close

مسأله دیگر مستقل یا وابسته بودن نیست

یادداشت روز

وقتی دونالد ترمپ، رییس‌جمهور امریکا، حجم کلانی از کمک‌های مالی آن کشور به کشورهای دیگر را متوقف کرد، افغانستان به صورت مستقیم و غیرمستقیم آسیب دید یا آسیب خواهد دید. وقتی ایران و پاکستان روند اخراج مهاجران افغانستانی از خاک خود را تسریع کردند و شدت بخشیدند، امیرخان متقی، وزیر خارجه‌ی طالبان، گفت که افغانستان برای پذیرش این تعداد مهاجر عودت‌کننده آمادگی ندارد. این دو مورد به خوبی نشان دادند که افغانستان با هر تحولی که در بیرون از افغانستان رخ می‌دهد، چه‌قدر در معرض آسیب‌ قرار می‌گیرد. اما این تنها مشکلی نیست که در این گونه مواقع آشکار می‌شود. وجه دیگری از ماجرا که به مراتب مهم‌تر است این است که مساله‌ی افغانستان دیگر این نیست که این کشور باید مستقل باشد یا وابسته به ممالک و دولت‌های دیگر. مساله این است که افغانستان، چه وابسته باشد و چه مستقل، مشکلاتی دارد که دیگران آن‌ها را برایش حل نخواهند کرد و اگر افغانستان به اصطلاح «به خود نیاید» دیگر خودش نیز قادر به حل آن‌ها نخواهد بود.

وابستگی

اگر دوره‌های قبل از نظام جمهوریت ساقط‌‌شده‌ در سال ۲۰۲۱ را کنار بگذاریم، در بیست‌وسه سال گذشته در افغانستان دو نظام حاکم بوده‌اند. اولی، نظام جمهوری که دو دهه بر سر قدرت بود و هرگز پنهان نمی‌کرد که عمیقا به کمک‌های مالی، نظامی و سیاسی خارجی وابسته است. دومی، حکومت طالبان که در سه سال و چند ماه پس از سقوط نظام جمهوری بر سر کار است و بزرگ‌ترین افتخار خود را «استقلال» و عدم وابستگی به بیرون می‌داند.

در دوره‌ی جمهوریت، متغیر وابستگی از جهات مختلف در معرض آزمون قرار گرفت. از نظر اقتصادی، میلیاردها دالری که به افغانستان سرازیر شدند افغانستان را تغییر چندانی ندادند. از نظر سیاسی، حمایت ده‌ها کشور قدرتمند بین‌المللی نتوانست حکومت جمهوریت را صاحب مشروعیت بسازد و ظرفیت تداوم ببخشد. از نظر نظامی، حضور گسترده‌ی حامیان بین‌المللی نظام جمهوریت نتوانست به حکومت افغانستان دست بالایی در تقابل نظامی با طالبان بدهد. هر کاهشی در میزان کمک‌های خارجی (در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی) مستقیما تبدیل می‌شدند به کاهش توانایی حکومت جمهوری در مقابله با چالش‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی. سرانجام، وقتی کمک خارجی به پایین‌ترین سطح خود رسید، یعنی وقتی حکومت جمهوری دیگر نظامی شایسته‌ی حمایت دانسته نشد، طالبان به سرعت بر تمام افغانستان حاکم شدند و حکمرانان کابل را فراری دادند.

با این حساب، متاخرترین مورد وابستگی افغانستان به بیرون، یعنی همین وابستگی نظام جمهوری به کشورهای دیگر، کاملا روشن ساخت که افغانستان با عصایی که دیگران به دستش می‌دهند نخواهد توانست سر پا بایستد. این مورد جدید، یعنی قطع کمک‌های دولت امریکا به نهادهایی که به نحوی به کمک این کشور وابسته بودند، نیز فقط یک نمونه‌ی دیگر از این واقعیت است که وابستگی همیشه با یک خطر دایما‌حاضر همراه است:  این که طرف ضعیف یا دریافت‌کننده‌ی کمک ممکن است ناگهان خود را در برابر دروازه‌های بسته یا کوزه‌های خالی بیابد.

استقلال

حکومت طالبان تا حالا توسط هیچ دولتی به رسمیت شناخته نشده و طالبان همین را سند «استقلال» خود می‌دانند. مقامات این گروه پیوسته تاکید می‌کنند که از نظر سیاسی هیچ‌کس از بیرون چیزی به آنان دیکته نمی‌کند، از نظر نظامی هیچ حمایت انسانی یا تسلیحاتی از هیچ جایی به طالبان نمی‌رسد و از نظر اقتصادی حکومت این گروه کاملا متکی بر درآمدهای داخلی خود است. این ادعاهای طالبان البته بارها به چالش کشیده شده‌اند. اما فرض کنید که این ادعاها کاملا درست باشند و حکومت طالبان مستقل‌ترین حکومت در تاریخ افغانستان باشد. حال، سوال این است که این استقلال با افغانستان چه کار می‌کند. در همین نمونه‌ی مهاجران عودت‌کننده به افغانستان، حکومت مستقل طالبان با میلیون‌ها شهروندی که از ایران و پاکستان به افغانستان سرازیر شوند چه کار می‌کند؟

حکومت طالبان دو راه در پیش دارد: یا می‌پذیرد که توسعه‌ی اقتصادی کشور (همان هدفی که طالبان ادعا دارند تمام تمرکز خود را بر آن گذاشته‌اند) نیاز به تعامل با بازیگران دیگر در منطقه و جهان دارد یا این واقعیت را نمی‌پذیرد. اگر می‌پذیرد، آن وقت ناگزیر است این را هم بپذیرد که این تعامل در چارچوب یک رژیم بین‌المللی تعامل -با تمام وجوه حقوقی و سیاسی آن- ممکن است. این تعامل الزامات، تعهدات و شرایطی دارد که نمی‌توان کنارشان گذاشت. گزینه‌ی دیگر همان نپذیرفتن این تعامل است؛ چیزی که طالبان اسمش را «استقلال» گذاشته‌اند. این استقلال افغانستان را از عرصه‌های جهانی محو می‌کند و آن را در گرد قافله‌ای برجا می‌گذارد که با شتاب به سوی چشم‌اندازهای نو در قرن بیست‌ویکم در تاخت است. برای تصویر کردن مضحکه‌ای به نام استقلال افغانستان فقط یک مثال از یک جای دیگر جهان کافی است: دونالد ترمپ، رییس‌جمهور قوی‌ترین کشور دنیا، می‌خواست بر دو همسایه‌ی ضعیف‌ خود یعنی کانادا و مکزیک (ضعیف در قیاس با امریکا) تعرفه‌های سنگین تجاری وضع کند. چرا؟ برای این که امریکا به قول ترمپ «به هیچ کسی نیاز ندارد». یعنی این کشور بیش از هر کشور دیگری سر پای خود (بخوانید مستقل) است. اما تا کانادا و مکزیک در این جنگ تجاری واکنش نشان دادند، ترمپ شروع تعرفه‌ها را یک ماه عقب انداخت. معنای این وضعیت این است که حتا مستقل‌ترین کشور دنیا نیز نمی‌تواند کاملا مستقل عمل کند- مگر این که آسیب‌های جدی به خود بزند.

با این حساب، مساله‌ی افغانستان (تحت هر حاکمیتی) دیگر این نیست که می‌خواهد وابسته باشد یا مستقل. افغانستان چه وابسته باشد و چه مستقل، وقتی ایران و پاکستان مهاجران افغانستانی را اخراج کنند، پذیرفتن این مهاجران کار افغانستان است و نه هیچ کشور دیگری. افغانستان چه وابسته باشد و چه مستقل، اگر نتواند مشکل اشتغال در داخل کشور را تا حدی حل کند، بحران‌های بزرگی از این قضیه سر برخواهد آورد. افغانستان -مستقل یا وابسته- نمی‌تواند با بدترین نظام آموزشی و بدترین سیاست‌های آموزشی حتا به گرد کشورهای دیگر رشدیافته یا روبه‌رشد برسد. مساله‌ی افغانستان این است که وقتی وابسته است در برابر ریسک‌های بزرگ وابستگی ظرفیت لازم را در خود پرورده باشد و وقتی مستقل است خطرهای کلان این استقلال را بفهمد.