close
Photo: Pinterest

بازخوانی آثار کلاسیک (۱۲)؛ جرأت اندیشیدن داشته باش

(به‌مناسبت سه‌صدومین سالروز تولد امانوئل کانت)

احمد برهان

در بازخوانی آثار کلاسیک (۱۱)به اندیشه‌ی زیبایی‌شناسی براساس کتاب «لذات فلسفه»، اثر ویل دورانت پرداخته شد‌. در شماره‌ی حاضر با کانت، بنیان‌گذار فلسفه‌ی مدرن و فیلسوف دوران‌سازی که گفت: «جرأت اندیشیدن داشته باش!» آشنا می‌شویم. البته قرار بود در این شماره به مکتب زیست‌شناختی «داروینیسم» بپردازم؛ اما بعد متوجه شدم که ۲۲ اپریل مناسبت ویژه با کانت دارد. و نیز، ۲۳ اپریل «روز جهانی کتاب» را با آشنایی اندیشه‌های کانت بزرگ گرامی می‌داریم. این یک فرصت مناسبی است که با مفاهیم بسیار متعارف چون «سوژه و ابژه»، «نومن و فنومن» و «روشنگری» در فلسفه‌ی کانت آشنا شویم. (داروینیسم را می‌شود با نقد سریال «قهرمانان» یا محموعه‌فیلم «انسان‌های ایکس/X-men» بهتر و ملموس‌تر شناخت). در این مجال به‌صورت گذرا با مفاهیم مذبور آشنا می‌شویم.

۱. زندگی کانت

سه‌ صد سال پیش، امانوئل کانت در ۲۲ اپریل ۱۷۲۴ در کونیگزبرگ، پایتخت پروس شرقی (در روسیه‌ی امروزی) چشم به جهان گشود. از نظر جغرافیایی، این شهر، اگرچه از آلمان دور بود، ولی مردم آن غالبا به زبان آلمانی صحبت می‌کردند. او در یک خانواده‌ی عادی که پدرش چرم‌کار و فرد مذهبی بود، بزرگ شد. کشیش خانواده که مدیر مکتب نیز بود، نشانه‌های از هوش بالا را در دومین پسر خانواده‌ی کانت مشاهده کرد. در ۱۶ سالگی وارد دانشگاه آلبرتوس شد. بعد از درگذشت پدر در سال ۱۷۴۶ مسئولیت تأمین مخارج خانواده به عهده‌ی امانوئل جوان سپرده شد. اولین درخواست او برای تدریس در رشته‌ی منطق و متافیزیک در سال ۱۷۵۹ رد شد. کانت از ۱۷۶۶ تا ۱۷۷۲ به‌عنوان دستیار کتاب‌دار در کتاب‌خانه‌ی قصر پادشاهی مشغول شد، و این اولین شغل ثابت وی بود.

این فیلسوف بزرگ در سال ۱۷۷۹ (در ۴۶ سالگی) کرسی پروفیسوری رشته‌ی منطق و متافیزیک را بدست آورد. و نیز اثری با عنوان «اشکال و دلایل دنیای ذهنی و عقلی» را منتشر کرد. دو سال از ۱۷۸۶ تا ۱۷۸۸ به سمت ریاست دانشگاه کونیگزبرگ مقرر شد. کانت پانزده سال اخیر عمرش را تحت سانسور باورهای رسمی قرار داشت. در سال ۱۷۹۴ متهم به تحقیر برخی از اصول متون مقدس مسیحی شد. کانت به لحاظ شخصیتی، فردی با مدیریت وظیفه‌شناسانه بود که تمرکز جدی به کارهای حرفه‌ای خود داشت. معمولا ساعت پنج عصر به پیاده‌روی می‌پرداخت. مشهور است که چنان دقیق بود که باشندگان منطقه ساعت‌های‌شان را با زمان رفت‌وآمد او تنظیم می‌کردند. به لحاظ اجتماعی فردی با معاشرت مناسب و اهل مهمان‌نوازی دوستانه بود. و در این اوقات غیرحرفه‌ای از مباحث فلسفی خودداری می‌کرد.

کانت از چهره‌های معروف و محوری در فلسفه‌ی جدید پسارنسانس است. وی در نظام اندیشگی خود بیشتر در جست‌و‌جوی پاسخ‌یابی به سه پرسش اصلی بود: چه‌ چیزها را می‌توان دانست و فهمید که در کتاب «نقد خرد محض» پرداخته است. پرسش دیگر به بُعد عملی مسائل برمی‌گردد که در کتاب دیگرش «نقد عقل عملی» پرداخت‌. و سوم این‌که آیا امیدی و انتظاری در مسائل دیگر می‌توان داشت؟ وی با ترکیب دو گرایش متفاوت یعنی خردگرایی (Rationalism) و تجربه‌‌گرایی (Empricism) در زمان خودش،  تأثیر بسزایی در ساحت‌های گوناگون فلسفه مثل معرفت‌شناسی، متافیزیک، اخلاق و زیبایی‌شناسی گذاشته است. کانت در نقد سه‌گانه‌ی کلاسیک خود «نقد خرد محض» در سال ۱۷۸۱، «نقد عقل عملی» در سال ۱۷۸۸، و «نقد قوه‌ی حکم» در سال ۱۷۹۰، سعی کرده است به طرح و تبیین جدی‌ترین مسائل زمان بپردازد.

کانت تمام زندگی پربارش را در شهر زادگاهش سپری کرد. در ۱۲ فبروری ۱۸۰۴ در سن ۸۰ سالگی چشم از جهان فروبست. بر سنگ‌نوشته‌ی آرامگاه او چنین نوشته‌ای حک شده است: «دو چیز، هر چه مکررتر و ژرف‌تر به آن‌ها می‌اندیشم، ذهنم را با شگفتی و هیبت باز هم تازه‌تر و فزاینده‌تری به خود مشغول می‌دارند: آسمان پر ستاره بر فراز من و قانون اخلاقی در درون من.»

۲. روشنگری چیست؟

کانت در عصر روشنگری (Enlightenment Age) به‌سر می‌برد. زمانه‌ای که در زایش فلسفه‌ی پسارنسانس و فلسفه‌ی جدید نقش عمده‌ای داشت و فیلسوفانی که در این بازه‌ی زمانی به ظهور رسیدند، بسیار از زمانه‌ی‌شان متأثر بوده‌اند. کانت، به‌مثابه‌ی یکی از سرحلقه‌های فلسفه‌ی آن زمان، در مقاله‌ی مجزا به مسأله‌ی «روشنگری چیست؟» پرداخت. او رویکرد خود را با دیگر اندیشمندان هم‌عصرش جداگانه تبیین کرد. کانت گفت روشنگری وقتی صورت می‌پذیرد که یک فرد از دوره‌ی نابالغی ناخواسته خارج می‌شود. از مؤلفه‌های صغیر بودن در تفکر عبور کرده و به تفکر انتقادی پا می‌گذارد. البته بدون راهنمایی‌های پیشین و قدیمی و اسطوره‌ای، خود به جهان پیرامون می‌نگرد و هنجارهای مرسوم و متعارف را به نقد و بررسی می‌گیرد. و این فرد باید در خود جرأت و شجاعت اندیشیدن را پیدا کند. عزمی که موجب دگردیسی کامل او در مناسبات ارزش‌های سنتی می‌شود.

کانت در جستار معروف خود با عنوان «در پاسخ به پرسش: روشنگری چیست؟» اندیشه‌ی روشنگری را این چنین تعریف می‌کند: «روشنگری، خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده‌ است. صغارت [صغیر بودن، نادانی دوره‌ی کودکی]، ناتوانی در به‌کار بردن فهم خود، بدون راهنمایی دیگری است. این صغارت، خود تحمیلی است اگر علت آن نه در سفیه بودن بلکه در فقدان عزم و شهامت در به‌ کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگری باشد. شعار روشنگری این است: (Sapere aude) «در به کارگیری فهم خود شهامت داشته باش.» یعنی «جرأت اندیشیدن داشته باش!» که در اصل به هوراس، شاعر سرشناس رومی قبل از میلاد برمی‌گردد. کانت از آن به‌عنوان شعار جنبش روشنگری استفاده کرد.

۳. نومن و فنومن

کانت در ساحت معرفت‌شناسی مفاهیمی را بنیان نهاد که خواهی‌نخواهی تا همین اکنون از کاربردهایی در فضای اکامیک برخوردار است. معرفت‌شناسی که در چیستی و چگونگی مطالب معرفت‌بخش می‌پردازد. او خردگرایی را بی ‌درنظرداشت تجربه‌گرایی و ادراک حسی مردود دانست. به‌‌باور کانت، در میزان نقدهای ما، ساحت‌هایی هست که در گستره‌ی تفکر و انتقاد فیلسوف قرار دارد؛ و قلمروهای هم هست که پای چوبین «عقل محض» بدان‌ جاها از استحکام فلسفی بی‌بهره است. سخن گفتن از فیزیک و متافیزیک در هر امکانی ممکن نیست. پیوسته مقدور نیست که در مورد مثلا پدیده‌ی «مرگ» خرد را به سنجنش صدق و کذب کشاند. گاهی ناچاریم به ادراک حسی و معرفت‌های زمینی بسنده کنیم؛ تفکیک جهان‌های ممکن و ناممکن از مسائل پیچیده‌ی فلسفی از پیشاسقراط تا آن زمان و تا این زمان بوده، هست و خواهد بود.

مفاهیم «نومن و فنومن» (Noumenon and Phnenomenon) از مسائل مهمی است که در نظام فلسفی کانت مطرح شد. و پی‌آمدهایی را خلق کرد که قابل طرح و تبیین هستند. مثل اصل شناسایی پدیده‌های پیرامون در جهان واقع، بحث عدم اثبات‌ناپذیری مفهوم خدا در تلقی‌های رایج از آن مفهوم و در فلسفه‌ی کانت، سمت‌و‌سوبخشی در ارزش‌های اخلاق‌مدار، و امثال این‌ها. در زبان فارسی معادل‌های دیگری هم بر آن اصطلاحات نهاده‌اند و به‌کار برده‌اند. همچون: «بود و نمود»، یا «شیء فی‌نفسه و پدیدار»، یا «ذات معقول و پدیدار». کانت به تمایز سنتی میان اشیاء و اعیان محسوس و اعیان معقول هم‌نظری داشت، ولی با یک دید نقادانه‌ی کانتی به جرح و تعدیل آن‌ها پرداخت.

از منظر تفکر انتقادی کانت، جهان واقع در نسبت به درک با قوه‌ی اندیشه‌ی انسانی به دو ساحت قابل تقسیم است: یکی بخش غیرقابل ادراک و دیگر بخش قابل ادراک. بخش اول همان «بود یا نومن یا شیء فی نفسه» است. و بخش دوم که برای ما قابل درک و دریافت معرفت‌شناسانه است، همان «نمود یا فنومن یا شیء در نزد ما یا ظواهر» است. ذهن انسان در مواجهه با پدیده‌ها ادراکات حسی را به زمان و مکان تقسیم می‌کند. اگر قابل درک باشند به ساحت نمود و پدیدارها قرار می‌گیرند، در غیر آن مربوط به جهان «نومن یا بود» می‌شوند‌. نومن‌ها از دسترس حس و فهم ما خارج اند. و ماهیت عقلی دارند و بنابراین، از طریق قوه‌ی عقلانی قابل تجزیه و تحلیل هستند؛ نه رویکردهای تجربی و آزمایشگاهی. سوژه یا فاعل شناسا به‌وسیله‌ی برهان استدلال، نومن‌ها را آن‌گونه که هستند به میزان می‌کشاند، نه آن‌گونه که در ادراکات حسی ما ظاهر می‌شوند.

۴. سوژه و ابژه

سوژه و اُبژه از مفاهیمی بسیار مهم در ادبیات اکادمیک در جهان پسارنسانس است. در حوزه‌های علمی امروزی همچون ادبیات و جامعه‌شناسی و فلسفه و امثال این‌ها به وفور به‌کار می‌رود. بدیهی است که گاهی سوژه‌ به معنای «موضوع» و بعضی سوژه به معنای «فاعل شناسا» ما را دچار سردرگمی می‌سازد. سوژه در زبان انگلیسی (Subject) و در زبان فرانسوی (Sujet) است. و در فارسی به آن «فاعل» گفته می‌شود. ابژه در انگلیسی (Object) و در فرانسوی (Objet) است که در فارسی می‌شود «مفعول». حرف (T) در آخر برخی واژه‌ها در فرانسوی تلفظ نمی‌شود. مثلی که ما در فارسی افغانستان به (Restaurant) رستوران+ت می‌گوییم، اما در فارسی ایران «رستوران» می‌گویند که برگرفته از صورت فرانسوی آن است. ایرانی‌ها بیشتر از زبان فرانسوی متأثر هستند، درحالی‌که ما بیشتر از زبان انگلیسی.

در منطق گزاره‌ای (Propositional Logic) «سوژه» عبارت است از «موضوع» یک گزاره، یعنی جمله‌‌ای که دارای صدق و کذب منطقی باشد. برای مثال، «کانت یک فیلسوف برجسته است». در این گزاره «کانت» موضوع است و «فیلسوف برجسته بودن» محمول (Predicate) گزاره‌. و همچنان، سوژه در ادبیات و هنر «موضوعی» است که یک هنرمند به آن می‌پردازد.

در جهان فلسفه اما مفاهیم سوژه و ابژه دارای پیچیدگی‌هایی است که بعد از رنه دکارت، پدر فلسفه‌ی مدرن در قرن هفدهم، استفاده می‌شود. سوژه به مفهوم فلسفی یعنی «فاعل شناسایی» و ابژه «موضوع شناسایی» است. برای مثال، در خلق یک اثر هنری سوژه همان هنرمند است و ابژه هم «اثر» هنری. یا در نوشتن این مقاله، «من» (سوژه یا فاعل شناسا) هستم و این مقاله، ابژه یا موضوع شناسایی. و یا هر مثال دیگر که فردی پیرامون چیزی می‌اندیشد یا جست‌وجو می‌کند. قابل یادآوری است که در هرمنوتیک فلسفی گادامر، ابژه فقط شیء نیست که هیچ‌گونه واکنشی در برابر سوژه یا فاعل شناسا نداشته باشد. (برای آشنایی با هرمنوتیک فلسفی گادامر لطفا به بازخوانی آثار کلاسیک (۷) مراجعه نمایید).

نتیجه این‌که، نظریه‌های کانت با وجودی که نقدهای گوناگونی بر آن‌ها وارد است، بازهم در ادبیات اکادمیک جهان امروز کاربرد‌های خود را از دست نداده است.

در شماره‌ی بعدی به نقد فیلم «داکتر استرنج» خواهم پرداخت.