سارا عنان
در حالی که بیشتر از یک هفته از اعلام رسمی بخشنامه برای چندین ولایت ایران برای پذیرش همهی کودکان افغانستانی در مکاتب میگذرد، اما مکاتب تاهنوز هیچ گام عملی در این زمینه برنداشتهاند. خانوادههای مهاجر هر صبح با امیدی در دل و اضطرابی در چهره راهی مکاتب محل زندگیشان میشوند، اما از جانب مدیران و مسئولان مکاتب، همان پاسخ تکراری را میشنوند: «بخشنامه هنوز به ما نرسیده است.» بین این وعدهی بزرگ و این پاسخهای منفی، کودکانی ایستادهاند که هر روز از آموزش عقب میمانند و رویای فردای بهتر برای آنان کمرنگتر میشود. محمدرضا هشتساله، از اول میزان تا کنون خانهنشین شده است. هر صبح از پشت شیشه کودکان همسایه را میبیند که با کیفهای رنگی بهسوی مکتب میروند. او فقط تماشاگر است.
هزاران کودک مهاجر افغانستانی در ایران، در سال تعلیمی جدید بهدلیل نداشتن مدارک (مانند کارت آمایش و اقامت) از مکتب و تعلیم بازماندهاند. اعلام پذیرش همهی دانشآموزان مهاجر در مکاتب، موجی از امیدواری برای خانوادهها بهوجود آورد. وعدهای که در رسانهها همگانی شد، اما در واقعیت تا هنوز جنبهی عملی به خود نگرفته است. خانوادههای مهاجر نگران اند که فرزندانشان از درس عقب بمانند، از همصنفیهایشان دور شوند و سال تحصیلیشان به هدر برود.
یک بخشنامه، هزار اماواگر
خبر ثبتنام دانشآموزان مهاجر افغانستانی دارای برگه سرشماری در مکاتب ایران، یک هفته قبل در ماه دوم سال تعلیمی منتشر شد. براساس گزارش برخی رسانههای ایرانی مثل «ایراف»،وزارت آموزش و پرورش این کشور در بخشنامهای جدید به ادارات کل آموزش و پرورش ولایتهای سیستان و بلوچستان، فارس، قزوین و قم دستور داده است تا نسبت به ثبتنام دانشآموزان اتباع خارجی جامانده از تعلیم اقدام کنند. در بخشنامه آمده است که با استناد به سیاستهای ابلاغی علی خامنهای، رهبر ایران و مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش، هیچ دانشآموز خارجی نباید از تحصیل بازبماند.

این بخشنامه، ادامهی سیاستهای پیشین ایران در قبال مهاجران افغانستانی بود، اما این بار صریحتر و فراگیرتر به نظر میرسید. پیش از این، در سالهای گذشته، بخشنامههایی برای ثبتنام کودکان بدون مدرک صادر شده بود، اما در عمل همیشه با موانع روبهرو میشد.
رئوف، پدر سیوپنجساله از ولایت غور، پسر دوازدهسالهاش احمد را به سه مکتب نزدیک خانهیشان در شهرک «سعیدیه» قم برده است. او میگوید در هر جایی که رفتم، یا میگفتند بخشنامه نیامده، یا میگفتند ظرفیت نداریم. یک جا واضح گفتند که ما نمیتوانیم اتباع را پذیرش داشته باشیم. رئوف که ده سال است در ایران است و در یک کارگاه ساختمانی کار میکند، میافزاید که دیگر نمیتواند به افغانستان برگردد. کار و امنیت نیست.
او افزود: «مراجعهی من به چندین مکتب بینتیجه بود. مدیران مکاتب میگفتند که ما نمیتوانیم فرزند شما را بپذیریم؛ بهخاطری که ما هنوز هیچ بخشنامهی رسمیای دریافت نکردهایم. مدیر یک مکتب میگفت، ما هم مثل شما از رسانهها شنیدیم. هنوز بخشنامه نیامده است. من چگونه فرزند شما را ثبتنام کنم؟ اگر کار از پیش خود بکنم، خودم زیر سؤال میروم.» بهگفتهی او، این ابهام اداری، فقط برای مدیران مکتب دردسر نیست بلکه برای خانوادههای مهاجران به معنای ازدسترفتن فرصت آموزش فرزندانشان است.
اما مسأله فقط نبود بخشنامه نیست که دلیل امتناع مدیران مکاتب از ثبتنام دانشآموزان مهاجران تلقی شود بلکه از تلخترین جنبههای این ماجرا، رفتار مدیران و مسئولان مکاتب با خانوادههای افغانستانی است. برخی از خانوادهها از رفتار نامناسب و تبعیضآمیز بعضی از مسئولان مکاتب نیز شکایت دارند. بسیاری از خانوادهها عنوان میکنند که در بعضی مکاتب حتا اگر بخشنامهی مذکور هم آمده باشد، تمایلی به پذیرش کودکان مهاجر وجود ندارد. آنان این رفتار را ناشی از نگرشهای اجتماعی و فرهنگی میدانند که سالها است مهاجران افغانستانی را بهعنوان «دیگری» میبیند.
زهرا، مادر سه فرزند، دربارهی مکتبی که در حاشیه جنوبغربی شهر قم است، میگوید: «بعد از اعلام این خبر که ثبتنام برای اتباع در مکاتب شروع شده، من با فرزندم به مکتب نزدیک خانه مراجعه کردم. وقتی به مکتب رفتیم، مدیر با لحن تندی گفت که شما افغانستانیها فقط دنبال ایجاد دردسر و مشکلات برای ما هستید. چرا به کشورتان برنمیگردید؟ بروید، کشور خودتان تا فرزندانتان آنجا درس بخوانند. دخترم وقتی این حرفها را شنید، در همان لحظه اشک در چشمانش جمع شده بود. وقتی طرف خانه آمدیم، در موتر تا خانه یک کلمه حرف نزد و گریه کرد.» زهرا میافزاید که این نگرشهای منفی، باعث میشود که خانوادههای مهاجر حتا از مراجعه به مکتب برای ثبتنام فرزندانشان نگرانی و هراس داشته باشند. خانوادهها نگران اند که فرزندانشان در محیط مکتب نیز مورد تحقیر یا طرد قرار بگیرند. در حالی که بهگفتهی او، کودکان هیچ تقصیری در وضعیت خود ندارند. با آنان باید با مهربانی و انسانیت برخورد شود.
نسلی که قربانی میشود
از شروع سال تعلیمی در ایران، نزدیک به دو ماه میگذرد، اما صدها هزار دانشآموز مهاجر بهدلیل اجرای طرح بازگشت اتباع و خروج از ایران، از تعلیم بازماندهاند. حالا که زمان زیادی از شروع سال تعلیمی گذشته، هر روز تأخیر به معنای ازدستدادن درسهای پایه است. کودکان مهاجر که خانهنشین شدهاند، نهتنها از همصنفیهایشان عقب میمانند بلکه در آزمونها با مشکلات جدی روبهرو خواهند شد.
عاطفه، مادر مهاجر افغانستانی میگوید: «کودکان اگر ثبتنام نشوند وقت شان از دست میرود. فرزندم یازدهساله است و هر روز از من میپرسد که چرا او نمیتواند مثل همصنفانش مکتب برود. آنان چیزهای جدید یاد گرفتهاند. من چرا نمیتوانم مکتب بروم؟ حالا اگر مکتب او را ثبتنام کند -که بعید است این اتفاق بیافتد- نگرانم که بعدا نزد همصنفیهایش، تحقیر و مسخره شود، بهخاطری که از درس عقب مانده و ممکن نتواند مثل سایر دانشآموزان باشد. من از این لحاظ نگرانم. به این دلیل که وقتی یک کودک از برنامهی درسی عقب میماند، نهتنها مشکل تحصیلی پیدا میکند بلکه اعتمادبهنفسش هم آسیب میبیند. احساس میکند که از دیگران کمتر است و این میتواند پیآمد بسیار منفی داشته باشد.»
از طرف دیگر، در مورد دانشآموزانی که سالهای پایانی دورهی متوسطه را میگذرانند، وضعیت وخیمتر است. جمشید، پسر شانزدهساله، امسال باید آزمونهای نهاییاش را سپری میکرد. پدرش میگوید:
«اگر او نتواند به موقع در مکتب ثبتنام شود، آیندهی تحصیلیاش با خطر مواجه است. جمشید در شروع سال تعلیمی وقتی نتوانست به مکتب برود، کمحرف و گوشهگیر شده است. مدام میگوید همصنفانش درس را پیش بردهاند و او هنوز نمیداند سرنوشتش چه خواهد شد. میترسد از دیگران عقب بماند. بعد از خبر ثبتنام دوبارهی دانشآموزان مهاجر، به مکتب قبلی جمشید مراجعه کردم، اما هنوز نتیجهای نگرفتهام. فقط آرزو دارم او دوباره به مکتب برود و درسش را ادامه بدهد. نباید از درسش محروم شود. من خودم بیسواد ماندم. نمیخواهم آیندهی جمشید مثل من باشد. سختیهایی که ما در زندگی متحمل شدیم، نباید دوباره فرزندمان تجربه کند. تمام تلاش خودمان را داریم که او درس بخواند و آیندهی بهتر داشته باشد.»
آیندهی مبهم کودکان مهاجر
عدم عملی شدن ثبتنام دانشآموزان مهاجر افغانستانی، نهتنها بر تحصیل آنان تأثیر میگذارد بلکه بر زندگی خانوادههایشان سایه انداخته است. بسیاری از خانوادهها نمیدانند که آیا باید به این وعده امیدوار باشند یا برای فرزندانشان راهحل دیگری پیدا کنند. برگشتن به افغانستان هم در شرایط فعلی برای بسیاری از خانوادهها ممکن نیست. در وطن امنیت و کار و شغل وجود ندارد. این سرگردانی، فشار روانی زیادی بر مهاجران وارد کرده است. نهتنها این کودکان هستند که احساس بیثباتی میکنند و ناامید میشوند، خانوادهها نیز در استرس و نگرانی دائمی بهسر میبرند. این وضعیت، بر کل جامعهی مهاجر تأثیر منفی دارد. وقتی خانوادهها نتوانند به آیندهی فرزندان خود امیدوار باشند، طبیعی است که انگیزهی تلاش و کار کردن را از دست میدهند.
با این همه، خبر پذیرش دانشآموزان افغانستانی در مکاتب، امید تازهای برای خانوادههای مهاجر افغانستانی در تهران نیز بهوجود آورده است. اما با وجود اینکه پس از گذشت بیش از یک هفته، هنوز در ولایتهای اعلامشده عملی نگردیده است، نمیتوان به آن خیلی امیدوار بود. نزدیک به دو ماه از شروع سال تعلیمی گذشته است. کودکان مهاجر حق دارند که به آموزش و تعلیم دسترسی داشته باشند. حقی که نهتنها در کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد به صراحت تضمین شده بلکه پایهایترین سرمایه برای شکستن چرخهی فقر، بیعدالتی و تبعیض است. این حق، فراتر از مرزها، زبانها و کاغذهای هویتی است، زیرا هر کودکی که امروز از صنف درس محروم میشود، فردا یک جامعهی بزرگ بلکه یک جهان از ثمرهی رشد و خلاقیت آنان محروم میشود.