close

مسأله‌ فراتر از لُنگی است

کُدهای اطاعت‌طلبی

فرزاد شریف

در روز سی‌ام حمل امسال، کارمندان امر به معروف و نهی از منکر طالبان با حضور در چند دانشکده‌ی دانشگاه کابل، به‌صورت شفاهی دستوراتی را به دانشجویان و استادان ابلاغ کردند که بر اساس آن، پوشیدن لباس افغانی، بستن لنگی یا پوشیدن کلاه، و داشتن ریش برای دانشجویان الزامی است. این دستور که بدون صدور سند رسمی انجام شد، بخشی از سلسله‌ فرمان‌هایی است که در سال تحصیلی جاری از سوی مقام‌های طالبان به نهادهای زیردست وزارت معارف و تحصیلات عالی طالبان، تحمیل شده است.

 طبق گفته‌های دانشجویان، در این تجمع سخنرانی، کسی حق پرسش یا اعتراض نداشته و فضای جلسه با جدیت و لحن آمرانه برگزار شده است. برخی دانشجویان به روزنامه اطلاعات روز گفته‌اند که این اقدام در حال تعمیم به سایر دانشکده‌ها است و احتمال داده می‌شود از روزهای آینده، دانشجویانی که از دستور تبعیت نکنند، از ورود به دانشگاه محروم شوند. همچنان این فرمان قبلا در دانشگاه البیرونی، بلخ و هرات ابلاغ شده است.

این رویداد در حالی رخ می‌دهد که پیش‌تر در مکاتب نیز اونیفورم اجباری طالبانی برای دانش‌آموزان معرفی و عملی شد و در پی اجرای اجباری اونیفورم‌های طالبانی در مکاتب، گزارش‌هایی از خشونت‌های فزاینده علیه دانش‌آموزان منتشر شده است. در مواردی آموزگاران با استفاده از چوب، دانش‌آموزانی را که اونیفورم نداشتند، تنبیه کرده‌اند. این اقدامات باعث ترس و اضطراب در میان دانش‌آموزان شده و برخی از آنان از رفتن به مکتب خودداری می‌کنند.

علاوه بر تنبیه‌های بدنی، گزارش‌هایی از تحقیر و توهین کلامی نیز وجود دارد. دانش‌آموزانی که نتوانسته‌اند اونیفورم تهیه کنند، در حضور هم‌صنفی‌های‌شان مورد سرزنش و تمسخر قرار گرفته‌اند. برخی خانواده‌ها به‌دلیل این فشارها، تصمیم گرفته‌اند فرزندان‌شان را از مکتب خارج کنند یا به‌دنبال راه‌های جایگزین برای آموزش آنان باشند.

«در ولسوالی ما لنگی پیدا نمی‌شود»

محمد، دانش‌آموز صنف یازدهم از یکی از ولسوالی‌های ولایت غزنی، در حالی که از فشارهای جدید آموزشی شکایت دارد، می‌گوید: «بعد از شروع شدن مکتب‌ها، موضوع اونیفورم و لنگی خیلی جدی گرفته شده است. طالبان بعد از هر چند روز به مکتب‌ها سر می‌زنند و به‌خاطر موضوع اونیفورم و داشتن لنگی بر مدیران مکاتب فشار می‌آورند. آنان بارها مدیر مکتب را تهدید کرده‌اند که اگر دانش‌آموزان بدون لنگی و لباس تعیین‌شده به مکتب بیایند، مکتب بسته خواهد شد یا معاش‌شان قطع می‌شود.» این تهدیدها به تدریج فضای آموزشی را نظامی کرده و ترس را جایگزین انگیزه‌ی یادگیری کرده است.

محمد ادامه می‌دهد: «فشارها به حدی رسیده که مدیران و سرمعلمان برای اجرای این دستور از خشونت استفاده می‌کنند و بر دانش‌آموزان سخت می‌گیرند.»

او تصویری نگران‌کننده از وضعیت روزمره‌ی مکتب‌ها ارائه می‌دهد و می‌گوید: «هر روز صبح، دم دروازه‌ی مکتب، مدیر و سرمعلم ایستاده می‌شوند و دانش‌آموزان را یکی یکی بررسی می‌کنند. اگر کسی لنگی نداشته باشد یا لباسش مطابق دستور نباشد، بدون معطلی شلاق می‌خورد و اجازه‌ی داخل شدن به مکتب داده نمی‌شود.» این بازرسی‌ها و تنبیه‌های خشن، در واقع ترس و اضطراب شدیدی را در میان دانش‌آموزان گسترش داده و روحیه‌ی آنان را تضعیف کرده است. محمد می‌گوید: «خیلی از دانش‌آموزان از ترس شلاق حاضر نمی‌شوند به مکتب بیایند و بعضی‌ها هم ترک تحصیل کرده‌اند.»

دشواری‌های تأمین لنگی در مناطق دورافتاده، چالشی دیگر است که فشار بیشتری بر دانش‌آموزان وارد کرده است. محمد توضیح می‌دهد: «من خودم چون خانه‌ام در یک روستای دورافتاده است و از بازار فاصله زیادی دارد، مجبور شدم دو بار راهی بازار شوم تا لنگی سفید پیدا کنم. اما هر دو بار بی‌نتیجه برگشتم. نه‌تنها در بازار روستای ما، بلکه در تمام بازارهای ولسوالی، لنگی سفید پیدا نمی‌شود.» نبود زیرساخت مناسب برای تأمین این نیاز تحمیلی، زندگی تحصیلی دانش‌آموزان را بیش از پیش دشوار ساخته است. او اضافه می‌کند: «ما از لنگی هیچ استفاده نمی‎‌کردیم. حالا که ناگهان تقاضا زیاد شده، تهیه کردن آن بسیار سخت شده است. قیمت لنگی هم اگر جایی پیدا شود، خیلی بالا رفته و از توان ما خارج است.»

در نهایت، محمد با حسرت از تأثیر این وضعیت بر آینده‌ی خود و هم‌صنفانش می‌گوید: «این مشکل باعث شده بسیاری از ما یا از ترس تنبیه به سختی به مکتب بیاییم یا با دل ناخواسته دست از درس برداریم. در حالی که وظیفه‌ی مکتب باید آموزش باشد، نه شلاق زدن.»

عکس: شبکه‌های اجتماعی

«احساس احترام ندارم»

حمید، دانشجو در دانشگاه کابل از تغییرات سنگینی که با حاکمیت طالبان بر فضای آموزشی تحمیل شده، سخن می‌گوید؛ «از وقتی طالبان آمدند و گفتند باید لنگی ببندیم، ریش بگذاریم و لباس افغانی بپوشیم، همه چیز عوض شده. با وجود این‌که لباس افغانی می‌پوشم و مشکلی با لباس ندارم ولی دیگر نه احساس آزادی می‌کنم، نه احساس احترام.» فشار بر ظاهر و رفتار، فضای دانشگاه را از محیطی برای یادگیری به محیطی برای اطاعت و ترس تبدیل کرده است. حمید می‌افزاید: «وقتی در صنف می‌نشینم، تنها چیزی که احساس می‌کنم، ترس است. ترس از این‌که به شلوارم گیر بدهند یا ریشم تراشیده باشد و اخراجم کنند. تحصیل برای ما مثل زندان شده. بی‌پناه‌تر از ما کسی نیست. هیچ‌کس صدای ما را نمی‌شنود.»

سهیل، دانشجوی رشته‌ی تاریخ با نگاهی ناامیدانه به آینده‌ی تحصیلی و حرفه‌ای خود، تصویر تیره‌تری از وضعیت موجود ارائه می‌دهد؛ «با این وضعیت، آدم دیگر نمی‌داند چرا باید درس بخواند. نه کسی به این رشته‌ها باور دارد، نه فرصت شغلی مانده، نه امنیت روانی.» او تأکید می‌کند که فضای دانشگاه به یک حضور فیزیکی بی‌روح تقلیل یافته است؛ «ما فقط فیزیکی در دانشگاه حضور داریم. هیچ دل‌گرمی نداریم، نه استاد، نه برنامه‌ی درسی، نه آینده. همه‌اش اجبار است و سکوت.»

فرهاد، یکی از دانشجویان دانشگاه البیرونی در گفت‌وگو با اطلاعات روز از فشار روانی شدیدی که بر دانشجویان تحمیل می‌شود، سخن می‌گوید: «طالبان با ما طوری رفتار می‌کنند که انگار دشمنیم، نه دانشجو. یک روز می‌آیند می‌گویند لباس‌ات این‌طور باشد، فردا درباره‌ از ریش‌ات سؤال می‌کنند. هیچ‌کس نمی‌پرسد ما چه می‌خواهیم.» او وضعیت امروز دانشجویان را چنین می‌گوید: «تبدیل شدیم به عروسکی در دست نظامی که می‌خواهد ما را قالب‌بندی کند. روان ما فرسوده شده. خودم بارها به ترک تحصیل فکر کرده‌ام.»

به نظر می‌رسد فشار بر ظاهر و رفتار دانش‌آموزان و دانشجویان، به یکی از محورهای اصلی سیاست‌های فرهنگی طالبان در سال جاری تبدیل شده‌ است؛ مسیری که از تغییر نصاب آموزشی آغاز شد و با بسته‌شدن مکاتب دخترانه ادامه یافت. در این میان، آنچه کم‌تر مورد توجه قرار گرفته، وضعیت بی‌پناه، بی‌صدا و بی‌حامی دانشجویان و دانش‌آموزانی‌ است که با محدودترین آزادی‌های شخصی خود نیز در حال وداع هستند. از حمایت نهادهای آموزشی و استادان خبری نیست و صداهای انتقادی، به‌دلیل فضای امنیتی حاکم، عمدتا خاموش مانده‌اند.

تغییرات سیستماتیک؛ تفکیک جنسیتی در نظام آموزشی

دانش‌آموزان و دانشجویان افغانستان، بعد از به قدرت رسیدن طالبان، به‌صورت سیستماتیک هدف سیاست‌های فرهنگی طالبان قرار گرفته‌اند؛ سیاست‌هایی که نه‌تنها فضای آموزش را محدود کرده، بلکه قالب‌بندی ذهن‌ها و مهندسی فکری نسل جوان را هدف گرفته ‌است. از تغییر اجباری در پوشش، حذف آزادی‌های فردی، و تحمیل برداشت خاصی از «اسلامیت و افغانیت» گرفته تا بازنویسی کتاب‌های درسی، هیچ مجالی برای اظهارنظر یا اعتراض فراهم نشده ‌است. دانش‌آموزان و دانشجویان در برابر این دستورات، یا ساکت مانده‌اند یا مجبور به سکوت شده‌اند. در این‌جا به چند مورد از این اقدامات اشاره می‌کنیم؛ نمونه‌هایی که نشان می‌دهد حق اعتراض کم‌کم از آنان سلب شده و هیچ نهاد، رسانه یا مقام مسئولی، صدای این قشر را نشنیده‌ است.

 در  دسامبر ۲۰۲۲، وزارت تحصیلات عالی طالبان طی اعلامیه‌ای رسمی، تحصیل دختران در دانشگاه‌های دولتی و خصوصی را «تا اطلاع ثانوی» ممنوع اعلام کرد. این تصمیم با دستور مستقیم هبت‌الله آخوندزاده، رهبر طالبان صادر شده بود. کمی پیش از آن، در ماه سپتامبر ۲۰۲۱، دروازه‌های مکاتب متوسطه و لیسه نیز به‌روی دختران بسته شد. این فرمان ناگهانی در روز اول بازگشایی مکاتب به اجرا درآمد؛ زمانی که دختران با اونیفورم، کتاب و امید به مکتب آمده بودند، اما دروازه‌ها به‌روی‌شان بسته ماند.

عکس: شبکه‌های اجتماعی

 ذبیح‌الله مجاهد، سخن‌گوی طالبان در آن زمان دلیل این تصمیم را «مسائل فرهنگی» و «عدم آمادگی» ساختار آموزشی عنوان کرده بود. اما این «عدم آمادگی» تا امروز ادامه دارد. در حقیقت، چیزی که جریان دارد نه یک توقف موقت، بلکه یک تغییر ساختاری عمیق در رویکرد به آموزش دختران است.

در دسامبر ۲۰۲۴، طالبان فعالیت تمام انستیتوت‌های طبی را برای دختران متوقف کردند. این تصمیم در حالی گرفته شد که هزاران دختر در رشته‌هایی چون نرسنگ و قابلگی مشغول تحصیل بودند. دلیل رسمی این ممنوعیت، مانند همیشه، «عدم آمادگی» و «رعایت حجاب اسلامی» اعلام شد؛ اما در عمل، این تصمیم یکی دیگر از حلقه‌های فشار بر آموزش زنان بود.

بازبینی نصاب تعلیمی؛ حرکت به‌سوی مدارس دینی

یکی از نخستین گام‌های طالبان پس از بازگشت به قدرت در آگست ۲۰۲۱، بازبینی کامل نصاب تعلیمی افغانستان بود. در این روند، درس‌های علوم اجتماعی، تاریخ معاصر، حقوق بشر و بسیاری از مفاهیم مدرن آموزشی یا به کلی حذف شدند یا با روایت طالبانی از اسلام جایگزین گشتند. مطابق گزارشی از روزنامه اطلاعات روز، حدود ۴۰ هزار مرکز آموزشی در سراسر کشور فعال ‌اند که محتوای آموزشی دینی آن بیشتر از آموزه‌های عصری است.

در نصاب جدید، تمرکز عمده بر آموزش قرآن، حدیث، فقه و سیره پیامبر است و مضامینی مانند زبان‌های خارجی، هنر، موسیقی و حتا مباحث پایه‌ای علوم اجتماعی در حاشیه قرار گرفته یا کلا حذف شده‌اند. کتاب‌های جدید در حال تألیف ‌اند، و به‌گفته‌‌ی مقام‌های طالبان، این کتاب‌ها باید بر اساس «ارزش‌های اسلامی و سنتی افغان‌ها» نوشته شوند؛ تفسیری که در عمل، به معنای حذف تفکر انتقادی و ترویج اطاعت‌پذیری مطلق است. دانش‌آموزان و آموزگاران در مکتب‌ها، و دانشجویان در دانشگاه‌ها، نه‌تنها حق مخالفت با این تغییرات را ندارند، بلکه حتا بحث آزاد در صنف‌ها نیز به تدریج محدود شده ‌است. هرگونه نقد، «انحراف عقیدتی» تلقی می‌شود، و آموزگاران منتقد، یا سکوت کرده‌اند یا از نظام آموزشی کنار گذاشته شده‌اند.

در اوایل ماه حوت ۱۴۰۲ (فبروری ۲۰۲۴)، هبت‌الله آخوندزاده، رهبر طالبان لایحه‌ای را تصویب کرد که بر اساس آن پوشیدن لباس سنتی افغانی، شامل پیراهن و تنبان، کلاه و لنگی برای دانش‌آموزان پسر و آموزگاران مکاتب اجباری شد. این لایحه که از سوی وزارت معارف طالبان به نشر رسید، جزئیات دقیقی درباره‌ی رنگ، نوع پارچه و حتا طول دامن پیراهن‌ها ارائه می‌داد. اقدامی که نشان‌دهنده‌ی کنترل سخت‌گیرانه‌ بر ظاهر و هویت دانش‌آموزان در چارچوب ایدئولوژی طالبان است. طبق این دستور، دانش‌آموزان صنوف اول تا نهم مکلف به پوشیدن پیراهن و تنبان آبی‌رنگ همراه با کلاه سفید شدند، در حالی که دانش‌آموزان صنوف دهم تا دوازدهم باید پیراهن و تنبان سفید بپوشند و دستار به سر داشته باشند. این تغییرات فقط به دانش‌آموزان محدود نمانده است و در سال جاری دانشجویان دانشگاه‌ها نیز تحت فشار مشابهی قرار گرفتند.

این تغییرات در حالی اعمال شده‌اند که هیچ‌یک از مدارس دینی در کشور مشمول این محدودیت‌ها یا اصلاحات نبوده‌اند. فعالیت آن‌ها طبق برنامه‌ی سنتی‌شان ادامه دارد. این تضاد روشن، نشان می‌دهد که هدف اصلی طالبان، تضعیف نظام آموزشی مدرن و جایگزینی آن با ساختار مکتب دینی است؛ ساختاری که در آن، تفکر انتقادی جایی ندارد و تنها اطاعت از ایدئولوژی مجاز است. این حرکت، بخشی از پروژه بزرگ‌تر است که طالبان از آغاز حاکمیت خود دنبال کرده‌اند.

نگرانی خانواده‌ها از آینده‌ی فرزندان

 در پی این تغییرات، بسیاری از خانواده‌ها در شهرها و روستاهای افغانستان نگران شده‌اند. آن‌ها بیم دارند که فرزندان‌شان، در فضایی که فرصت آموزش آزاد از بین رفته، به افراطی‌گری کشیده شوند، دچار افسردگی شوند یا کلا از تحصیل دست بکشند. محمد، پدر یک دانش‌آموز در کابل می‌گوید: «ما می‌خواهیم فرزندان ما باسواد شوند، فکر کنند، آینده داشته باشند. اما آنچه امروز در مکتب‌ها جریان دارد، فقط زور و جبر است. بچه‌ها با ترس و دل‌سردی می‌روند و می‌آیند.»

عبدالغفار، پدر دو دانش‌آموز در غزنی می‌گوید: «آینده‌ای نمی‌بینم. اگر آموزش تنها فرمان دادن باشد و فکر جایی نداشته باشد، بچه‌ها یا افراطی بار می‌آیند یا کلا از مکتب می‌برند.» برخی خانواده‌ها حتا تصمیم گرفته‌اند برای حفظ سلامت روانی و فکری فرزندان‌شان، آنان را از مکتب بیرون بکشند و خودشان آموزش بدهند یا برای مهاجرت چاره‌جویی کنند. اما برای اکثریت، چنین راهی در دسترس نیست و آنان با اضطراب و نگرانی، تنها نظاره‌گر وضعیتی هستند که هر روز پیچیده‌تر و تاریک‌تر می‌شود.

 این وضعیت به کجا می‌انجامد؟

یکی از استادان دانشگاه در کابل که نمی‌خواهد نامش در گزارش ذکر شود، در گفت‌وگو با اطلاعات روز می‌گوید که آنچه امروز در نظام آموزشی افغانستان رخ می‌دهد، نه یک مجموعه تصمیمات جداگانه، بلکه بخشی از یک نقشه بزرگ‌تر است: بازسازی کامل نظام آموزش بر مبنای ایدئولوژی طالبان. او با اشاره به تعطیلی مکاتب دخترانه، اخراج غیررسمی استادان منتقد، حذف دروس مدرن، و تحمیل اونیفورم‌های خاص، می‌گوید: «هدف این است که یک نسل کاملا همسان، بدون صدای متفاوت و بدون توانایی پرسش شکل بگیرد.»

به‌گفته‌ی او، اثرات این سیاست‌ها فقط در حال یا زمان حال نمی‌ماند؛ «ما شاهد پدیده‌ی ترک تحصیل، افت شدید انگیزه، و گسترش ناامیدی هستیم. دانشجویانی که روزی با آرزوی ساختن آینده وارد دانشگاه شدند، حالا از این می‌ترسند که رشته‌های‌شان دیگر ارزشی نداشته باشد، یا اصلا فردایی برای تحقق آرزوهای‌شان نباشد.»

در ادامه‌ وی تأکید می‌کند که طالبان از زمان به قدرت رسیدن‌شان در آگست ۲۰۲۱، به‌صورت سیستماتیک و مرحله‌به‌مرحله، فضای آموزشی و تحصیلی افغانستان را محدود کرده‌اند. این محدودیت‌ها شامل ممنوعیت تحصیل دختران، بازنگری در نصاب آموزشی با حذف مضامین مدرن، و تحمیل اونیفورم‌های اجباری بوده است. این اقدامات نه‌تنها فرصت‌های آموزشی را کاهش داده، بلکه فضای ترس و سکوت را در میان دانش‌آموزان و دانشجویان حاکم کرده است.

وی اضافه می‌کند که در نتیجه‌ی این سیاست‌ها، سکوت و ظلم به‌تدریج عادی‌سازی شده‌اند. دانشجویان و دانش‌آموزان، با وجود آگاهی از پی‌آمدهای منفی این محدودیت‌ها، به‌دلیل فضای امنیتی و ترس از مجازات، از اعتراض یا بیان نگرانی‌های خود خودداری می‌کنند. این وضعیت نشان‌دهنده‌ی سرکوب سیستماتیک آزادی‌های فردی و فکری در نظام آموزشی تحت حاکمیت طالبان است.

چه می‌توان کرد؟

این استاد دانشگاه راه‌حل را نه فقط در یک سیاست کلان، بلکه در مجموعه‌ای از اقدام‌های موازی می‌بیند:

  1.  توانمندسازی خانواده‌ها و آموزگاران: والدین و آموزگاران می‌توانند نقش مهمی در حفظ انگیزه و سلامت روانی کودکان و نوجوانان ایفا کنند. گفت‌وگوهای کوچک اما پیوسته در خانه و صنف می‌تواند بار روانی فشار را کاهش دهد.
  2. ایجاد نهادها و شبکه‌های یادگیری جایگزین: آموزش غیررسمی، غیردولتی و آنلاین می‌تواند به‌عنوان راه نجات مطرح شود؛ هرچند محدود، اما برای حفظ تماس جوانان با علم و تفکر ضروری است.
  3. مستندسازی و روایت آنچه می‌گذرد: ثبت و روایت دقیق آنچه بر دانش‌آموزان و دانشجویان می‌گذرد، می‌تواند نگاه جهانی را نسبت به وضعیت افغانستان تغییر دهد و زمینه‌ای برای فشار بین‌المللی فراهم کند.

در تاریکی سنگین نظام آموزشی که با زور، تهدید و حذف ساخته شده، دانش‌آموزان و دانشجویان افغانستان برای یادگیری و آینده‌ی بهتر می‌جنگند. آنان مجبور هستند زیر سایه‌ی لنگی و اونیفورم، شلاق و سکوت، ادامه دهند یا ترک کنند و رویاهای‌شان را در پشت درهای مکتب‌ها و دانشگاه‌ها جا بگذارند.

نوت: اسم‌ها در گزارش مستعار انتخاب شده‌اند.