close

شبکه‌های اجتماعی؛ خیابان امن آزار زنان

عبدالکریم ارزگانی

ما می‌دانیم که پدیده‌ی قبیح آزارهای آنلاین وجود دارد و مخصوصا در افغانستان بسیار شایع و گسترده است؛ ولی از آن‌جایی که این پدیده تازه هست و تبیین روشنی از آن نزد ما وجود ندارد؛ تعدادی بدون توجه از کنار آزارهای آنلاین می‌گذرند، عده‌ای درباره‌ی مرزی می‌پرسند که باعث تمایز ارتباط، دوستی و ابراز علاقه به ‌شکل آنلاین با آزارهای آنلاین می‌شود، برخی نیز با تأکید روی ابزار حریم خصوصی فضای آنلاین (مانند مسدودیت و لغو دوستی) تأکید می‌کنند و شماری دیگر آن را به نجابت و آبروی زنان پیوند می‌زنند. اما آیا آزارواذیت آنلاین نوع جدیدی از خیابان‌آزاری است یا با آنچه مردسالاری تولید می‌کند تفاوت دارد؟ چگونه می‌توان پدیده‌ی آزار آنلاین زنان را به لحاظ اخلاقی تبیین و تشریح کرد و نسبت آن را با گفتمان مردسالاری نشان داد؟ چه لزومی برای جدی گرفتن آن وجود دارد؟ هرگاه درباره‌ی ماهیت و جدیت این مسأله پرسش‌های این‌چنینی به میان می‌آید ما پاسخ روشنی در اختیار نداریم که بتواند میزان جدیت آزارهای آنلاین را روشن نموده و حتا در جرم‌انگاری آن به ما یاری رساند.

خیابان‌آزاری عمل مذکرمحوری علیه بدن زنانه است و دربرگیرنده‌ی حداقل سه شناسه‌ی وجودی می‌باشد: یکم، خیابان‌آزاری دارای فاعل مذکر (he) است و به بیان دقیق‌تر توسط مردان انجام می‌شود. دوم، ساحت عمل خیابان‌آزاری بدنی است که با صفت ملکی مونث (her) نشان‌دار و مشخص گردیده. به این معنا که خیابان‌آزاری، چه به‌صورت کلامی باشد یا فیزیکی، بدن زنانه را تحت فاعلیت خود قرار می‌دهد یا بدن زنانه تحت عمل خیابان‌آزاری متأثر می‌شود. سوم، خیابان‌آزاری در جست‌وجوی ارتباط با بدن زنانه نیست بلکه علیه آن عمل می‌کند. ارتباط نیازمند «دو» است ولی  فاعل آزارهای خیابانی بدن زنانه را به‌مثابه‌ی «دو»ی خودش به‌رسمیت نمی‌شناسند تا با آن ارتباط برقرار کند. حتا در پی تصاحب و تملک بدن زنانه نیز نیست؛ چرا که برای تصاحب آن راه و روش‌های پذیرفته‌شده، قانونی و مشروع وجود دارد. پس خیابان‌آزاری صرفا بدن زنانه را تخریب می‌کند یا حداقل به حذف و نابودی آن مبادرت می‌ورزد. فاعل مذکر علیه بدن زنانه وارد عمل می‌شود تا آن را تخریب کند. اسیدپاشی نمونه‌ی عمل حاد همین حقیقت است که خیابان‌آزار به‌هیچ‌وجه متمایل به شناخت، تصاحب و ایجاد ارتباط با بدن زنانه نیست بلکه صرفا به‌ قصد تخریب و انهدام آن می‌کوشد. برعلاوه، خیابان‌آزاری دارای پیش‌شرطی‌ است که آن را ممکن می‌کند: حضور بدن زنانه. خیابان‌آزاری اتفاق نمی‌افتد مگر این‌که بدنی زنانه در آن حضور پیدا کند یا پدیدار شود. خیابان ساحت حضور بدن‌ها است؛ جایی که بدن‌ها حاضر می‌شوند تا به وجود خود شهادت دهند. زمانی که بدن زن وارد خیابان می‌شود، عمل خیابان‌آزاری نزد بدن مذکر ممکن می‌شود و بدن مذکر با مواجهه با بدن مونث در خیابان به توانایی تخریب بدن مونث در خودش پی می‌برد. مقوله‌ی «جای زن در خانه است» نشان می‌دهد که بینش سنتی به این نکته واقف هست و نزد او حضور بدن زنانه در خیابان به‌مثابه‌ی حضور شر قرائت می‌شود.

فضای آنلاین/شبکه‌های اجتماعی موقعیتی است که بدن‌ها هستی‌شان را در آن به اشتراک می‌مانند و پدیدار می‌کنند؛ برای همین فضای آنلاین همانند خیابان (مکان عمومی) عمل می‌کند و از حیث آشکارسازی بدن‌ها و هستی‌های انسانی دارای عملکرد همسان با خیابان است. برای همین آزارهای آنلاین نیز در حقیقت آزار بدن‌های زنانه در خیابان نامرئی است؛ هرچند که به اندازه‌ی خیابان‌آزاری جدی گرفته نمی‌شود ولی هر دو از سازوکار و مناسبات همسان پیروی می‌کنند. سنت مردسالار حق حضور بدن زنانه در خیابان را زیر سؤال می‌برد و ساحت حضورش را به چهاردیواری خانه محدود می‌کند، چون مکان عمومی جایی‌ است که بدن زنانه حق ندارد وارد آن شود. یعنی خیابان یک محیط مردانه است. مردسالاری زنی را که در خیابان مورد تعرض قرار گرفته توبیخ می‌کند چون در مکانی مختص ذکور حضور یافته. همین سنت، در آزار زنان به‌صورت آنلاین نیز وارد عمل می‌شود و زن را همچون هستی‌ای می‌بیند که حق ورود به فضای آنلاین -به‌مثابه‌ی یک مکان عمومی- را ندارد. پس نخستین مسأله درباره‌ی آزارهای آنلاین این است که گفتمان مذکر به هستی زنانه اجازه‌ی وجود و رفت‌وآمد در فضای آنلاین را نمی‌دهد. مسلما همه‌ی اشکال آزار و تحقیر دیگران زوال و انحطاط اخلاقی است. ولی آزار زنان، در جوامع تحت سلطه‌ی مردانه، صرفا بیان‌گر زوال اخلاقی مردان (و شاید زنان) آن جامعه نیست بلکه روش زندگی آنان نیز هست. خیابان مکانی مردانه است و هر بدنی که صفات مردانه ندارد می‌باید تخریب شود، که همین نگرش، در نهایت آزار زنان را به یک رویه‌ی عمومی تبدیل می‌کند. در نتیجه، آزارواذیت زنان در فضای آنلاین رویه‌ی عمومی سلطه‌ی مردانه است.

به این جهت، آزارواذیت زنان در فضای آنلاین صرفا بی‌قیدی و لاابالی‌گری جنسی نیست؛ بلکه نوعی رویه‌ی عمومی خطرناک علیه حضور و هستی‌ زنانه در فضای آنلاین به‌مثابه‌ی یک مکان عمومی است که به‌وسیله‌ی سلطه‌ی مردانه قوام می‌یابد و پشتیبانی می‌شود. گفتمان مردسالای می‌کوشد که بدن زنانه تحت انقیاد خانه باقی بماند و در فاصله‌ی بین آشپزخانه و اتاق ‌خواب محدود شود؛ برای همین دیده شدن زن در جایی دیگر، خودبه‌خود منجر به هتک حرمت‌شان می‌گردد. چون حرمت زن فقط در خانه حفظ می‌شود. دیده شدن زن در فضای آنلاین، به نرینگی مرد اجازه می‌دهد که به آن حمله کند. برعلاوه، ادله‌ی روانکاوانه‌ی «فقر جنسی»، که ظاهرا بر مبنای عقاید زیگموند فروید قرائت می‌شود، در تبیین آزارواذیت زنان ناکام می‌ماند و عمق مسأله را نمایان نمی‌کند. پشت آزار زنان، چنانچه گفته شد، نوعی بینش خاص مذکرمحور وجود دارد که روی انقیاد و تحقیر زنان تأکید می‌کند. با این‌حال، باید به خاطر داشت که در فضای آنلاین بدن (جسم) زنانه حضور ندارد بلکه بدن به‌مثابه‌ی هویت آن چیزی ا‌ست که مورد حمله قرار می‌گیرد؛ زن آن هویتی است که می‌باید در پستوی خانه مطیع و خموش نگه داشته شود.

باری، فئودور داستایوفسکی گفته بود که «چنانچه خدا وجود نمی‌داشت، همه ‌چیز مجاز بود.» به‌زعم وی، خدا عنصر قوام‌بخش و برسازنده‌ی ارزش‌های اخلاقیِ چون گناه و ثواب و جنایت و عقوبت هست و غیبت آن کل نظام اخلاقی بشریت را ویران می‌سازد. برای همین در نبود خدا انسان مجاز به ارتکاب هر عملی هست چون خدا سرچشمه‌ی اخلاق و آن نیروی بازدارنده‌ی آدمیان از آلودن خویش به شر است. ب ه‌رعایت از او باید گفت که فضای آنلاین آن جای یا زمانی است که خدا آن را ترک کرده است؛ چرا که آدمیان در فضای آنلاین رفتاری به‌ مراتب بی‌قیدتر دارند و بسی بی‌باک‌تر وارد عمل می‌شوند. سلطه‌ی مردسالاری، مشخصا در افغانستان، روی دو عنصر ناموس و غیرت قوام یافته که کمابیش تبیین‌کننده‌ی تمام ارزش‌های اخلاقی جامعه‌ی افغانی نسبت به زن هستند؛ یعنی جامعه آن دسته از ارزش‌های اخلاقی را که در نسبت به زنان وجود دارند با دو عنصر ناموس و غیرت میزان و ارزش‌گذاری می‌کنند؛ یعنی فقط تا آن‌جا که به غیرت و ناموس کسی اهانت نشود، هرگونه رفتاری مجاز است. اما فضای آنلاین فرصتی به دست می‌دهد که مردان بدون نگرانی درباره‌ی ناموس و غیرت خویش به فعالیت بپردازند و کم‌تر احساس ناامنی کنند؛ برای همین به‌ مراتب غیرمسئولانه‌تر و جسورانه‌تر عمل می‌کنند. فردی که در خیابان جرأت نمی‌کند تا به زنی فحش بدهد یا درخواست‌های جنسی کند؛ در فضای آنلاین بدون نگرانی و به ‌راحتی قادر به ارتکاب آن است؛ چون در فضای آنلاین امکان ناشناس ماندن وی و نیز امنیت ناموس و غیرتش بسی بیش از دنیای واقعی و جایی مانند دفتر یا خیابان است. فضای آنلاین، از این حیث شباهت زیادی به مکان‌های شلوغی چون بازارها و فضاهای بسیار خلوت دارد. در چنین مکان‌هایی امکان شناسایی و افشا شدن فردی که به آزارواذیت زنان پرداخته و به آنان تعرض می‌کند، بسیار اندک است و لذا فرد چون قادر است که در شلوغی غیب شود و ناشناس باقی بماند می‌تواند با راحتی بیشتر به کین مذکر خویش جان بدهد. در فضای مجازی نیز، به‌خصوص که هیچ‌گونه احراز هویتی در آن اجباری نیست، خطر کم‌تری وجود دارد و به کین مذکر میدان بیشتری می‌دهد.

سرانجام، علی‌رغم این‌که جامعه‌ی افغانی به ‌سادگی از کنار آزارهای آنلاین می‌گذرد و چه بسا زنان نیز تا جای ممکن آن را نادیده می‌گیرند، پدیده‌ی آزارهای آنلاین به یک بحران اخلاقی جمعی بدل شده است. اساسا هیچ تردیدی در قبح ذاتی این عمل وجود ندارد ولی چون جسم زنان مستقیما تحت آزار قرار نمی‌گیرد و معمولا آزارهای لفظی اند، ما آن را چندان جدی نمی‌گیریم. ولی همان‌گونه که گفته شد نوعی رویه‌ی عمومی علیه زن وجود دارد که می‌کوشد او را عقب براند و مانع حضور وی در ساحت عمومی شود و تفاسیر فرویدی از آزار زنان در فضای آنلاین، شبکه‌های اجتماعی و خیابان صرفا روکشی بر فرهنگ منحط و تک‌جنسیتی مردسالاری‌ است. برای همین آزارهای آنلاین یک دشواری اساسی و بنیادین در امر برابری‌خواهی است چون در کین سلطه‌ی مذکر و اراده‌ی تحمیلی‌اش ریشه دارد و به بیان دقیق‌تر، آزارواذیت آنلاین زنان صرفا حاصل لاابالی‌گری مردان هوس‌باز و احمق نیست بلکه نمود سازمان‌یافته‌ی گفتمان مردسالاری در فضای آنلاین می‌باشد، یعنی رابطه‌ی مستقیم با سلطه دارد.