تاب‌آوری برای رهایی

اطلاعات روز
اطلاعات روز

سارا عنان

از روزی که طالبان دوباره به قدرت برگشتند، چهار سال و چند ماه می‌گذرد. در این مدت افغانستان تنها کشوری‌ است که دخترانش از صنف هفتم به بعد، حق رفتن به مکتب و دانشگاه را ندارند. تمنا و فرشته، هر دو در آستانه‌ی ورود به دانشگاه بودند که از ادامه‌ی تحصیل محروم شدند. حرف‌های آنان در این گزارش نه‌تنها بازتاب حسرت و رنج شخصی‌ است بلکه آیینه‌ای از تراژدی تمام دختران و زنان افغانستان است.

محرومیت دختران از آموزش نه‌تنها آینده‌ی فردی‌ آنان را تیره و تاریک می‌سازد بلکه بر سرنوشت جمعی شهروندان نیز تأثیر ویران‌کننده‌ای دارد. در این گزارش، به بررسی ابعاد محرومیت دختران از آموزش پرداخته خواهد شد- از زمینه‌های تاریخی این ممنوعیت تا تأثیرات روانی و اجتماعی آن بر زندگی دختران و خانواده‌ها، و تا راه‌های جایگزین آموزشی.

میراث طالبان

مردم افغانستان هنوز زخم‌های دهه‌ی نود را فراموش نکرده‌اند. آن زمان هم طالبان دختران را از رفتن به مکتب محروم ساختند و حضور زنان را از جامعه حذف کرده بودند. بیش از یک میلیون دختر بی‌سواد ماندند. نسل مادران امروز، هنوز زخم آن محرومیت را بر تن و روح خویش حمل می‌کنند. اما با فروپاشی حکومت طالبان در سال ۲۰۰۱ و ایجاد فرصت‌های تازه در افغانستان، درهای مکاتب و دانشگاه‌ها بر روی دختران باز شد. با گذشت زمان، حضور دختران در مکاتب و دانشگاه‌ها به‌صورت چشم‌گیری در حال افزایش بود. تا سال ۲۰۲۱، شمار دخترانی که به مکتب می‌رفتند به بیش از سه‌ونیم میلیون می‌رسید.

اما بازگشت طالبان در آگست ۲۰۲۱، همه‌ی ‌این تلاش و رویاها را نقش بر آب کرد. تنها دو ماه پس از تسلط این گروه بر افغانستان، فرمان ممنوعیت تحصیل دختران بالاتر از صنف ششم از سوی رهبر طالبان صادر شد. این فرمان، که ابتدا «موقت» خوانده می‌شد، تا امروز پابرجا است. در دسامبر ۲۰۲۲، دروازه‌ی دانشگاه‌ها نیز بر روی تحصیل دختران بسته گردید. تمنا، یکی از قربانیان این فرمان، می‌گوید: «من از این‌که به‌دلیل زن بودن از حق بنیادی و طبیعی تحصیل محروم مانده‌ام، احساس حقارت دارم و همیشه رنج می‌کشم. وقتی طالبان کابل را تسخیر کردند، در آن روزها من برای امتحان کانکور آماده می‌شدم. در پی آن، فکر نمی‌کردم طالبان این‌قدر بدوی و عقب‌مانده باشند که به اهمیت آموزش و تحصیل دختران واقف نباشند. اما زمان زیادی نگذشت که هویت اصلی این گروه روشن شد؛ همان طالبان دهه‌ی 90، بدون هیچ‌گونه تغییر. حالا چهار سال گذشته و ما هنوز منتظر باز شدن مکتب و دانشگاه هستیم.»

تمنا، دختر دیگری که از تحصیل محروم شده است، باور دارد که این سیاست طالبان ریشه در ایدئولوژی افراطی رهبران این گروه دارد؛ رویکردی که آموزش دختران را خطر جدی برای قدرت و دوام حکومت‌شان می‌دانند. او به این اشاره دارد که بسیاری از سیاست‌های طالبان در قبال دختران و زنان، بخشی از استراتژی گسترده‌‌ی این گروه برای کنترل خانوده‌ها و جامعه است. به‌گفته‌ی او، سیاست‌های سرکوب‌گرانه‌ی طالبان محدود به منع تحصیل دختران نمی‌شود بلکه دامنه‌ای آن از ممنوعیت کار زنان در بیرون از خانه گرفته، تا اجبار به رعایت حجاب و گشت‌وگذار را نیز در برمی‌گیرد.

فرشته، که قبل از دستیابی طالبان به قدرت رویای داکتر شدن را داشت، می‌گوید: «من پنج سال قبل، بسیار بلندپرواز بودم، اما حالا احساس می‌کنم زندگی شبانه‌روزی‌ام در قفس می‌گذرد. روزهایی را به یاد دارم که با کیف پر از کتاب در کورس‌ها می‌رفتم و درس‌های مورد علاقه‌ام را دنبال می‌کردم. امروز اما وقتی می‌بینیم دروازه‌های دانشگاه بر روی دختران بسته است، حسرت ماندن در خانه زندگی و لحظه‌هایم را تلخ می‌سازد.» فرشته می‌افزاید که اگر این وضعیت ادامه یابد، دختران نه‌تنها بی‌سواد می‌مانند بلکه هویت‌شان به‌عنوان شهروند برابر از بین می‌رود.

افسردگی، ازدواج اجباری، خودکشی

تمنا معتقد است که محرومیت از آموزش رسمی، تنها از دست دادن فرصت خواندن و نوشتن نیست بلکه مهم‌تر از آن، زخم عمیقی است که بر روان دختران و زنان کشور بر جا می‌گذارد. طبق گفته‌ی او، درصد زیادی از دختران محروم از آموزش، امروز دچار افسردگی و ناراحتی روحی شده‌اند. او گفت:

«خانه، خاک و کشور که باید پناهگاه هر شهروند باشد، حالا برای دختران و زنان افغانستانی به چیزی مانند زندان تبدیل شده است. امروز دختران، به جای حضور در صنف‌های درسی و فراگیری دانش و مهارت، ساعت‌های عمر پر ارزش خود را در فضای خفقان‌آور خانه سپری می‌کنند. پی‌آمد ماندن در خانه و محروم شدن از آموزش، تنها محدود به بی‌سواد ماندن نمی‌شود بلکه ازدواج اجباری، افزایش خشونت خانگی، و حتا خودکشی شماری از دختران از هزینه‌های ناگوار این سیاست تبعیض‌آمیز طالبان است. به همین دلیل، خانواده‌ها و دخترانی که از امکانات مالی برخوردار اند تلاش می‌کنند افغانستان را ترک کنند. سایر دختران نیز اکنون تنها آرزوی‌شان دستیابی به فرصت برای ترک افغانستان است.»

فرشته می‌گوید: «حسرت و رنج من، نه‌تنها از دست دادن درس و نرفتن به دانشگاه است بلکه دور شدن از دوستانم، شور و هلهله‌ی فضای صنف و گفت‌وگو است.» فرشته وقتی صدای زنگ پایان ساعت درسی در مکتب را به یاد می‌آورد، این یاد برایش آزاردهنده و حسرت‌آور است.

محرومیت دختران از آموزش، تأثیرات اجتماعی گسترده‌تری نیز در پی داشته است. فرشته می‌گوید:

«بعد از آمدن دوباره‌ی طالبان به قدرت، در روستای ما خانواده‌ها، به‌خصوص پدران، دختران‌شان را به ازدواج زودرس تشویق می‌کنند. به این دلیل که خانواده‌ها فکر می‌کنند دختران دیگر فرصت درس خواندن را ندارند. اما هستند دخترانی که نمی‌خواهند زندانی دیوارهای خانه‌ی شوهر شوند. می‌خواهند درس بخوانند و آینده‌ی خودشان را داشته باشند. من پنج سال قبل، آرزو داشتم روزی داکتر شوم. حالا هم این رویا را کنار نگذاشته‌ام. هر طور شده پای آرزوهایم خواهم ماند.»

فرشته این اعتمادبه‌نفس را در شرایطی از خود نشان می‌دهد که درس خواندن و بیان واقعیت‌ها برای دختران کار آسانی نیست. اما او باور دارد که در هر شرایطی جز خود آدم‌ کس دیگری نمی‌تواند به او کمک کند؛ «وقتی دختر هستیم و در افغانستان تحت حاکمیت طالبان زندگی می‌کنیم، مثل این است که می‌خواهیم نفس بکشیم، اما همیشه دهان‌بندی جلوی دهان ما قرار دارد. ما دختران باید خود را از این شرایط نامطلوب نجات بدهیم. بیرون آمدن از این وضعیت، جسارت و خطرپذیری می‌خواهد و ما باید این دو را داشته باشیم.»

روزنه‌های امید و راه‌های جایگزین

تمنا و فرشته از آموزش و تحصیل رسمی محروم هستند اما هر دو اکنون دوره‌های آموزشی آنلاین را دنبال می‌کنند. هر دو هم‌عقیده‌اند که برنامه‌های آموزش آنلاین مانند فراگیری زبان خارجی، فرصت بسیار خوبی است که دختران را در مسیر آموزش و یادگیری نگه ‌می‌دارد. روحیه و انگیزه‌ی‌ دختران را برای رسیدن به یک فرصت مناسب و شرایط بهتر حفظ می‌کند.

تمنا باور دارد که چگونگی آینده‌ی ما بستگی به کنش و واکنش امروز ما دارد؛ «ما نباید در برابر سیاست‌های متحجرانه‌ی طالبان خاموشی اختیار کنیم.» او می‌گوید آموزش‌های آنلاین را دنبال می‌کند، و این برایش به معنای ایستادگی در برابر جهل و نادانی است. همین حرکت کوچک را پایدار و تضمین‌کننده‌ی آینده‌ی بهتر می‌داند.

تمنا و فرشته دیدگاه مشترکی در مورد آینده‌ی کشور و طالبان دارند. هر دو باور دارند که طالبان روزی خواهند رفت، مثل برف و توفان سنگین و ترسناک زمستان که با تابیدن نور آفتاب در بهار جذب زمین می‌شود. تا آن روز، این دختران و زنان هستند که باید هوشمندانه و با تدبیر به مقاومت و تلاش خود ادامه دهند.

نوت: اسامی افراد در این گزارش، به‌خاطر مصونیت، به‌صورت مستعار آمده است.

با دیگران به‌‌ اشتراک بگذارید
بدون دیدگاه