سارا عنان
در چند روز گذشته، همزمان با اعلام آتشبس بین ایران و اسرائیل، مهاجران افغانستانی بار دیگر آماج تبلیغات بیگانهستیزانه از سوی بعضی نهاهای دولتی و بعضی فعالان رسانهای در ایران قرار گرفتند. در این موج تبلیغاتی، مهاجران افغانستانی متهم به همکاری با «موساد» شدند.
سالم ایوبی، مرد میانسالی که چهاردهه از زندگیاش را در ایران گذرانده، این وضعیت را چیز جدیدی نمیداند. بهگفتهی او، مهاجران در گذشته، بدون آنکه سندی عرضه شود، با اتهامهای دیگر نظیر ارتکاب جرم و جنایت روبهرو بودهاند. در آن موارد نیز نهادهای دولتی، عامل اول و آخر بدبختیهای ایران را روی دوش مهاجران افغانستانی انداختند. او حوادث وحشتناک مثل ماجرای «خفاش شب» را به یاد دارد که یک زمانی تیتر روزنامهها بود و به شکل گستردهای نشروپخش میگردید. بهگفتهی او، در هیاهوی همین ماجرای خفاش شب، مهاجران افغانستانی در حاشیههای شهر تهران، توسط اتوبوسها هدف و زیر گرفته میشدند و بعد رانندگان دلیل میآورند که قصدی نبوده است. تا زمانی که مشخص شد مجرم اصلی ایرانی است نه افغانستانی، این موج نفرتپراکنی همچنان ادامه داشت.
سالم باور دارد که اتهام همکاری مهاجران افغانستانی با موساد (سازمان اطلاعات اسرائیل) بسیار خندهدار و از دروغهای شاخدار است. اول اینکه مهاجران افغانستانی هیچگاهی در ایران در یک شرایط عادی نیستند. آنان برای آوردن نان از نانوایی و مواد خوراکی از دکان امنیت ندارند و هر لحظه امکان دستگیریشان از سوی پولیس وجود دارد. حتا نسل دوم و سوم مهاجران افغانستانی -که در ایران متولد شدهاند- نمیتوانند بهطور آزادانه در شهرها -حتا تهران- سفر کنند؛ سفر از یک شهربهشهر دیگر که اصلا ممنوع است. سالم میپرسد که چطور ممکن است که یک نهاد اطلاعاتی در سطح کشور اسرائیل، پروژهی با اهمیت اطلاعاتی خود را بهدست چنین افرادی بسپارد؟
او میافزاید دلیل دوم اینکه مهاجران افغانستانی اصلا به اطلاعات مهم و ارزشمند دسترسی ندارند. تنها مرجع دولتیای که مهاجران بهخاطر تمدید ویزا و رسیدگی به برگه سرشماریشان و گرفتن نوبت خروجی اجازهی رفتوآمد دارند، منحصر به دفترهای کفالت است. بهگفتهی او، مهاجران حتا از داشتن حساب بانکی و سیمکارت محروم هستند.
آدرس اشتباه دادن
سلیمان، پیرمردی است که بعد از ۳۵ سال زندگی در ایران، اکنون با خانوادهاش به افغانستان برگشته است. او میگوید برای دولت ایران بسیار ساده است که هر اتهامی را علیه مهاجران افغانستانی خلق و روایتسازی کند. او گفت: «دولت ایران، برای پنهان کردن ناکامیها و شکست نهادهای امنیتی خود، این نوع تبلیغات را راهاندازی کرده است. این تبلیغات برای جهتدهی افکار عمومی و توجیه ناکامی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی ایران است. از طرفی هم مهاجران افغانستانی بهعنوان گزینهای بیدردسر و بیصدا وجود دارند. بسیار راحت است که فاجعهی شکست خود را با بستن اتهام به مهاجران توجیه کنند. دولت و پولیس ایران از این اتهام و جوسازی هیچگونه نگرانی ندارند چون میدانند در افغانستان حکومتی نیست که به جان و روان شهروندانش اهمیت بدهد و ارزش قائل شود.»
سلیمان توضیح میدهد که دولت ایران میخواهد با این ترفند، افکار عمومی را در داخل و خارج از ایران طوری سمتوسو دهد که گویی ایرانیها همبستگی دارند و هیچ ایرانیای با «دشمن» همکاری نمیکند. مردم ایران سرزمینشان را دوست دارند. خائین نیستند، و به کشورشان خیانت نمیکنند. همکاری با دشمن کار بیگانهها و غیرایرانیان است. بهگفتهی او، در حالی که رسانههای داخلی ایران اعلام کردهاند که حدود ۷۰۰ نفر در روزهای اخیر به جرم همکاری با موساد بازداشت شدهاند و از آن جمله فقط ۱۰ الی ۱۵ نفر مهاجر افغانستانی هستند. سؤال این است که پس باقی این ۷۰۰ نفر کیستند؟ اتهامهای آنان چیست؟ او افزود: «زمزمههای بین مردم حاکی از آن است که بیشترین متهمان به همکاری با سازمان موساد، از چندین شهر غربی ایران هستند. شهرهایی که منطقهی ممنوعه به حساب میآیند و ورود مهاجران افغانستانی در آنجاها مطلقا ممنوع است.»
افزایش تحقیر و خشونت پولیس
وثیق، جوانی که بعد از پنج سال کارگری در ایران اکنون به افغانستان برگشته است، میگوید که هرچند مهاجران در طی نیمقرن گذشته همه به سهم خود رنج و بیچارگی زیادی را تجربه کردهاند، اما وضعیتی که امروز با آن روبهرو هستند، فاجعهبار است. وثیق از افزایش خشونت پولیس در این روزها نیز شکایت دارد. طبق اظهار او، در بازداشتگاهها، ترس و اضطراب سلولهای بدن انسان مهاجر را از کار میاندازد. بیرحمی در رفتار پولیس دیده میشود. هر لحظه امکان دارد یکی مورد خشم سربازان قرار گیرد. مهاجران هم، با موهای ژولیده و رخسار پریشان برای نجات خودشان، گاهی مرتکب بینظمی میشوند.
وثیق افزود: «هنگامی که از گردنه تنباکو سوار اتوبوس شدم، چوکی برای نشستن نبود. برگشتم بیرون و اعتراض کردم که نمیتوانم در این مسیر طولانی، در پیادهرو بایستم. سربازی با مشتولگد به جانم افتاد و مرا داخل اتوبوس فرستاد. در آن لحظه سعی کردم به چیزهای خوب فکر کنم. در امتداد راه تماشای دشت و منظره از پنجره اتوبوس برایم لحظات غریبی را به ارمغان میآورد؛ اما خستگی بر من چیره شد و در راهرو اتوبوس خوابیدم. صدای حرکت اتوبوس گوشهایم را اذیت میکرد. سختی راه تصویر آینده را در ذهنم تیرهوتار کرد. از دلشوره و نگرانی قلبم به تندی میتپید. با پیمودن مسیر تهران و مشهد، به مرز هرات منتقل شدیم. با خروج از ایران و حالا که پا به خاک افغانستان گذاشتهام، وضعیت متفاوتی را میبینیم.»
وثیق یادآوری میکند که نه در اردوگاه و نه در مسیر راه، کسی حق ندارد از پولیس و سرباز شکایت کند. اگر به مسئول بالاتر مراجعه شود چیزی جز متحمل شدن تحقیر و توهین دیده نمیشود، چون هیچ قانون و دستورالعملی را دولت عمدا در این زمینه تعریف نکرده است. مهاجران بیدفاع هستند و با هر نوع برخورد ناعادلانه و سرنوشت غیرانسانی روبهرو اند. سرنوشتی که در اینروزها زنان و کودکان مهاجر افغانستانی نیز آن را تجربه میکنند.
نگرانی از امنیت جان، هنگام برگشت به افغانستان
نظامیان دولت پیشین افغانستان نیز در بیم بازداشت توسط پولیس ایران بهسر میبرند و در نگرانی و ترس کار و زندگی میکنند. آنان در صورت دستگیری، به افغانستان، جایی که تهدید مرگ از سوی طالبان وجود دارد، برگردانده خواهند شد.
تمیم یکی از این نظامیان دولت پیشین افغانستان است. او هر روز از خانه تا سر کار با اسنپ رفتوآمد میکند. با آن هم، ناراحتی و نگرانی را میتوان در چهره تمیم به وضوح مشاهده کرد. بهباور او، شرایط امروز مهاجران افغانستانی درد بیدرمان و چارهناپذیر است. چون نه امکان ماندن در ایران بدون ترس و نگرانی است و نه امید به برگشت به افغانستان.
با این همه، در این شکی نیست که تعداد زیادی از مهاجران افغانستانی از سر اجبار برای زنده ماندن و تأمین زندگی خانواده، از افغانستان فرار کرده و به ایران پناه آوردهاند تا از تهدید جان و مال و گرسنگی بگریزند و از وضعیتی که طالبان در افغانستان بهوجود آوردهاند، دور باشند. اما ادامهی زندگی در ایران تحت این حجم تبلیغات منفی و یا برگشت اجباری، آنان را با دشواری زیاد و خطرات بزرگی مواجه ساخته است.
نوت: تمامی اسامی در گزارش، بهدلیل مصونیت افراد مستعار آمدهاند.