قرن بیستم با یک دوره دگرگونی عمیق جهانی، با تغییرات قابل توجه در حوزههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حقوق بشر مشخص شد. افغانستان با وجود پیشینهی مذهبی و سنتی ریشهدار خود، از این تحولات اساسی برخوردار بود. در واقع جامعهی افغانستان فعالانه این تغییرات جهانی را پذیرفت. مردان و زنان افغانستان نقش اساسی در شکل دادن به آیندهی کشور خود داشتند. با گذشت زمان، آنان بهطور خستگیناپذیر برای پیشبرد حقوق اساسی بشر، بهویژه حق آموزش تلاش کردند و اطمینان حاصل کردند که هم دختران و هم پسران به فرصتهای یادگیری دسترسی دارند. اما در دههی ۱۹۹۰ چندین اصلاحات سیاسی و ظهور اولین «امارت» طالبانی دورهی بازگشت عمیق و تراژدی را برای کشور رقم زد. طالبان تحت رهبری ملا محمدعمر نه تنها زنان را به حاشیه رانده و آنان را از سیاست و زندگی اجتماعی محروم کردند، بلکه آنان را در معرض شمار زیادی از احکام ظالمانه قرار دادند، از جمله ممنوعیت ادامهی تحصیل دختران پس از صنف ششم که در نتیجه آنان را از تحصیل محروم کردند.
پس از سال ۲۰۰۱ زمانی که حامد کرزی و سپس اشرف غنی احمدزی در رأس امور قرار گرفتند، زنان افغانستان از مشارکت در سیاست، اقتصاد، اجتماع و از همه مهمتر تحصیل بهرهمند شدند.
اما اکنون با سقوط جمهوری و بازگشت مجدد طالبان، زنان بار دیگر از عرصههای اجتماعی-سیاسی به حاشیه رانده شده و از ادامهی تحصیل بالاتر از صنف ششم منع شدهاند. اکنون سؤالهای کلیدیای که حول مسئولیتهای اخلاقی مردان افغانستان در قبال «ممنوعیت تحصیل دختران» میچرخد این است که مردان چه اقدامات و راهکارهایی باید اتخاذ کنند تا زنان بتوانند تحصیلات خود را ادامه دهند، یا باید سکوت کنند و منتظر اصلاحات احتمالی باشند؟ در طول دو سال حکومت طالبان، زنان برای مطالبه حقوق اولیهی خود به خیابانها آمدند، اما نقش مردان در جامعه چطور؟ چرا مردان در کنار زنان نبودند و از آرمان آنان حمایت نکردند؟ آیا دولت در قدرت نباید از تمایل مردم برای احیای حقوق زنان آگاه باشد؟ چه چیزی مردان را از حمایت از زنان در این دوران چالشبرانگیز باز داشته است و آیا بدون مشارکت فعال آنان امیدی برای تغییر وجود دارد؟
یکی از استادان دانشگاه در کابل که بهخاطر انتقادش از طالبان در مورد ممنوعیت تحصیل دختران شهرت دارد، گفت: «از پدران میخواهم که دست دخترانشان را بگیرند و به مکتب ببرند، حتا اگر به آنان اجازهی ورود داده نشود، باید این کار را روزانه انجام دهند. این کمترین کاری است که میتوانند انجام دهند تا ثابت کنند که مرد هستند.» در واکنش به بستهشدن مکتبهای دخترانه، دانشجویان پسر دانشگاه طب ننگرهار تظاهراتی برگزار کردند و خواستار لغو سریع این فرمان شدند. علاوه بر این، چندین استاد از دانشگاههای دولتی و خصوصی با اصرار بر لغو ممنوعیت تحصیل دختران، از سمت خود استعفا دادند.
با این حال، دانشآموزان پسر بهزودی به صنفهای خود بازگشتند و از آن زمان تا اکنون، هیچ اقدام یا استراتژی مؤثر و قابل توجهی به جز انتقاداتی که در شبکههای اجتماعی مطرح شده، انجام نشده است. با توجه به شرایط موجود، این پرسش منطقی است که آیا مردان کشور برای احیای حقوق زنان و حمایت از تحصیل دختران به اندازهی کافی تلاش کردهاند. چرا ارزش تحصیل دختران در نزد مردان اینقدر پایین بوده است؟ وقتی پدران صبح پسران خود را برای مکتب آماده میکند درحالیکه دخترانشان با چشمانی پر از درد و ناامیدی تماشا میکنند، این پدران حداقل نمیتوانستند در برابر فراخوان این استاد دانشگاه از مردان برای همراهی دخترانشان تا دروازهی مکتب ایستادگی کنند؟ این امر نشان میداد که مردان مخالف تحصیل دختران خود نیستند، بلکه فعالانه از آن حمایت میکنند. آیا سکوت مردان در دفاع از حقوق دختران و زنان ظلم بزرگی نیست؟
اکنون ارتباط با مردان و تشویق آنان برای دفاع از زنان و حقوقشان بسیار مهم است. ما باید اطمینان حاصل کنیم که تاریخ از مردان افغانستان بهعنوان تماشاچیان ساکتی یاد نمیکند که دختران و زنان را در زمانی که بیش از همه به حمایت آنان نیاز داشتند، رها کردند. ما باید از هر وسیلهای که در دسترس است، چه از طریق تظاهرات و چه از طریق نوشتن، برای رساندن اراده و نیات مردم به گروه حاکم استفاده کنیم. این باید یک تلاش مستمر باشد و باید شامل فشار بر دولت برای لغو این سیاست ناگوار باشد. ما میخواهیم به جهانیان نشان دهیم که مردان افغانستان مخالف تحصیل زنان نیستند. در واقع ما فعالانه برای آن مبارزه میکنیم.
امروز طالبان بهنام فرهنگ و سنت دختران را از حق تحصیل محروم میکنند. این غیرقابل توجیه است. این تصور که فرهنگ افغانستان با تحصیل دختران مخالف است بیاساس و به دور از واقعیت است. تاریخ به ما نشان میدهد که زنان برجسته و تحصیلکردهای از افغانستان مانند رابعه بلخی، مخفی بدخشی و تعداد بیشماری دیگر وجود دارند که همچنان با درخشش و شجاعت خود به ما الهام میبخشند. در دودههی گذشته ما شاهد حضور پرجنبوجوش دختران در مکتبها و دانشگاهها بودهایم که نشاندهندهی تمایل شدید مردم افغانستان برای تحصیل دختران و زنان است. بنابراین، نباید بگذاریم افراد معدودی تحت پوشش دین و فرهنگ و با تعابیر غیرمنصفانه، زنان را از حقوق اساسیشان محروم کنند.
مردان کشور باید درک کنند که این یک وظیفهی اخلاقی است که صدای زنان باشند و در این شرایط چالشبرانگیز در کنار آنان باشند. زنان کشور از خطراتی که در هنگام تصمیم به اعتراض با آنان روبهرو هستند آگاه هستند.
آنان امکان وحشتناک دستگیری، زندان و حتا شکنجه را درک میکنند. با اینحال، آنان در ادامهی مبارزه برای حقوق خود شجاعت بسیار زیادی از خود نشان میدهند. آنان به درستی آرمان خود باور دارند و نه فقط برای خودشان عدالت میخواهند بلکه برای نسلهای آیندهی متولدشده در وطنشان نیز میخواهند.
این زنان شجاع حاضر نیستند آیندهی فرزندان خود را با همان محدودیتهایی که تجربه کردهاند، بهویژه محرومیت از حق اساسی آموزش خدشهدار ببینند.
همانطور که قبلا اشاره کردم، این یک وظیفهی اخلاقی و وجدانی برای هر مرد افغانستان است که اطمینان حاصل کند دخترانش در معرض چنین حاشیهسازی قرار نگیرند و از حقوق اولیهی انسانی خود محروم نشوند. اتحاد مایهی قدرت است و همانطور که زنان شجاع در گذشته دوشادوش مردان خود ایستادهاند، امروز نیز مردان باید شجاعت حمایت و دفاع از حقوق زنان را پیدا کنند.