close
Photo: Social Media

کار خودشان است

یا وقتی مردمی خود را خلعِ قدرت می‌کنند

توطئه‌انگاری برای این‌ که بتواند درستی خود را اثبات کند، به ده‌ها و صدها نمونه‌ی اثبات‌کننده نیاز ندارد. یک نمونه‌ی موید کافی است که درستی آن را اثبات کند. شما بگویید آقای الف دزد است و تا حالا از چهار هزار خانه سرقت کرده است. لازم نیست آن چهار هزار مورد را مستند کنید. همین که دیگران را متقاعد کنید یک مورد سرقتی که نسبت می‌دهید صحت دارد، آن ۳۹۹۹ مورد دیگر را دیگران در نزد خود برای شما «اثبات» می‌کنند. مثال بدهم؟ همین جمله‌ی ساده‌ی «کار خودشان است» را در نظر بگیرید. این جمله کاربرد وسیعی دارد. در  میان شهروندان افغانستان یک «خودشان»ی وجود دارد که غالبا بسیاری از رویدادها و روندها را با آن توضیح می‌دهند. این «خودشان» معمولا به کشورهای غربی و امریکا اشاره دارد. وقتی واقعه‌ای رخ می‌دهد یا رفتاری از حاکمان سر می‌زند که در چارچوب جزمیات سیاسی هزاربارتکرارشده‌ی ما جور نمی‌آید یا از قالب‌های آماده‌ی باورهای کلیشه‌ای ما بیرون می‌ماند، فورا به همان عقل شیطانی برتری مراجعه می‌کنیم که هرکاری ازش بر می‌آید: عقل شیطانی غربیان. چه‌طور است که امریکا بیست سال با طالبان جنگید (همان امریکایی که گفته می‌شود بزرگترین قدرت نظامی دنیاست) و از دست این طالبان شکست خورد؟ پاسخ: این شکست کار خودشان است. چه‌طور داعش خراسان حمله‌ بر تئاتری در شهر مسکو را طراحی می‌کند و امریکا از امکان چنان حمله‌ای بر مسکو خبر دارد و به روسیه در این مورد اطلاعات می‌دهد و حتا می‌داند که این حمله ممکن است بر یک تئاتر انجام شود و آن‌گاه روسیه نیز جلو آن حمله را نمی‌گیرد؟ پاسخ: کار خودشان است. البته در این جا «خودشان»، به جز امریکا و اروپا، شامل ولادیمیر پوتین هم می‌شود. درست است که امریکا به داعش خراسان کمک کرده تا بر تئاتر مسکو حمله کند. اما لابد پوتین هم می‌خواسته چنان حمله‌ای صورت بگیرد تا بعد بتواند فلان و بهمان کارها را بکند. اگر «خودشان» (در این مورد روس‌ها) سهم ندارند، پس چرا جلو حمله را نگرفتند؟

این «کار خودشان است» محصول همان تفکر توطئه‌انگار توضیح‌دهنده‌ی معجزه‌گری است که حتا نیاز به سند و مدرک ندارد. همین که یک واقعه یا رفتار «بوی» عجیب بودن بدهد، معلوم می‌شود که کار خودشان است. در چارچوب این نگاه توطئه‌انگار، ما مطلقا ناتوانیم و آنان، همان «خودشان»، هرطور که دل‌شان خواست جهان را می‌گردانند و شکل می‌دهند. بی‌اشتباه هم این کار را می‌کنند. فرض کنید شما بر این باورید که دولت آلمان از طالبان خوشش نمی‌آید و همیشه این باورتان را بیان می‌کنید. حال، یکی از دوستان شما می‌گوید:

«ساده نشو. تو واقعا باور کردی که وزیر خارجه‌ی آلمان با همان یک جمله‌ی سخت که برضد طالبان گفت، ضدطالبان شد؟ فقط صبر کن. به‌زودی برایت روشن خواهد شد که اصل ماجرا از چه قرار است.»

یک ماه بعد دولت آلمان اعلام می‌کند که ده میلیون دالر به مردم افغانستان کمک کرده است. حالا فهمیدید چه شد؟ مردم افغانستان؟ کدام مردم افغانستان؟ دوست شما حالا سند پیدا کرده: «نگفته بودم؟ چند بار گفتم که طالبان را خودشان جور کرده‌اند و تا وقتی که نیاز داشته باشند، آنان را در قدرت نگه خواهند داشت. شک نکن که کار خودشان است.»

این «کار خودشان است»، این نگاه توطئه‌انگارانه‌ای که عاملیت انسانی و فردی شهروندان افغانستان را صفر می‌شمارد، در ملک ما -و حتا در میان روشنفکران و «آگاهان»- بسیار شایع است. خطری که این طرز نگاه کردن به جهان و به عاملیت انسانی خود دارد این است: مردمی که به صورت گسترده در دام این خودهیچ‌پنداری بیفتند و مدتی مدید در این تصور ناتوان‌ساز بمانند، دیگر کمترین جهد معناداری برای تغییر دادن وضعیت خود نخواهند کرد. این خلع قدرت کردن از خویشتن است. کارکرد این نگاه تنبلانه برای بسیاری از افراد این است که آنان را از شر اندیشیدن راحت می‌کند. برای این که به آنان جواز گفتن این سخن را می‌دهد: ما چه مغزمان را به درد بیاوریم؟ کار در دست دیگران (همان خودشان معروف) است.

اما حقیقت این نیست. اگر مردمی به عاملیت انسانی خود باور داشته باشند و دست از نگاه توطئه‌انگارانه‌ی محض بردارند، می‌توانند با کوشش‌های کوچک و گام‌های کوتاه نیز رفته‌رفته به قدرت جمعی‌ای برسند که حتا توطئه‌های واقعی نتواند جلو رشدشان را بگیرد. کافی است که این مردم همان گام اول را بردارند و بر خلع قدرت از خود اصرار نورزند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *