close
Credit: Ebrahim Noroozi |AP | via FMT

در مدینه‌ی فاضله‌ی امارت

یادداشت روز

نشست شورای امنیت سازمان ملل در مورد افغانستان تردید باقی نگذاشت که آنچه «جامعه‌ی جهانی» خوانده می‌شود، دیگر قصد ندارد تا اطلاع بعدی در مورد افغانستان تصمیم قابل اعتنایی بگیرد یا اقدام موثری انجام دهد. به بیانی دیگر، در نظر اکثر کشورها وضعیت افغانستان از این پس فقط «ناخوشایند» است، نه تهدیدزا و خطرناک. فرستاده‌ی ویژه‌ی دبیرکل سازمان ملل، روزا اوتونبایوا، که مدتی است از طالبان خواهش می‌کند رفتار بهتری در پیش بگیرند، در این نشست نیز نارضایتی ملایم خود از رفتار این گروه را اظهار کرد. چین و روسیه، دو قدرت مهم در عرصه‌ی جهانی، آشکارا همراه طالبان‌اند. کشورهای تاثیرگذار دیگر نیز همین قدر گفتند که وضعیت مردم افغانستان شکننده و نگران‌کننده است.

از سوی دیگر، همین کشورهایی که بدون سروصدا به نوعی از «تعامل» با طالبان رسیده‌اند و به صورت علنی به انتقاد کلامی خفیف از طالبان اکتفا می‌کنند، حکومت طالبان را به رسمیت نشناخته‌اند. این به رسمیت نشناختن برای این کشورها هزینه‌ای هم ندارد. همین که وضع موجود را نگه دارند و به اولویت‌های دیگر خود بپردازند، برای‌شان کافی است. طالبان نیز در موقعیتی نیستند که کشورهای قدرتمند جهان را در تنگنا بگذارند و رفع آن تنگنا را مشروط کنند به این که حکومت‌شان به رسمیت شناخته شود.

حال، ممکن است همه‌ی رهبران طالبان یا عده‌ای از آنان از این وضعیت راضی باشند. در نزد این رهبران طالبان، همین که فشار فعالی از سوی جامعه‌ی جهانی علیه حکومت‌شان اعمال نشود، وضعیت مطلوبی است. اما تجربه‌ی بعضی از کشورهای دیگر، که عضو به رسمیت‌شناخته‌ی جامعه‌ی جهانی بوده‌اند، اما با پاره‌ای از تحریم‌ها نیز روبه‌رو بوده‌اند، نشان داده است که حتا درجات خفیفی از انزوای بین‌المللی چه پیامدهای سنگینی بر توسعه‌ی اقتصادی، توان دفاعی و ثبات اجتماعی این کشورها داشته است. حکومتی که حتا یک کشور دیگر آن را به رسمیت نشناخته باشد و با انواع تحریم‌ها و محدودیت‌ها روبه‌رو باشد، با هیچ مقدار «ان‌شاءالله» و «ما مقاومت می‌کنیم» از پیامدهای سهمگین این انزوا برکنار نخواهد ماند.

یک سناریوی دیگر را هم می‌توان مطرح کرد: جامعه‌ی جهانی طالبان را به رسمیت نشناسد، اما دیگر در باره‌ی وضع موجود افغانستان، در تحت حاکمیت طالبان، سخنی هم نگوید و انتقادی (حتا از نوع خفیفش) نیز نکند. افغانستان بماند و طالبان. طالبان هم فارغ از نقد و نظر جهانیان، در انزوای کامل بین‌المللی، به همان شیوه‌ای که خود می‌پسندند حکم برانند و در همان حدی که به عقل خودشان می‌رسد نظام‌سازی کنند. در آن صورت، افغانستان با اقتصادی درهم ریخته، اشتغال بسیار پایین، سطح آموزش بسیار مفتضح، نظام صحی عصر حجری، وضعیت فرهنگی عقب‌افتاده، خفقان سیاسی غلیظ و نارضایتی عمومی گسترده کشوری خواهد بود فراموش‌شده در گوشه‌ای از این جهان.

در حال حاضر، طالبان اصرار دارند که کشورهای دیگر در امور داخلی افغانستان مداخله نکنند. اما همین طالبان دوست دارند که جامعه‌ی جهانی به این گروه پول و امکانات بدهد و برای رهبران این گروه تسهیلات سفر و فعالیت برون‌مرزی فراهم کند. بدیهی است که روابط این جهان این گونه کار نمی‌کند. در روابط بین‌المللی اصل بر داد-و-گرفت است و هر دادی به تاری از گرفت آویخته. طالبان از جامعه‌ی جهانی انتظار دارند که به صورت یکطرفه به امارت‌شان کمک کند اما در برابر این کمک‌ها هیچ یک از شرط‌ها و خواست‌های خود را در برابر طالبان نگذارد- که اگر بگذارد طالبان آن را مداخله در امور داخلی خود تلقی می‌کنند.

چنان که گفته شد، وقتی کشورهای دیگر «مداخلات» خود را کاملا متوقف کنند و طبعا حکومت طالبان را نیز به رسمیت نشناسند، آنچه بر جا می‌ماند افغانستانی است به بن‌بست‌رسیده. یعنی وضعیت آرمانی‌ای که از دل آرزوهای طالبانی بیرون می‌آید، مدینه‌ی فاضله‌ی امارت اسلامی، بُن‌بست مطلق از نظر اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و روابط بین‌المللی است. این را وقتی به خوبی می‌توان دید که کشورهای دیگر با سردی در باره‌ی افغانستان سخن می‌گویند و این اسطوره‌ی کاذب می‌شکند که افغانستان قلب آسیاست، اهمیت ژئوپولیتیک و استراتژیک فوق‌العاده‌ای دارد و امپراطوری‌ها برای اشغال آن سر و دست می‌شکسته‌اند.