close

جریان تفکر اسلامی در شبه‌قاره هند

با نگاهی به نحله‌ی فکری احمدیه

یاسین احمدی

مقدمه

جریان تفکر اسلامی در شبه‌قاره هند همانند سایر نقاط در جهان اسلام دربرگیرنده‌ی تحولات و دگرگونی‌های فزاینده‌ای بوده است. آنچه از مطالعه‌ی سیر جریان جنبش‌های اسلامی به نیکی دانسته می‌شود این است که تعدد و گوناگونی این جریانات به‌گونه‌ی مستقیم تحت تأثیر بحران هویت و مشروعیت آن‌ها قرار داشته است. قرن هژدهم و نوزدهم دوران طلایی جنبش‌های اسلامی هند بود، اما با سلطه‌ی کمپانی هند شرقی بر مناسبات سیاسی-اجتماعی این کشور پهناور، وضعیت از حالت آرامش و شکوفایی تفکر اسلامی به‌سوی بحران درگیری‌های فقهی-کلامی پیش رفت. در واقع ظهور هر جنبشی در هر نقطه از جهان اسلام پاسخی بوده برای حفره‌های اجتماعی و فقهی که توسط ضعف پارادایم قبلی خلق شده بود و این پارادایم از ارائه‌ی جواب شایسته به آن عاجز بوده است. ظهور جنبش شاه‌ولی‌الله دهلوی و شبه‌قاره با مرکزیت دیوبندی در اتارپرادیش به رهبری فرزند و نواسه‌ی شاه‌ولی‌الله و مدیریت مولانا محمدقاسم نانوتوی پاسخی بود به درهم‌ریزی شیرازه‌ی آموزه‌های اسلامی با قرائت سنی در دیوان حکومتی هند آن روزگار. ده سال پس از جریان نبرد میروت (شهری در ایالت اتارپرادیش) در سال ۱۸۵۷ و شکست سنگین نیروهای مسلمان به رهبری بهادرشاه و متحدان هندوی آن از قشون بریتانیا، مدرسه‌ی علوم دینی دیوبند در همین ایالت برای سازمان‌دهی مسلمانان در سال ۱۸۶۷ تأسیس شد. از این دوران فصل رویش نحله‌های فکری گوناگون در این کشور نیز آغاز گردید که به‌گونه‌ای حد اکثری با هم گلاویز بودند. این درگیری‌های کلامی و فقهی تا جایی پیش رفت که دیوبندی‌ها و بریلوی‌ها به تکفیر هم پرداختند و حتا حضور یکی از این دو دسته در مسجد سبب می‌شد تا دسته‌ی دیگر مسجد را طبق اصول شرعی شست‌وشو دهند، زیرا طرفین همدیگر را نجس می‌دانستند. این مناسبات نجس‌انگاری تنها در میان دیوبندی و بریلوی‌ها حاکم نبود که جریان سر سید احمدخان هندی که یک جریان به‌شدت نوگرا بود و بیشتر به تعامل با سیستم انگلیسی هند آن روزگار تأکید داشت نیز آز آن بی‌بهره نمانده بود. ندوه‌العلمای هند، سازمان تبلیغی جماعت، جریان علیگره و سایر نحله‌های فکری اسلامی هند همانند بریلوی‌ها و دیوبندی‌ها با هم تعامل داشتند.

دوران شکل‌گیری جنبش‌های نوین اسلامی در هند همگام بود با بروز بحران‌های داخلی و خارجی در این شبه‌قاره. در روزگار اکبرشاه زندگی صلح‌آمیز در میان شهروندان هندوستان به‌دلیل رفتار عادلانه‌ی او حاکم بود. ابوالفتح جلال‌الدین محمد اکبر سومین امپراتور سلسله‌ی گورکانیان و جانشین پدرش همایون، بزرگ‌ترین فرمانروا از سلسله‌ی گورکانیان مغولی در شبه‌قاره هند بود که از سال ۱۵۵۶ تا سال ۱۶۰۵ میلادی حکمرانی کرد.

در عصر اکبرشاه اقتصاد هند به‌دلیل موجودیت همدلی میان فرقه‌های بومی هند شکوفایی چشم‌گیری داشت. در هندوستان با مدیریت اکبرشاه تساهل مذهبی و دینی به پیمانه‌ی زیادی رواج یافته بود و حتا میان خانواده‌ی شاهی اکبرشاه و راجپوت‌های هندومذهب، ازدواج‌های متعددی دوسویه شکل می‌گرفت. این امر سبب شده بود تا سراسر هند در یک آرامش بی‌نظیر غرق شود. رفاه و رونق اقتصادی عصر اکبرشاه سبب ورود اروپایی‌ها در این کشور شد. آنان ابتدا در جنوب هند حضور یافتند و بعدها کشورهای انگلیس و هالند و پرتغال در اکثر نواحی این کشور نفوذ زیادی کسب نمودند. ظفرمندی نیروهای انگلیسی بر سایر نیروهای رقیب اروپایی سبب شد تا این کشور در صدد کنترل نظم سیاسی در هند آن روزگار برآید. این عصر برابر بود با روزگار تأثیرات سیاست‌های سخت‎گیرانه‌ی اورنگ زیب و رهاسازی سیاست آسان‌گیرانه‌ی اکبرشاه. سرانجام در سال ۱۸۵۷ میان نیروهای مسلمان و متحدان هندوی آنان با نیروهای بریتانیا نبردی سخت در گرفت که در نتیجه مسلمانان و متحدان‌ هندوی‌شان شکست سختی را از ارتش بریتانیا متحمل شدند. پایان این نبرد به معنای آغاز نوعی بحران در نگرش فکری مسلمانان بود. پس از این شکست، هند آن روزگار آبستن حوادث زیادی شد. سربرآوردن نهضت‌های هویت‌خواهی هندو، انشعاب در جبهه‌ی فکری مسلمانان و درگیری‌های فقهی و کلامی بخشی از این بحران‌ها بود. جامعه‌ی مسلمانان هند پسامیروت به‌گونه‌ی آشکاری از مرز تساهل و هم‌پذیری دور شدند. نگرش پایدار شاه‌ولی‌الله دهلوی که مبتنی بر سازش با نهاد دولت، درگیری با هندوها و سینگ‌ها و تقابل فقهی کلامی با شیعیان بود، می‌رفت تا جایش را به نگرانی‌های جدی‌تر دیگر بدهد که سرانجام سر از تکه‌پاره‌شدن هند متحد و ظهور زخم‌های التیام‌ناپذیر در سراسر منطقه و جهان اسلام در آورد.

مهم‌ترین پرسشی که در عصر پساگورکانیان باید به آن پاسخ داد این است که چه اتفاقی سبب شد تا بدنه‌ی جنبش‌های اسلامی که تأثیرات و پیوندهای بسیار عمیقی با جامعه‌ی هندی داشت این‌گونه دچار بحران شود. بدیهی است که هند خط ثانویه برای مشی آموزه‌های اسلامی در جهان اسلام به شمار می‌رود، اما ریشه‌ی ریزش این خط را در کجا باید جست؟ هند پساگورکانیان با هند روزگار استیلای این سلسله از بن دچار دگرگونی شده است و همچنان پی‌آمدهای شکست میروت فقط جامعه‌ی مسلمانان هند را متأثر نساخت که حتا توانست سبب ظهور جنبش‌های بازگشت هویت‌طلبی در میان هندوها نیز شود که عمده‌ترین این جنبش‌ها در روزگار پسامیروت جنبش‌های برهمو سماج و آریا سماج بود. این جنبش‌ها تحول بزرگی را در جامعه‌ی هند پدید آوردند که حرکت‌های مانند تخریب مسجد بابری و ترور مهاتما گاندی توسط ناتورام گودسه، عضو حزب راستگرای هندویی ماهاساب‌ها بخشی از این پی‌آمدها بود. البته که ترور مهماتما گاندی فقط یک عمل مجرمانه‌ی اجتماعی نبود که گودسه و همفکرانش در درون جنبش ماهاساب‌ها عقده‌ی زیادی از نزدیکی گاندی و دستگاه مدیریتی او با جامعه‌ی مسلمانان هند به دل داشتند و به‌منظور جلوگیری از نفوذ بیش از حد مسلمانان دست به ترور گاندی زدند. در جامعه‌ی مسلمانان اما بعد از شکست میروت بود که نحله‌های بسیار مؤثر فکری در هند متولد شدند که گاهی حتا سابقه‌ی تاریخی در دنیای فکری اسلام نیز نداشت. آیین احمدیه یا قادیانیه یکی از همین نحله‌های نوظهور در شبه‌قاره بود که در واکنش به بحران‌های فقهی و هویتی در میان مسلمانان هند پدیدار شد. آیین احمدیه یکی از نحله‌های پیشتاز در بازیابی هویت اسلامی در هند آن دوران بود که نه در میان مسلمانان و نه در میان هندوها اقبالی چندانی برای گسترش عقاید خود نیافت. جامعه‌ی مسلمان هند و حتا فقهای مسلمان تمامی کشورهای اسلامی به نحوی با اندیشه‌های اعتقادی این نحله با رد و انکار و گاهی تکفیر برخورد نمودند. احمدیه اما به لطف آگاهی و سلطه‌ی درخور ستایش رهبریت این جنبش، مسیرهای زیادی برای گسترش عقاید خود در جامعه‌ی هند و پاکستان باز نمود؛ به‌گونه‌ای که پیروان این نحله از آغاز پیدایش که از تعداد انگشت‌شماری تجاوز نمی‌کرد، تا اکنون از مرز هفده میلیون ایمان‌داری که بسیاری از آموزه‌های دینی را ریفرمیزه کرده‌اند عبور می‌نماید. امروزه پیروان این آیین در سراسر جهان از میان رنگین‌پوستان گرفته تا تازه‌واردان به اسلام، از شرق تا غرب جهان به‌گونه‌ی چشم‌گیری گسترش یافته است. به راستی رمز ظفرمندی این نحله علی‌رغم فشارهای سیاسی و اعتقادی که در پاکستان و جهان اسلام با آن‌ها مواجه بود، چیست؟

قادیانی (احمدیه)

میرزا غلام‌احمد قادیانی، رییس مکتب احمدیه فرزند میرزا غلام‌مرتضی در سال ۱۸۳۹ میلادی در روستایی در شهر گرداس پور پنجاب در هندوستان متولد شد. احمد قادیانی با درک عمیقی که از بحران پسامیروت و زمانه‌ی آن‌روزگار هند داشت، در چندین جبهه‌ی فکری و فرهنگی با گروه‌های بنیادگرای هندویی و مسلمان درگیر بود. وی با راه‌اندازی مناظره‌هایی با مسیحیان و هندوها برای اثبات حقانیت دین اسلام و طریقه‌ی احمدیه شهرت بسزایی یافت و حاصل این مناظرات در کتابی به‌نام «براهین احمدیه» در چهار جلد منتشر شده است.

در سال ۱۸۸۶ کتاب «سرمه‌ی چشم آریه» را به زبان اردو نوشت؛ در مناظره با یکی از سران جنبش آریا سماج که «نهضت هویت‌خواهی هندویی به رهبری دیانندسرسوتی از ۱۸۲۴- ۱۸۸۲ [بود و] برای احقاق حقوق دالیت‌های هندی و بیوه‌زنان مبارزه می‌کرد» (عزیز احمد، ص ۴۸ ). جنبش آریا سماج نهضت احیاکننده‌ی هندویی بود و رهبر آن با شرک و بت‌پرستی مخالف بود و قایل به بازگشت به وداها. وی معتقد بود که نژاد هندو بر سایر نژادها برتری دارد. آریا سماج بیشترین مخالفت را با مسلمانان داشت و آنان را دشمن اصلی‌ خود می‌دانست. از درون این جنبش دو تا حزب افراطی دیگر به‌نام‌های مهسابا و آراس‌اس پدید آمد که هدف شان را تغییر مسلمانان اعلام نمودند. بعدها این احزاب در تخریب مسجد بابری هند نقش عمده ایفا نمودند (مودودی ماهی القادیانیه، ص ۳۷-۲۱). کتاب «سرمه‌ی چشم آریه» که بیانگر قدرت بیان و استدلال توانمند غلام‌احمد بود توانست شهرت بیش از پیش برای وی کسب نماید. غلام‌احمد قادیانی در سال ۱۹۸۸ میلادی اعلام داشت که وی مجدد قرن چهاردهم است و به او الهام شده است تا از مردم برای تطبیق احکام دین اسلام بیعت بگیرد. غلام‌احمد در سال ۱۸۹۱ کتاب «نزول‌المسیح» را نوشت. در این کتاب نوشته است که حضرت عیسی بر صلیب نمرده است بل‌که از فلسطین به هند آمده و سرانجام در سرینگر هند وفات نموده است. غلام‌احمد خودش را مسیح موعود معرفی نمود و اعلام داشت که وی تجلی مسیح است. در همین زمان مدعی شد که وی مهدی موعود نیز هست.

میرزا غلام‌احمد قادیانی بر دانش دینی و مناسبات روزگارش اشراف و تسلط کافی داشت. برای همین استدلال و بیانش در دفاع از طریقت نوینش تقریبا بی‌مثال بود. «ازاله اوهام»، «حقیقت ‌الوحی» و «براهین احمدیه» که در سال ۱۹۰۵ به‌نام «تکلمه براهین احمدیه» نوشته شد، «الاربعین»، «حقیقته‌ النبوه»، «التجلیات الهیه»، «عین المعرفه»، «تریاق القلوب»، «الحرب و المقدسه»، «الدر الثمین»، «خطبته الهامیه»، «نورالحق» و «فتح اسلام ختم النبوه» برخی از معروف‌ترین آثار وی به شمار می‌روند.

غلام‌احمد نویسنده‌ی پرکاری بود و تعداد کتاب‌هایش تا ۷۵ جلد می‌رسد. ضمن آن‌که سخنرانی‌ها و نامه‌هایش نیز بعدها توسط پیروانش منتشر شدند. غلام‌احمد در سال ۱۹۰۸ و به عمر ۶۹ سالگی از دنیا رفت. پس از مرگش حکیم نورالدین بهیروی به جانشینی وی تعیین شد. حکیم نورالدین در سال ۱۹۱۴ به عمر ۷۳ سالگی وفات یافت. پس از بهیری محموداحمد، فرزند غلام‌احمد به رهبری جنبش رسید. وی تا سال ۱۹۶۵، یعنی به مدت ۵۱ سال این رهبریت را به عهده داشت. از مهم‌ترین کتاب‌های وی تفسیر هفت جلدی وی بر قرآن و کتاب «احمدیه یا اسلام حقیقی»، «دعوه الامیر» و «حقیقته النبوه» می‌باشند (فرمانیان قادیانیه). پس از مرگ محموداحمد، فرزند وی، میرزا نصیراحمد تا سال ۱۹۸۲ جانشین وی بود. پس از میرزا نصیراحمد، پسر کاکای او، طاهراحمد، فرزند بشیراحمد رهبری جنبش را عهده‌دار شد. میرزا طاهراحمد فعالیت‌های گسترده‌ای در راه ترویج اسلام و جنبش قادیانی انجام داد. در دوران طاهراحمد بود که قرآن به ۵۱ زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شد و احمدیه مرزهای پاکستان و هند را درنوردید و سیمای یک جنبش پیشتاز را به خود گرفت. در طریقت احمدیه دایره‌ی کلامی از چارچوب سنتی‌اش تعدیل شد. در کتاب «القتل باسم ادین»، اثر میرزا بشیراحمد که بیشتر در رد نظریه‌های ابوعلی مودودی درباره‌ی ارتداد و تکفیر نگاشته شده است، مجازات مرگ برای مرتد را رد می‌کند. چنانچه در صفحه‌ی ۷۲ و ۷۷ این کتاب نوشته است: کسی که از اسلام خارج شود عقوبت دنیوی به او تعلق نمی‌گیرد. ایشان در صفحه‌ی ۱۳۱ همین کتاب می‌نویسد که عقیده‌ی راسخ او این است که اسلام و هر دین حقیقی دیگر نمی‌تواند به‌نام دین خون بریزد.

میرزا مسروراحمد (متولد ۱۳۲۹ش/۱۹۵۰م) که رهبر فعلی قادیانیه و نوه‌ی میرزا شریف‌احمد، فرزند سوم غلام‌احمد است (فرمانیان، ص ۱۵۹)، در سال ۲۰۰۳ میلادی جانشین میرزا طاهر شد. بیشتر فعالیت‌های تبلیغی قادیانیه در دوره‌ی او، در کشورهای افریقایی همچون بورکینافاسو، گینه، نیجریه و داسابنین گزارش شده است (سیرة خلفاء الإمام المهدی وبگاه رسمی جماعت احمدیه). هم‌اکنون جلسه‌ی سالانه‌ی گروه احمدیه با حضور رسمی مسروراحمد در لندن برگزار می‌گردد و از سراسر جهان مسلمانانی که به این نحله ایمان دارند در آن حضور یافته و تمامی استراتژی‌های مذهبی و ارشادات دینی احمدیه توسط رهبریت آن به مدت رسمی یک هفته به مخاطبان ارائه می‌گردد. خدمات ترجمه‌ی هم‌زمان سخنرانی رهبریت احمدیه به چندین زبان زنده‌ی دنیا از جمله فارسی، حین جلسه بسیار قابل توجه است. سالانه ده‌ها هزار مسلمان از سراسر جهان برای شنیدن سخنان رهبرشان در لندن گرد هم می‌آیند و امکانات اسکان، سفر و تغذیه این همه زائر را صندوق مالی انجمن احمدیه بر عهده دارد.

احمدیه از ابتدای ظهورش در هند یکی از فعال‌ترین و جنجال‌برانگیزترین نهضت‌ها بوده است. این فرقه فعالیت‌های خود را در بیش از یک قرن حفظ کرده است. آن‌ها در وقف کردن خود برای تبلیغ دین بی‌نظیر هستند. مراکز تبلیغی و مساجد احمدیه نه تنها در شبه‌قاره هند بل‌که در بسیاری از شهرهای جهان غرب، آفریقا و آسیا بنا شده است. هسته‌ی اصلی اندیشه‌ی احمدیه اصول پیامبرشناسی است که از صوفی بزرگ مسلمان قرن وسطا، محیی‌الدین بن عربی ۱۱۶۵-۱۲۴۰ ق، که به یک سلسله‌ی متوالی پیامبران غیررسمی بعد از محمد اعتقاد داشت، الهام گرفته است (فرمانیان پیشین). به نظر می‌رسد ظهور جنبش احمدیه پاسخ درخوری برای طغیان بحران هویتی مسلمانان هند پساگورکانیان باشد. از عصر حضور بریتانیای کبیر در هند اختلافات شدیدی میان هندوها و مسلمانان پدیدار شد که بخش عظیمی از نخبگان مسلمان در صدد انشعاب به‌عنوان یک کشور مستقل برآمدند که رهبران مسلمانان روی همین موضوع با هم توافق نظر نداشتند. اعضای جنبش دیوبندی بر اتحاد با هندوها و دارالسلام دانستن هندوستان تأکید داشتند، درحالی‌که بریلوی‌ها معتقد بودند که در صورت خروج نیروهای بریتانیا، هندوهای دارای اکثریت عرصه‌ی زندگی را بر مسلمانان تنگ خواهد ساخت. از سوی دیگر جریان سر سید احمدخان هندی یکسره بر توافق با نظم بریتانیایی آن‌روز هند تأکید داشت. جدال برای همکاری یا انکار مدیریت سیاسی بریتانیای کبیر توانسته بود شکاف عمیقی در میان مسلمانان هند خلق نماید. این مسأله بر موضوع تندروی‌های جریان‌های هویت‌یابی هندویی می‌افزود که خود فشار بسیار بزرگی را بر جریان فکری مسلمانان تحمیل می‌نمود. ظهور جنبش‌های جدید اسلامی در روزگار پساگورکانیان نیز طبق پارادایم معمولی در جهان اسلام تحت فشار حضور و انکشاف علمی-صنعتی غرب شکل گرفت، حضور بریتانیا در هند آن عصر سبب شد تا اندیشمندان مسلمان به ضعف‌ها و ناتوانی‌های تئوریکی‌شان آگاهی بیشتری پیدا کنند و برای جبران این فقرها دست به تلاش‌های بسیاری بزنند. در آغاز پیدایش رنسانس غربی نیز مسلمانان دچار شوک عظیمی شدند و برخی از بزرگ‌ترین جنبش‌های اصلاحی اسلامی محصول همین دوره است. مصایبی که این دوره بر جهان اسلام تحمیل نمود نه تنها تا امروز که تا ابدیت هستی قلمرو مسلمانان را آلوده به خون‌هایی ساخته است که برای برداشت‌های کلامی جاری شده‌اند. نهضت‌های اسلامی هند در اکثر موارد متأثر از دیدگاهای اندیشمندان عصر پساعباسیان بود که در قالب اعتزالی و اشعریت تحول خون‌باری را در حوزه‌ی زیست مسلمانان پدید آوردند. جنبش‌های زیادی در شبه‌قاره هند وجود دارد که مستقیما از اندیشه‌های محمد ابن تیمیه و سایر بزرگان نهضت بازگشت قرون پنجم و ششم قمری در جهان عرب متأثر بودند. این تأثیرات توانسته بود رویارویی‌های بسی تند و خطرناکی را در عرصه‌ی فقهی و کلامی روزگار تاریخی هند پدید آورد که از آن جمله می‌توان به آثار تنش‌بار احمد سرهندی و شاه عبدالعزیز دهلوی در قالب کتاب‌های مانند «رد روافض» و «تحفه اثنا عشریه» نام برد که در زمانه و پس از زمانه‌ی خود شکاف بسی گسترده و خون‌باری را در جامعه‌ی مسلمانان منطقه خلق نمودند. رویارویی نحله‌های فقهی و کلامی جریانات فکری مسلمانان هند تنها در جبهه‌ی تقابل با شیعیان خلاصه نمی‌شد که حتا این درگیری‌ها و سنت تکفیر در میان اهالی مشی سنی مبتنی بر قرائت حنفی نیز گام می‌زد. به هر روی همین درگیری‌ها و بحران‌های هویت دینی بود که به ظهور جنبش‌های خرد و کلانی در این خطه منجر گردید که نهضت اصلاحی احمدیه از همین دست بود.

احمدیه در ابتدا در دفاع از وحدت و عزت جامعه‌ی مسلمان هندی با جنبش‌های هویت‌یابی هندویی درگیر بود که در نهایت حساسیت‌های مسلمانان هندی با شیوه‌ی فکری این نحله، درگیری‌های کلامی را وارد حوزه‌ی فکری مسلمانان نیز ساختند. نوگرایی احمدیه که عموما با سایر تمایلات تجددخواهی در اسلام هندی نزدیک است، تا حدودی در پس غبار عرفان و کلام قرون وسطایی پنهان مانده است (عزیز احمد ۴۰). عمده‌ترین عناصر فکری احمدیه در حوزه‌ی تفکر اسلامی دور مهدویت و مسیحیت می‌چرخید. وی مدعی بود که مجدد قرن است؛ چیزی که در روایات و احادیث دارای مشروعیت دینی است، چنانچه قبل از ایشان احمد سر هندی نیز مدعی مجدد الف بود. در سال ۱۹۱۴ و در دوران رهبریت نورالدین بهیری، اولین خلیفه‌ی میرزا احمد، جریان فکری احمدیه دچار انشعاب شد که جناح لاهوری از بدنه‌ی اصلی احمدیه جدا شد و ادعای رسالت میرزا احمد قادیانی را انکار نموده و صرفا او را یک مصلح سیاسی به شمار آورد. این نگرش هرچند با نگاه اسلام سنتی قرابت بیشتری داشت اما هنوز هم مسائل بی‌پاسخ زیادی میان جناح لاهوری و نحله‌ی فکری اهل سنت باقی مانده است. جناح اصلی احمدیه هیچ‌گاهی بر نبوت میرزا احمد همانند نبوت تشریعی تأکید نداشته است تا رهبریت این گروه را دارای شریعت موازی با رسالت محمد بداند. آنان بیشتر به نبوت الهامی-تبلیغی میزرا غلام‌احمد تأکید دارند ولی این امر سبب برانگیختن واکنش‌های زیادی در میان مسلمان جهان و هند گردید. هرچند در بخش عمده‌ی احکام زندگی، احمدیه همچنان به‌عنوان یک جریان سنت‌گرا و وفادار به آموزه‌های اهل سنت باقی مانده است اما اهل سنت هیچ‌گاهی حاضر به هم‌نشینی با جریان احمدیه نشدند. در مسأله‌ی آزادی زنان، زندگی و خانواده احمدیه بسیار محافظه‌کار باقی مانده است. این‌ها به‌طور کامل به تعدد زوجات، حجاب زنان و احکام قدیمی و طلاق پابند مانده‌اند (پیشین، ص ۴۸).

جریان فکری احمدیه از جهاد پشتیبانی نمی‌کند. این نحله بیشتر به جهاد فکری و قلمی باورمند است. برای همین در یک فصل بلند در هندوستان با نظم سیاسی بریتانیا هیچ مخالفتی نداشت و بعدها که مرکز این گروه به پاکستان منتقل گردید، آن‌جا نیز در تعامل با دولت پاکستان عمل می‌نمودند. ﻏﻼﻡ‌ﺍحمد ﺍﮔﺮﭼﻪ در هیچ یک از آثار خود تصریحی بر انکار خاتمیت پیامبر اسلام ندارد، اما بنا بر عقیده‌ی اکثریت مخالفان، نفس دعوای وی مبنی بر ظهور و بعثت حاوی نفی خاتمیت است. غلام‌احمد مبتنی بر رویکردی که به مسأله‌ی خاتمیت و اقسام نبوت پیامبران داشت، بر آن بود که پیامبران به دو گروه صاحبان شرایع و کتاب و پیامبران تبلیغی قابل تقسیم هستند. سنخ نخست عده‌ی معدودی از انبیا را در بر می‌گیرد که صاحبان کتاب و شریعت مستقل هستند و دین خاصی تحت لوای آنان شکل گرفته است، اما گروه دوم شامل انبیایی هستند که صرفا جهت تبلیغ و تکمیل رسالت پیامبر پیشین برانگیخته شده‌اند. این ایده‌ی غلام‌احمد تا این مرحله با ایده‌های غالب مذاهب اسلامی هیچ مغایرتی ندارد، اما عمده‌ی مخالفت مسلمانان با آموزه‌های این مکتب از ادعای شخص میرزا غلام‌احمد مبنی بر رسالت وی است که خود را در زمره‌ی پیامبران تبلیغی شمرده و مدعی است که مجدد قرن چهاردهم اسلام است (روحانی خزائن، ص ۴۲۶). دیگاه میرزا غلام‌احمد باورمندان زیادی در میان عرفا و صوفیان برجسته‌ی گذشته دارد و این دیدگاه از جمله اصول پذیرفته‌شده‌ی رجال عرفان و تصوف است (ﺷﺮﺡ ﻓﺼﻮﺹ ﺍﻟﺤﻜﻢ ﻗﻴﺼﺮ، ص .(۸۳۷-۸۳۴ آنان رسیدن به مقام نبوت تبلیغی را برای همه‌ی سالکان الی‌الله امکان‌پذیر می‌دانند. از دیگر موارد اختلافی میان سایر مسلمانان و جنبش احمدیه مسأله‌ی جهاد است که ایشان در مورد جهاد و خون‌ریزی می‌گوید که خداوند او را از عدم صدور این مفاهیم از جانب پیامبر اسلام آگاه ساخته است و تمام این نوع احادیث را نادرست می‌داند (روحانی خزائن، حقیقت المهدی، ص ۴۵۴). آنچه از بررسی دیدگاه‌های این نحله به‌دست می‌آید این است که آنان منکر جهاد با معاندان و کفار نیستند اما آنان برای موضوع جهاد و خون‌ریزی مصادق قابل توجهی در جهان معاصر نمی‌بینند. برای همین اولویت‌ها را به تعالی فکری و انکشاف دانش مسلمان برای مقابله با چالش‌های موجوده به‌جای جهاد و خون‌ریزی پیشنهاد می‌نمایند. خلیفه‌ی چهارم قادیانیه دﺭ ﻛﺘﺎبی ﻣﻮﺳــﻮﻡ ﺑﻪ «ﺍﻟﻘﺘﻞ ﺑﺎﺳــﻢ ﺍﻟﺪﻳﻦ» ﺑﺎ ﭘﻴﺮﻭی ﺍﺯ میرزا غلام‌احمد، ﺟﻬﺎﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﺮﻩ‌ی ﺑﺨﺸــی ﺍﺯ ﺍﺣﻜﺎﻡ ﺍﺳــﻼمی، ﻃﺒﻘﻪﺑﻨﺪی می‌کند ﻛﻪ ﺩﺭ ﺻﺪﺭ ﺍﺳــﻼﻡ ﺑﻪ‌ﺩﻟﻴﻞ کمی ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺧﺎﺹ ﺟﺎﻣﻌﻪ‌ی ﺍﺳــﻼمی، ﻭﺟﻮﺏ ﻳﺎﻓﺘﻪ بود ﻭ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻛﻪ ﻳﻘﻴﻨﺎ ﻫﻴﭻ‌کسی ﻳﺎﺭﺍی ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻣﻴﻠﻴﺎﺭﺩی ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺟﻬﺎﺩ ﺻﺮﻓﺎ ﭼﻬﺮﻩﺍی ﺑﺪﻭی ﻭ ﺧﺸــﻦ ﺍﺯ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺗﺮﺳﻴﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﻤﻮﺩ. ﺍﻭ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ ﻣﻰﻧﻮﻳﺴــﺪ: «ﻋﻘﻴﺪﻩ‌ی ﺭﺍﺳﺦ ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﺍﺳــﺖ ﻛﻪ ﺍﺳــﻼﻡ ﻭ ﻫﺮ ﺩﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﻰ ﻧﻤﻰﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ‌ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍ ﺧــﻮﻥ ﺑﺮﻳﺰﺩ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺟﻬﺎﺩﻯ ﺩﺭ ﺍﺳــﻼﻡ ﺟﺎﻳﺰ ﺍﺳــﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺷــﺎﻋﻪ‌ی ﺩﻳﻦ ﺍﺯ ﻃﺮﻳــﻖ ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻭ ﺍﻗﻨﺎﻉ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷــﺪ» (القتل باسم دین، ص ۱۳۱).

احمدیه و مهدویت

ﺩﺭ ﺑــﺎﺏ ﻣﻬﺪﻭﻳﺖ ﻧﻴﺰ ﺍﺣﻤﺪﻳــﻪ ﺁﺭﺍ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮدی ﺩﺍﺭد ﻛــﻪ ﺩﺭ ﺗﻘﺎﺑﻞ ﺑﺎ ﺭﻭﻳﻜﺮﺩﻫﺎی ﻣﺘﻌﺎﺭﻑ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳــﻼﻡ ﻗﺮﺍﺭ میﮔﻴﺮﻧــﺪ. ﺩﺭ ﻧﻈﺮﮔﺎﻩ ﺭﻫﺒــﺮﺍﻥ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻗﻪ، ﻣﻬــﺪی ﻧﺎﻡ ﺩﻳﮕﺮ عیسی ﻣﺴﻴﺢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﺮ ﺩﻭی ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺎمی ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺑﻴﺎﻧﮕﺮ ﺻﻔﺎﺕ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮنی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﻻﻟﺖ ﺑﺮ ﻓﺮﺩی ﻭﺍﺣﺪ ﺩﺍﺭند (ﺩﻳﺒﺎﭼﻪ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ، ص۵۹۰). ﻏﻼﻡ‌ﺍﺣﻤﺪ ﺩﺭ کتاب «ﺣﻘﻴﻘﺖ المهدی»، ﺿﻤﻦ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺮ این‌که ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﻧﺎﻇﺮ ﺑﻪ ﻇﻬــﻮﺭ ﻣﻬﺪﻯ ﻛــﻪ ﺩﺭ آن‌ها ﺍﺯ او به‌عنوان ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﺍﻧﺴــﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﺭﺍﻭی ﻭ ﻣﻀﻤﻮﻥ، ﺿﻌﻴﻒ ﻭ ﻣﺠﺮﻭح اند (حقیقت المهدی، ص ۴۵۵). احمدیه باورمند است آنانی ﻛﻪ ﻣﻬﺪی ﻭ ﻣﺴﻴﺢ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺷــﺨﺺ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﻭ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯ ﻳﻜ‌ﺪﻳﮕﺮ می‌ﺩﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎه اند (روحانی خزائن، ص ۴۵۶). دیدگاه احمدیه در رابطه با مقام میرزا غلام‌احمد، رهبر این گروه در مورد مسیحیت و مهدویت رهبری‌شان، تنش‌های زیادی را در میان مسلمانان شبه‌قاره به‌وجود آورده بود. این گروه پس از خروج از هند و جایگزینی در ربوه پاکستان با اختلاف روزافزونی در درون جامعه و خود گروه مواجه شد. گروه‌های مختلف اسلامی که به‌وسیله‌ی جماعت اسلامی هدایت می‌شدند، اصرار داشتند که احمدی‌ها به‌عنوان اقلیت غیرمسلمان شناخته شده و از مشاغل دولتی طرد گردند .

در اوائل دهه‌ی پنجاه از قرن بیستم این تحریک عمومی، در درجه‌ی اول بر ضد محمد ظفرالله‌خان، یکی از مشاهیر احمدیه که در آن زمان به‌عنوان وزیر امور خارجه‌ی پاکستان خدمت می‌کرد، جهت‌دهی می‌شد. این تقاضا با شورش‌های گسترده بر ضد احمدیه در پنجاب همراه بود، ولی حکومت زمینه‌ی آن را از بین برد (دایره المعارف دین لندن، ص ۱۹۸۶). دو باره در سال ۱۹۷۴ موضوع احمدیه بر سر زبان‌ها افتاد. این اتفاق زمانی داغ شد که برخوردی بین دانشجویان احمدی و غیراحمدی در ربوه رخ داد و این مسأله سبب شد تا فشارها بر احمدیه از جانب سایر مسلمانان شدت بگیرد که در انتها منجر به شورش مردمی برای طرد احمدی‌ها از جمع مسلمانان در پاکستان آغاز شد و سرانجام به اعتصاب عمومی در این کشور رسید. پس از مخالفت‌های اولیه، نخست‌وزیر دولت، ذوالفقارعلی بوتو بر کنار شد و مجلس ملی تصمیم گرفت درباره‌ی وضعیت اشخاصی که به خاتمیت حضرت محمد اعتقاد ندارند، بحث کند. بعد از بررسی‌های طولانی در پشت درهای بسته، مجلس در هفتم سپتامبر ۱۹۷۴ جلسه‌ی علنی تشکیل داد و به اتفاق آرا تصمیم گرفت که قانون اساسی پاکستان با اضافه کردن ماده‌ای اصلاح شود. در این ماده تصریح شد که هر کس ایمان قاطع و بدون قیدوشرط به خاتمیت محمد ندارد یا پس از محمد ادعای پیامبری کند، به هر معنا یا تفسیری از این کلمه، یا این‌چنین مدعیانی را به‌عنوان پیامبر یا مصلح دینی به‌رسمیت بشناسد، طبق قانون اساسی مسلمان نیست (فرمانیان پیشین). در اپریل ۱۹۸۴ بنا به درخواست علمای دینی پاکستان که اکثرا ریشه در تفکر دیوبندی هند دارد، رییس‌جمهور وقت پاکستان، جنرال ضیاءالحق اعمال دینی احمدیه را عمل مجرمانه اعلام داشت. همچنین احمدیه‌ها از اظهار دین خود به‌عنوان اسلام و تبلیغ و انتشار آن و نامیدن مکان‌های عبادت خود به مسجد منع شدند. مجازات هر یک از این جرم‌ها سه سال زندان همراه با جریمه بود. به‌دنبال این فرمان، میرزا طاهراحمد، رهبر احمدیه به لندن رفت و مرکزیت دینی-سیاسی این گروه نیز به لندن انتقال یافت.

انشعاب در احمدیه

پس از درگذشت فرزند میرزا غلام‌احمد، بشیرالدین محموداحمد جانشین وی شد. اختلافاتی که قبلا در درون جماعت وجود داشت پس از این حادثه شدت زیادی به خود گرفت و این اختلافت سبب شد تا احمدیه به دو دسته‌ی قادیانی و لاهوری تقسیم شود. شخصیت‌های برجسته‌ی شاخه‌ی لاهوری محمدعلی و خواجه کمال‌الدین بودند (ظهیر احسان). اصلی‌ترین موارد مورد اختلاف دو شاخه شامل ماهیت ادعای میرزا غلام‌احمد قادیانی، مؤسس نحله، موضوع مرجعیت محمود احمد در مسائل اجتماعی و نحوه‌ی تعامل با مسلمانان غیراحمدیه بود. قادیانیه بر نبوت و مجدد الف بودن ایشان تأکید داشتند و مرجعیت محمود احمد را برابر با مرجعیت میرزا غلام‌احمد می‌دانستند، درحالی‌که گروه لاهوری باور داشت که مقام میرزا غلام‌احمد ادعای غیر از مجدد دینی نداشت. گروه لاهوری به اداره‌ی گروه از راه شورای عالی احمدیه تأکید داشت درحالی‌که قادیانی‌ها معتقد به خلاف برای رهبریت گروه بودند.

گروه لاهوری فقط مسلمانانی را که نسبت کفر به احمدیه می‌دادند کافر می‌دانستند. نشریات لاهوری بیشتر به مباحث مربوط به مدرنیسم اسلامی می‌پرداختند و اغلب از نشر موضوعاتی که سبب جدایی احمدیه از سایر جریان‌های رایج اسلامی می‌شد دوری می‌کردند. در مقابل مجله‌ی مروری بر ادیان ارگان نشراتی قادیانیه بر نقش حیاتی میرزا غلام‌احمد در تاریخ معنوی بشر تأکید داشت و به ترویج مبانی اعتقادی قادیانی می‌پرداخت. هم‌اکنون نیز قادیانیه که اغلب با نام احمدیه یاد می‌گردد از گروه احمدیه نمایندگی می‌نماید و لاهوری در اقلیت قرار داشته و مرکزش نیز در پاکستان می‌باشد.

احمدیه در پاکستان

گروه احمدیه با باورهایی که داشت برای مسلمانان خطه‌ی شبه‌قاره و جهان اسلام کم‌تر پذیرفته می‌شد. پس از انتقال مرکز این گروه از قادیان هند به ربوه پاکستان تقابل‌های زیادی با سایر علمای اسلام و احمدیه پدید آمد. گروه‌های مختلف اسلامی، از جمله جماعت اسلامی پاکستان به رهبری مولانا مودودی تلاش زیادی کردند تا گروه احمدیه به‌عنوان یک اقلیت غیرمسلمان شناسایی شده و از اجتماع طرد گردد. در ابتدای دهه‌ی پنجاه میلادی تحریکات عمومی که ناشی از مخالفت‌های علمای مسلمان به‌ویژه با مولانا مودودی بود، علیه ظفرالله‌خان، یکی از سران مؤثر احمدیه که وزیر خارجه‌ی پاکستان بود شکل تازه‌ای گرفت. شورش‌های گسترده‌ای که مرکزش پنجاب بود علیه احمدیه آغاز شد که با دخالت حکومت مرکزی فروکش کرد. ریشه‌ی بحران به موضوع به‌رسمیت‌شناختن فرقه احمدیه در دسامبر ۱۹۵۳ بر می‌گشت. این شورش هفتادوپنج روز طول کشید تا این‌که در ششم مارچ همین سال در لاهور حکومت نظامی اعلام شد و مودودی و پیروانش دستگیر شده و راهی زندان شدند. مودودی و یارانش در دادگاه نظامی به مرگ محکوم شدند ولی تحت فشار افکار جهانی، حکم اعدام به حبس ابد تبدیل شد که بعدا در سال ۱۹۵۵ در دادگاه عالی کشور پس از تبرئه آزاد شدند (مودودی پیشین، ص ۳۶۲). در سال ۱۹۷۴ دوباره مسأله‌ی احمدیه وارد مباحث داغ سیاسی و قانون‌گذاری پاکستان شد، تا جایی که ذوالفقارعلی بوتو وادار به استعفا شد و مجلس ملی پاکستان در هفتم سپتامبر همین سال طی یک جلسه‌ی علنی تصمیم بر غیررسمی شناختن احمدیه گرفت.

مبانی فکری احمدیه

جنبش احمدیه همانند تمامی جنبش‌های اسلامی بر اصل بازگشت به سلف صالح استوار است، اما این بازگشت با رویه‌های رایج جنبش‌های بنیادگرای اسلامی از اساس متفاوت است. جنبش‌های بنیادگرای دینی اسلامی به‌گونه‌ی مستقیم به بازگشت به دوره‌ی طلایی پیامبر تأکید می‌کند که تمام احکام و آموزه‌های اسلامی باید بر مبنای عصر محمد تطبیق گردد. بدیهی است که این ایده می‌تواند دنیایی از تقابل و چالش را فراروی مسلمانان قرار دهد چنانچه داده است. اما احمدیه بر وجود پیامبر تبلیغی که در صدد اشاعه و ترویج شریعت پیامبر اسلام است، تأکید دارد.  از ابتدای ظهور گروه احمدیه فکر آنان بر این اساس استوار بود که جامعه دچار فساد شده است و برای اصلاح، زمانه‌ی ما نیاز به مصلحی دارد که از جانب خدا الهام گرفته باشد و در پی تقویت و ترویج شریعت آخرین پیامبر اسلام باشد. ادعای نبوت میرزا غلام‌احمد به‌باور این جماعت هیچ‌گاهی ناقض رسالت و نبوت آخرین پیامبر اسلام نیست زیرا نبوت میرزا غلام‌احمد رسالت تشریعی نیست که فقط جنبه‌ی الهام دارد. با توجه به فسادی که جامعه‌ی مسلمانان به آن دچار شده بود غلام‌احمد ادعا نمود که خداوند وی را برای اصلاح امت پیامبر فرستاده است.  احمدیه باورمند است که هیچ پیامبر شریعت‌مداری پس از محمد به رسالت مبعوث نخواهد شد ولی کمالات پیامبرانه به‌طور مداوم بر کمال یافته‌ترین پیروانش مثل غلام‌احمد قادیانی اعطا می‌شود. غلام‌احمد این موقعیت را فقط با پیروی صادقانه‌اش از محمد به‌دست‌آورده است لذا نبوت میرزا غلام‌احمد ناقض رسالت محمد نیست، زیرا اولا وی پیرو صادق محمد است و دوما نبوت میرزا غلام‌احمد اصولا نبوت تشریعی نیست که خود کتابی و شریعت جداگانه‌ای از محمد داشته باشد تا سبب منسوخ شدن شریعت محمدی شود.

علمای اهل سنت از مجموعه ادعاهای میرزا غلام‌احمد فقط با مجدد قرن بودنش مشکلی نداشتند و در بقیه امور با اختلافات شدید نظرات احمدیه را مردود می‌شمردند. یکی از باورهای احمدیه و نیز ادعای شخص میرزا غلام‌احمد مسأله‌ی مسیح بودن او است که تا امروز در کنار ادعای مهدویتش هنوز مورد پذیرش خیلی از مسلمانان قرار نگرفته است.

احمدیه امروز

ﺑﻴﺸــﺘﺮ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﺍﺣﻤﺪﻳﻪ ﺩﺭ ﺭﺑﻮﻩ ﭘﺎﻛﺴــﺘﺎﻥ ﻭ ﻗﺎﺩﻳﺎﻥ ﻫﻨﺪﻭﺳــﺘﺎﻥ ﺑﻪ‌ﺳﺮ می‌ﺑﺮﻧﺪ. ﺩﺭ ﭘﺎﻛﺴﺘﺎﻥ محدودیت‌های ﺯﻳﺎﺩی ﺑــﺮﺍی ﺍﺣﻤﺪﻳﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﺁﻥ ﺣﻖ ﺍﻧﺠﺎﻡ فعالیت‌های مذهبی ﻭ ﺑﺮﭘﺎیی ﻣﺴــﺎﺟﺪ ﺧﻮﺩﺷــﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ از سوی علما و مردم مسلمان این کشور مرد بی‌مهری و طرد قرار گرفته‌اند. برخلاف کشور پاکستان، فعالیت‌های احمدیه در هندوستان به روال عادی‌اش ادامه دارد. احمدیه در کشورهای مانند استرالیا و کانادا دارای تشکیلات خود بوده و به فعالیت‌های روزمره‌اش ادامه می‌دهد. از جمله کشورهایی که دشمنی زیادی با احمدیه دارد عربستان سعودی و ایران است که سعودی حتا ویزای زیارت مکه را نیز به اعضای جمعیت احمدیه نمی‌دهد. گروه احمدیه با اعتقاداتی که دارد تا امروز هم مورد بی‌مهری بخش بزرگی از مسلمانان سنتی قرار می‌گیرد. شکنجه و آزاری که در پاکستان بر این گروه تحمیل می‌شود و طرز نگاه علمای اسلام که این گروه را مسلمان نمی‌دانند، همه ریشه در برخی از نوآوری‌های فقهی و کلامی دارد که تا امروز هیچ نحله‌ی فکری شجاعت بازگویی آن را نداشته است. نظرات این گروه در رابطه با تعامل با جهان و جهاد به مذاق هیچ‌کسی خوش نیامده است. احمدیه در پاکستان با فشارهای فزاینده‌ی اجتماعی روبه‌رو بوده است و گاهی خارج از این کشور نیز جفاهای بر این جماعت تحمیل می‌شود. به‌گونه‌ی نمونه، در سال ۲۰۰۸ گروهی از اسلام‌گرایان تندرو در اندونزیا مسجدی متعلق به پیروان احمدیه را به آتش کشید و یک مدرسه‌ی دینی آنان را ویران ساخت ( www.news.bbc.co.uk/hi/Arabic/word).

گروه احمدیه تا اکنون اقدام به تأسیس مراکز فرهنگی زیادی در قلمرو فرهنگی‌اش نموده است. این گروه دارای مؤسسات خیریه آموزشی-بهداشتی در عده‌ای از کشورهای آفریقای جنوبی است. طبق گزارش منابع رسمی، این گروه در بیش از ۱۷۰ شهر در سراسر دنیا خدمات درمانی و فعالیت‌های انسان‌دوستانه دارد. در بسیاری از موارد این گروه اقدام به کمک به مناطق محروم و فقیرنشین نموده و به جنگ‌زدگان و آسیب‌دیدگان بلایای طبیعی مساعدت‌های بدون بازگشت می‌نماید. کشورهای مانند غنا، کنیا و سرالئون بخشی از کشورهایی است که از خدمات خیریه و درمانی احمدیه سود می‌برند.

احمدیه در افغانستان

افغانستان به‌دلیل قرار داشتن در حوزه‌ی تفکر دیوبندی و وجود قرائت اسلام رادیکال، به بسیاری دیگر از دیدگاه‌های اسلامی میدان نداده است. شیعیان افغانستان که دارای جمعیت قابل توجهی هستند، هنوز که هنوز است از تبعیض و تعصب مذهبی به‌شدت رنج می‌برد. هرچند اسلام افغانستان تا حد زیادی از دید کلامی، تابع آموزه‌های ابوحنفیه بوده است که خود به اعتدال و میانه‌روی و دوری از تکفیر اهل ایمان شهرت دارد، اما افغانستان معاصر همگام با ورود پدیده‌ی جهاد به شکل افراط‌گرایانه‌ای در کام بنیادگرایی سقوط نموده است. برای همین هم تفکر احمدیه اقبال گسترش در این کشور را نداشته است. اسلام سنی در هیچ جای دنیا میانه‌ی نیک با گروه احمدیه ندارد اما تشیع در افغانستان با تأثیرپذیری از فضای تبعیض و تعصب مذهبی نیز از نزیک شدن به اعتقادات احمدیه دوری جسته است.

پاسخ به پرسش‌هایی که در ابتدای این جستار مطرح شد، از ظرفیت این مقال بیرون است و می‌توان در فرصت‌های بعدی با بررسی سیر جریان تفکر اسلامی جنبش‌های شبه‌قاره به روشنی کافی به آن‌ها دست یافت. زیرا احمدیه به‌عنوان یک جنبش برخاسته از دل جامعه‌ی مسلمانان هند تأثیرات شگرفی به پیمانه‌ی جنبش‌های دیوبندی و بریلویه و سر سید احمدخان در هند و فراتر از هند نداشته است، اما روشن است که علمای اسلام تقریبا بدون تأمل در پاسخ به موجودیت این گروه دست به قضاوت‌های عجولانه‌ای زده‌اند؛ به‌گونه‌ای که این گروه مجال تبیین اندیشه‌های فقهی و کلامی‌اش را در زادگاهش نیافت.

نتیجه‌گیری

جنبش‌های اسلامی در سراسر جهان به‌گونه‌ای در صدد بازگشت به عصر سلف صالح است. تمامی جنبش‌های اسلامی در یک نتیجه‌گیری کوتاه که بر حقیقت‌های تاریخی استوار است، برآیند شکست استراتژی اسلام سیاسی در مواجهه با ترقی زمان خود است. از اولین جنبش نیرومند بازگشت به رهبری محمد ابن تیمیه گرفته تا آخرین آن یعنی داعش و طالبان. همه به‌دلیل فقدان مبانی استوار تئوریکی سر از استبداد و دیکتاتوری دین در آورده‌اند. جنبش اخوان‌المسلمین مصر که پیشتازترین جنبش اسلامی معاصر به شمار می‌رود و شخصیت‌های بسیار ماندگاری را به جامعه تحویل داده است، توانایی ادامه‌ی حکومت اسلامی‌شان را حتا برای چند روزی هم نداشت. فقر تئوری، ضعف مبانی فکری و عدم سازگاری تفکر دینی با حیات سیاسی-اجتماعی بشر سبب شده است که این جنبش‌ها یکی پی دیگری فقط اختراعات نوینی را در عرصه‌ی کشتار و ویرانی خلق نماید. جنبش‌های شبه‌قاره هند که جایگاه بسیار رفیعی را در میان مسلمانان دنیا داشته و دارد نیز از این بیماری نجات نیافتند. سیر نهایی جریان فکری این جنبش‌ها نیز به‌جای حل مشکلات هویتی و اجتماعی مسلمانان، در نهایت به ابتذال تکفیر و جدال‌های کلامی کشیده شد. جنبش احمدیه که بخشی از میراث تفکر شبه‌قاره هند است اما با دو رویکرد نسبتا متفاوت -هرچند محدود- برای پاسخ‌گویی به بحران هویت مسلمانان هند ظهور نمود. رویکرد اول نجات مسلمانان از چرخه‌ی باطل جهاد بود که احمدیه این بخش را به جهاد فکری و علمی تبدیل ساخت و بخش دوم نیز مسأله‌ی ارتداد بود که توانسته است کل نظم جامعه‌ی مسلمانان را برهم بزند. احمدیه شجاعت رد مجازات این پدیده‌ی تاریخ را به خود داد. از سوی دیگر، احمدیه نیز همانند سایر جنبش‌های اسلامی در اکثر موارد در دام سنت‌های دست‌وپاگیر گذشته اسیر ماند و بخشی عمده‌ای از آموزه‌های بنیادگرایانه‌ی دینی در رابطه به زنان و مسلمانان غیراحمدیه را در دستور کار قرار داد.

جنبش احمدیه به لطف دیدگاه‌های دینی‌ای که دارد می‌توانست جایگاه بس رفیع‌تری نسبت به اکنون در میان مسلمانان داشته باشد، زیرا شانه‌های جهان اسلام از بار جهاد و تکفیر به‌شدت خمیده است و جهان اسلام بیشتر از هرزمانی نیاز به ندای صلح و آرامش دارد که بخش‌هایی از این نیاز در درون جنبش احمدیه نهفته است.  

منابع:

  1. دانشنامه ایران و اسلام ج ۱۰، ۱۳۰۶.
  2.  الهی ظهیر احسان، قادیانیه دراسات و تحلیل، چاپ، اداره‌ی ترجمان پاکستان لاهور.
  3.  قادیانی، غلام‌احمد، روحانی خزائن (مجموعه آثار) ربوه، پاکستان.
  4.   دایرة المعارف دین، با سرویراستاری میرچا الیاده، انتشارات مک میلان، لندن، ۱۹۸۶ م .
  5. مودودی مولانا، ماهی القادیانیه، دارالقلم ۱۳۸۸ لاهور پاکستان.
  6.  فرمانیان مهدی، قادیانیه پرتال جامع علوم انسانی.
  7.  www.news.bbc.co.uk/hi/Arabic/word
  8. ﻗﻴﺼــﺮی، ﻣﺤﻤــﺪﺩﺍوﻭﺩ، ﺷــﺮﺡ ﻓﺼﻮﺹﺍﻟﺤﻜــﻢ، ﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ علمی ﻭ فرهنگی تهران.
  9. احمد، عزیز، تاریخ تفکر اسلامی در هند.
  10. روحانی خزائن ۱۴، ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﻟﻤﻬﺪی.
  11. احمدی احسان، جستاری در آرای فکری و مواضع سیاسی-اجتماعی احمدیه، پرتال جامع علوم انسانی.
  12. میرزا طاهراحمد، قتل باسم دین، محمد حلیمی شافعی اسلام اباد، ۱۹۹۲.