با گذشت بیش از چهار سال از تسلط طالبان بر پنجشیر، منابع محلی از ناپدیدشدن شماری از باشندگان این ولایت پس از بازداشت توسط نیروهای این گروه خبر میدهند. یافتههای روزنامه اطلاعات روز نشان میدهد که طالبان پس از تسلط نظامی بر پنجشیر و اعزام نیروهای گسترده به این ولایت، صدها نفر از باشندگان محلی را به اتهام همکاری با جبهههای مخالف و یا حکومت پیشین بازداشت کردهاند. از میان این بازداشتشدگان، سرنوشت دستکم ده نفر تا کنون روشن نیست و خانوادههای آنان از بیخبری و سکوت طالبان نسبت به وضعیت عزیزانشان شکایت دارند.
منابع مردمی میگویند که از میان بازداشتشدگان مرگ چهار نفر تأیید شده و شش نفر دیگر هنوز ناپدید هستند و هیچ اطلاع معتبری از سرنوشت آنان در دست نیست. این افراد شامل چهار نظامی حکومت پیشین و شش غیرنظامی میباشند.
خانوادهها و نزدیکان مفقودشدگان در گفتوگو با اطلاعات روز میگویند که با گذشت چهار سال، تمام نهادهای وابسته به طالبان را برای یافتن عزیزانشان جستوجو کردهاند، اما هیچ پاسخی دریافت نکردهاند و مقامهای محلی طالبان نیز از هرگونه همکاری خودداری کردهاند.
مقامهای محلی طالبان در پنجشیر در این مورد با اطلاعات روز مصاحبه نکردهاند.
یافتههای روزنامه اطلاعات روز نشان میدهد که پس از دو سال از ناپدیدشدن دو نظامی پیشین و دو غیرنظامی، قتل آنان در پنجشیر اثبات شده است.
حبیبالرحمان، فرزند سید عالم، باشندهی اصلی منطقهی فراج ولسوالی عنابه ولایت پنجشیر، محافظ شفاخانه ایمرجنسی عنابه بود و در ماه عقرب ۱۴۰۱ از محل کارش در ولسوالی عنابه توسط طالبان بازداشت شد.
مرتضی، فرزند میرزامحمد، باشندهی روستای کوجان ولسوالی پریان ولایت پنجشیر، سرباز ارتش در نظام پیشین بود و در ماه سرطان ۱۴۰۱ نیروهای طالبان او را در ولسوالی پریان دستگیر کردند.
نصرتالدین، فرزند احمدجان، باشندهی روستای کوهسار ولسوالی پریان ولایت پنجشیر، سرباز ارتش در نظام پیشین بود و در ماه سرطان ۱۴۰۱ در همان ولسوالی بهدست طالبان ناپدید گردید.
لالهمیر، فرزند محمدمیر، باشندهی روستای تاواخ ولسوالی عنابه ولایت پنجشیر، با شغل آزاد فعالیت داشت و در ماه سرطان ۱۴۰۱ در همان ولسوالی بهدست طالبان گرفتار شد.
کشتهشدن این چهار نفر در ولایت پنجشیر تأیید شده است، اما سرنوشت شش نفر دیگر، بهشمول دو نظامی حکومت پیشین و پنج غیرنظامی همچنان نامعلوم است.
این افراد از آغاز تسلط طالبان بر ولایت پنجشیر بازداشت شدهاند و پس از بازداشت مفقود گردیدهاند. بستگان و نزدیکان آنان میگویند که طالبان پس از بازداشت این افراد، هیچ اطلاعی از سرنوشت شان در اختیار خانوادهها قرار ندادهاند و با وجود جستوجو و مراجعههای مکرر، تا کنون هیچ سرنخی از آنان بهدست نیامده است و هنوز مشخص نیست زندهاند یا کشته شدهاند.
اسامی این افراد به شرح زیر است:
جنرال عبدالودود، فرزند عبدالحکیم، باشندهی اصلی روستای «رحمانخیل» مرکز ولایت پنجشیر، جنرال متقاعد بود و در تاریخ ۱۷ سنبله ۱۴۰۰ طالبان او را در همان روستا بازداشت کردند.
کمالالدین نبیزاده، فرزند جمالالدین، باشندهی اصلی «جهرعلی» ولسوالی آبشار ولایت پنجشیر، فرمانده کندک محافظ عامه در ولایت میدان وردک در نظام پیشین بود و در ماه میزان ۱۴۰۱ در شهر کابل توسط طالبان بازداشت شد.
شاکر، فرزند محمدفتاح، باشندهی بازارک، مرکز ولایت پنجشیر، با شغل آزاد فعالیت داشت و در تاریخ ۱۶ سنبله ۱۴۰۰ نیروهای طالبان او را در ولسوالی شتل گرفتند.
شیرحمله، فرزند شاهبچه، باشندهی منطقهی فراج ولسوالی عنابه ولایت پنجشیر، مالدار بود و در ماه ثور ۱۴۰۱ در همان ولسوالی از سوی طالبان دستگیر گردید.
شاهپور، فرزند محمدملنگ، باشندهی محلهی جدید ولسوالی شتل ولایت پنجشیر، بیکار بود و در ماه جوزا ۱۴۰۱ در کوتل خیرخانه شهر کابل توسط طالبان بازداشت شد.
سید عبدالله، فرزند رحیمدل، باشندهی روستای کرآبدره ولسوالی عنابه ولایت پنجشیر، مالدار بود و در ماه جوزا ۱۴۰۱ در همان ولسوالی توسط طالبان بازداشت شد.

روایتی از گرفتاری تا نیستی
طالبان تنها کشتهشدن لالهمیر، فرزند محمدمیر را رسما تأیید کردهاند. در آن گزارشها آمده بود که طالبان گوری را در یکی از قبرستانهای ولایت لوگر به بستگان او نشان دادهاند و ادعا کردهاند که این قبر متعلق به لالهمیر است. بااینحال، بستگان او میگویند طالبان هیچگونه دلیل یا مدرک مستندی در مورد مرگ او ارائه نکردهاند.
منابع مردمی به اطلاعات روز گفتهاند که قطعات نظامی طالبان مستقر در روستای تاواخ از ولایت میدان وردک بودهاند و همین نیروها لالهمیر را بازداشت کرده و به ولایت میدان وردک انتقال داده بودند. اما اینکه چه زمانی او از آنجا به ولایت لوگر منتقل شده و در چه تاریخی کشته شده، مشخص نیست. طالبان نیز تا کنون در این مورد اظهارنظری نکردهاند.
یکی از نزدیکان مرتضی، فرزند میرزامحمد، به اطلاعات روز گفت که علایم قتل مرتضی و دوستش نصرتالدین، پس از نزدیک به یک سال، در ولسوالی رخه ولایت پنجشیر پیدا شده است.
او گفت: «مرتضی و نصرتالدین که از نظامیان پیشین بودند، پس از تغییر نظام بیکار شده و در معادن زمرد ولایت پنجشیر کار میکردند. زمانی که از معدن پایین آمده و در مسیر بازگشت به خانه بودند، طالبان آنان را از موتر پایین کرده و پس از بازجویی با خود بردند. از آن پس، از محل نگهداری و سرنوشتشان هیچ اطلاعی در دست نبود تا اینکه جسد هر دو از پایین یک جَر در منطقهی پیاوشت ولسوالی رخه پیدا شد. از لباسهایشان تشخیص داده شد که این دو نفر همان مرتضی و نصرتالدین هستند.»
بهگفتهی این منبع، طالبان این دو نفر را ماهها پیش به قتل رسانده و اجسادشان را زیر خاک پنهان کرده بودند تا آثار قتل از بین برود. بااینحال، مردم محل توانستند گور آنان را یافته و از طریق لباسها، هویتشان را تشخیص دهند.
او افزود که خانوادهی مرتضی در مدت نزدیک به یک سال، به تمام نهادهای وابسته به طالبان مراجعه کردند اما هیچ اطلاعی از سرنوشت او دریافت نکردند تا زمانی که مردم محل اجساد را یافته و خانواده را با خبر کردند؛ «مادر مرتضی شب و روز در فراق پسرش میگریست و هیچکس نمیتوانست او را آرام کند. او همیشه میگفت که اگر تنها بداند مرتضی زنده است یا مرده، دلش آرام میگیرد.»
خانوادهی مرتضی زندگی ساده و روستایی دارند و تمام درآمدشان از طریق دهقانی تأمین میشود. اکنون که مرتضی دیگر در میانشان نیست، خانوادهاش با مشکلات شدید اقتصادی روبهرو شدهاند، زیرا او نانآور اصلی خانه بود.
یکی از بستگان حبیبالرحمان که نخواست نامش در گزارش ذکر شود، به اطلاعات روز گفت که او در شفاخانه ایمرجنسی ولسوالی عنابه ولایت پنجشیر بهعنوان محافظ کار میکرد و طالبان او را از محل وظیفهاش بازداشت کردند؛ «ما نتوانستیم بفهمیم که این اعضای طالبان قرارگاهشان در کجا است و او را به کجا بردهاند. در هر اداره و قطعه نظامی طالبان که مراجعه کردیم، سراغی از او نیافتیم. نزد والی و دیگر مقامهای محلی طالبان نیز رفتیم، اما آنان برای ما میگفتند که او پیش ما زندانی نیست.»
او افزود که پس از نزدیک به دو سال، کندک نظامی طالبان که در منطقهیشان بود، پیراهن او را برای خانوادهاش آورد و گفت: «حبیبالرحمان کشته شده و در عقب یک مدرسه در منطقهی آبدره دفن شده است و شما دیگر وی را جستوجو نکنید.»
او توضیح داد که وقتی از طالبان دلیل کشتن او را پرسیدند، هیچ پاسخ روشنی ندادند و فقط گفتند: «او هنگام تحقیق جان باخته بود و شما به کسی چیزی نمیگویید.»
او تأکید کرد که طالبان هیچگاه عاملان این قتل را پیگیری نکردند و پرونده در سکوت کامل بسته شد؛ «او بیشتر از پنجاه سال سن داشت و با هیچ گروه سیاسی و جبهه نظامی مخالف طالبان تماس نداشت. معلوم نیست که طالبان او را به چه انگیزه بردند و به قتل رسانیدند.»
بهگفتهی او، خانواده پس از چهار ماه به این باور رسیده بودند که حبیبالرحمان زنده نیست؛ «بهخاطری که طالبان افراد ملکی را که بازداشت میکردند، دیر نگه نمیداشتند؛ یا میکشتند یا رها میکردند. ما در این گمان بودیم شاید او را کشته باشند و در جایی برای اینکه موضوع رسانهای نشود، زیر خاک کرده باشند.»
شمار افرادی که از روز نخست تسلط طالبان بر ولایت پنجشیر بازداشت شدهاند، هنوز در انتظار شنیدن خبری از زنده بودن یا مرگ عزیزانشان هستند.
یکی از نزدیکان جنرال عبدالودود میگوید بازداشت و ناپدیدشدن او در همان روزهای نخست ورود طالبان به پنجشیر رخ داد؛ زمانی که درگیری میان طالبان و نیروهای «جبهه مقاومت ملی افغانستان» جریان داشت. بهگفتهی او، «در آن روزها بیشتر مردم به کوهها بالا شده بودند و تنها تعداد کمی در خانههایشان مانده بودند. طالبان وحشیانه به سمت خانهها و روستاها شلیک میکردند و هر کسی را میدیدند، به دید مقاومتی به گلوله میبستند.»
او ناپدیدشدن این جنرال بازنشسته را چنین روایت میکند: «ما در کوه بودیم. عبدالودود بهخاطر سناش که بالا بود، فکر میکرد طالبان شاید با او کاری نداشته باشند و ندانند که او یک نظامی پیشین است. او با چند مرد و زن مسن که نمیتوانستند به کوه بالا شوند، در روستا مانده بود تا از آنان دلجویی کند. همه در یک خانه بودند. وقتی طالبان وارد روستا شدند، آنان را پیدا کردند. عبدالودود را بدون پرسان شکنجه کردند، دستانش را بستند و با خود بردند. از آن روز تا حالا هیچ اطلاعی از زنده یا مرده بودنش نداریم.»
این عضو خانواده میگوید که پس از چند روز، وقتی اوضاع کمی عادی شد، خانواده هرقدر تلاش کردند، نفهمیدند او را کجا بردهاند. بهگفتهی او، آنان نزد والی و دیگر اعضای طالبان رفتند که آن زمان بیشتر از اهالی بومی پنجشیر بودند، اما هیچکدام اطلاعی نداشتند.
بهگفتهی او، خانوادهی جنرال عبدالودود نزدیک به دو سال تلاش کردند تا از سرنوشت او خبری بیابند، اما هیچ نشانهای از زنده بودنش در زندانهای طالبان پیدا نکردند. او گفت: «پس از دو سال دیگر تعقیب را متوقف کردیم. امیدی باقی نمانده بود.»
خانوادههای مفقودشدگان میگویند باور دارند که عزیزانشان دیگر زنده نیستند، اما دلشان آرام نمیگیرد. یکی از آنان گفت: «ما فقط میخواهیم در صورتی که عزیزان ما زنده نیستند مرگشان بهصورت رسمی تأیید شود تا از این بیخبری نجات پیدا کنیم.»