پایان ماه‌عسل پاکستان و طالبان؛ زمانی که ابزار به تهدید تبدیل شد

اطلاعات روز
اطلاعات روز

نویسنده: بسم‌الله تابان

نیروهای مسلح هوایی پاکستان شب دهم اکتبر در یک حمله‌ی غافلگیرانه اهدافی را در کابل، پایتخت افغانستان، و دست‌کم دو ولایت دیگر بمباران کردند. در تاریخ افغانستان، این نخستین‌بار است که نیروهای هوایی پاکستان توانسته‌اند پایتخت افغانستان را هدف حمله‌ی هوایی قرار دهند. با رسیدن هواپیماهای پاکستانی در آسمان کابل، شهروندان با نشر صدها پست در شبکه‌های اجتماعی از گشت‌زنی هواپیماهای جنگی و شنیده‌شدن چندین صدای مهیب اطلاع دادند، اما طالبان تا ساعت‌ها پس از این اقدام سکوت اختیار کردند.

چند ساعت بعد، ذبیح‌الله مجاهد، سخن‌گوی گروه طالبان، در یک پیام کوتاه در ایکس انفجار در کابل را تأیید کرد و گفت که موضوع قابل تشویش نیست. در همان لحظات نخست، انگشت اتهام برخی از سیاست‌مداران و کاربران شبکه‌های اجتماعی افغانستان به‌سوی پاکستان نشانه رفت، هرچند ارتش پاکستان تا کنون به‌طور رسمی مسئولیت آن را نپذیرفته است.

سؤال اساسی این است: چرا وضعیت به این‌جا کشیده شد؟ چه شد که طالبان به‌عنوان گروهی که سال‌ها از حمایت پاکستان برخوردار بوده، در برابر یکی از حامیان اصلی خود ایستاده است؟ چرا پاکستان در ابتدا از قدرت‌گیری طالبان خوشحال بود، اما اکنون در دام خودساخته گرفتار شده است؟ سناریوهای احتمالی آینده چه خواهد بود؟ در این مقاله تلاش می‌شود به‌طور خلاصه به این پرسش‌ها پاسخ داده شود.

پاکستان همواره متهم بوده است که طی چند دهه‌ی گذشته نیروهای مسلح جهادگرا، به‌شمول مجاهدان که در برابر نیروهای دولت تحت حمایت اتحاد جماهیر شوروی و نیروهای شوروی می‌جنگیدند، و طالبان را مورد حمایت مالی، آموزشی و تسلیحاتی قرار داده است. موضوعی که خواجه آصف، وزیر دفاع پاکستان، نیز به آن اعتراف کرده و بخشی از آن را (دوره جهاد) «کار کثیف» برای ایالات متحده امریکا و غرب عنوان کرده است. همچنین خانم بی‌نظیر بوتو، صدراعظم فقید پاکستان، در سخنان قبلی و کتاب خود به این موضوع، از جمله حمایت از طالبان، اشاره کرده است.

تمام این حمایت‌ها در یک بازه زمانی مشخص، به‌ویژه پس از قدرت‌گیری گروه‌های مورد حمایت پاکستان، به دردسر تبدیل شد. نیروهای مجاهدان نیز پس از پیروزی، اکثرا به پاکستان پشت کردند، به‌گونه‌ای که اکنون شماری از آنان از منتقدان جدی پاکستان‌ اند. به قدرت رسیدن طالبان نیز خوشحالی فراوانی در حلقه‌های سیاسی، دیپلماتیک و حتا امنیتی-دفاعی پاکستان ایجاد کرد. حزب تحریک انصاف به رهبری عمران خان از جمله گروه‌های سیاسی‌ای بود که تمام تلاش خود را بر حمایت از طالبان و قدرت‌گیری این گروه متمرکز کرده بود.

جنرال فیض حمید، رییس سازمان آی‌اس‌آی و از افراد مورد اعتماد عمران خان، در روزهای نخست قدرت‌گیری طالبان به کابل سفر کرد و در مهندسی و مهره‌چینی کابینه‌ی طالبان نقش اصلی داشت. او در هتل سرینا به خبرنگاران گفت: «همه چیز تحت کنترل است و اوضاع خوب پیش می‌رود.» همچنین با نشان دادن پیاله‌ی قهوه‌اش، آن را «خوش‌مزه» توصیف کرد. این رفتار را می‌توان به‌ وضوح نمادی از پیروزی سیاسی برای پاکستان دانست.

در طول دودهه‌ی جمهوریت، دولت افغانستان همواره از نقش دوگانه‌ی پاکستان در همکاری با افغانستان و نیروهای بین‌المللی شکایت داشت. سران طالبان به‌طور فعالانه در خاک پاکستان، به‌ویژه در ایالت‌های خیبرپختونخوا و بلوچستان، مراکز سوق و اداره، آموزشی و رهبری داشتند. در حالی‌ که پاکستان دولت افغانستان را به‌رسمیت شناخته بود و برای حمایت از ائتلاف بین‌المللی مبارزه با تروریسم زمینه‌ی ترانزیت کالاهای مورد نیاز آنان را از بنادر آبی فراهم کرده و فضای هوایی خود را برای پرواز نیروهای بین‌المللی باز گذاشته بود.

تمام این حمایت‌ها باعث شده بود که پاکستان مطمئن باشد طالبان می‌تواند بهترین ابزار برای تأمین منافع این کشور در افغانستان باشد. اما دیری نپایید که طعم قهوه‌ی جنرال فیض حمید تلخ شد؛ شاگردان ناخلف در برابر استادان ایستادند و دیگر فرمانی را از پاکستان نپذیرفتند. سلاح و مهمات قاچاق‌شده از افغانستان به پاکستان، یکی پس از دیگری، به ابزار مرگ سربازان پاکستانی تبدیل شد و میزان ناامنی در خاک پاکستان به‌طور بی‌سابقه‌ای افزایش یافت.

تلاش‌های پاکستان برای رام کردن طالبان در برابر تنها یک خواست مشخص (خلع سلاح یا توقف فعالیت «تی‌تی‌پی») از سوی طالبان نادیده گرفته شد. براساس برخی اطلاعات، حتا پاکستان تلاش کرد تا هبت‌الله را مجاب کند که فتوایی مبنی بر ممنوعیت جنگی که طالبان پاکستانی آن را «جهاد» می‌نامند، صادر کند. تصور می‌شد به‌دلیل بیعت تی‌تی‌پی با هبت‌الله، این فتوا بتواند به خاموشی آتش جنگ کمک کند، اما رهبر طالبان چنین درخواستی را نپذیرفت.

با آن‌که برخی رهبران طالبان، از جمله سراج‌الدین حقانی که روابط نزدیکی با پاکستان دارد، تلاش کردند با صدور هدایت‌های اداری از پیوستن شهروندان افغانستان به تی‌تی‌پی یا همکاری در جنگ با پاکستان جلوگیری کنند، اما این تلاش‌ها بی‌نتیجه بود. گزارش‌هایی وجود دارد که ده‌ها نفر از شهروندان افغانستان در همراهی با گروه تروریستی تی‌تی‌پی در خاک پاکستان کشته شده و اجسادشان -از جمله جسد پسر معاون والی طالبان برای بادغیس- به افغانستان منتقل شده است.

این وضعیت پاکستان را در مسیری قرار داد که باید میان امنیت ملی خود و حمایت از طالبان یکی را انتخاب می‌کرد. بن‌بست‌های سیاسی و تلاش‌های هیأت‌های پاکستانی برای حل این مسأله روزبه‌روز افزایش یافت. در همین میان، هند، دشمن دیرینه‌ی پاکستان، نیز با جذب برخی از شاخه‌های طالبان، به‌ویژه شاخه‌ی قندهار، وارد میدان شد و تا حد زیادی موفق عمل کرد.

ملاقات‌ها و سفرهای رسمی و علنی مقام‌های هندی با طالبان و برعکس، از اواسط سال ۲۰۲۲ آغاز شد و با سفر امیرخان متقی به هند به اوج رسید. هند از متقی استقبال گرم و رسمی کرد و زمینه‌ی دیدار او را با مقام‌های رسمی، نهادهای تحقیقاتی و حتا مدرسه دیوبند فراهم ساخت. متقی در این سفر از خاک هند در یک کنفرانس خبری به پاکستان هشدار داد: «صبر ما را آزمایش نکنید.» این پیام، هشداری جدی و سیاسی-امنیتی به پاکستان بود.

با بن‌بست تلاش‌های پاکستان و افزایش حملات گروه‌های تروریستی در خاک آن کشور، گزینه‌ی خطرناک حمله‌ی نظامی به کابل روی میز نیروهای مسلح پاکستان قرار گرفت؛ گزینه‌ای که تیر خلاصی بر میدان دیپلماسی زد و راه گفت‌وگوهای مؤثر را بست. اکنون پاکستان با تداوم تنها گزینه‌ی سخت‌افزاری در مواجهه با تهدیدات ناشی از گروه‌های تروریستی مستقر در افغانستان و تحت چتر طالبان مواجه است.

سخن‌گوی ارتش پاکستان یک روز پس از حمله به کابل در پیشاور کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد و هرچند رسما مسئولیت حمله را نپذیرفت، اما به‌طور ضمنی گفت: «برای محافظت از مردم خود دست به هر اقدامی خواهیم زد.» در همین حال، خواجه آصف، وزیر دفاع پاکستان نیز در صفحه‌ی ایکس خود از احتمال ورود نیروهای زمینی ارتش این کشور به خاک افغانستان خبر داد.

حمله‌ی هوایی پاکستان نشان داد که رژیم طالبان تا چه اندازه در برابر تهدیدات امنیتی ناتوان است و هیچ نقطه‌ای از افغانستان در چنین شرایطی مصونیت ندارد. اعضای طالبان از ساعات پس از این حمله در شبکه‌های اجتماعی تلاش کردند با تحریک احساسات عمومی، حمایت از رژیم خود را به‌عنوان «تنها نماد دفاع از تمامیت ارضی افغانستان» جلب کنند. برخی شهروندان افغانستان نیز با احساسات ملی‌گرایانه ادعا کردند که اقدام پاکستان نقض حاکمیت ملی افغانستان است؛ ادعایی که از اساس نادرست است، زیرا حاکمیت کنونی نه بر پایه اراده‌ی مردم و نه توسط ملت تمثیل می‌شود و ما در افغانستان عملا حاکمیت ملی نداریم.

برخی دیگر نیز با خوشحالی استدلال کردند که این اقدام می‌تواند زمینه‌ساز تجزیه پاکستان و پایان خط دیورند و اتحاد لر و بر شود؛ موضوعی که بیشتر بر پایه توهم یا روایت‌های قومی است تا منافع جمعی مردم افغانستان.

آینده‌ی این وضعیت به عوامل چندلایه داخلی (پاکستان و طالبان)، منطقه‌ای و بین‌المللی بستگی دارد. دولت پاکستان، که به‌تازگی پس از یک جنگ چندروزه با هند خود را پیروز معرفی کرده و فرصت بازیابی اعتماد عمومی را یافته بود، اکنون با این اقدام در داخل خاک افغانستان توانسته است دوباره بسیج ملی در حمایت از دولت و نیروهای مسلح خود را تقویت کند.

در سوی دیگر، طالبان که شدیدا از نبود مشروعیت ملی و بین‌المللی رنج می‌برند، می‌کوشند این وضعیت را به فرصتی برای بسیج عمومی تحت عنوان «دفاع از وطن» تبدیل کنند و از آن بهره سیاسی و اجتماعی ببرند. حتا شماری از مقام‌های پیشین نیز به بهانه‌ی دشمنی با پاکستان، مردم را به حمایت از رژیم طالبان تشویق می‌کنند.

در سطح منطقه‌ای، افزایش ناامنی در پاکستان، به‌ویژه در ایالت‌های خیبرپختونخوا و بلوچستان، چالش بزرگی برای تکمیل پروژه‌ی بزرگ اقتصادی چین تحت عنوان «دهلیز اقتصادی چین و پاکستان (CPEC)» ایجاد کرده است. براساس سند جدید امنیت ملی چین، این موضوع می‌تواند تهدیدی علیه امنیت ملی آن کشور تلقی شود. این در حالی است که چین از حامیان جدی رژیم طالبان به شمار می‌رود و تداوم این وضعیت می‌تواند پکن را در موقعیت دشوار انتخاب یا کاهش سطح تعامل قرار دهد.

هند نیز در این بازی به‌دنبال منافع خود است. مقام‌های پاکستانی مدعی‌ اند که هند قصد دارد انتقام شکست‌های پیشین خود را از طریق افغانستان بگیرد. نشانه‌های زیادی وجود دارد که هند در آینده‌ی نزدیک فعالیت‌های دیپلماتیک خود را در افغانستان افزایش خواهد داد. به‌باور پاکستانی‌ها، این فعالیت‌ها صرفا دیپلماتیک نخواهد بود بلکه با هدف ضربه زدن به منافع پاکستان صورت خواهد گرفت.

در سطح بین‌المللی نیز احتمال بسیار قوی وجود دارد که حمله‌ی هوایی به کابل با هماهنگی یا حداقل اطلاع قبلی کاخ سفید و پنتاگون انجام شده باشد. پاکستان به‌طور قطع بدون هماهنگی با قدرت‌های بزرگ جهانی، به‌ویژه ایالات متحده امریکا که روابط خوبی با آن دارد -و سفرهای اخیر مقام‌های پاکستانی، از جمله سفر مارشال عاصم منیر به امریکا که نشانه‌ای از بهبود روابط دو کشور است- دست به چنین اقدامی نمی‌زند.

در همین حال، پاکستان به‌تازگی با عربستان سعودی پیمان امنیتی استراتژیک دوجانبه‌ای امضا کرده است که حمله به هر یک از طرفین به ‌منزله‌ی حمله به دیگری تلقی می‌شود. در چنین شرایطی، حملات طالبان در شب ۱۲ اکتبر که تا نیمه‌های شب ادامه داشت، می‌تواند به‌عنوان حمله به خاک پاکستان تفسیر شود و عربستان سعودی را نیز وارد این معادله کند، هرچند عربستان تا کنون تنها به یک اعلامیه‌ی کلی بسنده کرده است.

در نهایت، بررسی گفتار و اقدامات هر دو طرف نشان می‌دهد که زمینه‌های آشتی و پذیرش خواست‌های پاکستان از سوی طالبان در آینده‌ی نزدیک وجود ندارد. احتمال دارد پاکستان حملات هوایی خود در داخل افغانستان را برای هدف قرار دادن افراد و مراکز تی‌تی‌پی و داعش خراسان ادامه دهد و این موضوع در روزهای آینده با حمایت علنی امریکا همراه شود. در عین حال، احتمال افزایش حملات چریکی و انتحاری علیه نیروهای پاکستانی از سوی تی‌تی‌پی و گروه‌های همسو نیز زیاد است.

همچنین ممکن است تی‌تی‌پی برای فرار از فشارها و جلوگیری از اقدامات پاکستان، از تاکتیک «پرچم اشتباه» در داخل پاکستان استفاده کند. چنان ‌که در حمله‌ی روز دهم اکتبر در منطقه‌ی دیره اسماعیل‌خان بر یک مرکز آموزشی پولیس، گروهی جدید به‌نام «حافظت از امارت اسلامی» مسئولیت آن را بر عهده گرفت. این گروه به‌تازگی اعلام موجودیت کرده و هویت مدیران آن مشخص نیست، اما برخی کارشناسان بر این باور اند که این گروه همان تی‌تی‌پی با نامی دیگر است.

فوری‌ترین پی‌آمد این درگیری‌ها را مردم ملکی افغانستان در داخل کشور و مهاجران در پاکستان متحمل خواهند شد. مسدودشدن احتمالی بنادر زمینی مشترک افغانستان و پاکستان و اخراج گسترده‌ی مهاجران، تأثیرات جدی و فوری بر وضعیت اقتصادی مردم خواهد گذاشت. طالبان نیز بدون ارائه‌ی هیچ نوع خدمات و حمایتی، همواره مردم را در چنین شرایطی تنها گذاشته و این مردم ‌اند که باید تمام این سختی‌ها را به دوش بکشند.

سناریوهای محتمل پس از پایان ماه‌عسل پاکستان و طالبان

با پایان ماه‌عسل میان پاکستان و طالبان و تبدیل ابزار پیشین به تهدید، پرسش اصلی این است که وضعیت در آینده به چه سمت‌وسویی خواهد رفت. براساس روندهای جاری و تحلیل رفتار دو طرف، چهار سناریوی اصلی قابل تصور است:

اولین احتمال، تشدید تنش و درگیری‌های مرزی است. طالبان با گروه‌های تندرو پاکستانی، به‌ویژه تحریک طالبان پاکستان، روابط نزدیکی دارند و افزایش حملات این گروه‌ها علیه ارتش و دولت پاکستان می‌تواند به درگیری‌های مستقیم مرزی منجر شود. پی‌آمد این سناریو، بی‌ثباتی بیشتر در مناطق قبایلی، افزایش هزینه‌های امنیتی برای پاکستان و احتمال رویارویی مستقیم با طالبان افغانستان خواهد بود.

دومین سناریو، فشار سیاسی و بین‌المللی بر طالبان از سوی پاکستان است. اسلام‌آباد ممکن است با ابزارهای دیپلماتیک و اقتصادی، از جمله بستن مرزها، اخراج گسترده‌ی مهاجران افغانستان یا محدود کردن حمایت مالی و لجستیکی، طالبان را تحت فشار قرار دهد. این اقدام‌ها می‌تواند به فشار شدید اقتصادی و انسانی بر طالبان و مردم افغانستان منجر شود، اما تضمینی برای تغییر رفتار طالبان وجود ندارد.

سناریوی سوم، بازگشت به همکاری تاکتیکی پنهان است. با وجود اختلافات، احتمال دارد پاکستان و طالبان برای حفظ منافع استراتژیک خود به تفاهم تاکتیکی برسند. پاکستان همچنان به‌دنبال کنترل طالبان است و طالبان نیز به حمایت اقتصادی و سیاسی این کشور نیاز دارد. در این حالت، کاهش تنش در ظاهر ممکن خواهد بود، اما بی‌اعتمادی عمیق پشت پرده ادامه خواهد یافت.

در نهایت، سناریوی چهارم، تغییر معادله با ورود بازیگران جدید است. در صورت تشدید اختلافات، قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی مانند چین، هند یا امریکا می‌توانند از شکاف طالبان و پاکستان برای پیشبرد منافع خود استفاده کنند. این وضعیت می‌تواند به چندقطبی‌شدن صحنه‌ی سیاسی و امنیتی افغانستان و منطقه و افزایش احتمال رقابت نیابتی میان قدرت‌ها منجر شود.

در مجموع، پایان ماه‌عسل طالبان و پاکستان آغاز مرحله‌ای پرخطر است که ترکیبی از فشار سیاسی، چانه‌زنی پنهان و احتمال درگیری‌های مرزی را در پی دارد و پی‌آمدهای آن مستقیما بر امنیت، اقتصاد و زندگی مردم افغانستان و مهاجران در پاکستان تأثیر خواهد گذاشت.

با دیگران به‌‌ اشتراک بگذارید
بدون دیدگاه