close

نقش چشم‌گیر زنان در جشن‌های روز فرهنگ هزاره

نیکبخت آجه

دو سالی است که جشن‌های گرامیداشت از روز فرهنگ هزاره، به لحاظ جغرافیایی، صورت تقریبا جهانی به خود گرفته است؛ از گهواره‌ی آن در پاکستان گرفته تا استرالیا، اروپا و امریکا، هزاره‌ها و البته اشخاصی از دیگر گروه‌های اتنیکی گردهم آمده‌اند تا روزی را به شادمانی سپری کنند. از آن‌جایی که صدای مردان و زنان هزاره در سرزمین اصلی‌شان، افغانستان خاموش شده، صدای آنان در بیرون از مرزهای این سرزمین، اهمیت فرهنگی بیشتری پیدا کرده است. نکته‌ای که این جشنواره را برای صداهای سرکوب‌شده‌ی داخل افغانستان بیشتر مهم می‌سازد، این واقعیت است که صحنه‌ای برای نمایش گردهمایی صرفا مردان نیست، بلکه همچنین فرصتی والا برای زنانی است که می‌خواهند با صدای رساتر پیام شادمانی، همدلی و همبستگی بفرستند.

یکی از تبعات مهاجرت گسترده‌ی هزاره‎ها به بیرون از سرزمین اصلی‌شان، قرارگرفتن در معرض ساختارهای اجتماعیِ بوده است که فرصت‌های حضور و نقش‌آفرینی منصفانه‌تری به زنان می‌بخشد. تحول در ساختارهای ارتباطی و دیدن الگوهای متفاوت از رابطه‌های اجتماعی، به‌واسطه‌ی بازاندیشی و زیرسؤال بردن برخی از هنجارها، بستر تحول رفتاری را در زنان و همچنین مردان هزاره فراهم کرده است. حضور چشم‌گیر زنان در صحنه‌ی اجرا و مدیریت جشن‌های گرامیداشت از روز فرهنگ هزاره که اصولا برای حفاظت از هنجارهای فرهنگی طراحی شده است، در یک وضعیت پارادوکسیکال، هم‌زمان نمونه‌ای از تحول نیز می‌باشد. این سطح از سهم‌گیری در عین حال که بازتابگر موقعیت جدید زنان در جامعه‌ی دیاسپورای هزاره است، فرصت‌های تازه‌ای را در راستای شناخت و آموختن بیشتر از همدیگر برای این زنان فراهم کرده است. تشدید شرایط خفقان‌آور زنان در داخل افغانستان پس از تحول سیاسی در حدود سه سال پیش، به زنان مهاجر انگیزه‌ی مضاعفی داده که حضور و نقش‌آفرینی‌های خود را در برنامه‌های فرهنگی و اجتماعی افزایش دهند و برنامه‌هایی مثل گرامیداشت از روز فرهنگ هزاره زمینه‌ی مغتنمی برای آشکارسازی چنین نقشی گردیده است.

تلاش‌ها برای نام‌گذاری روزی به‌نام فرهنگ هزاره شش سال پیش در پاکستان و به رهبری یک زن هزاره صورت جدی به خود گرفت. تلاش‌هایی که در مرحله‌ی اول ثمربخشی، به ثبت روز ۱۹ می در تقویم پاکستان به‌نام روز فرهنگ هزاره یا «ثقافت هزارگی» منجر شد. سال بعد (۲۰۱۹) ۱۹ می برای اولین‌بار به‌عنوان روز فرهنگ هزاره در پاکستان و البته در استرلیا از سوی شماری از هزاره‌ها طی محفل‌هایی گرامی داشته شد. فاطمه عاطف که به‌عنوان بنیان‌گذار این روز شناخته می‌شود، امسال در ویدیویی در آستانه‌ی آمادگی برنامه‌ی تجلیل از روز فرهنگ هزاره، ترویج یگانگی هزاره‌ها، رسمی‌سازی فرهنگ هزاره و معرفی آن به فرهنگ‌های دیگر را از جمله اهداف اصلی نام‌گذاری و گرامیداشت این روز ذکر کرده است.

از نظر او، بسیار مهم است که مردم و به‌ویژه خود هزاره‌ها آگاهی پیدا کنند که راه رسیدن به این دست‌آورد چگونه طی شده است. او در گفت‌وگوی مفصلی با کامران میرهزار، شاعر و خبرنگار هزاره شرح می‌دهد که بیست‌وپنج سال پیش، در سال ۱۹۹۹ وقتی قتل‌عام هزاره‌ها در پاکستان شروع شد، احساس این‌که کسی درباره‌ی هزاره‌ها گپ نمی‌زند، او را به‌شدت آزار داد و به فکر فرو برد. این تأمل و بحث‌های پس از آن، تغییراتی در روحیه‌ی هزاره‌ها در پاکستان به‌وجود آورد و لذا نزدیک به یک‌ونیم‌دهه بعد، در سال ۲۰۱۳ وقتی دهشت‌افکنی علیه هزاره‌ها در این کشور دوباره اوج گرفت، آنان برخلاف سال ۱۹۹۹، این بار صدای دادخواهی خود را بلند کردند؛ «در آن زمان من در اسلام‌آباد بودم و زمانی که ما صدای اعتراض خود را بلند می‌کردیم، برخی‌ها سؤال می‌کردند که شما که هستید… چرا شما خود را معرفی نمی‌کنید».

در پاسخ به این سؤال بوده است که او به همراه گروهی از فعالان هزاره برنامه‌های فرهنگی دایر کردند و به معرفی روش‌های زندگی هزاره‌ها پرداختند. آنان در این خلال به اداره‌ای در پاکستان راه یافتند که روی تنوع فرهنگی کار می‌کرد و زمینه‌ی معرفی فرهنگ‌های در حال انقراض و کوچک را فراهم می‌کرد. فاطمه عاطف می‌گوید که این راهیابی و تلاش‌هایی پس از آن، منجر به ایجاد موزیم مردم هزاره در اسلام‌آباد گردید و اکنون روزانه تا ۳۰ هزار نفر از آن دیدن می‌کنند که دست‌آورد کلانی در راستای معرفی روش زندگی هزاره‌ها می‌باشد. او با اشاره به خانم پاکستانی به‌نام فوزیه سعید که در زمینه‌سازی ایجاد این موزیم نقشی تعیین‌کننده داشته تأکید می‌کند که باید از چنین شخصیت‌هایی که برای بالندگی فرهنگ هزاره همکاری کرده‌اند، قدردانی کرد.

فاطمه عاطف می‌گوید: «پس از افتتاح موزیم در ۱۹ می سال ۲۰۱۷، به این فکر افتادیم که روزی را به‌عنوان روز فرهنگ هزاره نامگذاری کنیم… در این رابطه پیشنهادهای گوناگونی صورت گرفت، از جمله روز تولد بابه مزاری یا روز برگزاری جشن دمبوره در بامیان… اما در نهایت روز افتتاح موزیم را به‌عنوان روز فرهنگ هزاره انتخاب کردیم و در ۱۹ می ۲۰۱۹ برای اولین‌بار از این روز در پاکستان و البته هم‌زمان در استرلیا تجلیل کردیم.»

با توجه به روایت خانم عاطف اگر بگوییم که ایجاد موزیم هزاره و ثبت روز فرهنگ هزاره، دست‌آوردهای عمدتا زنانه بوده است، پیام اشتباهی نفرستاده‌ایم. از سال گذشته که روز فرهنگ هزاره به‌عنوان روز جهانی ارتقا پیدا کرده و در شهرهای گوناگون قاره‌های اروپا، امریکا، آسیا و استرالیا، با برگزاری برنامه‌های متنوع تجلیل گردیده است، باز هم حضور و نقش‌آفرینی زنان چشم‌گیر بوده است؛ زنانی که در افغانستان یا کشورهای همسایه‌ای مثل ایران و پاکستان توسط هنجارهای مردسالار در حاشیه نگه داشته شده بودند، نه تنها دیگر راضی نبودند که فقط تماشاگر باشند، بلکه در مواردی ابتکار عمل را در دست گرفتند. به‌عنوان مثال، هردو نهاد «کلبه‌ی دوست» و «کنگره‌ی جهانی هزاره» که امسال مشترکا مدیریت برگزاری جشن روز فرهنگ هزاره در فرانسه را در دست داشتند، توسط دو نفر از زنان، صابره سخی و داکتر راحله کویر سکانداری می‌شود. در گوتنبرگ سویدن نیز که انجمن فرهنگی «هوپ» مدیریت جشنواره‌ی امسال روز فرهنگ هزاره را عهده‌دار بود، توسط یک زن، شریفه سحر رهبری می‌شود. به نظر می‌رسد که این زنان با واقع‌بینی و انعطاف‌پذیری تلاش نسبتا موفقی داشته‌اند که ضمن معرفی و حفاظت از فرهنگ خویش در میان مهاجران هزاره، در زمینه‌ی ادغام‌سازی و حل مشکلات آنان در جامعه‌ی میزبان نیز مفید واقع شوند. روند ادغامی که نگهداری تعادل در آن، باریکی‌های زیادی می‌طلبد و تجربه ثابت کرده که مردان غالبا تمایل و مهارت کم‌تری در لحاظ کردن آن باریکی‌ها دارند.

در کنار استقبال گسترده از جشن روز فرهنگ هزاره انتقادهایی هم بر آن وارد شده است که تا حد زیادی عادی به نظر می‌رسد و بعضا می‌تواند مفید باشد. در یک نگاه کلی به نظر می‌رسد که انتقادها بر نحوه‌ی برگزاری جشن‌های گرامیداشت از روز فرهنگ هزاره با دو رویکرد صورت گرفته است؛ یکی رویکرد سرکوب و تخریب که مثلا طرز پوشش و رقص زنان را نوعی انحراف اخلاقی دانسته و بر لزوم جلوگیری از آن تأکید کرده است، یا چنین برنامه‌هایی را سبک و سطحی شمرده با این استدلال که خصلت‌های باستان‌گرا و نوعی بدویت را نمایش می‌دهد. اما به نظر من این رویکرد با نادیده‌گیری اهمیت نشاط‌آوری در پروسه‌های معنابخشی به زندگی پیام نادرستی می‌فرستد. رویکرد دومی که اصلاحی و بهبودمحور است می‌تواند به هزاره‌ها کمک کند که در آینده با اشکال سودمندتر و جامع‌تری از این روز گرامی بدارند. قنبرعلی تابش، شاعر و نویسنده‌ی هزاره که امسال در میله‌ی روز فرهنگ هزاره در ویرجنیا ایالات متحده امریکا شرکت  کرده در دیوار فیس‌بوکی‌اش آرزو کرده که در سال‌های آینده شاهد برنامه‌ریزی سنجیده‌تری در برگزاری این‌گونه جشن‌ها باشد و زمان بیشتری برای رأی‌زنی اختصاص یابد؛ «من هم موافقم که باید در جنبه‌های شادی‌آفرینی چنین میله‌ها تمرکز بیشتری صورت گیرد اما دیگر ابعاد فرهنگی و رسانه‌ای آن هم باید با ظرافت و نزاکت تمام مد نظر قرار گیرد.»

عباس نویان، سفیر حکومت پیشین افغانستان در سویدن که در جشن امسالِ روز فرهنگ هزاره در شهر گوتنبرگ این کشور شرکت کرده بود نیز در سخنرانی‌اش از تقلیل جشنواره به دمبوره و خامک‌دوزی انتقاد کرد و خواهان انعکاس بخش‌های دیگر فرهنگ هزاره در این‌گونه جشن‌ها شد. عارف سحر، نویسنده و تحلیل‌گر امور اجتماعی نیز از جمله کسانی است که نگاه منتقدانه‌ای به نحوه‌ی برگزاری این روز داشته است. عارف سحر در دیوار فیس‌بوکی‌اش ضمن این‌که تجلیل از روز فرهنگ هزاره را یک رخداد فرخنده‌ دانسته که باید تقویت گردد و در راستای غنامندی و گسترش آن تلاش شود، ضروری دانسته که روی دو مسأله توجه بیشتری صورت گیرد؛ یکی روشن‌سازی فلسفه و اهمیت نامگذاری این روز و دیگری بیرون شدن از ذوق‌زدگی؛ «همه‌ی‌مان باید تلاش کنیم تا از ذوق‌زدگی محض در این ‌روز دوری کنیم. فرهنگ هزاره در گذشته‌های دور و نزدیک خیلی گسترده و قدرت‌مند بوده‌ است و تنها به دمبوره و لباس و پوفی و غیره محدود نمی‌شده ‌است. بن‌مایه‌های فرهنگی هزاره پیشتر از هرچیز دیگر، ریشه در قدرت تولید فکر و اندیشه و تولید علم و نیز خواست و قدرت حکم‌روایی و ثروت دارد که منجر به خلق تمدن و امپراتوری‌ها گردیده‌ است. امروزه، ما با استفاده از ظرفیت‌های فرهنگی خود باید در راستای زنده‌‎ساختن این بن‌مایه‌های فرهنگی-تاریخی خود و نیز قدرت‌مندسازی هزاره‌ها کوشش کنیم. دستیابی به این هدف مستلزم تلاش‌های مستمر نهادی و سازمانی و تولید فکر پیش‌رونده ‌است.»

نقدهایی از این دست با آن‌که در راستای اصلاح و بهبود پیشکش شده، نیاز به بحث و گفت‌وگوی بیشتر دارد تا روشن‌تر شود که چقدر با سرشت جشنواره‌هایی از این دست سازگاری دارد. چون برخی‌ها، از جمله خانم فاطمه عاطف آرزوی کارناوالی شدن این جشن را دارد که گرایشی عامه‌پسند و مردمی است و از جهاتی با برخی از پیشنهادات آن دوستان، هم‌سویی ندارد که در راستای فرهیختگی و خاص شدن پیش می‌رود. پیشنهادات دیگری هم قابل طرح است مثل برپایی نمایشگاه کتاب در حاشیه‌ی سایر بخش‌های جشنواره که می‌توان در هماهنگی با ناشران ساماندهی کرد. یا می‌شود به نواقص فنی در زمینه‌ی ثبت صدا و تصویر این جشن‌ها اشاره کرد که غالبا آماتور بوده و بعید است که برای تماشاگران غیرحاضر و یا برای ثبت آرشیوی جذابیت و کارایی چندانی داشته باشد. البته که رفع این نواقص نیاز به بودجه هم دارد. پیشنهاد خانم عاطف این است که با سهم‌گیری همگانی ولو در مقیاس کوچک، چنین هزینه‌هایی را تأمین کرد و افزون بر آن احساس خوشایند مالکیت پیدا کرد. پیشنهاد دیگر خانم عاطف برای داشتن احساس مالکیت این است که از روز فرهنگ هزاره در سطح خانواده‌ها نیز تجلیل گردد. آیدا و زهره در شهر هامبورگ آلمان همین کار را کرده‌اند. آنان با هم در خانه‌ی خود رقص پشپو اجرا کردند و سلیمه اکبری نیز در هماهنگی با آن دو نوازندگی کرد. این دو خواهر که رقص پشپو را از مادر خود یاد گرفته‌اند، به این باور رسیده‌اند که رقص بخشی از زندگی است و نمی‌شود آن را نادیده گرفت.

این جشنواره‌ها همچنین می‌توانند جنبه‌ی بشردوستانه نیز داشته باشند؛ جنبه‌ای که انجمن «کلبه‌ی دوست» در فرانسه به آن پرداخت؛ یعنی اقدام به گردآوری کمک به سیلاب‌زدگان بغلان در جریان برگزاری جشن روز فرهنگ هزاره. این جنبه، پیام همدلی را متنوع‌تر می‌کند و مشارکت را به هردو جنبه‌ی غم و خوشی تسری می‌دهد. همچنان که با شرکت در سرخوشی‌های جشنواره، شادمانی خود را تقسیم می‌کنیم، با اهدای کمک به غم‌زدگان، در سبک کردن اندوه از شانه‌های آنان سهیم می‌گردیم. به این ترتیب هم‌زمان از تخلیه هیجانات و آسوده کردن وجدان خویش لذت می‌بریم.

از این‌ها که بگذریم، واقعیت‌هایی وجود که به ما یادآور می‌شود نباید با شتابزدگی سطح انتظارات خود را از این‌گونه برنامه‌ها بالا ببریم؛ این‌که روز فرهنگ هزاره نوپا است، مهاجرت هزاره‌ها به کشورهای دور غالبا طی یک‌دهه‌ی اخیر صورت گرفته، هزاره‌ها در دسته‌ی مردمان بدون دولت قرار می‌گیرند و تجربه و مهارت‌های کارهای گروهی آنان هنوز از پختگی لازم برخوردار نشده است. با وجود این، پذیرایی از نقد و آمادگی برای اصلاح نیز باید همواره در دستور کار باشد و جدی گرفته شود.

به هر روی، سهم‌گیری چشمگیر زنان هزاره در این جشن که به نظر می‌رسد حداقل برای چند نسل اخیر سابقه نداشته، راه را برای جرأت‌یابی آنان جهت مشارکت هرچه بیشتر در سایر عرصه‌های اجتماعی باز می‌کند و این روند، از هزاره‌ها یک جامعه‌ی قوی‌تر، بانشاط‌تر و امیدوارتر می‌سازد. بنابراین، برگزاری جشن فرهنگ هزاره، یک دست‌آورد تاریخی است و لذا مهم است که در همنوایی با فاطمه عاطف، بنیان‌گذار روز فرهنگ هزاره، از ایده‌ی تشویق زنانِ پیشگام این تحول تاریخی به‌خاطر سهم‌گیری شایسته‌ی‌شان حمایت کنیم. چنین واکنش مثبتی، زنان بیشتری را به ورود در عرصه‌های اجتماعی ترغیب می‌کند. عرصه‌هایی که تا اکنون عمدتا در اختیار مردان هزاره بوده است. او با طرح این نکته که اکنون زنان نامدار هزاره از شمار انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کند، این سؤال را پیش می‌کشد که چرا ما ده‌ها زن نامدار نداشته باشیم. جشن روز فرهنگ هزاره اگر با دقت و هوشمندی بیشتری مدیریت گردد، می‌تواند زنان با استعداد و خلاق بیشتری را به جامعه‌ی هزاره معرفی کند. این‌چنین جشن‌ها همچنین در عین فراهم‌سازی بستر شادمانی، استیژی برای بلند کردن صدای خاموش زنان داخل افغانستان نیز هست. چنین جشن‌هایی با سهم‌گیری چشم‌گیر زنان، در شرایطی که در داخل افغانستان علاوه بر فشار اجتماعی به میراث مانده از گذشته، شرایط خفقان‌آور و محرومیت سیستماتیک از کار و آموزش، روحیه‌ی زنان را به‌شدت پژمرده کرده است، همان‌طور که در ابتدای مقاله اشاره شد، اهمیت فرهنگی بیشتری پیدا کرده است. این جشن پیام همدلی می فرستد و همین‌طور آنچنان که خانم مری سوفیا در حاشیه‌ی جشن روز فرهنگ هزاره در هلسینکی فنلند تأکید کرد، پیام امید. این زن هنرمند فنلندی-یونانی که در همراهی با اجرای سرود توسط زنان هزاره در آن جشن، ویولون نواخت، خطاب به مردم هزاره می‌گوید که این مسیر مثبت را ادامه دهند، ناامید نشوند و فرهنگ محبت و بخشندگی را تقویت کنند.