نیکبخت آجه
به رسمیتشناسی نسلکشی هزارهها از سوی دولتهای دموکراتیک غربی و دادگاه بینالمللی دادگستری لاهه یکی از خواستهایی بوده است که بهخصوص طی دو سه سال اخیر در اشکال مختلف توسط فعالان مدنی عمدتا هزاره مطرح شده است؛ از گردهمایی در خیابانهای ممالک غربی و صدور قطعنامه تا نشر گزارشهای مستند، اجرای فعالیتهای هنری، گفتمانهای رسانهای و نشست و گفتوگو با سیاستمداران تأثیرگذار. این دادخواهیها سطوح متفاوتی از اثرگذاری را در پی داشته است؛ در برخی کشورها در حد چشمگیری موفقیتآمیز بوده و صدا بهگونهی محسوسی به گوش سیاستمداران اثرگذار رسیده اما در برخی دیگر از کشورها دستآورد چندان دلگرمکنندهای به همراه نداشته است. نمونههای موفق در کشورهایی دیده شده است که دادخواهی هزارهها از تنوع و زنجیرهی هماهنگی بیشتری بهره برده و حداقل یک نهاد تعریفشده را نیز در پشت سر داشته است.
طی دو سه سال اخیر، واکنش دیاسپورای هزاره در قبال کشتارهای هدفمندی که در کابل و سایر شهرهای افغانستان متوجه همتباران آنان بوده است، عمدتا خود را در شکل گردهماییهای خیابانی آشکار کرده است. در روز اول ماه دلو امسال هزارهها و سایر فعالان افغانستانی که خواستهاند با آنان همدلی نشان بدهند در اعتراض به آنچه «نسلکشی هزارهها» و البته «آپارتاید جنسیتی» در افغانستان خواندند، در سی شهر ممالک غربی تظاهرات کردند. سال پیش نیز در روز ۱۶ میزان، در پی حمله بر آموزشگاه کاج در دشت برچی کابل، همزمان تظاهراتی در صد شهر و در پنجاه کشور جهان زیر نام «نسلکشی هزارهها را متوقف کنید» راهاندازی شد که در نوع خود بیسابقه بود. این شکل از دادخواهی توانسته کشتار هزارهها را در سرخط رسانهها و مسألهی روز قرار دهد اما در بسیاری از کشورهایی که برگزار شده، نتوانسته گوش و هوش سیاستمداران را در سطح قناعتبخشی به خود جلب کند. خواست عمدهی معترضان این بوده است که جامعهی جهانی حملات سیستماتیک علیه هزارهها را در افغانستان «نسلکشی» بداند و دادگاه بینالمللی دادگستری لاهه نیز در مورد کشتار هزارهها در افغانستان به تحقیق بپردازد و عاملان آن را مورد پیگرد قرار دهد.
![](https://i1.wp.com/www.etilaatroz.com/wp-content/uploads/2024/02/اعتراضات-هزاره-ها.jpg)
اصطلاح نسلکشی بر اساس «کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت نسلکشی» که در نهم دسامبر ۱۹۴۸ از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب شد و سه سال بعد در ۱۲ جنوری ۱۹۵۱ ضمانت اجرایی پیدا کرد بر رفتارهای ذیل اطلاق میشود: کشتار اعضای یک گروه، وارد کردن صدمهی جسمی یا روانی به اعضای یک گروه، اعمال عمدی شرایط بر زندگی یک گروه با این محاسبه که سبب نابودی فیزیکی آن گروه بهگونهی کلی یا قسمی شود، اعمال تدابیر به هدف جلوگیری از زادوولد در میان یک گروه و انتقال جبری کودکان یک گروه به گروه دیگر. در راستای تکمیل جنبهی عملی این کنوانسیون، مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۱۷ جولای ۱۹۹۸ آئیننامهی رم را تصویب کرد که چهار سال بعد در اول جولای ۲۰۰۲ ضمانت اجرایی پیدا کرد. افغانستان کمتر از یک سال دیگر، در ۱۰ فبروری ۲۰۰۳ این آئیننامه را تصویب کرد. بر مبنای این آئیننامه، دادگاه بینالمللی دادگستری لاهه شکل گرفت.
این دادگاه بهحیث یک دادگاه دائمی و مستقل، صلاحیت دارد به پروندههای جنایات جنگی، جنایات علیه بشریت و نسلکشی در کشورهایی رسیدگی کند که دولتهای متبوع آن کشورها نخواهند و یا نتوانند عاملان جنایات را مورد پیگرد قرار دهند. به نظر برخی از نهادهای مدافع حقوق بشر، از آنجایی که حکومت طالبان در امر حفاظت از هزارهها در برابر جنایات ضدبشری ناکام بوده است، باید دادگاه بینالمللی دادگستری وارد عمل شود. مثلا در سال ۱۴۰۱، سازمان معتبر دیدبان حقوق بشر، حکومت طالبان را در امر حفاظت از هزارهها و سایر اقلیتهای مذهبی در افغانستان ناکام خواند. در همین سال در ۲۴ جوزای ۱۴۰۱ انستیتوت صلح امریکا در گزارشی در مورد هزارهها گفت که برخورد با عاملان خشونت علیه هزارهها و سایر اقلیتهای قومی و مذهبی در داخل افغانستان امکانپذیر نیست و این جنایتها باید از طریق دادگاه بینالمللی دادگستری مورد بررسی قرار گیرد (جاده ابریشم، ۱۴۰۱). دیدبان نسلکشی هم در اوایل زمستان ۱۴۰۱ «اخطار اضطراری نسلکشی» صادر کرد و هشدار داد که «هزارهها تحت حکومت طالبان با خطر بزرگ نسلکشی روبهرو هستند» (اسبیاس دری، ۲۰۲۳). اما به نظر میرسد که جامعهی جهانی و بهطور ویژه دادگاه بینالمللی دادگستری لاهه هنوز آمادهی چنین اقدامی نیست. این دادگاه تاهنوز قبول نکرده که بررسی روی موضوع کشتارهای جمعی هزارهها در افغانستان را بهعنوان مصداق نسلکشی در دستور کار خویش قرار دهد؛ اگرچه که برخی از اقدامات را در راستای بررسی جنایات جنگی روی دست گرفته است. این دادگاه در سال ۱۳۹۳ آمادگیاش را برای دریافت شکایات از بازماندگان قربانیان جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت در افغانستان و در سال ۱۳۹۸ آمادگیاش را برای بررسی برخی از این شکایات از عملکرد گروه طالبان، حکومت افغانستان و نیروهای امریکایی که پس از ماه ثور ۱۳۸۲ صورت گرفته باشد، اعلام کرد. این دادگاه همچنین در ماه عقرب ۱۴۰۱ فیصله کرد که سارنوال این نهاد اجازه دارد تحقیقات در مورد جنایات جنگی در افغانستان را از سر گیرد به این دلیل که آنان متقاعد نشدهاند که رهبری طالبان در افغانستان به تعقیب این جنایات علاقه داشته باشند.
![](https://i1.wp.com/www.etilaatroz.com/wp-content/uploads/2024/02/اعتراضات-هزاره-ها-علیه-نسل-کشی-820x1024.jpg)
تحلیلگران مسائل افغانستان در پاسخ به این سؤال که آیا کشتار هزارهها را میتوان نسلکشی نامید، دچار چند دستگی میباشند. برخی کاربرد اصطلاح «نسلکشی» برای کشتارهای هدفمند علیه هزارهها را زیر سؤال می برند. از جمله طارق فرهادی، مشاور پیشین رییسجمهور سابق، حامد کرزی که برای اثبات حقانیت این موضعگیری خود، حملات گسترده بر هزارهها را با حمله بر مساجد سنیها در افغانستان قابل مقایسه میداند (رادیو آزادی، ۱۴۰۱). رحمتالله اندر، سخنگوی شورای امنیت ملی حکومت پیشین افغانستان نیز حملات بر هزارهها در افغانستان را نسلکشی نمیخواند و دلیل میآورد که در دودههی پسین، جنگ در افغانستان گاهی از نظر زمانی و گاهی هم از نظر مکانی در حال تغییر بوده و تنها بهدلیل تمرکز داشتن مکانی جنگ، نمیتوان استدلال کرد که در آن مکان «نسلکشی» صورت گرفته است. اندر میگوید که جنگ مشخصی بر ضد هزارهها در افغانستان جریان نداشته بلکه جنگ بر ضد «روایت مذهبی شیعه» است که بهگفتهی وی، قربانیان آن تنها هزارهها نه بلکه دیگر شیعیان نیز میباشند (صدای امریکا، ۱۴۰۱). اما پرویز شمال، از تحلیلگران افغانستان مینویسد که اگرچه در افغانستان تمامی اقوام آسیب دیدهاند، اما از این واقعیت چشمپوشی نمیتوان کرد که پیر، جوان، کودک و حتا نوزاد هیچ قومی مانند هزارهها تنها بهخاطر تبارشان هدف حمله قرار نگرفته و «سلاخی» نشدهاند (اطلاعات روز، ۱۴۰۰). فرشته عباسی، پژوهشگر امور افغانستان در سازمان دیدبان حقوق بشر نیز میگوید که «سیستماتیک بودن» حملات بر هزارهها، آن را از خشونت عمومی که سایر اقوام، شهرها و ولایتهای افغانستان در دودههی پسین تجربه کردهاند، متمایز میکند (صدای امریکا، ۱۴۰۱). ریچارد بنت، گزارشگر ویژهی سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر افغانستان دیدگاه تقریبا مشابهی دارد. او در ماه جوزای ۱۴۰۱ پس از یک سفر یازدهروزه به افغانستان حملات بر شیعیان در افغانستان را سیستماتیک و دارای عناصر جنایت علیه بشریت خواند (جاده ابریشم، ۱۴۰۱).
نه پرویز شمال، نه فرشته عباسی و نه ریچارد بنت، برای توصیف کشتار هزارهها از اصطلاح «نسلکشی» استفاده نکردهاند، درحالیکه کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان حمله بر مکتب سیدالشهدا در ۱۸ ثور ۱۴۰۰ در غرب کابل را که حدود ۹۰ کشته و ۲۴۰ زخمی بهجا گذاشت «پاکسازی قومی و نسلکشی» خوانده بود. مایکل کوگلمن، رییس انستیتوت جنوب آسیا در کانون فکری و پژوهشی وودرو ویلسن امریکا نیز میگوید که با توجه به اینکه هزارهها در افغانستان و نیز پاکستان، از دیرزمان بهگونهی قطعی، پیوسته و مکرر هدف قرار گرفتهاند قطعا میتوان استدلال قانعکنندهی داشت که این روند نسلکشی است (صدای امریکا، ۱۴۰۱).
بهگفتهی آقای کوگلمن، نسلکشی پنداشتن هزارهها از سوی جامعهی بینالمللی، توجه بیشتر جهانی را به داعیهی هزارهها جلب خواهد کرد و این توجه بیشتر میتواند به اتخاذ تدابیر حمایتی ویژه از آنان بیانجامد. احسان قانع، حقوقدان و عضو شبکهی تحلیلگران افغانستان نیز میگوید درصورتیکه «نسلکشی هزارهها» به رسمیت شناخته شود، جامعهی جهانی مکلف به حفاظت از هزارهها میشود و این میتواند در جلوگیری از حملات بیشتر بر هزارهها کمک کند (سیرت و کرمی، ۱۴۰۱). بهعنوان مثال، نمایندگان پارلمان بریتانیا دخیلسازی بازیگران بینالمللی در جهت کمک به هزارهها را از جمله هدفهای گزارش «غیررسمی» خویش به پارلمان بریتانیا ابراز داشتند. در دادخواهی هزارهها در استرالیا نیز یکی از خواستها، اختصاص ویزههای بشردوستانه برای هزارهها بوده است. در دادخواهی مشابه در سویدن موضوع اندکی عامتر مطرح شده اما شامل بهخصوص هزارههایی هم میشود که در معرض اخراج از این کشور قرار دارند.
پیآمد دیگر به رسمیتشناسی نسلکشی هزارهها میتواند به دادگاه کشانیدن عاملان اصلی این جنایت باشد. یکی از هدفهای گزارش نمایندگان پارلمان بریتانیا نیز جستوجوی راههای عدالت و پاسخگویی با توسل به قانون و بنا به شواهد جمعآوریشده خوانده شده است. اما به نظر کوگلمن، پذیرش کشتارهای هزارهها بهعنوان نسلکشی، چیز زیادی از واقعیت درون میدان را تغییر نمیدهد. او مینویسد، واقعیت تلخ این است که حتا اگر جامعهی بینالمللی کشتار هزارهها را در افغانستان نسلکشی اعلام هم بکند، این کار متضمن توقف حملات و کشتار هزارهها بوده نمیتواند. او مثال میآورد که ایالات متحده رفتار دولت چین با اویغورهای آن کشور را نسلکشی خواند، اما این کار تغییری در سیاست دولت چین نسبت به اویغورها وارد نکرد. با این حال نمونههای دیگری از نسلکشی را میتوان مثال زد که مشابه مورد چین نبوده است. مثل نسلکشی در بوسنیا یا رواندا. در این دو مورد، محاکمهی جنایتکاران، به تسلی خاطر قربانیان و در نهایت به پایداری صلح و آشتی کمک کرده است.
![](https://i1.wp.com/www.etilaatroz.com/wp-content/uploads/2024/02/اعتراض-هزاره-ها.jpg)
نمونههای نسبتا موفق دادخواهی
با آنکه ماهیت دادخواهیهای دیاسپورای هزاره یکسان بوده است اما میکانیسم اجرای آن در برخی از کشورها از تنوع و هماهنگی بیشتری برخوردار بوده است و سطوح بالاتری از دستآورد را بهدنبال داشته است. در کشورها و شهرهایی که در کنار گردهماییها، گزینههای دیگر نیز به شکل روشمند از سوی یک نهاد تعریفشده و با بهرهگیری از ویژگیهای سازوکارهای بومی تعامل سیاسی پیگیری شده است، دستآوردها از برجستگی و پایداری بیشتری برخوردار شده و امیدواری آفریده است، اما در کشورهایی که تمرکز روی گردهماییهای خیابانی فاقد استمرار معنادار بوده، دستآوردهای قابل سنجش دلگرمی کمتری پدید آورده است و امکان دارد این پیام را به سیاستمداران کشور محل دادخواهی منتقل کرده باشد که اعتراضات ماهیت نمایشی داشته و ارادهی جدیای در پشت آن قرار ندارد. تام باتامور در کتاب «جامعهشناسی سیاسی» مینویسد که یکی از شرط های مهم برای موفقیت یک جنبش اجتماعی این است که در نقطهای از گسترش خود گروههای سیاسی سازمانیافتهتری ایجاد کند (باتامور، ۱۳۷۸، ص ۶۳). اگرچه انجمنهایی مثل شورای هزارههای بریتانیا یا اتحادیه صلصال گروه سیاسی به مفهوم کلاسیک آن نیستند، اما در بستر دادخواهی از حقوق هزارهها، کارکرد سیاسی پیدا میکنند و میتوانند مصداق گروههای سیاسی سازمانیافتهتر در این زمینهی خاص قرار گیرند.
نکتهی دیگری که میتواند ضامن موفقیت و دستکم مانع شکست یک جنبش اجتماعی گردد، نیافتادن در دام بازیهای سیاسی و شبهمسألههای ویرانگر است. نمونه برجستهی اخیر افتادن در چنین دامی، جنبش اجتماعی دیاسپورای ایرانی در سال ۲۰۲۲ است که با شعار «زن، زندگی، آزادی»، موج عظیمی از گردهمایی دادخواهانهی خیابانی و اشکال دیگر دادخواهی را برای ماههای متوالی در کشورهای غربی راهاندازی کرد اما نسبت به انرژی و زمانی که مصرف شد دستآورد دلگرمکنندهای حداقل در کوتاهمدت به همراه نداشت. به نظر میرسد که عامل اصلی عدم کامیابی چنین جنبش عظیم و بالقوهی تأثیرگذار، مداخلهی بازیگران سیاسی ایرانی در سمتوسودادن این گردهماییها و بهروهوری جناحی از آن باشد. به عبارت دیگر، مسألههای حقوق بشری و شهروندی دادخواهان، قربانی اهداف و بازیهای سیاسی جناحی گردید و از رسیدن به هدف بازماند. از این دیدگاه کارزار دادخواهان افغانستانی در راستای به رسمیتشناسی «نسلکشی هزارهها» و «تبعیض سیستماتیک علیه زنان» هنوز در دام بازیهای سیاسی جناحهای شناختهشدهی افغانستانی نیافتاده است. هنوز حضور این بازیگران سیاسی، پیرامونی بوده و در جهت تصاحب سکانداری جریان دادخواهی اثر بحرانزایی پدید نیاورده است.
الف) بریتانیا؛ در بریتانیا گردهماییهای دادخواهانهی خیابانی، نشر گزارشهای مستند، گفتوگوهای رسانهای و نشست با سیاستمداران در هماهنگی قابل توجهی با هم و در تکمیل هم انجام شد و توانست توجه سیاستمداران عالیرتبهی این کشور را به موضوع کشتار هزارهها جلب کند. بهعنوان مثال، در سوم سپتامبر ۲۰۲۲ گروهی از نمایندگان چندحزبی از مجلسهای عوام و اعیان این کشور در همکاری با کارشناسان مسائل حقوقی، یک گزارش تحقیقی در مورد وضعیت هزارههای افغانستان منتشر کرد که نشان میداد «هزارهها در افغانستان بهعنوان یک اقلیت مذهبی و قومی در معرض خطر جدی نسلکشی توسط طالبان و شاخهی خراسان گروه داعش قرار دارند» (بیبیسی فارسی، ۱۴۰۱). ماهِ بعد کشتار هزارهها در پارلمان بریتانیا مورد بحث قرار گرفت و پای نخستوزیر بریتانیا به موضوع کشانده شد. در نشست این پارلمان که در ۲۰ میزان ۱۴۰۱ همزمان با راهپیمایی برای «توقف نسلکشی هزارهها» در برابر دفتر نخستوزیری و همچنین پارلمان بریتانیا برگزار شد، آنتونیو براون، عضو پارلمان بریتانیا خواستار «توقف کشتار» هزارههای تحت حاکمیت طالبان و حمایت جامعهی جهانی از آنان شد و لیز تراس، نخستوزیر وقت بریتانیا هم از اختصاص بودجهای برای حمایت از زنان و دختران در افغانستان خبر داد و گفت که وزیر خارجهی این کشور در پاسخ به درخواست آقای براون با نمایندهی شورای هزارههای بریتانیا دیدار کند. آن دیدار انجام شد و در آن خدیجه زرگر، عضو هیأتمدیرهی شورای هزارههای بریتانیا جمیزکلورلی، وزیر خارجهی بریتانیا را از وضعیت هزارهها و سایر کسان در معرض تهدید، آزار و اذیت و مرگ در افغانستان آگاه کرد (هشت صبح، ۱۴۰۱). این دادخواهی منسجم میتواند در دو شکل، خود را در سیاستهای حکومت بریتانیا نشان دهد؛ اقدامات بازدارنده علیه سیاستهای سرکوبگرانه و تبعیضآمیز طالبان، و دوم اقدامات حمایتگرانه از هزارههای در معرض سرکوب و کشتار. مسلما این دستآورد نتیجهی حرکتهای خودجوش دادخواهان نبوده و برنامهریزی، کاردانی و پشتکار یک نهاد تعریفشده یعنی شورای هزارههای بریتانیا در رساندن صدای دادخواهان به گوش مقامهای عالی بریتانیا نقش محوری داشته است.
ب) استرالیا؛ در شمالشرقی ملبورن، این بزرگترین شهر استرالیا، شهر کوچک دندینانگ قرار دارد که شهرداری آن در اواخر ماه اکتبر ۲۰۲۲ پس از حملهی خونین بر آموزشگاه کاج در کابل، «نسلکشی هزارهها» در افغانستان را به رسمیت شناخت. در این زمینه تصور میشود که در کنار سکونت دوازده هزار نفر از قوم هزاره در این شهر و آگاهیرسانی آنان، تلاش انجمنهایی مثل انجمن آکادموس که در برنامهریزی فعالیتهای دادخواهانهی هزارهها در این کشور سهیم است، روی تصمیم شهرداری تأثیرگذار بوده است. به رسمیتشناسی نسلکشی هزارههای افغانستان از سوی شهرداری دندینانگ، اولین اقدام یک نهاد حکومتی در ممالک غربی میباشد و لذا اهمیت سمبلیک و الهامبخشی دارد. این است که هزارههای ساکن ملبورن در ماه بعد، ۲۰ نوامبر، در مراسم چهلمین روز حملهی خونین بر آموزشگاه کاج بر خواستهی بزرگتر خود، یعنی به رسمیتشناختن «نسلکشی هزارهها» از سوی دولت استرالیا تأکید کردند (اسبیاس دری، ۲۰۲۲). این دادخواهیها سبب شکلگیری گروه «دوستان پارلمانی هزارهها» در هشت مارچ ۲۰۲۳ با عضویت حدود ۲۰ نفر از اعضای پارلمان فدرال استرالیا از جناحهای مختلف سیاسی آن کشور گردید که بهگفتهی ستاره محمدی، از فعالان هزارهتبار استرالیایی گامی سازنده در راستای به رسمیتشناسی «جنایات نسلکشی» علیه هزارهها میباشد. عارف هزاره، منشی انجمن آکادموس بخشی از موفقیت هزارهها در زمینهی جلب همدلی سایر استرالیاییها را به همدلی هزارههای استرالیایی با آنان ربط میدهد و مثال میآورد که آنان در روزهای دشوار، از جمله در آتشسوزیهای تابستان ۲۰۱۹ استرالیا به کمک هموطنان آسیبدیدهی خود شتافتند (اسبیاس دری، ۲۰۲۳).
![](https://i1.wp.com/www.etilaatroz.com/wp-content/uploads/2024/02/اعتراضات-هزاره-ها-در-سویدن.jpg)
ج) سویدن؛ در کشور سویدن، اتحادیه صلصال پیشگام برنامههای دادخواهی در این زمینه بوده است. در آخرین اقدام و چهار روز پس از تظاهرات گستردهی هزارهها در سی شهر جهان و از جمله در استکهلم در روز اول دلو ۱۴۰۲، اعضای این اتحادیه، ضمن تحویل نامهای دادخواهانه به اعضای پارلمان سویدن، نگرانیهای خود نسبت به اعمال تبعیض سیستماتیک علیه زنان از سوی طالبان، کشتار و حذف هدفمند هزارهها از سوی این گروه حاکم و همچنین تداوم روند اخراج اجباری مهاجران افغانستانی از سویدن را با آنان در میان گذاشتند. در این نامه اتحادیه صلصال خواستار توقف اخراج حدود هفت هزار پناهجوی افغانستانی از سویدن شد و برگشتاندن این پناهجویان به افغانستان را فرستادن آنان به کام مرگ تعبیر کرد. پاسخ لینیا ویکمن، مسئول روابط خارجی حزب سوسیال دموکراتها در این دیدار مبنی بر اینکه سویدن طالبان را به رسمیت نخواهد شناخت و با این گروه هیچ نوع همکاری نخواهد کرد (اطلاعات روز، ۱۴۰۲)، اگرچه برای دادخواهان هزاره در حد کافی رضایتبخش نیست اما میتواند احتمال این را که اقدامات بازدارنده علیه سیاستهای سرکوبگرانه و تبعیضآمیز طالبان، و سیاست حمایتگرانه از هزارههای در معرض سرکوب و کشتار را روی میز سیاستمداران آن کشور نگه دارد، تقویت نماید.
این نمونههای نسبتا موفق که از الگوی تنوع بخشیدن به اشکال دادخواهی بهره برده و در عین حال از حداقل یک نهاد تعریفشده برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرده توانسته صدای دادخواهان را به گوش سیاستمداران کشورهای محل سکونت آنان برساند. چنین نتیجهگیری به هیچ وجه منکر دستآوردهای دادخواهانهی فعالان دیاسپورای هزاره در سایر کشورها نمیباشد، اما میتواند یادآور این نکته به آنان باشد که با نگاه به شیوههای دادخواهی همتایانشان در این سه کشور، فعالیتهای دادخواهانهی خویش را ثمربخشتر نمایند.
منابع:
- آزادی (۱۴۰۱)، «کانون وکلای بینالمللی، گزارش تازهای دربارهی نسلکشی هزارهها منتشر کرد»، سایت رادیو آزادی، ۱۲ سنبله.
- اسبیاس دری (۲۰۲۲)، «یادبود از قربانیان کاج در دندینانگ؛ نخستین حکومتی که نسلکشی هزاره را به رسمیت شناخت»، سایت اسبیاس دری، ۲۱ نوامبر.
- اسبیاس دری (۲۰۲۳)، «نمایندگان استرالیا برای حمایت از هزارهها گروه دوستی پارلمانی تشکیل دادند»، سایت اسبیاس دری، ۸ مارچ.
- اطلاعات روز (۱۴۰۰)، «کمپین کاربران افغان در توییتر: جهان باید کشتار هزارهها را بهعنوان “نسل کشی” به رسمیت بشناسد»، سایت اطلاعات روز، ۱۶ جوزا.
- اطلاعات روز (۱۴۰۲)، «اتحادیه صلصال به پارلمان سویدن: اخراج پناهجویان به افغانستان، فرستادن آنان به کام مرگ است»، سایت اطلاعات روز، ۵ دلو.
- باتامور، تام (۱۳۷۸)، جامعهشناسی سیاسی، ترجمهی منوچهر صبوری کاشانی، تهران، سازمان انتشارات کیهان، چاپ چهارم.
- بیبیسی فارسی (۱۴۰۱)، «گزارش چند نمایندهی پارلمان بریتانیا در مورد خطر نسلکشی هزارهها در افغانستان» سایت بیبیسی فارسی، ۱۳ سنبله ۱۴۰۱.
- جاده ابریشم (۱۴۰۱)، «نسلکشی هزارهها در افغانستان؛ کشورها و سازمانهای حقوق بشری واکنش نشان دادند»، هفتهنامه جاده ابریشم، ۱۹ سنبله.
- سیرت، حسین و اسحق کرمی (۱۴۰۱)، «آیا کشتار هزارهها در افغانستان “نسل کشی” است؟» D.W.T، ۸ میزان؛
- هشت صبح (۱۴۰۱)، «کشتار هزارهها در پارلمان بریتانیا مورد بحث قرار گرفت»، سایت هشت صبح، ۲۰ میزان.
- VOA دری (۱۴۰۱) «آیا هزارهها در افغانستان معروض به “نسلکشی” اند؟»، سایت VOA دری، ۱۹ميزان.