صائمه فتحی
حدود ساعت 2:00 پسازچاشت روز هفتم میزان سال جاری، یک گروه پنجنفری از افراد طالبان که پیراهن و تنبان بر تن داشتند و با سلاح نیز مجهز بودند، وارد یکی از مدرسههای دینی در شهر کابل شدند. این افراد ورقهایی را در دست داشتند. آن ورقها پرسشنامههایی دربارهی قطع اینترنت بود. براساس گفتههای یکی از کسانی که این پرسشنامهها را پاسخ داده است، در آنها سؤالهایی دربارهی پیآمدهای قطع اینترنت، میزان رضایت یا نارضایتی از این اقدام و تأثیرات احتمالی آن بر زندگی شهروندان مطرح شده بود. چنین اقدامی نشان میداد که طالبان در پی جمعآوری اطلاعات از میان مردم دربارهی سیاست تازهای هستند.
این پرسشنامهها در شرایطی پخش میشد که چندی پیش، در بیستوچهارم سنبله، رهبر گروه طالبان دستور قطع اینترنت فایبر نوری در ولایت بلخ را صادر کرده بود و این طرح از سوی والی ولایت بلخ اجرا شد. این اقدام به سرعت اثر خود را نشان داد و زندگی مردم را در بخشهای مختلف، از کسبوکار گرفته تا آموزش، ارتباطات و دسترسی به خدمات، دچار اختلال کرد. با گذشت فقط سه روز، این تصمیم از حالت محدود در یک ولایت بیرون آمد و دامنهی آن به یازده ولایت دیگر کشور گسترش یافت. پیآمد چنین سیاستی بهویژه برای تمام کسانی که وابسته به اینترنت در امور روزمره بودند، سنگین و دشوار بود و شکایتهای مردمی را به همراه داشت.
افزایش نارضایتیهای مردم در پی این تصمیم رهبر طالبان سبب شد تا این گروه در اول ماه میزان از تشکیل یک کمیتهی تازه خبر دهد. بهگفتهی ذبیحالله مجاهد، سخنگوی گروه طالبان، این کمیته مسئولیت داشت که پیآمدهای قطع اینترنت فایبر نوری را بررسی و ارزیابی کند. هرچند مشخص نبود که هدف اصلی از این ارزیابی چه خواهد بود و آیا قرار است در قطع اینترنت تجدیدنظر شود یا خیر، اما اعلام چنین کمیتهای نشان میداد که فشارهای اجتماعی و انتقادهای گستردهی مردم بهگونهای طالبان را واداشته است که دستکم در ظاهر بهدنبال جمعآوری اطلاعات و سنجش بازخورد شهروندان باشند.
به نظر میرسید کمیتهای که از سوی گروه طالبان موظف شده بود تا در هفتهها یا ماههای آینده دیدگاههای مردم، بهویژه طلبههای مدارس دینی و آگاهان مذهبی را در مورد قطع اینترنت جمعآوری کند، مانع قطع اینترنت حداقل در روزهای پیشرو خواهد شد. اما چیز دیگری اتفاق افتاد.
آغار تاریکی مطلق
حدود ساعت چهارونیم عصر هفتم میزان، گروهی از افراد مسلح طالبان وارد یکی از مراکز تماس یکی از شبکههای مخابراتی در کابل شد. آنان بدون هیچگونه توضیحی مستقیم به اتاق رییس مرکز رفتند و به او دستور دادند تا تمامی کارمندان را بیدرنگ مرخص کند. حضور افراد مسلح با چنین رفتاری، فضایی از رعب و وحشت را در میان کارمندان ایجاد کرد و عملا نشان داد که طالبان در مدیریت اینترنت و خدمات مخابراتی از رویکرد قهری و تهدیدآمیز استفاده میکنند.
یکی از کارمندان این مرکز تماس در گفتوگو با اطلاعات روز، آن لحظات را چنین روایت میکند: «چند دقیقه بعد از آمدن طالبان و حرفهای رییس دربارهی تعطیل شدن دفتر، اینترنت فایبر نوری بهطور کامل قطع شد. قطع شدن فایبر نوری در کابل در واقع به معنای فروپاشی زیرساختها است؛ همه چیز از کار میافتد، ارتباطات مختل میشود و سیستمها، بهشمول سیستم تماسهای مخابراتی تلفن از هم میپاشند.» او ادامه میدهد که پس از این دستور، رییس مرکز نیز تمام کارمندان را تا اطلاع ثانوی مرخص کرد؛ «با حالی بسیار خراب بیرون شدیم، زیرا نه تماس برقرار بود و نه اینترنت؛ همه چیز به یکباره قطع شد.»
بیپناهی و استیصال
قطع ناگهانی اینترنت و خدمات مخابراتی توسط طالبان، بدون هیچ توضیح و دلیل رسمی، تمام افغانستان را در پردهای از تاریکی و وحشت فرو برد. بهطور نمونه، کابل که در سالهای اخیر هرچند پر از اضطراب اما به ریسمان باریکی از ارتباطات متکی بود، یکباره همهی رشتههای امناش از هم گسست. براساس مشاهدات میدانی، در عصر هشتم میزان، فضای شهر رنگی از ترس و بیاعتمادی به خود گرفته بود؛ بعضی از صرافیها پولهای نقد خود را از ترس ناامنی به مکانهای مخفی منتقل میکردند و طلافروشیها داراییهایشان را به پناهگاههای امنتر میبردند. گویی همه حس کرده بودند که شهر در آستانهی یک فاجعه است و باید برای روزهای نامعلوم آماده شوند. در همین حال، نظامیان گروه طالبان با گشتزنی در خیابانها حضور خود را سنگینتر میکردند و با بازرسی تلفنهای شهروندان بر وحشت و بیاعتمادی میافزودند.
در ظرف یک روز ترس عمومی به سرعت به مرزهای جدیدی رسید. در نیمهی روز نهم میزان، نورالله (اسم مستعار)، یکی از تاجران بزرگ کابل تصمیم گرفت این شهر را ترک کرده و به سمت مرز تاجیکستان حرکت کند. او مانند بسیاری دیگر از شهروندان، بر این باور بود که وضعیت هر لحظه میتواند به سمت جنگ پیش برود. او که تمام اعضای خانوادهاش در تاجیکستان است و قطعی ارتباطات بر او فشار روانی آورده بود، آخرین حرفهایش این بود: «اینجا دیگر جای زندگی نیست.»
قطع ارتباطات، فضای شهر را نهتنها خاموش کرده بود بلکه در ذهن مردم صحنههای گذشتهی جنگ و فروپاشی دوباره زنده شده بود. سکوتی سنگین و هراسی مبهم بر خانهها و بازارها سایه انداخته بود؛ هیچکس مطمئن نبود فردا چه اتفاقی خواهد افتاد.
در سه روز قطعبودن اینترنت و خدمات مخابراتی، زندگی روزمره به کلی از مدار خود خارج شد. خانوادهها که حتا برای سادهترین کارها به تلفن و اینترنت تکیه داشتند، حالا در حصاری از بیخبری و بیارتباطی گرفتار بودند. قطع تماس با اعضای خانواده، اضطراب و نگرانی را دوچندان کرده بود.
سبک زندگی در افغانستان در دودههی اخیر به جایی رسیده است که حتا یک دکان کوچک بقالی برای خرید ماست نیازمند هماهنگی با تأمینکننده است؛ اما در غیاب خدمات شبکههای مخابراتی، کوچکترین کار هم به بحرانی بزرگ تبدیل میشود.
صبح نهم ماه میزان ظاهر، یکی از دکانداران کابل، روایت میکرد که پیش از این تأمینکنندهی لبنیات با یک تماس ساده، لبنیات را از غزنی به کابل میفرستاد، اما اکنون ناچار است خود راهی آن مسیر شود؛ کاری که هم پرهزینه است و هم پرخطر. قطع اینترنت و مخابرات برای او ضربهای مستقیم به چرخهی معیشت و درآمد روزانه و امنیت روزمرهی زندگیاش محسوب میشد.
از سوی دیگر، تمام خدمات دولتی نیز بهطور کامل فلج شد. ادارههای حکومتی تعطیل و مردم سرگردان بودند. مقابل بانکها صفهای طولانی شکل گرفته بود و بسیاری با نگرانی از آیندهی پساندازهای خود، جلو بانکها ایستاده بودند. سیستم بانکی که در تاریکی دیجیتال از کار افتاده بود، بیاعتمادی و ترس مردم را به اوج رسانده بود. کابل در این 48 ساعت به شهری تبدیل شد که در ظاهر ایستاده بود، اما در باطن همهی رگهای حیاتیاش بریده شده بود؛ شهری که در تاریکی و سکوتی هولناک نفس میکشید.
زنان و تاریکی دیجیتال
پسازچاشت هفتم میزان، حلیمهی 20 ساله در گوشهی یکی از کتابخانههای شهر نشسته بود و برای آمادهشدن در آزمون مهمی درس میخواند؛ آزمون بینالمللیای که قرار است مسیر آیندهاش را تعیین کند. او غرق در خواندن منابع آنلاین بود که صفحهی لپتاپش قطعی اینترنت را نشان داد و با گوشیاش هم نمیتوانست ارتباطی برقرار کند. هیچ پیامی نمیآمد و هیچ تماسی برقرار نمیشد. بعد از اینکه شنید اینترنت و شبکههای مخابراتی قطع شده است حس ناامیدی مثل سایهای سنگین بر او افتاده بود و تمام تلاشهایش در یک لحظه بیثمر به نظر میرسید.
سکوت کتابخانه حالا به زندانی از بیخبری بدل شده بود. حلیمه نمیدانست در بیرون چه میگذرد. همه چیز در ابهام بود؛ «نمیدانستم آیا اتفاق بدی رخ داده است؟ آیا خانوادهام خبر دارند که من کجایم و سالمم؟» در این بلاتکلیفی، هر دقیقه مثل ساعتها میگذشت.
دقایقی بعد، چهار نفر از اعضای خانوادهی حلیمه، نفسزنان و نگران، خود را به کتابخانه رساندند. آنان به سرعت اطراف را نگاه کردند و با عجله سراغ حلیمه آمدند و مادر حلیمه او را در آغوش گرفت. گویی اتفاقی بزرگتر از قطعی اینترنت و شبکههای مخابراتی در جریان است که همه را به هراس انداخته است. چهرههای مضطرب و دستهای لرزان آنان خود گواهی از اضطرابی بود که در خیابانهای شهر جریان داشت.
این صحنه، تصویری روشن از روزهای تاریک کابل و وضعیت زنان بود؛ از وقتی گروه طالبان به قدرت رسیدهاند، زنان در خط مقدم آسیب قرار دارند. همهی خانوادهها اولین نگرانیشان زنان و دختران اند.
قطع ارتباطات؛ میراث ترسناک طالبان
پسازچاشت نهم میزان، حدود ساعت چهار، اینترنت و شبکههای مخابراتی دوباره در کابل و سایر شهرهای افغانستان وصل شد. پس از این اتفاق، هیچ خبر یا رویداد بزرگی در سطح کشور گزارش نشد و زندگی روزمره کموبیش به جریان عادی خود بازگشت. بااینحال، دلیل اصلی قطع چند روزهی اینترنت همچنان نامعلوم باقی ماند و طالبان هیچ توضیح روشنی ارائه نکردند.
بهگفتهی یکی از استادان دانشگاه، این رویدادها نشان میدهد که قطع و وصل اینترنت نهتنها یک مسألهی فنی بلکه ابزار سیاسی و اجتماعی بوده است. او در گفتوگو با اطلاعات روز گفت: «قطع اینترنت و عدم پاسخگویی طالبان یک اتفاق تاریخی است. شاید در روزهای آینده بفهمیم چه اتفاقی افتاده است. اما اقدام طالبان در قطع اینترنت و خدمات مخابراتی، فراتر از یک تصمیم فنی یا مدیریتی، نمادی آشکار از کنترل مطلق و قدرتنمایی است. این گروه، با تحمیل سکوت اجباری بر شبکههای ارتباطی، نشان داد که میتواند زندگی میلیونها نفر را به یکباره متوقف کرده و جامعه را در چنگال ترس و بیاطلاعی نگه دارد. این اقدام همچنین بیانگر تضعیف عمدی مردم و عدم پاسخگویی حکومتی است.»
او همچنین در ادامه میافزاید: «در 48 ساعت قطعبودن اینترنت و شبکههای مخابراتی و نبود توضیح، شفافیت و پاسخ رسمی به این رویداد، جامعه را در وضعیتی از سردرگمی و اضطراب فرو برد و فضای شایعه و ترس را دامن زد. این استراتژی، دقیقا همان روش تروریستی است که مردم را به زانو درآورده و اعتماد اجتماعی را از بین میبرد؛ جامعهای که در آن هر لحظه ممکن است دسترسی به منابع حیاتی قطع شود، توان تصمیمگیری مستقل و مقاومت مدنی بهشدت محدود میگردد. این دوگانگی قدرت مطلق و سرکوب روانی، تصویر روشنی از طبیعت اقتدارگرایانه و تروریستی طالبان ارائه میدهد.»
ر. شایان، یکی از کارشناس اقتصادی مقیم خارج کشور در مورد پیآمد قطعبودن اینترنت و شبکههای مخابراتی میگوید: «قطع گستردهی اینترنت و خدمات مخابراتی توسط طالبان، شوکی مستقیم به کل ساختار اقتصادی کشور وارد کرد. کسبوکارها -از کوچکترین دکانها تا شرکتهای بزرگ- به ناگهان ارتباط خود با تأمینکنندگان، مشتریان و سیستمهای مالی را از دست دادند. خدمات دولتی متوقف شد، بانکها کار نکردند و مردم حتا برای پرداخت یا دریافت پول نقد دچار مشکل شدند. این وضعیت نهتنها خسارت گسترده و فوری مالی داشت بلکه اعتماد عمومی به ثبات اقتصادی و امنیت سرمایهگذاری را نیز کاهش داد. حکومت طالبان بر خلاف روایت اقتصادمحور بودن حکومت خود، با قطع اینترنت، عملا این روایت را باطل کرد و اعتماد حامیات خود را کماکان از دست داد. به این ترتیب، این اقدام به علاوهی ضرر به ساختار حکومت گروه طالبان، آسیب مضاعفی به معیشت و زندگی روزمرهی مردم وارد کرد.»
جامعهی افغانستان و سناریوهای پیشرو
48 ساعت قطعی اینترنت و شبکههای مخابراتی تصویر واضحی از شکنندکی امنیت اجتماعی و روانی و آسیبپذیری جامعه در برابر تصمیمات یکجانبهی طالبان ارائه کرد. بسمالله تابان، پژوهشگر مطالعات امنیتی و یکی از مقامهای بخش امنیت در حکومت پیشین افغانستان میگوید:
«قطع اینترنت و شبکههای مخابراتی مردم را در واهمهی کامل قرار میدهد چون حمایت از همدیگر قطع میشود و نمیتوانند از وضعیت خود اطلاعدهی کنند. همچنان بهدلیل وضعیت بد اقتصادی در افغانستان، مجرمان و گروههای تبهکار در کمین هستند و این گروهها بهخاطر نان کارهای خطرناکی انجام میدهند. واردشدن به منازل در شهرها و ناامنسازی شاهراهها و سرقت اموال و وسایط از جمله سناریوهای محتمل اند.»
بهگفتهی آقای تابان، این مقطعهای زمانی امکان و فرصت خوبی برای جابهجایی نیروها از سوی گروههای مثل داعش نیز میتواند باشد که این خلاء جدی امنیتی ایجاد میکند. وی اضافه میکند: «هرچند از گروه طالبان انتظاری نمیرود که امنیت مردم را مد نظر داشته باشد؛ اما در نبود اینترنت و مخابرات مردم نمیتوانند به مسئولان به تماس شوند و این خلاء جدی امنیتی ایجاد میکند. در اینگونه شرایط نیاز است که مردم خودشان تدابیر امنیتی سنتی را داشته باشند و در صورت نیاز بتوانند از آن استفاده کنند.»
خاموشی دیجیتال و قطع خدمات مخابراتی پرسشهای جدی در مورد دلیل این عمل طالبان ایجاد میکند. گروه طالبان هیچ توضیحی تا لحظهی نگارش این گزارش ارائه نداده است. اما آقای تابان میگوید: «در مورد دلیل این عمل طالبان تا کنون نمیتوان تحلیل جدی انجام داد. اما به نظر من خطر جدی برای کلیت رژیم طالبان متصور بوده تا این گروه چنین خطری را قبول کنند. چون قطع اینترنت و شبکههای مخابراتی برای گروه طالبان هم ضرر سیاسی دارد و هم ضرر اقتصادی.»
بازار گرم شایعه در نبود اطلاعرسانی دقیق
در 48 ساعت قطعبودن اینترنت و خاموشی شبکههای مخابراتی، در غیاب اطلاعات معتبر و بیخبری مطلق رسانهها، بازار شایعات به سرعت داغ شد و روایتهای مختلف دربارهی علت قطعی اینترنت و مخابرات همه جا شنیده میشد. مردم نمیدانستند چه اتفاقی افتاده و چه زمانی شبکههای ارتباطی دوباره فعال خواهند شد، حرفها پر از سناریوهای محتمل و ترسناک بود. بسیاری باور داشتند که وصل شدن دوبارهی اینترنت و شبکههای مخابراتی ممکن است زمانبر باشد و هیچ تضمینی برای بازگشت سریع آن وجود ندارد.
شایعهها متنوع بودند. عدهای از احتمال حملهی امریکا به پایگاه بگرام صحبت میکردند، برخی جنگ داخلی میان طالبان قندهاری و طالبان کابل را محتمل میدانستند و عدهی دیگری حتا حملهی داعش به طالبان را در ذهن مرور میکردند. در کنار اینها، شایعاتی هم به گوش میرسید که در بگرام درگیریهای شدیدی در جریان است. نبود منابع معتبر و موثق، فضای اضطراب و ناامنی را دوچندان کرده بود و آرامش روانی مردم را از بین برده بود.
در نبود اینترنت و قطع بودن شبکههای مخابراتی، امید و اعتماد مردم بهشدت آسیب دید و احساس سردرگمی عمومی در جامعه گسترش یافت. مردم نمیدانستند کشور به کدام سو میرود و چه آیندهای در انتظارشان است؛ تنها چیزی که ملموس بود، سایهی سنگین بیخبری و وحشت از ندانستن بود.