایت میکند.
ماجرا از یک شب معمولی آغاز شد که خانوادهی غلام صدیق برای شرکت در یک عروسی خانوادگی آماده میشدند. همزمان، در کوچهی آنان یکی از اقوامشان فوت کرده بود. خواجه محمد برای ادای احترام به خانهی متوفی رفت و از همسرش خواست غذای شب را آماده کرده و همراه فرزندانش به مراسم عروسی برود. اما پس از نیمساعت، تماسی که از سوی همسرش دریافت کرد، او را در شوک فرو برد.
او میگوید: «همسرم زنگ زد و با نگرانی گفت که مأموران طالبان ما را متوقف کردهاند. اجازه نمیدهند به عروسی برویم و حتا اجازهی بازگشت به خانه هم نمیدهند. به محض شنیدن این خبر، با عجله خود را به سر پل شهروان، جایی که خانوادهام بازداشت شده بودند، رساندم. وقتی رسیدم، دیدم که مأموران خانوادهام را به ریاست امر به معروف منتقل کردهاند.»
غلام صدیق که نگران وضعیت خانوادهاش بود، فورا خود را به ساختمان ریاست امر به معروف و نهی از منکر رساند. اما آنجا با برخوردی تند طالبان روبهرو شد. طالبان نه تنها اجازهی دیدار با خانوادهاش را به او ندادند، بلکه از او خواستند که وکیل گذر و امام مسجد محله را برای تأیید هویت خانوادهاش به آنجا بیاورد.
او ادامه میدهد: «چهار ساعت منتظر بودم. با ملای مسجد تماس گرفتم و از او خواستم که همراه وکیل گذر به ریاست بیایند. وقتی آنان رسیدند، طالبان از من تعهد و از ملای مسجد و وکیل گذر امضا گرفتند که اعضای بازداشتشده خانوادهام هستند. بعد از این همه تحقیر، بالاخره خانوادهام آزاد شدند.»
بازداشت خانوادهی غلام صدیق، که از سوی طالبان بهبهانهی نداشتن محرم شرعی صورت گرفته بود، اکنون در میان مردم محله به موضوعی برای گفتوگو و شایعه تبدیل شده است. او با ناراحتی میگوید: «حالا همه در محل میگویند که حتا طالبان زن و دختر یک مولوی را هم بازداشت کردند. این حرفها آبروی ما را برده و باعث شرمندگیام شده است.»
غلام صدیق معتقد است که محدودیتها و سختگیریهای طالبان در تخار نسبت به ولایتهای همجوار مانند قندوز و بدخشان بیشتر است. خواجه محمد این رفتارها را عاملی میداند که زندگی روزمرهی مردم را دشوارتر و آرامش خانوادهها را مختل کرده است.

ثبت شکایت علیه امر به معروف
مقامهای محلی طالبان و ادارهی امر به معروف و نهی از منکر این گروه در تخار در پیوند به بازداشتهای خودسرانه و رفتار خشونتآمیز علیه زنان و دختران هیچگونه اظهارنظری نکردهاند. این اداره تا اکنون در خصوص تعقیب زنان و دختران به اتهام نداشتن محرم شرعی نیز سکوت کرده است.
با اینحال، یک منبع آگاه از دفتر والی طالبان در تخار به روزنامه اطلاعات روز گفته است که دهها نفر در پیوند با بدرفتاریها و بازداشتهای خودسرانهی زنان توسط مأموران امر به معروف به والی تخار شکایت کردهاند. این منبع افزود که شکایات از نواحی مختلف شهر تالقان و ۱۶ ولسوالی تخار به مقامهای مربوطه رسیده است. افراد شکایتکننده به رفتار توهینآمیز، بازداشتهای غیرقانونی و زندانی کردن زنان توسط مأموران امر به معروف اعتراض دارند.
بهگفتهی این منبع، حبیبالله حنفی، رییس ادارهی امر به معروف و نهی از منکر طالبان در تخار که از اهالی ولسوالی برکه ولایت بغلان است، از پاسخگویی به مقامهای محلی طالبان، از جمله والی این گروه سر باز میزند. حنفی به عبیدالله امینزاده، والی تخار گفته است که در امور کاری او مداخله نکند و او بهطور مستقل به تطبیق شریعت اسلامی و اجرای قانون امر به معروف علیه زنان و دختران بیحجاب ادامه میدهد.
این منبع تأکید کرد که حبیبالله حنفی همچنان به مأمورانش دستور داده است تا زنانی را که از «شریعت اسلامی» پیروی نمیکنند مجازات کنند. او همچنین به مسئولان طالبان اعلام کرده است تا زمانی که در تخار باشد، بر تطبیق شریعت اسلامی و الزام حجاب بهطور مستقل و بدون توجه به اعتراضات، ادامه خواهد داد.
یادداشت: نامهای مصاحبهشوندگان مستعار است.