گناه ما چیست؟

اطلاعات روز
اطلاعات روز

وقتی یک شهروند افغانستان، تروریستی به‌نام رحمان‌الله لکنوال، دو عضو گارد ملی امریکا را مورد حمله قرار داد و زخمی کرد (یکی از آن دو بعدا جان باخت)، رییس‌جمهور امریکا فورا اعلام کرد که بررسی پرونده‌های پناه‌جویان افغانستانی را متوقف می‌کند و مهاجرت مردم افغانستان به امریکا را ممنوع می‌سازد. دونالد ترمپ در واقع تصمیم گرفت که به خاطر رفتار خشونت‌بار یک شهروند افغانستان تمام شهروندان افغانستان را مجازات کند. سوالی که در میان شهروندان افغانستان (پناه‌جو و غیرپناه‌جو) مطرح شد این بود: گناه ما چیست؟

این سوال منطقی است. چرا باید به خاطر رفتار وحشیانه‌ی لکنوال تمام شهروندان افغانستان مجازات شوند؟ مگر در قوانین اکثر کشورها، از جمله ایالات متحده امریکا، گفته نشده که جرم عمل شخصی است و دیگرانی که پیوند خانوادگی یا کشوری با شخص مجرم داشته باشند و در جرم شریک نباشند، به خاطر آن عمل شخصی مجازات نمی‌شوند؟

اما این «سوال منطقی»، این «گناه ما چیست؟»، فقط ممکن است در دادگاه قانون از اعتبار برخوردار باشد و پیش قاضی نهاده شود. در دادگاه افکار عمومی، در میزان قضاوت خشمگینانه‌ی گروهی و در تصور جمعی افراد یک جامعه نوبت به بررسی منطقی این سوال منطقی نمی‌رسد. تصورات جمعی با شتاب شکل می‌گیرند و در این شکل‌گیری سریع بسیاری از جزئیات یک مساله کنار گذاشته می‌شوند. به عنوان نمونه، وقتی خبر حمله‌ی رحمان‌الله لکنوال بر اعضای گارد ملی امریکا پخش می‌شود و گفته می‌شود که او شهروند افغانستان است، کسی به این فکر نمی‌کند که در افغانستان چهل میلیون نفر زندگی می‌کنند و این چهل میلیون نفر اندیشه‌ها و گرایش‌ها و تعلقات گوناگون دارند و لکنوال فقط یک نفر از آن چهل میلیون آدم است. آنچه رخ می‌دهد این است:

افغانستان یک کشور عقب‌مانده است با میلیون‌ها مسلمان متعصب که شب‌وروز خواب ویران کردن غرب و امریکا را می‌بینند. در این کشور، فقط جنگ، خشونت، تروریسم، وحشت، نفرت، نادانی و تباهی حاکم است.

این تصویری است که پیوسته از افغانستان به بیرون مخابره شده و همواره برای تاییدش نمونه خلق شده است. در تصوری که دیگران از افغانستان دارند (همین افغانستانی که در بالا توصیف شد)، بسیاری از جزئیات مخالف حذف شده‌اند. چرا؟ برای این که مردمان هیچ کشوری کمر خود را برای تحقیق نمی‌بندند تا بروند و ببینند که واقعا در افغانستان ماجرا از چه قرار است. این خود مردم افغانستان هستند که باید تصویر خود در نزد جهانیان را تغییر بدهند. این انتظار بی‌جایی است که از مردم جهان بخواهیم که ما را و تکثر و تنوع اندیشه‌ها و باورها و سبک‌ها و فرهنگ‌های ما در داخل افغانستان را بهتر بشناسند و دیگر همه‌ی ما را با یک چوب نرانند. مردم دنیا مصروف زندگی خود هستند و نیازی احساس نمی‌کنند که در احوال ما و جغرافیا و تاریخ و فرهنگ ما مطالعه و تحقیق کنند. همین که می‌شنوند که در افغانستان جنگ هست، کشتار هست، سرکوب زنان هست، تعصب دینی هست و عقب‌ماندگی اقتصادی هست، به سادگی به این نتیجه می‌رسند که افغانستان بد است. هر رفتار زشت یا مجرمانه و وحشیانه‌ای هم که از شهروندان افغانستان سر بزند، همان تصور قبلی را بیشتر تحکیم می‌کند.

حال، چرا مردمان دیگر جهان (که هر روز و شب در زندگی خود هزار گرفتاری دارند) باید بنشینند و در مورد ما، شهروندان افغانستان، به یک قضاوت منصفانه‌تر برسند؟

عده‌ای از شهروندان افغانستان هرگز از گفتن این سخن خسته نمی‌شوند که روابط بین‌المللی موجود غیرعادلانه و مملو از معیارهای دوگانه و رویکرد سلطه‌جویانه‌ی قدرت‌های بزرگ نسبت به کم‌قدرتان است. در چارچوب همین دیدگاه، دایما تاکید می‌کنند که افغانستان نیز قربانی همین نظم غیرعادلانه‌ی بین‌المللی است. اما این سخن و این دیدگاه هیچ چیزی را برای ما شهروندان افغانستان حل نمی‌کند. واقعیت این است که در همین نظم بین‌المللی موجود کشوری که در جرگه‌ی «بازندگان» نشسته، این بازنده بودن برای او هیچ امتیازی نمی‌آورد. نظم موجود چه عادلانه باشد و چه غیرعادلانه، آنچه مسلم است این است که کشوری که قلم اول صادراتش تروریسم و مواد مخدر باشد و قلم اول وارداتش گروه‌های اسلامی رادیکال منطقه‌ای، چانس چندانی برای خروج از جرگه‌ی بازندگان و بدنامان ندارد. پیامدش را هم می‌بیند و خواهد دید. قبیله‌گرایی و تعصب شدید مذهبی و بیگانه‌ستیزی و بی‌سوادی‌ای که از افغانستان گزارش می‌شود، نیز این تصویر را بهبود نمی‌بخشد. افغانستان چنین کشوری است، اما می‌تواند چنین کشوری نباشد. افغانستان می‌تواند تصویر خود در جهان را اصلاح کند و به تدریج بر آنچه در ذهن دیگران از افغانستان نقش بسته غالب شود. اما این کار زحمت دارد.

این پرسش «گناه ما چیست؟» در همین جا معنا می‌یابد. ما این زحمت را که برای اصلاح تصویرمان لازم است، نمی‌کشیم. انتظار داریم دیگران زحمت بکشند و تصور خود را اصلاح کنند. آن زحمت کدام است؟ زحمتی که هر شهروند افغانستان باید بکشد این است که در حد یک شهروند، تا آنجا که توانش می‌کشد، افغانستان را از مسیر جهل و تعصب و افراطی‌گری و قبیله‌گرایی (Tribalism) دور کند. افغان باید ترور نکند تا مردم بپذیرند که افغان تروریست نیست. افغانستانی باید به جهان نشان دهد که اهل رادیکالیسم مذهبی نیست، تا جهان ببیند که او درست می‌گوید. مردم افغانستان باید خود را از شر خودبرتربینی مذهبی، بیگانه‌ستیزی و تنگ‌نظری رها کنند، تا مردم جهان ببینند که افغانستان کشور متفاوتی است.

با دیگران به‌‌ اشتراک بگذارید
بدون دیدگاه