احمد برهان
در شمارهی قبلی «جهان متن و متن جهان در بینارشتهای عنکبوتی (۲/۲)» سعی شد تا با ارائهی مثالهای در زمینهی علم منطق موجهات و نظریهای جهانهای ممکن از آلوین پلانتینگا، فیلسوف معاصر امریکایی پرداخته شود. در شمارهی فعلی نگاهی داریم به نخستین اثر نوشتاری، رمان بینظیر «طاعون»، اثر آلبر کامو، فیلسوف و رماننویس الجزایری-فرانسوی. این متن مستعد تأویلهای گوناگون از یک اثر کلاسیک سدهی بیستمی است که متأثر بود از جنگ جهان دوم و برخاسته از خاکستر و آوار آن فاجعهی وحشتناک.
پیش از ورود به متن رمان خوب است منظورم را از سه مفهوم کلیدی در این رشتهنوشتار واضح بسازم. یکی اینکه بازخوانی چیست؟ بازخوانی از نگاه این قلم گفتوگویی است در زمان حال با متنی که در گذشته خلق شده است. بازخوانی ممکن است بهمنظور نقد به مفهوم دقیق و عمیق فنی و ادبی آن نباشد؛ بل بیشتر نگاهی است تأویلگرایانه به یک متن نوشتاری از سوی یک متنخوان. سلاموعلیکی است صمیمانه و دوستانه با فراشد فهم در زمان حال. رویدادی که ممکن است در هر برههی زمانی رخ بدهد و هرگز تازگی آن فروکش نکند. هر متنی، بهمثابهی یک ابژهی وجودی، دوست دارد با متنخوانان گوناگون وارد گفتوگو شود.
دوم اینکه منظور من از واژهی «کلاسیک» چیست؟ اگر سعی شود تا تعریفی جامع و مانعی از آن بدست بدهیم، این اصطلاح مؤلفههای بسیاری را برمیتابد. در یک تقسیمبندی ابتدایی آثار کلاسیک آثاری است که یکی از ویژگیهای بعدی را داشته باشد: ۱) ماندگاری اثر؛ آثار کلاسیک آثاری است که گذر زمان از مرگ آن عاجز بوده باشد، بلکه بر اهمیت وجودشناختی آن افزوده باشد. مانند متن «جمهوری»، اثر افلاطون، «مابعدالطبیعه» ارسطو، «کمدی الاهی»، اثر دانته و دیگر متون در عرصههای مختلف، ۲) مهم بودن اثر؛ ممکن است اثری در سدهها و دهههای اخیر نوشته شده باشد، ولی یک نمونهی برجسته در ساحت خودش باشد. مانند «رساله منطقی-فلسفی»، اثر ویتگنشتاین (۱۹۲۱)، رمان «خشموهیاهو»، اثر ویلیام فاکنر (۱۹۲۹)، رمان «۱۹۸۴»، اثر جورج اورول (۱۹۴۹)، ارباب حلقهها و «حماسه یخ و آتش» در ژانر فانتزی، «کودکان نیمهشب» در ژانر رئالیسم جادویی، «لولیتا» و امثالهم. رولان بارت، فیلسوف و نظریهپرداز ادبی فرانسوی، رمان «بیگانه»، اثر کامو را اولین رمان کلاسیک پساجنگ جهانی میدانست. در عرصهی سینما، فیلم فرازمانی «آواتار» در ژانر علمی-تخیلی یک اثر برجسته و کلاسیک است. سریال «مردگان متحرک» در میان آثاری با ژانر ترسناک-زامبی، یک اثر نمونه و کلاسیک بهشمار میرود. مجموعهفیلم «خفاشمرد» یا (Batman) در میان آثاری با ژانر ابرقهرمان با اهمیت و کلاسیک است و ۳) پرمخاطب بودن؛ در جهان امروز، با آن دید کالامحوری به اکثر امور، تعدد هر چیزی یک امر مسلم است. آثاری کلاسیک آثاری است که تعداد مخاطبان آن از مرز میلیونها بگذرد. مانند رمان «کیمیاگر»، اثر پاولو کوئیلو، رمان «کاغذپرانگیر»، اثر خالد حسینی، رشتهرمان «گرگ و میش»، اثر استیفانی مایر و غیره که فراوان است.
نکتهای را هم باید درنظرداشت در اینکه چه آثاری کلاسیک است. ممکن است در یک جهان زبانی یک اثر مهم و ماندگار و تأثیرگزار باشد اما جنبهی جهانی نداشته باشد. مثلا «بوف کور» در جهان فارسیزبان یک اثر تأثیرگزار و مهم در ژانر رئالیسم جادویی دانسته میشود. احتمالا جهان انگلیسیزبان یا عربزبان چنین نگاهی را نداشته باشند. سازمانهایی که دست به گزینش صد اثر برتر فلان زمان و بهمان مکان میزنند، بدیهی است که یک فهرست صددرصد معیاری در هر فرهنگ و زبانی نباشد. «کیمیاگر» دومین متن نوشتاری پرخواننده در سطح جهان است. شاید برخیها بپرسند کجای این اثر به کلاسیک میخواند؟ و همینطور رمان «کاغذپرانگیر» (ترجمهی بادبادکباز یک اشتباه فنی و فهمی است با نگاهی که در شمارههای بعدی به این رمان خواهم داشت) در نگاه بسیاری از منتقدان و خوانندگان جهان انگلیسیزبان یک اثر مهم در افغانستانشناسی بهشمار میرود. درحالیکه نظر خیلیها برخلاف آن باشد. در نتیجه تعریف آثار کلاسیک دشوار است. و منظورم از «آثار» در عنوان این سلسلهنوشتار میتواند بسیار متنوع پدیدار شود؛ آثار داستانی و فلسفی و شعر و فیلم و سریال.
حال میپردازم به متنی که در این شماره هدف است. رمان «طاعون» یک متن کلاسیک است. یک نمونهی ماندگار که به بیماری طاعون پرداخته است. این رمان در جهان داستانی آلبر کامو در سال ۱۹۴۷ آفریده شد. این رمان چرا خلق شد؟ چه معنا و پیامی را میخواهد به متنخوان خود انتقال بدهد؟ من به چهار تأویل از این رمان اشارهای گذرا میداشته باشم.
تأویل نخست: واکنش طبیعی آدمها در برابر کنش طبیعت
در نخستین مواجهه با عنوان رمان تأویل نخست شکل میگیرد. طاعون در نگاه اول یک بیماری طبیعی است که به سدهها قبل برمیگردد. هرازگاهی در جغرافیایی بروز یافته و هزاران، حتا میلیونها جان انسان را گرفته است. لفظ طاعون بهمثابهی یک بیماری همهگیر، دارای جاذبهی بالقوه است؛ خاصه برای مخاطبان امروزی که تجربهی زیستن در دوران همهگیری کووید-۱۹ را داشتهاند. بدون هیچگونه صفتی هم مخاطبگیر است. یعنی اگر با صفت «سیاه» موصوف میشد، حتما محدود میشد. اگر طاعون سرخ بود خیلی واضح میشد. اگر طاعون ارغوانی بود باز هم دچار مرزبندی میشد. تا جایی که نویسنده این مطلب اطلاع دارد، این تنها نامی است که بر یک اثر ادبی داستانی گذاشته شده است.
شروع داستان، پس از عنوان رمان، خط نگاه متنخوان را نسبت به متن معین میکند. طاعون به روایت مردمان شهری میپردازد که همه گرفتار روزمرگی شدهاند. نبض رویدادها آرام میتپد و خوشبختی را آنان در نبود وقوع رویدادهای تکاندهنده میدانند. طاعون با لشکری از موشهای مرده هجوم میآورد و زلزله در رفتارهای جمعی مردم پدیدار میشود. بیماری در وهلهی اول ناشناخته است اما با تشخیص یک داکتر واقعبین ترسهای ناشی از روان جمعی بروز مییابد. ارتباط شهر با بیرون قطع میشود. ارتباط خانهبهخانه دچار اختلال جدی میشود. نگرانیها در جان همه میافتد و ارزشهای همزیستی رفتهرفته نمایان میشود. کامو در این رمان به بررسی حالات باشندگان شهر اوران سعی میکند. وقتی ناامیدی ناشی از عدم تصویر روشن از آیندهی رویداد همه را به تقلا میکشاند، ساختار اجتماعی را برهم میزند و بافتار فرهنگی را دچار ارتعاش مینماید.
این سخنان باروخ اسپینوزا، فیلسوف بزرگ هالندی را بخوانیم: «من معتقدم که هرچه بیشتر شناخت پیدا میکنیم، چیزهای کمتری وجود خواهد داشت که فقط خدا از آن آگاه باشد. به عبارت دیگر، هرچه جهل ما بیشتر باشد رویدادها را بیشتر به خدا نسبت میدهیم.» یکی از روشهای طبیعی برای شناخت رفتارهای اجتماعی باشندگان، در زمان وقوع رویداد خطرناک صورت میگیرد. نسبت دادن یک امر طبیعی به یک امر متافیزیکی یکی از نکتههایی است که کامو میخواهد در متن رمان نشان بدهد. یک طرف جهان طبیعت است و با رنگینکمانی از پدیدارهای شگفتانگیز. در سوی دیگر اسطورهی خدا/خدایان است که با تمام سماجت راهش را به جهان امروز باز کرده و هرازگاهی تقلا دارد تا از پس دیوار متروک به جهان امروز سرک بکشد تا با هاضمهی فرسودهاش آن را هضم کند.
واکنش پدرپانلو، کشیش مسیحی مردم را به سمتی که او تمایل دارد جهت میدهد. یعنی این بیماری انتقام و امتحانی است از سوی خدا. دقیقا چیزی که ما در زمان شیوع ویروس کرونا شاهد آن بودیم. او معتقد است که این بیماری بهواسطهی گناه گناهکاران و توبه نکردن آنان شایع شده، بنابراین، به مردم گوشزد میکند که این مجازات خداوند است و اقدام علیه آن بیفایده است. در جهان اسلام، متأهلان حتا ممکن است حدیث بیاورند که کسی که به علت بیماری طاعون یا وبا بمیرد شهید شده است.
پرنالو به پیروان دینی میگوید: «بله، ساعت اندیشیدن فرا رسیده است. شما گمان کردهاید برایتان کافی است که تنها یکشنبهها به زیارت خدا بیایید و بقیه ایامتان را آزاد باشید. شما گمان کردهاید که چند تملق و تعظیم، بیمبالاتی جنایتکارانهی شما را جبران خواهد کرد. اما خداوند کمتوقع نیست. این روابط دیربهدیر برای محبت بیپایان او کافی نیست. او میخواست شما را خیلی بیشتر ببیند، نحوه علاقهی او به شما چنین است و حقیقت را بخواهید. یگانه نحوهی دوستداشتن همین است. و از اینرو وقتی در انتظار آمدن شما بهسویش خسته شد طاعون را رها کرد تا به سراغ شما بیاید، همانطور که از بدو تاریخ بشر، به سراغ همهی شهرهای گناهکار رفته بود.» اما بزرگان چون نیچه یکراست در برابر آن استدلال غیرعقلانی میایستد و در «چنین گفت زرتشت» میگوید: «مردم میگویند: برای آدم پاک همه چیز پاک است؛ اما من شما را میگویم که برای خوکان همه چیز خوکوار است.»
نکتهای را هم در مورد زبان رمان اشاره کنم و تأویلهای دیگر (مفهوم نمادین و استعاری متن) بماند به شمارهی بعدی. یکی از مؤلفههای رمان به مفهوم مدرن آن، عدم قضاوت رماننویس است. پرداختن به آنچه که روایت نامیده میشود. در متن «طاعون» زبان بیطرف و خونسرد است. دارای احساسات سوگرایانه نیست. لحن روایتنویسی در تمام فضای داستان حفظ شده است. گزینگویی هم شده است نظر به کوتاه بودن زمان برای کشتن انسانها. تیزنویسی هم در آن مشهود است تا هیجان بالقوهی همهگیری نابود نشود. لحنی که بر بازیهای زبانی در هستی داستان حاکم است، در هالهای از ترس و اضطراب و چه خواهد شد قرار دارد.
ادامه دارد…