close
Photo: Arg

سیستمِ کارآ در برابر حاکمِ پارسا

یادداشت روز

وقتی سخن از حکومت و حکومت‌داری در میان است، بیشتر تاریخ بشر در این زمینه سرشار از خطاست. به این معنا که در قسمت اعظم تاریخ انسان نگاه مردم به حکومت با یک پرسش غلط همراه بود. آن پرسش این بود: شاه باید چه‌گونه آدمی باشد؟ مطلوب‌ترین پاسخ به این پرسش این بود که شاه باید یا بهتر است که عادل و رعیت‌دوست باشد. خصوصیات شخصی حاکم بود که تعیین می‌کرد مردم در سایه‌ی حکومت او چه‌گونه زندگی خواهند کرد. گاهی یک پادشاه خداترس و عادل بود (در همان حدی که می‌توانست عادل باشد یا مردم فکر می‌کردند عادل است)؛ گاه حاکمی ظالم و خون‌آشام بود؛ گاه شاهی عیاش و تندخو بود؛ گاهی دیگر، امیری عشرت‌طلب و تنبل و بی‌اعتنا بود. همه‌گونه حاکم و پادشاه در تاریخ بشر بوده است. مردمان مناطق مختلف جهان پیوسته می‌پرسیدند که چه کسی باید حاکم باشد و چه خصوصیاتی باید داشته باشد. از عمر این اندیشه‌ی سیاسی که «حکومت باید چه‌گونه کار کند؟» مدت زیادی نمی‌گذرد.

مبنای این پرسش دومی، یعنی «حکومت باید چه‌گونه کار کند؟»، این بود که مردم یک مملکت نباید گروگان خصوصیات شخصی یک حاکم باشند. در عوض، باید سیستم یا چارچوبی پابرجا باشد که هر حاکمی (با هر رقم خصوصیات شخصی‌ای که دارد) طبق آن سیستم یا در درون همان چارچوب حکومت کند. نام دیگر این سیستم یا چارچوب بنیادین «قانون اساسی» بود. اندیشه‌ی طرح قانون اساسی بنیاد یک تغییر هنجارین کلان در زندگی آدمی بود؛ می‌توان گفت که طرح قانون اساسی تاریخ بشر را به دو نیم تقسیم می‌کند: بشر قبل از قانون اساسی و بشر بعد از قانون اساسی. قانون اساسی چارچوب کلانی را تعریف کرد که در آن اصل «حکومت باید چه‌گونه کار کند؟» بود نه این که «چه کسی باید حکومت کند؟». به بیانی دیگر، قانون اساسی می‌گفت که هرکس که حاکم شود، فارغ از این که میل و فکر شخصی او به تندخویی مایل است یا به عشرت‌طلبی یا به زورگویی یا به عدالت‌پروری، رهنمای عمل او آن خصوصیات شخصی نیست و نباید باشد؛ رهنمای عمل او آن سیستم یا چارچوبی است که قانون اساسی پیش پای او نهاده و او حق ندارد از آن چارچوب عدول کند.

امارت، ملا هبت‌الله و انتقاد استانکزی

اخیرا نزاعی که میان رهبران حکومت طالبان از دیرباز وجود داشت، به عرصه‌ی عمومی کشانده شد. عباس استانکزی، منتقد درونی رفتارهای رهبر طالبان و معین سیاسی وزارت خارجه‌ی آن گروه، به خاطر انتقاد از ملا هبت‌الله مغضوب او واقع شد و ناگزیر از افغانستان بیرون رفت. بعدا، استانکزی در سخنانی که فایل صوتی‌اش در رسانه‌ها پخش شد، گفت که مردم نباید رهبر طالبان را بپرستند. به نظر استانکزی، اگر رهبر طالبان از راه خدا و رسول پای بیرون بگذارد، اطاعت از امر او واجب نیست.

سخنان استانکزی که تا امروز از جمله‌ی شدیدترین انتقادها در برابر رهبر طالبان بوده است، اما یک مشکل جدی دارد: آن مشکل این است که نگاه او نیز معطوف به شخصِ ملا هبت‌الله است و این که آیا این شخص یک حاکم مومن هست و در راه خدا و  رسول گام بر می‌دارد یا نه. آن قانون اساسی‌ای که مبنای حاکمیت در جوامع مدرن و متمدن قرار گرفت، اساسش این نبود که حاکم را به راه خدا و رسول مستقیم کند؛ بلکه اساسش این بود که حاکم را به راه مردم راست کند. یعنی آن سیستمی که بشر را از خطای چندهزارساله‌اش رهاند، کاری به این نداشت که حاکم از نظر خدا و رسول عادل هست یا نیست. کار اصلی این سیستم این بود که حاکم را در برابر شهروندان به رفتاری وادار کند که منافع شهروندان را تامین کند و عدالت انسانی (نه الهی) را برای شهروندان و در مشورت مستقیم با شهروندان برپا دارد. کارآیی این سیستم به این نبود که خدا و رسول از حاکم راضی هستند یا نیستند. کارآیی این سیستم با رضایت شهروندان آزموده می‌شد- و می‌شود. حاکم می‌خواهد پارسا باشد یا ناپارسا، خداترس باشد یا بی‌اعتقاد؛ مساله این نیست. مساله این است که آیا قانون اساسی‌ای هست که با محوریت حقوق انسانی شهروندان و برای مصلحت عموم نوشته شده باشد و حاکم ملزم باشد که از احکام آن پیروی کند و خود را حافظ و مجری آن بداند یا نه.

امارت طالبان، اگر بنا باشد که رهبر آن عدالت بورزد، نمی‌تواند امارت بماند و عدالت بورزد. چرا که امارت نمی‌تواند قانون اساسی داشته باشد (چنان که در فلسفه‌ی حکومت‌داری مدرن در جهان متمدن مطرح است). در امارت، فرمان یک شخص مبنای حکومت است. آقای استانکزی اگر دوست دارد چنین نباشد، نیاز دارد که کل نگرش خود در مورد حکومت‌داری را تغییر بدهد. نظام جمهوری یک انتخاب لوکس برای یک عده تکنوکرات فاسد نیست. سیستم جمهوری، حتا اگر در افغانستان بدنام شده باشد که شده است، تنها سیستمی است که افغانستان را از پرسش «چه کسی باید حاکم باشد؟» دور می‌کند و پرسش «حکومت چه گونه باید کار کند؟» را در این ملک جدی می‌سازد. نمی‌توان هم امارت داشت و از آن به عنوان یک چارچوب حکومت‌داری دفاع کرد و هم امید داشت که در این نظام کسی امیرالمومنین یکه‌تاز و خداگونه نشود.