مرگ آرام مطالعه؛ نسل سرگردان میان موبایل و کتاب

اطلاعات روز
اطلاعات روز

محرم‌علی عالمیان

در سال‌های اخیر، مطالعه در افغانستان به آهستگی و بی‌صدا رو به افول گذاشته است، افولی که مانند خشک شدن یک رودخانه‌، خاموش است؛ نه ناگهانی، نه آشکار، اما مداوم، عمیق و آهسته‌آهسته. گویی  جامعه‌ی ما با کتاب بیگانه شده است. اما به ظاهر، کتاب‌فروشی‌ها در برخی شهرها فعال ‌اند. نمایشگاه‌هایی گاه‌گاه زیر شرایط سخت طالبان برگزار می‌شوند. دانشجویان پسر هنوز کتاب در دست دارند. اما لایه‌های زیرین جامعه واقعیت دیگری را  نشان می‌دهد که مطالعه به‌عنوان عادت فرهنگی و سبک زندگی در حال محو شدن است؛ به‌ویژه در میان نسل جوانی که هر روز بیش از پیش میان موبایل و کتاب، موبایل را انتخاب می‌کند.

نسل امروز افغانستان اولین نسلی است که تجربه‌ی غرق شدن در اطلاعات در فضای مجازی را پیش از تجربه‌ی عادت کتاب‌خواندن می‌آموزد. تلفن‌های همراه، شبکه‌های اجتماعی و محتواهای لحظه‌ای، جوانان را در معرض حجم بی‌سابقه‌ای از اطلاعات قرار داده‌اند؛ در حالی‌ که این اطلاعات عمدتا سطحی، هیجانی و زودگذر ‌اند. جوانان امروز بیشتر می‌بینند ولی نمی‌خوانند، و حتا وقتی می‌خوانند، اغلب در حد یک پاراگراف و یک تیتر کوتاه است. گویی کم‌تر فرصت می‌یابند. حوصله و انگیزه‌ی زیادی ‌می‌خواهند که با یک متن بلند (کتاب) درگیر شوند. خط‌به‌خط آن را بخوانند و در پایان به جمع‌بندی برسند.

براساس گزارش رسانه‌ها، افغانستان در سال ۲۰۲۵ در لیست آخرین کشور از لحاظ مطالعه با ۵۸ ساعت مطالعه در سال قرار گرفته است، در حالی که هند و امریکا با ۳۶۰ ساعت مطالعه در سال، اولین کشورها و سنگاپور، انگلستان، جاپان، کوریای جنوبی، آلمان، کانادا و دیگر کشورهای اروپایی همین‌طور به ترتیب در لیست 10 کشور اول جهان قرار دارند. ایران در رتبه‌ی ۱۹ جهان در زمینه‌ی مطالعه و کتاب‌خوانی قرار دارد.

بنابراین، چالش اصلی‌ای که ما داریم این است که کتاب صبر می‌طلبد، اما موبایل لذت سرگرمی فوری می‌دهد. کتاب نیازمند تمرکز است، اما فضای مجازی نیاز به تمرکز ندارد، تکه‌تکه و پراکنده است. خواندن کتاب یک فرآیند آرام، تدریجی و درونی است، در حالی‌ که موبایل با سرعت، تصویر، صدا و پاداش‌های لحظه‌ای ذهن را تحریک می‌کند. طبیعی است که در این رقابت نابرابر، بسیاری از جوانان، ناخودآگاه مسیر آسان‌تر را انتخاب ‌کنند. اما مشکل تنها رقابت کتاب و موبایل نیست، ساختار اجتماعی و فرهنگی و سبک زندگی در افغانستان نیز به این بحران دامن زده است.

کتاب‌خانه‌های بسیاری در سال‌های اخیر یا تخریب شده‌اند، یا بسته مانده‌اند، یا بدون بودجه و بدون منابع تازه فعالیت می‌کنند. کتاب‌خانه‌ی عمومی در بسیاری از شهرها تنها نامی است که روی ساختمان‌های خالی باقی مانده است. جوانی که می‌خواهد کتاب بخواند، با مجموعه‌های قدیمی و فرسوده‌ای روبه‌رو می‌شود که پاسخ‌گوی نیازهای فکری و تحصیلی او نیستند.

از سوی دیگر، وضعیت اقتصادی خانواده‌ها باعث شده خرید کتاب برای بسیاری تبدیل به یک تصمیم لوکس و دشوار شود. جوانی که باید میان خرید یک کتاب و یک بسته‌ی اینترنت برای فیلم دیدن، جست‌وجو و سرگرمی یا تماس با خانواده یکی را انتخاب کند، طبیعی است که اولویت را به اینترنت می‌دهد. این‌جا است که کتاب به یک کالای غیرضروری تبدیل می‌شود؛ چیزی برای روزهای فراغت، نه ابزاری برای رشد فردی و اجتماعی. علاوه بر این‌ها، فرهنگ عمومی جامعه نیز بعد از روی‌کارآمدن گروه طالبان دچار تحول زیادی شده است. در گذشته، برخوانی، محافل ادبی، نشست‌های فرهنگی و حتا عادت کتاب‌خوانی در خانواده‌ها بسیار پررنگ‌تر بود. اما امروز جوانان بی‌انگیزه‌تر و خانواده‌ها خسته‌تر، درگیرتر و پراکنده‌تر از گذشته‌اند. کم‌تر پدری دیده می‌شود که برای فرزندش کتاب بخرد یا مادری که در خانه از کتاب‌خواندن الگویی بسازد. کودکانی که با صدای لالایی کتاب بزرگ نمی‌شوند، وقتی به جوانی می‌رسند، کم‌تر با کتاب انس می‌گیرند.

در بعد آموزشی نیز، مکاتب و دانشگاه‌ها نقش خود را آن‌گونه که باید ایفا نمی‌کنند. بسیاری از مکاتب به ‌جای تقویت مهارت مطالعه‌ی عمیق، تنها بر حفظیات و امتحان‌محوری تمرکز دارند. دانشگاه‌ها نیز به‌ جای آن‌که دانشجویان را به پژوهش و مطالعه‌ی گسترده تشویق کنند، اغلب با کمبود منابع، استادان محدود و برنامه‌ریزی ناکارآمد دست‌وپنجه نرم می‌کنند. نتیجه این می‌شود که جوانان، درس را تنها وسیله‌ای برای عبور از یک مرحله می‌بینند، نه فرصتی برای یادگیری واقعی. در چنین فضایی، مطالعه آرام‌آرام نفس‌هایش را از دست می‌دهد؛ نه با هیاهو بلکه با یک خاموشی تدریجی. و این خاموشی پی‌آمدهای سنگینی دارد. جامعه‌ای که کتاب نمی‌خواند، قدرت تحلیل، نقد و رشد را از دست می‌دهد. جوانی که عادت به مطالعه ندارد، در برابر موج اطلاعات نادرست، شایعات و تبلیغات آسیب‌پذیر می‌شود. سطح سواد رسانه‌ای پایین می‌ماند و تفکر انتقادی جای خود را به واکنش‌های احساسی می‌دهد. این‌جا است که هر انديشه‌‌ای مثل افراط‌‌گرایی و انحرافات جای حقیقت را می‌گیرد. افول مطالعه به ضعف تولید اندیشه، کندی پیشرفت علمی، و حتا کاهش انسجام اجتماعی منجر می‌شود.

بنابراین، برای جلوگیری از مرگ آرام مطالعه، لازم است نهادهای فرهنگی، آموزشی، رسانه‌ای و حتا خانواده‌ها دست ‌به‌کار شوند. مطالعه تنها یک فعالیت فردی نیست، یک سرمایه‌گذاری ملی است. آینده‌ی افغانستان در گرو جوانانی است که بتوانند بخوانند، بفهمند، تحلیل کنند و بیندیشند. و این آغاز نمی‌شود مگر با برگرداندن کتاب به زندگی روزمره‌ی ما، پیش از آن‌که این مرگ آرام به خاموشی کامل تبدیل شود، باید راه چاره‌ای سنجید.

با دیگران به‌‌ اشتراک بگذارید
بدون دیدگاه