حالا که حکومت سوریه سقوط کرده است، یکی از پرسشهایی که آیندهنگران میپرسند این است که مخالفان پیروز حکومت بشار اسد چهگونه حکومتی تشکیل خواهند داد و به چه شیوهای حکومت خواهند کرد.
پاسخ دادن به این سوال دشوار نیست. حکومت سوریه را مخالفانی ساقط کردند که ابتدا بخشی از القاعده و سپس بخشی از داعش بودند. داعش مخفف «الدّولة الاسلامیة فی العراق والشّام» است. حالا همین داعش -که هنوز عراق را به تصرف خود درنیاورده و یک عین کم دارد- دولت اسلامی شام است (داش). برپا کردن «دولت اسلامی شام» دقیقا همان چیزی است که داعش هم دنبالش بود و اکنون در حال شکل گرفتن در سوریه است. نوع حکومت دولت اسلامی است. سوال بعدی این است که این دولت اسلامی به چه شیوهای حکومت خواهد کرد. پاسخ این یکی هم روشن است:
هیچ دلیلی وجود ندارد که گمان کنیم گروههای تروریستی و افراطیای که از ابتدای تشکیل خود تا امروز با بالاترین میزان تشدد و خشونت و خونریزی عمل کردهاند و به هیچ اصل عادلانهی حقوق بشری پابند نبودهاند، وقتی حکومت تشکیل دادند به شیوهی عادلانه حکومت کنند و به حقوق فردی و شهروندی افراد احترام بگذارند. در افغانستان، همانهایی که مکاتب دخترانه را آتش میزدند و درس خواندن دختران و زنان را معادل فحشا و مستوجب مجازات میدانستند، وقتی به حکومت رسیدند مکاتب دخترانه را بستند و صدای زنان را «عورت» خواندند. در تاریخ جهان نیز گروهی را نمیتوان یافت که با خشونت و خونریزی به قدرت رسیده باشد و با خشونت و تشدد حکومت نکرده باشد.
در سوریه، ائتلافی از گروههای تروریستی قدرت اصلی را در دست گرفته است که بعید است بهتر از حکومت بشار اسد عمل کند. هیچ تردیدی نیست که بشار اسد با مشت آهنین فرمان میراند و در سرکوب کردن صداهای مخالف درنگ نمیکرد. اما خوشخیالی محض است که گمان کنیم تروریستهای داعش و القاعده به حقوق و آزادیهای مدنی مردم سوریه احترام خواهند گذاشت.
سازوکار استبداد
رهبران «هیأت تحریر شام» گفتهاند که در سوریه هیچ کس نباید تلاش کند دیگری را از میان بردارد. وعده دادهاند که دست به سرکوب نخواهند زد و به آزادیهای مردم احترام خواهند گذاشت. این همان سخنی است که خونریزترین و سرکوبگرترین حکومتها نیز در آغاز به قدرت رسیدن خود گفتهاند. واقعیت آن است که حکومتهای استبدادی نیز تا زمانی که مردم با آنان همراهاند و ازشان اطاعت مطلق میکنند، نیاز زیادی نمیبینند که دست به تهدید و ارعاب و بازداشت و حبس و شکنجه و اعدام و سرکوب بلند کنند. در این مرحله، مستبد بیشتر خود را در نقش پدر یا مادر مهربان ملت میبیند و از این که مردم در سایهی شوکت همایونی او مطیع و شاکر و قانعاند لذت میبرد. اما از آنجا که هیچ حکومتی نمیتواند بدون مخالف باشد و حکومتی که با زور و خشونت سر کار آمده باشد، قطعا مخالفان و ناراضیان بسیاری در برابر خود خواهد داشت، مستبد دیر یا زود (معمولا بسیار زود) دست به سرکوب میگشاید. آنگاه، دامنه و شدت و تنوع این سرکوب به سرعت افزایش مییابد. حاکمانی که قبل از حاکم شدن میکوشند کوتاهترین راه را بروند، یعنی از طریق غلبهی نظامی مشکل رقابت برای قدرت را حل کنند، در مقام قدرت خود را چندان برحق میدانند که هیچ مخالفت یا تفاوت دیدگاهی را تحمل نمیتوانند. چرا تحمل کنند؟ مگر نه این است که اگر شایستهی غلبه بر دیگران نبودند، بر دیگران تفوق مییافتند؟ این حس تفوق و خودمحقپنداری مطلق دیگر جایی برای رعایت مخالفان نمیگذارد.
افراطیان مسلمانی که امروز بر سوریه حاکم شدهاند نیز همان نظام سرکوبگر بشار اسد، و احتمالا نسخهی بدترش، را بازآفرینی خواهند کرد. ناممکن است که داش (دولت اسلامی شام) فرزند خلف داعش (دولت اسلامی عراق و شام) باشد، که هست، و به همان باورهای داعش پابند باشد اما حکومتی سر کار بیاورد که در آن ارعاب و خشونت و سرکوب از اجزای اساسی حکومتداری نباشد. ناممکن است که یک یا چند گروه تروریستی در پروسهی قبضه کردن قدرت هیچ اعتنایی به حقوق انسانی شهروندان نداشته باشند، اما وقتی به قدرت رسیدند یکباره حکومتی اهل عدالت و مدارا برپا کنند.