close
Photo: Social Media

آن پیاله‌ی چای و آمر مغرور آی‌اس‌آی

یادداشت روز

سازمان‌های اطلاعاتی و جاسوسی جهان معمولا هیچ کاری را با تبختر و دبدبه و خودنمایی انجام نمی‌دهند. در این میان، یک استثنا جنرال فیض حمید، رییس سابق آی‌اس‌آی (سازمان اطلاعات پاکستان)، بود که در سال ۲۰۲۱ و پس از سقوط حکومت جمهوری وارد کابل شد. در آن زمان عکسی از او منتشر شد که در آن او پیاله‌ی چای در دست داشت و لباسی راحت و غیررسمی در تن.  در یک کلیپ ویدیویی از همان روز آقای حمید با تکبر خاصی گفت «همه چیز درست می‌شود». رییس سازمان اطلاعات پاکستان در آن زمان افغانستان را چنان حقیر می‌دید که هیچ نیازی احساس نمی‌کرد که خود را مسئول سقوط حکومت این سرزمین حقیر نداند. احتیاجی به تکذیب و دست نداشتن و مخفی‌کاری نبود. آی‌اس‌آی حکومت جمهوری را از پیش پای خود برداشته بود و اگر به این کار علنا افتخار می‌کرد هم کسی نمی‌توانست جلوش را بگیرد. آن روز، رییس آی‌اس‌آی با زبان کلام، تبسم، نیشخند و لباس راحت معمولی و آن پیاله‌ی چای معروف به مردم افغانستان و جهان گفت که «بلی، این کار ماست. چه‌طور بود؟».

حالا که تحریک طالبان پاکستان (تی‌تی‌پی) وارد مرحله‌ی جدیدی از تقابل خونین با حکومت پاکستان شده و در این تقابل از حمایت طالبان افغانستان برخوردار است، اسحاق دار، وزیر خارجه‌ی پاکستان، گفته است که آن پیاله‌ی چای رییس سابق آی‌اس‌آی در کابل مسئول این خیزش تی‌تی‌پی علیه حکومت پاکستان است. این انتقاد حاوی نکته‌ی مهمی در مورد گردن‌فرازی حکومت‌دارانی است که در دام نخوت خود می‌افتند و گمان می‌کنند که امور جهان در کف‌شان چون مومی است که می‌توانند به هر شکلی دربیاورندش.

سرنوشت یک سلطان

در اواخر قرن ششم خورشیدی، چنگیزخان (که هنوز کسی از قدرتش نمی‌ترسید) با سلطان محمد خوارزمشاه (سلطان بسیار مقتدر آن روزگار) معاهده‌ای کرد. سلطان اما بعدا آن معاهده را شکست و ده‌ها تن از تاجران مغولی را، بر اساس یک سوء ظن، از دم تیغ گذراند و دارایی‌های‌شان را مصادره کرد. بدتر از آن، وقتی چنگیزخان هیئت فرستاد که از سلطان بپرسند چرا چنان کاری کرده است، سلطان اعضای این هیئت را هم کشت. سلطان محمد خوارزمشاه، بنا بر گواهی اسناد تاریخی، دوبرابر و بلکه بیشتر از دوبرابر نیروهای چنگیز خان نیرو داشت و سرزمین وسیعی تحت فرمانش بود. این اطمینان که «چنگیز کیست که با من پنجه درافکند» چشم سلطان را کور کرده بود. وقتی چنگیزخان حمله کرد (با لشکری کوچک‌تر اما به مراتب باکفایت‌تر) سلطان به سرعت شهرها و ولایات تحت کنترل خود را از دست داد و مجبور شد تاج و تخت را بگذارد و فرار کند و در جزیره‌ای دور در رنج و اندوه جان بدهد.

جنرالان پاکستانی در پنجاه سال گذشته همان غرور سلطان محمد خوارزمشاه را داشتند. پلنگانی بودند که با خرگوشی به نام افغانستان بازی کردند. آن عکس و ویدیوی فیض حمید در کابل، پس از سقوط حکومت جمهوری، اوج این تکبر بود. انتقاد وزیر خارجه‌ی پاکستان از آن پیاله‌ی چای (بخوانید از آن نخوت آمرانه) نشان می‌دهد که بعضی افراد در حکومت پاکستان متوجه‌اند که شکل‌گیری رادیکالیسم قومی-مذهبی طالبانی در مناطق پشتونخوا، اینک با پشتوانه‌ی طالبان در افغانستان، رفته‌رفته به خطری جدی برای ثبات حکومت در اسلام‌آباد و مناطق دیگر پاکستان تبدیل می‌شود. طالبان افغانستان فعلا قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی زیادی ندارند که با آن رژیم اسلام‌آباد را سرنگون کنند. اما این روایت هر روز در میان مخالفان اسلام آباد، مخصوصا در مناطق پشتونخوا، قوی‌تر می‌شود که این حکومت رویین‌تن نیست و واژگون کردن آن بیش از هر زمان دیگری در دسترس است. حکومت‌داران پاکستانی متوجه شده‌اند که آن چوچه‌پلنگ مطیعی که پرورده بودند (نیروهای اسلامی بنیادگرا) حالا در حال بزرگ شدن است و ممکن است صاحب خود را بدرد. آن پیاله‌ی چای اکنون کج شده و محتویات داغ آن بر دستان مقتدر جنرالان اسلام‌آباد می‌ریزد.