بسم الله تابان
پس از تسلط مجدد طالبان بر افغانستان، در آگست سال 2021، چین نخستین کشوری بود که روابط خود را با طالبان تا سطح سفیر ارتقا داد و تلاش زیادی کرد تا بهعنوان حامی طالبان در سطح بینالمللی ظاهر شود. چین قراردادهای اقتصادی زیادی، بهویژه در حوزهی استخراج معادن، با طالبان امضا کرده و صدها شهروند چینی در افغانستان بهعنوان تاجر، سرمایهگذار، کارگر و حتی مشاور طالبان حضور دارند. چین امیدوار بود که در سایهی ادعای امنیت طالبان، بتواند به اهداف اقتصادی و ژئوپولیتیک خود برسد.
براساس تحلیل کارشناسان، چین در افغانستان تحت کنترل طالبان سه هدف اساسی را دنبال میکند که در واقع سه توقع مهم این کشور از طالبان نیز محسوب میشود:
الف) دسترسی به منابع زیرزمینی، بهویژه منابع کمیاب؛
ب) رفع تهدید گروه رادیکال مسلح “حرکت اسلامی ترکستان شرقی” (که از سوی برخی کشورها گروه تروریستی شناخته میشود)
ج) کاهش نفوذ غرب، بهویژه ایالات متحده آمریکا
برای دستیابی به این خواستها، چین نخستین کشوری بود که روابط دیپلماتیک خود را تا سطح سفیر با طالبان ارتقا داد و افغانستان تحت کنترل طالبان را در فهرست کشورهایی قرار داد که شامل معافیت تعرفهای بر کالاهای تجارتی میشوند. همچنین، چین در سطح بینالمللی یکی از مهمترین نیروهای حامی طالبان به شمار میرود. اما چین در برابر این پیشآمد دوستانه اما حسابشدهی خود چه دریافت کرده است؟
طی چهار سال گذشته، دستکم چهار حملهی مسلحانه علیه شهروندان چین در داخل افغانستان یا در مناطق مرزی با تاجیکستان رخ داده است که در اثر آن شهروندان چینی زخمی و یا کشته شدهاند.
در ماه دسامبر ۲۰۲۲، نخستین حمله بر یک هوتل محل اقامت شهروندان چین در کابل انجام شد. براساس اطلاعات شفاخانهی ایمرجنسی در کابل، در نتیجهی این حمله ۳ تن کشته و ۱۸ تن دیگر زخمی شدند. اگرچه طالبان در مورد کشته یا زخمی شدن شهروندان چین اطلاعرسانی نکردند، اما وزارت خارجه چین در آن زمان مجروح شدن ۵ تن از شهروندان خود را تأیید کرد. داعش خراسان مسئولیت این حمله را پذیرفت.
در دومین حمله، یک شهروند چین که در یک معدن طلا در ولایت تخار مشغول کار بود، در ۲۲ جنوری ۲۰۲۵ کشته شد. داعش مسئولیت این حمله را نیز بر عهده گرفت و وزارت خارجهی چین خواهان رسیدگی به این موضوع شد. تا امروز نتیجهی اقدامات طالبان بهطور واضح اعلام نشده است، اگرچه چند روز پس از حادثه، طالبان ادعا کردند که مظنونان این رویداد را بازداشت کردهاند.
در یک هفتهی گذشته نیز دو حملهی مسلحانه که از داخل خاک افغانستان سازماندهی شده و در خاک تاجیکستان اجرا شدند، منجر به کشته شدن دستکم ۵ شهروند چینی و زخمی شدن ۲ تن دیگر شد. این دو حادثه در نوع خود بیسابقه بوده و نگرانیهای امنیتی منطقهای، بهویژه برای تاجیکستان، را افزایش داده است. کشورهای عضو پیمان امنیت جمعی نیز بدلیل همین نگران در اغاز سال جاری میلادی موضوع تقویت امنیت مرزی میان افغانستان و تاجیکستان را به عنوان یکی از برنامههای مهمشان تصویب نموده بود. در این نوشته تلاش میشود تا بهطور مختصر به ابعاد مختلف این دو حمله پرداخته شود.
یک- حمله بر کارگران معدن طلا در ولسوالی شمسالدین شاهین
این ولسوالی که پیشتر بهنام شورآباد شناخته میشد، یکی از ولسوالیهای مهم و کوهستانی منطقه کولاب در ولایت ختلانِ جنوب تاجیکستان است و با ولسوالی شهر بزرگ ولایت بدخشان افغانستان هممرز میباشد. حمله در یکی از دورافتادهترین نقاط این ولسوالی، در میان کوههای بلند منطقهای به نام «سَریگور» (Sarigor)، بر کارمندان یک شرکت مصروف در استخراج معدن طلا به نام «شاهین اساِم» (Shohin SM) انجام شده است. این شرکت از چندین سال به اینسو مصروف استخراج طلا بوده و شهروندان چینی نیز در آن بهعنوان متخصص و کارگر فنی فعالیت میکنند.
براساس اطلاعات منتشرشده از سوی وزارت خارجهی جمهوری تاجیکستان، این حمله از خاک افغانستان و توسط یک “درون” (پهپاد) که قابلیت حمل نارنجک را داشته، صورت گرفته است. براساس ارزیابیهایی که از طریق تصاویر ماهوارهای انجام دادم، محل معدن با نزدیکترین نقطه خاک افغانستان حدود ۴ کیلومتر فاصله دارد و در این ماحول حداقل سه پوسته امنیتی نیروهای مرزی تاجیکستان موقعیت دارد. یکی از این پوستهها در سال ۲۰۲۳ ساخته شده است که احتمالاً پیش از آن نیز تهدیداتی از این مسیر وجود داشته است.

در جانب افغانستان، سرک عمومیای وجود دارد که قریههای مرزی و کنار دریای آمو (یالور، شولیرپایین، شالمند و یاویز) در ولسوالی شهر بزرگ ولایت بدخشان را با هم وصل میکند و عملاً مورد استفادهی باشندگان محل قرار دارد. در امتداد همین مسیر، پس از به قدرت رسیدن طالبان، دستکم سه محل استخراج طلا آغاز به کار کرده و شمار زیادی از افراد در آن مشغول فعالیت هستند.
براساس گفتوگویی که با یک فرد آگاه از ولایت بدخشان داشتم، اکثریت کارگران این معادن افراد غیر بومیاند و حفاظت آنها توسط نیروهای مسلح مربوط به معینیت محافظت عامهی وزارت داخله صورت میگیرد. به گفته وی، در هر معدن حداقل ۱۰ سرباز/ساتونکی مامور حفاظت است.
همانگونه که بعضی تصاویر ماهوارهای نشان میدهند، محل اقامت کارگران شرکت شاهین اساِم از ساختمانهای نسبتا منظم با تجهیزات ساختمانی و وسایل لازم تشکیل شده است. از طرف دیگر، سردی شدید هوا در این منطقه ضرورت ایجاد ساختمانهای قابل اعتماد و مناسب برای رهایش را افزایش میدهد. همین تصاویر از محل استقرار شهروندان چینی، از لحاظ تخنیکی و تخصصی، روایت وزارت خارجه تاجیکستان را مبنی بر حمله با پرتاب نارنجک توسط یک پهپاد تا حدی گمراهکننده نشان میدهد.
براساس اطلاعات رسمی، حمله در ساعت ۲ صبح انجام شده است؛ زمانی که بهصورت طبیعی باید کارمندان در محل اقامت خود خواب باشند. با توجه به سردی هوا و نبود امکانات روشنایی، بعید است که در این ساعت بیرون از محل اقامت حضور داشته باشند. در چنین وضعیتی، نارنجک بهتنهایی قادر به تخریب کامل یک ساختمان و کشتن افراد در داخل آن نیست—مگر اینکه پهپاد بهصورت انتحاری با مواد انفجاری بیشتر تنظیم شده و از طریق پنجره یا مسیر دیگری وارد اتاق شده و سپس منفجر شده باشد. این احتمال نیز با در نظر گرفتن سرما بعید است؛ زیرا در این فصل معمولاً پنجرهها در جریان شبها بسته میباشند.
با توجه به محدودیت دسترسی به اطلاعات در منابع باز تاجیکستان و وضعیت سیاسی و امنیتی حاکم بر آن کشور، تحلیل دقیق دشوار است؛ اما بر اساس دادههای موجود میتوان چند احتمال دیگر را مطرح کرد که منجر به کشته شدن سه شهروند چین شده باشد:
اول: حمله توسط یک پهپاد انتحاری بزرگتر صورت گرفته باشد، نه تنها با حمل نارنجک. در این صورت، محل پرتاب پهپاد باید از فراز کوه آلور در مربوطات ولسوالی شهر بزرگ بدخشان بوده باشد که از طریق همان جادهی عمومی قابل دسترسی است.
دوم: حمله بهصورت مستقیم توسط افراد مسلح انجام شده باشد و شهروندان چینی با شلیک مستقیم کشته شده باشند. البته ایجاد پوستهی امنیتی جدید از سوی نیروهای مرزی تاجیکستان در سال ۲۰۲۳ در مسیر ورودی این دره، ورود افراد از افغانستان و بازگشت آنان را تاحدی دشوارتر میسازد.
در هر دو حالت، احتمال بیتقصیری طالبان بسیار کم است؛ زیرا افراد این گروه در سه معدن طلا نزدیک محل حادثه و همچنین در مرکز ولسوالی شهر بزرگ حضور دارند. بنابراین این حمله به احتمال زیاد با هماهنگی طالبان یا حتی مستقیماً توسط آنان صورت گرفته است.
دو- حمله در ولسوالی مایمی
دو روز پس از حملهی نخست، یعنی در تاریخ ۳۰ نوامبر ۲۰۲۵، گزارشهایی مبنی بر کشته شدن دو شهروند چینی در قریه رضوی ولسوالی مایمی بدخشان، که با ولسوالی درواز ولایت خودمختار بدخشان کوهستانی تاجیکستان هممرز است منتشر شد. این ولسوالی یکی از دورافتادهترین و در عین حال به دلیل کوهستانی بودن، غیرقابل دسترسترین ولسوالیهای افغانستان بهشمار میرود. اما برای طالبان، بهدلیل وجود منابع معدنی طلا، همچون سایر ولسوالیهای نزدیک دریای آمو، بسیار مهم و مورد توجه شده است. این روزها افراد طالبان، قاچاقچیان مورد حمایت آنان و حتی شهروندان چینی در بسیاری از کوهها و دامنههای این ولسوالی و ولسوالیهای همجوار دیده میشوند.
از لحاظ جغرافیایی، فاصلهی مرزی میان دو کشور در این مناطق فقط به اندازهی عرض دریای آمو است. در برخی نقاط، از جمله محل حادثه، این فاصله به ۶۰ متر میرسد—فاصلهای که هدفگیری موثر با سلاحهای خفیف مانند کلاشنکوف و پیکا را ممکن میسازد. به همین دلیل، حمله از داخل خاک افغانستان به داخل خاک تاجیکستان گزارش شده است.

براساس گزارشهای موجود، شهروندان چینی کشتهشده کارمندان یک شرکت چینی سرکسازی بهنام China Road and Bridge Corporation (CRBC) بودند که مصروف بازسازی جاده دوشنبه–کولاب–درواز–ونج–خاروغ–مرغاب–کُلمه هستند؛ مسیری که تاجیکستان را به چین وصل میکند. این پروژه یکی از مهمترین و بزرگترین پروژههای مشترک چین و تاجیکستان است که با حمایت بانک جهانی اجرا میشود و با تکمیل آن، تسهیلات چشمگیر و اتصال مستقیم تجاری میان دو کشور فراهم خواهد شد- موضوعی که تاجیکستان را برای اتصال به مارکیت چین و برعکس از نیازمندی به مسیرهای از خاک قیرغیزستان و قزاقستان تاحدی زیاد دور می سازد.
حادثه چگونه اتفاق افتاده است؟
براساس اطلاعات موجود، کارگران سرکسازی در منطقه شادوگ، از مربوطات روستای ویشخروِ ولسوالی درواز، ولایت خودمختار بدخشان در جنوب تاجیکستان ـ که هممرز با منطقه رضوی ولسوالی مایمی ولایت بدخشان افغانستان است- در حالی هدف قرار گرفتند که مصروف کار در بخشی از جاده برای ساخت یک گالری/تونل کوچک بدلیل مسیر سیلاب درهی همجوار بودند.
براساس تصاویر ماهوارهای نیز در فاصله میان شادوگ پایین و شادوگ بالا، کار ساخت یک تونل کوچک در جریان است. باقی مسیر جاده تا ساحه قریه تغمایی (Деҳа Тоғмай) قیرریزی شده و از مسیر خاروغ نیز کار قیرریزی جاده تا نزدیکیهای همین محل تکمیل گردیده است. در این مسیر، چندین محل/کمپ مربوط به نیروهای سرکسازی نیز مشاهده میشود.
برپایهی اطلاعات موجود در منابع باز، دو فرد مسلح از سمت جنوبی دریای آمو و از داخل خاک افغانستان، با استفاده از تاریکی شب به سوی کارگران مصروف ساخت تونل تیراندازی کردهاند (زیرا برای جریانداشتن ترافیک، بخشی از کارهای سرکسازی از طرف شام یا شب انجام میشود). گفته شده که حمله با سلاح مسلسل صورت گرفته و در نتیجه دو تن کشته و سه تن دیگر زخمی شدهاند.
تاکنون هیچ گروهی مسئولیت این حمله را بر عهده نگرفته است؛ اما در حملهی مشابهی که در ولایت تخار رخ داده بود، داعش خراسان مسئولیت آن را پذیرفته بود.
واکنش رسمی و رسانه ای چه بود؟
وزارت خارجه تاجیکستان در ساعات بعد از این هر کدام این دو حادثه واکنش نشان داده و آن را کار گروههای جنایتکار عنوان نموده است. اعلامیه رسمی دولت تاجیکستان خیلی محتاطانه و کلی منتشر شد و هیچ اتهام یا خواست مشخص از طالبان در آن دیده نمی شود. در حالیکه بسیار واضح است که چنین اقدامات از خاک افغانستان و ساحهی تحت کنترول طالبان که ادعای امنیت سراسری و نبود تهدید بر سایر کشورها را مطرح می سازد صورت گرفته است.
سفارت چین در تاجیکستان موقف رسمی دولت چین را بیان کرده و در آن از دولت تاجیکستان خواسته تا موضوع را پیگیری نماید. اما بعد از حادثهی دوم، این سفارت در اعلامیه ای از شهروندان این کشور خواسته تا فورا ساحات مرزی تاجیکستان با افغانستان را ترک کنند. موضوعی که ممکن باعث توقف فعالیت چندین پروژهی مهم اقتصادی مشترک چین و تاجیکستان در این ساحه گردد.
دولت پاکستان این موضوع را در فاصلهی زمانی کم تقبیح نموده و در اعلامیهای تهدید تروریزم از افغانستان را به عنوان یک نگرانی جدی برای امنیت منطقه عنوان نموده است.
در همین حال وزارت خارجه طالبان نیز در پیوند به موضوع واکنش نشان داده و آن را کار حلقاتی دانسته که در تلاش ایجاد آشوب، بی ثباتی وبی اعتمادی بین دو کشور دانسته و مدعی شده که به منظور پیگیری موضوع با تاجیکستان همکاری خواهد نمود. معین وزارت خارجهی طالبان در ملاقات با سفیر چین، چند روز بعد از حادثه، بازهم روی این موضوع تاکید نموده که این حمله کار دشمنانی است که میخواهند بین کشورها بی اعتمادی ایجاد کنند.
رسانههای افغانستان بهصورت گسترده به این دو حمله پرداختند؛ اما رسانههای تاجیکستان تنها به نشر اعلامیه رسمی وزارت خارجه و شورای امنیت به ریاست امامعلی رحمان اکتفا کردند و هیچ تحلیل دقیق دیگری از آنها منتشر نشد.
رسانههای چینی نیز تقریباً سکوت اختیار کردند. تنها رسانهی “گلوبل تایمز” چند گزارش خبری مختصر منتشر کرد که بیشتر بازتابدهندهی واکنش سفارت چین در تاجیکستان بود. روزنامهی مردم (People’s Daily) ـ بهعنوان رسانهی اصلی حزب کمونیست چین ـ هیچ خبری در این خصوص منتشر نکرد. خبرگزاری شینهوا (Xinhua News Agency) ـ خبرگزاری رسمی دولت چین ـ و رسانه چاینا دیلی (China Daily) نیز هیچ گزارشی در این زمینه ارائه نکردهاند. در این میان، رسانه CGTN نسخهی بینالمللی CCTV نیز تنها یک تیتر خبری کوتاه به نقل از مقامات تاجیکستان منتشر کرده است.
به نظر میرسد رسانههای هر دو کشور، احتمالاً بهدلیل وجود سانسور دولتی، نخواستهاند اطلاعات بیشتری نسبت به آنچه دولتهایشان خواستهاند منتشر کنند. این تصمیم احتمالاً با هدف مدیریت افکار عمومی در برابر طالبان اتخاذ شده است.
چین از تعامل با طالبان چه به دست آورده است؟
با بررسی دقیق وضعیت افغانستان میتوان نتیجه گرفت که طالبان بیشترین امتیاز را از داشتن روابط با چین بهدست آوردهاند؛ اما چین در بسیاری موارد به خواستههایش نرسیده است. با این که حضور چین پس از خروج نیروهای بینالمللی به رهبری ایالات متحده و رویکارآمدن طالبان به شکل بیسابقهای افزایش یافته است ـ بهگونهای که در نخستین روزهای قدرتگیری طالبان، در حالیکه همه بهویژه شهروندان افغانستان در تلاش خروج از کشور بودند، این تنها چین بود که برعکس در تلاش ورود به افغانستان بود ـ نشانه های واضح وجود دارد که طالبان نتوانستهاند انتظارات اساسی چین را برآورده کنند.
طالبان تلاش کردهاند زمینهی سرمایهگذاری شرکتهای چینی را با وجود خلاء قانونی فراهم کنند و حتی در مهمترین ادعای خود یعنی «تطبیق شریعت»، در برابر شهروندان چینی کوتاه آمدهاند. بارها تصاویری منتشر شده که در آنها افراد طالبان با زنان چینی رفتار دوستانه و صمیمانه داشته و سهولتهای فراوانی برای آنها فراهم کردهاند، در حالیکه بدترین برخورد را با زنان افغانستان اعمال میکنند.
اما مدتی است که طالبان در برابر هر سه خواست اساسی و اعلامنشدهی چین کوتاهیهای جدی داشتهاند. طالبان اخیراً یکی از بزرگترین قراردادهای استخراج نفتی را که با یک شرکت چینی بسته بودند لغو کردهاند. همچنین، با کشورهای غربی بهویژه نمایندگان ایالات متحده در حال رایزنی برای ایجاد تعاملات سیاسی هستند و چندین بار میزبان نمایندگان رسمی آمریکا در کابل بوده و از آنها در سطح عالی تشریفاتی استقبال کردهاند.
در مهمترین موضوع دیگر، حملات اخیر نشان داده که طالبان توانایی تأمین خواست امنیتی چین را ندارند یا حداقل ارادهای برای اجرای آن ندارند. در سال جاری، سه مورد اقدام مسلحانه علیه شهروندان چینی در داخل افغانستان و یا از داخل خاک افغانستان در مناطق مرزی تاجیکستان صورت گرفته که در نتیجه آن دستکم شش شهروند چینی کشته و پنج تن دیگر زخمی شدهاند. این روند تأثیرات جدی بر برنامههای اقتصادی چین و روابط این کشور با کشورهای آسیای میانه، بهویژه تاجیکستان، برجای خواهد گذاشت.
در بررسی سناریوهای احتمالی، تنها نکتهی مسلم این است که این اقدامات علیه منافع چین در خاک یا از خاک افغانستان انجام شده است. براساس سند جدید امنیت ملی چین، امنیت و توسعه دو جزء لاینفک یکدیگر هستند. بر همین اساس، چین ابتکار «امنیت بینالمللی» را بهعنوان یک سیاست جهانی مطرح کرده و در حال اجرای آن است.
براساس این رویکرد، هر نوع تهدید علیه توسعهی اقتصادی چین بهمثابه تهدید امنیت ملی این کشور محسوب میشود. حملات اخیر علیه شهروندان چینی نه تنها جان آنان را هدف قرار داده، بلکه عملاً منافع ملی چین را نیز نشانه گرفته است. بنابراین، چین براساس سیاست جدید امنیت ملیاش ناگزیر است اقدامات لازم را در مورد این مسأله اتخاذ کند.
سناریوهای ممکن در این حملات
با توجه به این که تاکنون شواهد کافی در دست نیست که به صورت قطعی نشان بدهد عاملان این حملات چه کسانی هستند، میتوان سه سناریوی احتمالی را در این زمینه مورد توجه قرار داد:
سناریوی نخست: گروههای تروریستی
این اقدام، ممکن است از سوی گروههای رادیکال جهادگرا انجام شده باشد. در این حالت، دو گروه بیش از همه بهعنوان مظنون مطرح هستند: داعش خراسان، و حرکت اسلامی ترکستان شرقی. هردو گروه سابقهی فعالیت علیه منافع چین را دارند و در سیاستهای اعلامشدهیشان منافع چین جزو اهداف مشروع برای حمله به شمار میروند.
گروه سومی که احتمال دخالت آن کمتر است، «گروه انصارالله» معروف به طالبان تاجیکستان است. افراد این گروه در ولایات شمالشرقی افغانستان حضور فعال دارند و گزارشهایی وجود دارد که طالبان از آنها برای تحکیم حاکمیتشان در این ولایات استفاده کردهاند و حتی مسئولیتهای امنیتی به آنها سپرده شده است.
سناریوی دوم: اعضای طالبان
صدور ناامنی یا ایجاد ناامنی مدیریتشده یکی از استراتژیهای مهم طالبان در تعامل با کشورهای همسایه است. طالبان با این رویکرد تلاش میکنند تعامل کشورهای جهان را بهسوی خود باز کرده و از آن برای منافع خویش بهرهبرداری کنند. نمونههای زیادی از این رویکرد نه تنها در کشورهای همسایه بلکه حتی در برخی کشورهای غربی نیز وجود دارد. حملات تروریستی با استفاده از عوامل نفوذی طالبان در کشورهای غربی از جمله آلمان، بلجیم و اتریش، باعث شد این کشورها تحت عنوان «اخراج پناهجویان خطرناک یا مجرم» با طالبان وارد تعامل شوند.
در وضعیت کنونی نیز طالبان تلاش کردهاند روابط خود را با تاجیکستان بهبود بخشند. در چند هفته گذشته این تلاشها در سطح مقامات رسمی و دیپلماتیک از طریق جلسات و سفرهای متعدد پیگیری شده، اما ظاهراً نتیجه مطلوب حاصل نشده است. این احتمال وجود دارد که طالبان با ایجاد ناامنی مدیریتشده در تلاش باشند تاجیکستان ـ تنها کشور همسایهای که با طالبان تعامل لازم را نداشته و به نحوی از جریانهای مخالف طالبان بهویژه جبهه مقاومت ملی حمایت میکند ـ را به تعامل وادار سازند.
سناریوی سوم: رقابت قاچاقبران منابع طبیعی و مواد مخدر
با قدرتگیری طالبان، این گروه بهصورت بیسابقه زمینهی استخراج منابع طبیعی ـ بهویژه طلا ـ را در ولایات شمالشرقی فراهم کرده و با چندین شرکت داخلی و خارجی (عمدتاً چینی) قرارداد امضا کرده است. براساس برخی اطلاعات، بخش زیادی از این شرکتها یا متعلق به اعضای طالباناند یا در تبانی با آنها فعالیت میکنند.
به همین دلیل و بهدلیل نزدیکی این معادن به مرزهای تاجیکستان و همچنین حضور گروههای تروریستی، هزینههای امنیتی و حضور نیروهای سرحدی تاجیکستان افزایش یافته است. این شرایط مسیرهای قاچاق مواد مخدر و منابع طبیعی را محدود کرده و هزینهی قاچاق را بالا برده است. چندی قبل نیز نیروهای امنیتی تاجیکستان از کشف و جلوگیری یک محمولهی بزرگ موادمخدر از افغانستان به داخل خاک است کشور در حالی خبر دادند که این محموله توسط درون ها حمل می شدند، تاجیکستان از این موضوع همیشه ابراز نگرانی کرده بود. و براساس گزارشهای رسمی در این مورد در سالهای گذشته (بهویژه در سال 2023) بیشترین کشف موادمخدر و جلوگیری از ورود به خاک این کشور در ولایت ختلان که هم مرز با افغانستان است، صورت گرفته است. بنابراین، این احتمال وجود دارد که قاچاقبران فعال در این حوزه، ناامنیهای کنونی را ایجاد کرده باشند تا مسیرهای آزادتر و کمهزینهتری برای قاچاق ایجاد شود.
با این حال، در هر سه سناریو، یک نکته قطعی است: بدون همکاری اعضای طالبان، هیچ تهدید امنیتی در این مناطق قابل اجرا نیست. طالبان در هر دره، هر مرکز ولسوالی و در هر محل استخراج معدن، افراد مسلح خود را مستقر کردهاند. بنابراین، هر نوع فعالیت بدون هماهنگی با این گروه بسیار دشوار است.
فرجام کلام
حوادث امنیتی چهار سال گذشته واقعیت عینی افغانستان را در تضاد کامل با ادعای طالبان مبنی بر «امنیت سراسری» به نمایش گذاشته است. بهدرستی میتوان دریافت که حضور گروههای تروریستی همسو با طالبان در افغانستان، یک تهدید جدی برای امنیت منطقه و جهان محسوب میشود. حملات اخیر بر شهروندان چین به درستی نشان داده که طالبان برای هیچ کشوری قابل اعتماد نیستند. قدرت گیری طالبان با وجود خوش بینی چین، تهدیدات فوق العاده را در بر منافع اقتصادی چین در منطقه افزایش داده است. حمایت طالبان از تی تی پی و ارتش آزادی بخش بلوچستان در پاکستان نه تنها باعث شده که امنیت کشور پاکستان را شدیدا مختل سازد، بلکه چالش جدی امنیتی برای پروژههای مهم اقتصادی چین در پاکستان به ویژه سیپیک بوجود آورد. حالا حملات اخیر بر شهروندان چینی مصروف در پروژه های مهم و حیاتی اقتصادی در تاجیکستان باعث شده تا در آسیای میانه نیز منافع اقتصادی چین که براساس سند جدید امنیت ملی این کشور بخشی از منافع ملی و امنیت ملی آن محسوب می شود به چالش مواجه شود.
بدون شک این حملات باید تلنگری باشد بر سیاست های چین در زمینهی روابط با طالبان، و در صورت تداوم این وضعیت ممکن تغییرات بسیار جدی در نحوه تعامل هر دو رونما گردد. در عین حال، کشورهای منطقه و جهان باید دریافته باشند که ناامنسازی و حمایت از گروههای تروریستی از سوی طالبان، یکی از مهمترین استراتژیهای این گروه برای ایجاد و تأمین روابطشان با جهان است. این در واقع نوعی باجگیری سیاسی است که طالبان از کشورهای منطقه و جهان انجام میدهند. تداوم این سیاست نه تنها به نفع کشورهای منطقه نیست، بلکه میتواند فرصت فوقالعادهای برای تقویت گروههای تروریستی منطقه فراهم کرده و حتی در نبود طالبان نیز این گروهها توانایی ایجاد تهدید را در آینده خواهند داشت. پیش از آنکه شرایط وخیمتر شود، باید راهحلی جستوجو شود که هم منافع جمعی کشورهای منطقه تأمین شود و هم در افغانستان نظامی مشروع و قانونی ایجاد گردد.