اژدهایی که روزگاری رام و فرمانبردار بود، اکنون بر آن است که صاحب خود را ببلعد. این قصهی رابطهی حکومت پاکستان با اژدهای تروریسم است. پاکستان در بیش از نیمقرن گذشته در پروراندن این اژدها جهد بسیار کرد و در این کار بسیار کامیاب هم بود. گروههای تروریستی بسیاری در خاک این کشور و زیر نظر سازمان اطلاعاتی آن جان گرفتند، بزرگ شدند و به قدرتی ویرانگر دست یافتند. بعضی از این گروهها هنوز رام و فرمانبر دولت پاکستان هستند و در جاهایی چون کشمیر با آیاسآی همراهی میکنند. چندین گروه تروریستی نامدار و گمنام پیوسته در پاکستان فعال هستند (با تأیید و حمایت دولت آن کشور) و برای نیروهای تروریستی مخالف دولت هند پول و سرباز جمع میکنند.
تصور عمومی هم در خود پاکستان و هم در میان شهروندان افغانستان این است که دولت پاکستان بر گروههای افراطی مسلمان کنترل کامل دارد. بنابراین تصور، دولت پاکستان هر طور و هرگاه که اراده کند، میتواند این گروهها را بسط بدهد یا جمع کند و از صحنه بردارد. احتمالا این تصور در میان خود سیاستمداران، نظامیان و افراد استخبارات پاکستان نیز شایع است. این که دولت پاکستان تا حالا توانسته با این «مهرهها» بازی کند، سبب شده که سیاستمداران آن کشور خطر چندانی از سوی این گروههای افراطی احساس نکنند.
پیروزی طالبان بر نظام جمهوریت در افغانستان (در آگست سال ۲۰۲۱) یک گره پنهان و پیچیده در سیاست پاکستان را به سطح آورد. به این شرح: از یکسو، پاکستان به یکی از بزرگترین کامیابیهای استراتژیک خود دست یافت. میخواست طالبان در افغانستان قدرت انحصاری را به دست بیاورند. این مهم حاصل شد. اما از سویی دیگر، پیروزی طالبان بر حکومتی که چند کشور قدرتمند جهان از آن حمایت میکردند، به این معنا بود که طالبانیسم توان از پا انداختن حکومتها را دارند. این یعنی این که تغییر دادن رژیم در پاکستان نیز ممکن است. به این ترتیب، پیروزی طالبان همزمان هم توانایی پاکستان در بُردن بازیهای جهانی را آشکار کرد و هم این امید را در طالبان و دیگر نیروهای رادیکال تقویت کرد که برانداختن رژیم در خود پاکستان نیز دور از دسترس نیست.
امروز، دولت پاکستان از طالبان افغانستان میخواهد که تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) و دیگر گروههای تروریستی مورد حمایت طالبان در افغانستان را مهار کنند و به آنان اجازه ندهند که از خاک افغانستان علیه پاکستان اقدام کنند. این در حالی است که طالبان افغانستان دیگر خود را یک گروه تروریستی فرمانبر نمیبینند و در امیدِ «تغییر رژیم در پاکستان» با تیتیپی و گروههای تروریستی دیگر شریکاند. به بیانی دیگر، طالبان فکر میکنند که «وقتی میتوانیم در پاکستان حکومتی از آن خود -یعنی امارت اسلامی- برپا کنیم، چرا به اندک قانع شویم و فقط حمایت پاکستان را بخواهیم؟» به همین خاطر، طالبان افغانستان تحریک طالبان پاکستان را فقط یک گروه جنجالساز و مزاحم نمیبیند؛ طالبان امیدهای بزرگتری به ظرفیت و قدرت تیتیپی دارند. این «امید» (با توجه به نفوذ افراطیان در ساختار حکومت پاکستان) امید به محال هم نیست. همان عمران خانی که طالبان افغان را میستود و آنان را یک نیروی استعمارشکن میخواند، تا چندی پیش صدراعظم پاکستان بود. درست است که مقامات پاکستانی تکرار میکنند که جان یک سرباز پاکستانی مهمتر از کل افغانستان است؛ درست است که اسم یکی از این مقامات «جان اچکزی» است؛ اما واقعیت این است که ائتلافی از افراطیهای دو سوی خط دیورند (با داعیهیی قومی-مذهبی) سرنگونی حکومت پنجابیها در پاکستان را رویایی دستیافتنی تصور میکند. وقتی پاکستان در روزهای اخیر بر مواضع تحریک طالبان پاکستان در خاک افغانستان حمله کرد، سخنگوی طالبان این اقدام را به ماجراجویی خطرناک «چند جنرال» نسبت داد. معنای سخن او این بود که از نظر طالبان مردم پاکستان و اکثر سیاستمداران آن کشور با تیتیپی مشکلی ندارند؛ فقط «چند جنرال» پنجابیاند که سعی میکنند از نصرت روبهگسترش طالبانیسم جلوگیری کنند. این روایت که پاکستان در چنگ نظامیان بیخدا و ظالم پنجابی در بند است، با روایت «خط دیورند را نمیپذیریم» نیز همآهنگ است و با حرکتهای قومی در ایالت صوبه سرحد نیز امکان همسویی دارد.
دولت پاکستان که روزگاری امید داشت با پرورش گروههای تروریستی مذهبی افغانستان و کشمیر را کنترل کند و در برابر شکلگیری حرکتهای جداییطلبانهی قومی در شمالغرب پاکستان مانعی ایدئولوژیک برافرازد، امروز با اژدهایی روبهروست که بلعیدن افغانستان سیرش نکرده است. این اژدها طعمهی بزرگتری میطلبد؛ میخواهد صاحب و پرورندهی خود را ببلعد.