close

تصادم دین و دنیا در بندر گوادر

یادداشت روز

وقتی دولت پاکستان گروه طالبان را متهم می‌کند که در فعالیت‌های تروریستی در خاک پاکستان دخیل است، در واقع بزرگ‌ترین نگرانی خود را بیان می‌کند. چرا که خرابکاری گروه‌های مخالف دولت در پاکستان دیگر فقط یک زخم زدن ساده بر پیکر آن کشور نیست. این خرابکاری‌ها حکم بازی کردن با آینده‌ی پاکستان و سرنوشت اقتصاد و انرژی آن کشور را دارند. گروه‌های قومی-اسلامی جدایی‌طلب و امارت‌خواه در پاکستان تیغ در کف ایستاده‌اند تا یکی از شاهرگ‌های حیاتی دولت پاکستان را پاره کنند. این شاهرگ همان پروژه‌ی «دالان اقتصادی چین-پاکستان» (CPEC) است که یک سرش در غرب چین است و سر دیگرش در منطقه‌ی گوادر بلوچستان. این پروژه قرار است در کنار سود رساندن به چین، دولت پاکستان را نیز از بحران اقتصادی، مخصوصا در بخش انرژی، عبور دهد. این پروژه‌ی بزرگ که تا حالا بیش از شصت میلیارد دالر در آن هزینه شده چیزی نیست که دولت پاکستان بتواند آن را به خاطر چالش گروه‌های تندرو قومی-مذهبی مخالف خود کنار بگذارد.

چالشی که پاکستان با آن روبه‌روست این است: گروه‌های قومی-اسلامی رادیکال، به ویژه ارتش آزادی‌بخش بلوچستان و تحریک طالبان پاکستان (اولی در بلوچستان و دومی در منطقه‌ی خیبر پختونخوا)، با حضور و نفوذ چین در پاکستان مخالف‌اند و می‌کوشند پروژه‌ی CPEC را عقیم بسازند. هردوی این گروه‌ها نیز، بنا بر ادعای پاکستان و منابع دیگر، در افغانستان پایگاه دارند. معنای این وضعیت این است که حکومت طالبان از یک سو دوست دولت پاکستان است و از سویی دیگر از گروه‌هایی حمایت می‌کند که می‌خواهند یکی از مهم‌ترین پروژه‌های اقتصادی دولت پاکستان را ناکام بسازند.

پاکستان بارها تلاش کرده است که از مفتیان طالبان، به طور خاص از ملا هبت‌الله، فتوا بگیرد که فعالیت نظامی علیه دولت پاکستان حرام است. اما این تلاش‌ها کامیاب نبوده‌اند. علتش هم این است که اگر مثلا ملا هبت‌الله بر ضد گروه‌هایی چون تحریک طالبان پاکستان فتوا بدهد، در حقیقت از نظر ایدئولوژیک تیشه بر پای خود زده است. فتوا دادن علیه طالبان پاکستان به این می‌ماند که رهبر طالبان اعلام کند که دیگر در بند اسلام و نبرد حق علیه باطل و جهاد برحق مسلمین در برابر حکومت‌های فاسد سکولار نیست. ملا هبت‌الله نمی‌تواند در چنین موضعی بایستد و همچنان نفوذ معنوی و سیاسی خود در میان طالبان افغانستان و پاکستان را حفظ کند. تحریک طالبان پاکستان پروژه‌ی دالان اقتصادی چین-پاکستان را به مثابه‌ی «اشغال اقتصادی پاکستان» توصیف کرده است- آن هم توسط چین، یعنی حکومتی که از نظر طالبان بدترین ستم‌ها را در حق مسلمانان سن‌کیانگ روا می‌دارد.

با این حساب، نه ملا هبت‌الله می‌تواند حمایت خود از تحریک طالبان پاکستان و دیگر گروه‌های رادیکال در پاکستان را متوقف کند (چون اگر این کار را بکند دیگر نفوذ ایدئولوژیک خود را از دست خواهد داد) و نه دولت پاکستان می‌تواند دست از مهم‌ترین پروژه‌ی اقتصادی خود بردارد. دین هبت‌الله در بندر گوادر و صوبه سرحد با دنیای حاکمان اسلام‌آباد تصادم کرده است. دولت پاکستان هیچ چاره‌ای ندارد جز آن که امنیت این پروژه‌ی بزرگ را تامین کند، حتا اگر قیمتش رویارویی با طالبان افغانستان باشد. هبت‌الله هیچ چاره‌ای ندارد، چنانچه بخواهد امیرالمومنین بماند، که راه اسلام را تا آخرش برود. به نظر می‌رسد که در این تقابل، پاکستان به مسیر حذف هبت‌الله گام خواهد نهاد و به جای او امیری دنیا‌اندیش‌تر دیگری را به قدرت خواهد رساند که صبح با پاکستان بخندد، چاشت با چین بنشیند و شام با یاران خود از شریعت سخن بگوید. هبت‌الله به درد پاکستان نمی‌خورد.