محرمعلی عالمیان
در ماههای اخیر، همزمان با تشدید تنشهای منطقهای، بهویژه پس از جنگ دوازدهروزهی ایران و اسرائیل و واکنشهای جدی سیاسی ایران در قبال مهاجران بیمدرک؛ صدها دانشجوی افغانستانی در دانشگاههای مختلف ایران در وضعیت بلاتکلیفی و نگرانکنندهای قرار گرفتهاند. سازمان دانشجویان و وزارت علوم ایران، بدون صدور اعلامیهی رسمی یا توضیح روشن به دانشجویان، روند صدور، تمدید اقامت، یا خروج قطعی تحصیلی برای دانشجویان افغانستانی را متوقف کرده است. این تصمیم ناگهانی و از قبل اعلامنشده، نهتنها وضعیت تحصیلی هزاران دانشجوی افغانستانی را در هالهای از ابهام فروبرده بلکه آنان را از حقوق اولیه و ضروری مانند دسترسی به حساب بانکی، سیمکارت و اقامت قانونی محروم ساخته است.
در حال حاضر، گزارشهای متعددی از دانشگاههای تهران، قم، البرز و بعضی از دانشگاههای ولایتهای دیگر ایران نشان میدهد که دانشجویان افغانستانی، از کارشناسی گرفته تا دکترا، ماهها است که موفق به تمدید یا صدور اقامت خود نشدهاند. دانشجویانی که پیگیر این مسأله بودهاند میگویند پروندههای اقامت یا امور قنسولی بینالملل دانشگاهها در سازمان امور دانشجویان، و یا هم در ادارهی پولیس مهاجرت ایران در وضعیت «در حال بررسی» باقی مانده و عملا هیچ پاسخ قطعی داده نمیشود و پیگیری جدی برای حل این مشکل صورت نمیگیرد. بسیاری از دانشجويان با وجود مراجعهی مکرر به نهادهای ذیربط، با پاسخهای مبهمی چون «منتظر دستور جدید از وزارت علوم باشید» یا «فعلا سیستم بسته است» یا «سیستم جدید برای دانشجویان بینالمللی ایجاد شده» روبهرو شدهاند.
بنابراین، نتیجهی این بلاتکلیفی، بروز مشکلات زنجیرهای در زندگی روزمرهی دانشجویان بوده است. یکی از اولین تبعات، خطر گرفتن دانشجویان در طرح جمعآوری اتباع توسط مأموران پوليس است، چون مأموران نیروی انتظامی به هیچ یک از مدارک جز پاسپورت اعتنا نمیکنند. دومین اثر بلاتکلیفی اقامت، مسدودشدن کارتهای بانکی دانشجویان است، چون تمدید اقامت شرط اصلی ادامهی فعالیت حسابهای بانکی است، در نبود آن، بسیاری از دانشجویان قادر به خرید مصارف روزانه، پرداخت اجارهی خانه، تهیه مواد غذایی یا پرداخت شهریه دانشگاه، خوابگاه و دیگر کارهایی که از طریق خدمات کارت بانکی انجام میشود، نیستند. افزون بر این، برخی شرکتهای مخابراتی، بهدلیل عدم تمدید مدارک اقامتی، اقدام به مسدودسازی سیمکارتهای دانشجویان کردهاند؛ مسألهای که ارتباط آنان را با خانوادههایشان در افغانستان و یا با دانشگاه، دوستان و همصنفیهایشان بهشدت مختل کرده است.
با وجود چنین مشکلات بزرگ که زندگی صدها دانشجو را مختل کرده، دانشگاههای ایران نیز در برابر این وضعیت موضع روشنی اتخاذ نکردهاند. مسئولان دانشگاهها اغلب با این استدلال که «مسألهی اقامت از صلاحیت وزارت علوم، و پولیس مهاجرت کشور است»، از هرگونه مداخله خودداری میکنند. اما در عمل، دانشجویان بدون داشتن اقامت معتبر، حتا از گرفتن کارت دانشجویی، خوابگاه یا گواهی اشتغال به تحصیل نیز محروم شدهاند.
بنا، این وضعیت از منظر حقوقی نگرانکننده است. براساس ماده ۱۳ میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، دولتها مکلف اند آموزش عالی را برای همگان، از جمله مهاجران و پناهندگان، در دسترس و قابل بهرهبرداری سازند. افزون بر آن، ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر و حتا در چارچوب قوانین داخلی ایران، دانشجویان خارجی که با مجوز رسمی دانشگاهها و وزارت علوم وارد کشور میشوند، از حمایت قانونی اقامت تحصیلی برخوردار اند و نباید قربانی سیاستهای متغیر و مبهم شوند.
اما اکنون، سکوت نهادهای رسمی و بیتوجهی رسانههای داخلی ایران، این بحران را به حاشیه رانده است. بسیاری از دانشجویان افغانستانی که با امید و آرزوی فراگیری علم و بازسازی آیندهی کشورشان وارد ایران شدهاند، اکنون در موقعیتی قرار گرفتهاند که نه توان بازگشت دارند و نه امکان ادامهی تحصیل را. بازگشت به افغانستان، بهویژه برای دانشجویان دختر که اجازهی تحصیل ندارند، به معنای پایان قطعی تحصیل است. از اینرو ادامهی این بلاتکلیفی در ایران، نهتنها مانع علمی بلکه تهدید جدی برای سرنوشت فردی و انسانی هزاران دانشجوی دیگر هم است.
از سوی دیگر، رفتار دولتها با دانشجویان خارجی باید بر پایه اصل «بیطرفی آموزشی» باشد؛ یعنی آموزش و علم نباید قربانی سیاست و تنشهای امنیتی و منطقهای قرار گیرد. دانشجویان افغانستانی هیچ نقشی در تحولات منطقهای یا روابط دیپلماتیک میان کشورها ندارند و نباید بهای اختلافات سیاسی و تهدیدات امنیتی را بپردازند. برعکس، این قشر تحصیلکرده، پل ارتباطی میان دو ملت است و در آینده، منحیث سفیر علمی-فرهنگی یک کشور محسوب میشود و میتواند نقش جدی در راستای تقویت روابط، فرهنگی، علمی، اقتصادی و سیاسی ایفا کند.
در نهایت، بلاتکلیفی کنونی دانشجویان افغانستانی در ایران، یک بحران کوچک اداری و سیستمی نیست بلکه نشانهای از بیثباتی در سیاست مهاجرت و بیتوجهی به کرامت انسانی مهاجران است. هر روزی که این بحران ادامه یابد، آیندهی صدها جوان مستعد و کوشا در خطر نابودی قرار میگیرد. آنان تنها خواهان حق تحصیل اند، حقی که نه مرز میشناسد و نه سیاست. حفظ این حق، آزمونی است برای وجدان انسانی و پابندی به ارزشهای جهانی آموزش برابر.