صائمه فتحی
ابراهیم صف را میشکند و با صدای خشمگین، کراچی و بشکههای خالیاش را میان جمعیت زنان و کودکان میراند و راهی بهسوی دهانهی چاه باز میکند. در کوچهی خاکی و تاریک که دهها کراچی، بشکههای پلاستیکی و صفی طولانی از منتظران دیده میشود، ابراهیم نیمساعت منتظر مانده است. حالا ساعت از هفت شام گذشته است. زنان و کودکانی که از ساعت چهار عصر به اینسو در انتظار ایستادهاند، تلاش میکنند نوبت خود را حفظ کنند، اما فشار جمعیت و صدای پرخاشگر مردانی مثل ابراهیم، زنان و کودکان را به عقب میراند. یکی از زنان، با صدایی که از خستگی و درماندگی میلرزد، به ابراهیم میگوید: «ما هم آدمیم، از چند ساعت پیش ایستادهایم. چرا بینوبتی میکنی؟» ابراهیم اما با لحنی تند و تحقیرآمیز پاسخ میدهد: «شما همیشه همینجا هستید، صبح تا شب قصه میکنید. راه را بسته کردید. تا کی منتظر شما باشیم.» زنان و کودکان با بشکههای خالی در دست همچنان ایستادهاند و شاهد اند که پیرمرد با شتاب و بیاعتنا به اعتراضها، بشکههای شانزدهلیتری خود را از چاه مسجد پر میکند. چاهی که بیش از ۲۰۰ متر در دل زمین فرو رفته و نشانهای از خشکی بیسابقهی سفرههای آب زیرزمینی کابل است.
این مسجد در یکی از مناطق فقیرنشین واقع شده است. بهگفتهی باشندگان، بیش از ۶۰ خانواده از گوشه و کنار این مسجد آب مورد نیاز خود را از این چاه تهیه میکنند. طبق معمول، اجازهی برداشت آب از چاه از طرف مسئولان مسجد از ساعت چهار عصر هر روز داده میشود و تا ساعت نُه شب جنجال و پیکار بر سر آب ادامه دارد. بعد از ۱۶ دقیقه، ابراهیم چهار بشکه را در کراچیاش میچیند و همراه نواسهی هشتسالهاش راه خانه را پیش میگیرد. نواسهاش با دستهای لرزان سنگینی کراچی را به پیش کش میکند و سایهی هر دو در تاریکی کوچه گم میشود. ساعت از هفت شام گذشته است و پشت سرشان، صف زنان و کودکان همچنان باقی است.
ابراهیم نُه سال پیش چاهی به عمق ۸۳ متر در وسط حویلی خانهی خود حفر کرد؛ اما این چاه سه سال است خشک شده است. این چاه در این سه سال فقط در فصل بهار دارای آب بوده است. آب چاه در فصل بهار تلخ و غیرقابل نوشیدن است. بهگفتهی ابراهیم، چاهها در بهار از فاضلاب پر میشود و آبش گندیده است.
در مقابل مناطق فقیرنشین، زندگی در مناطق مرفهتر کابل چهرهی دیگری دارد. هرچند وجه مشترک تمام مناطق پایتخت کمبود آب است، اما این کمبود در همه جا چهرهی یکسانی ندارد. صبح مناطق مرفهتر با صدای اعلانات موترهای آبفروشی آغاز میشود. تانکرهای پرآب یکی پس از دیگری وارد کوچهها میشوند و خانوادهها با خرید آب، نیاز روزانهی خود را تأمین میکنند. آنجا خبری از صفهای طولانی زنان و کودکان نیست؛ آب با پول به خانهها میآید، هرچند قیمتی سنگین دارد.
رانندگان موترهای آبفروشی و شرکتهای توزیع آب، در مناطق غیرفقیرنشین درآمدی قابلتوجه بهدست میآورند. در حالی که باشندگان این مناطق هزینههای هنگفتی میپردازند تا از کابوس صفهای طولانی و چاههای خشکشده در امان بمانند، مناطق فقیرنشین تا گلو در بحران کمآبی فرو رفتهاند. تضادی آشکار میان دو روی کابل دیده میشود: شهری که در بخشی از آن، زنان و کودکان با بشکههای خالی ساعتها در تاریکی انتظار میکشند و در بخشی دیگر، آب به کالایی قابل خرید تبدیل شده است؛ کالایی که هرچه بیشتر کمیاب میشود، سودآوری آن نیز بیشتر است.

زنان و کودکان در خط مقدم بحران
در این میان زنان و کودکان در کابل بیش از همه قربانیان کمآبی هستند. ساعتهای طولانی در صفهای شلوغ و پرتنش میایستند تا چند بشکهی کوچک آب به خانه ببرند. بسیاری از آنان، از نیمههای روز تا نیمههای شب در کوچههای تاریک منتظر میمانند. کودکان خردسال زنان روی زمین خاکآلود مینشینند یا در آغوش مادران از بیقراری گریه میکنند. صف آب برای این گروه نهتنها خستگی و گرسنگی به همراه دارد، بلکه تحقیر، درگیری و خشونت کلامی و گاه فیزیکی را نیز به واقعیتی روزمره بدل کرده است.
این بحران زندگی روزانهی زنان و کودکان را در ابعادی گسترده مختل کرده است. دختران و پسران خردسال بهجای رفتن به مکتب و آموزشگاه، ساعتها را در جستوجوی آب میگذرانند و با حمل بشکههای سنگین، متحمل آسیب جسمی میشوند. زنان مجبور اند در تاریکی شب و در صفهای ناامن به انتظار بایستند، چون بار اصلی تأمین آب خانواده بر دوش آنان است. در واقع، اگر آب به کالای کمیاب و پرتنش در کابل بدل شده، این زنان و کودکان هستند که هر روز هزینهی سنگینتر آن را با جسم، زمان و کرامت انسانی خود میپردازند.
آب کابل در چه سطحی است؟
براساس گزارش مفصل نهاد (مرسی کورپس) در اپریل امسال، سطح آبخوانهای زیرزمینی کابل در دههی گذشته بین ۲۵ تا ۳۰ متر افت کرده و میزان برداشت از چاهها و منابع زیرزمینی سالانه حدود ۴۴ میلیون مترمکعب بیش از توان طبیعی تغذیه (بارش) شهر است. اگر همین روند ادامه یابد، پیشبینی شده است که تا سال ۲۰۳۰ تمامی منابع زیرزمینی کابل بهطور کامل خشک شوند و این امر دستکم سه میلیون نفر از باشندگان پایتخت را آواره کند. جمعیت کابل از کمتر از یک میلیون در سال ۱۳۸۰ به حدود شش میلیون نفر در سال ۱۴۰۴ افزایش یافته است؛ افزایشی هفت برابر که فشار شدیدی بر منابع آب شهری وارد کرده است. اکنون نزدیک به نیمی از چاههای عمیق کابل خشک شدهاند و بیش از ۱۲۰ هزار چاه غیرمجاز در این شهر آبخوانهای زیرزمینی را بیش از دو برابر نرخ تجدید طبیعی میمکند. علاوه بر این، نهادهای جهانی هشدار دادهاند که حدود ۸۰ درصد آب زیرزمینی کابل آلوده به فاضلاب، سموم کشاورزی و آرسنیک است.
طبق آمار اداره ملی احصائیه افغانستان، در سراسر کشور نزدیک به ۳۱۰ هزار چاه وجود دارد که بیش از ۱۲۰ هزار عدد از آنها فقط در کابل و عمدتا بدون مجوز رسمی حفر شدهاند. سازمان ملل نیز در سال ۲۰۲۴ اعلام کرد که حدود ۴۹ درصد چاههای آب کابل خشک شده یا با بازدهی پایین کار میکنند. در عمل، بسیاری از خانوارهای تهیدست مجبور اند بخش بزرگی از درآمدشان را صرف خرید آب کنند. براساس یک گزارش دیگر سازمان ملل، دستکم دو-سوم خانوادههای شهر زیر بار قرضهای مرتبط با آب اند و برخی تا ۳۰ درصد درآمد ماهانهی خود را برای تأمین آب هزینه میکنند. افزون بر آن، رشد صنایع غذایی و کشاورزی در حومهی شهر کابل نیز آب زیادی مصرف میکند: حدود ۴۰۰ هکتار فارم بادرنگ در حومههای شهر کابل سالانه بیش از چهار میلیون مترمکعب آب میبلعد و شرکتهای تولید نوشیدنی سالانه حدود یک میلیون مترمکعب آب زیرزمینی استخراج میکنند. همهی این عوامل باعث شده که بحران کمبود آب، هر ساله شدیدتر شود.
محمد، صاحب یک شرکت آبرسانی در کابل، وضعیت کنونی را «بحرانی» توصیف میکند. او از بیان جزئیات دقیق دربارهی تعداد و عمق چاههای شرکتاش خودداری میکند، اما دربارهی شیوهی فعالیت آن توضیح میدهد:
«ما در همان مناطق محدودی که پوشش میدهیم، فقط روزانه دو ساعت، وقتی برق دولتی میآید، آب را در نلها رها میکنیم. در همین دو ساعت، تمام آبی که در ۲۴ ساعت گذشته در ]چاهها[ ذخیره شده، تمام میشود. بسیاری هم شکایت دارند که آب در مناطق بالادست و مناطق دور اصلا در نلها نمیرسد.»
بهگفتهی محمد، این الگو تنها به شرکت او محدود نیست، بلکه واقعیت همهی شرکتهای آبرسانی کابل است. او اضافه میکند: «هیچ نقطهای در پایتخت از کمبود آب در امان نیست.»
بهگفتهی محمد، خانوادهها برای مقابله با این کمآبی، روی پشتبام یا در حویلیهای خود تانکرهای ذخیره نصب کردهاند که ظرفیت آنها از ۵۰۰ تا ۵۰۰۰ لیتر میرسد. اما همین راهحل خانگی بهنوبهی خود مشکل دیگری میآفریند؛ «وقتی همزمان صدها تانکر در محلهای پر میشود، عملا چاههای شرکتها خشک میشود.» او تأکید میکند: «حتا نهادهای دولتی و ادارات رسمی نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ همه برای بقا مجبور به ذخیرهسازی آب اند، چرا که در کابل دیگر جایی وجود ندارد که آب نل آن ۲۴ ساعته جریان داشته باشد.»
بحران آب در کابل امروز به نقطهای رسیده که شرکتهای آبرسانی دیگر توان تأمین آب مناطق وسیع را ندارند. براساس مشاهدات میدانی، مناطقی که تا دو سال پیش به راحتی آب دریافت میکردند، اکنون در فهرست کمبود شدید آب قرار دارند. در این شرایط، خانوادههای فقیرنشین بهدلیل محدودیت مالی و نبود دسترسی مستقیم، مجبور اند به چاههایی که در مساجد یا بعضی خانهها حفر شدهاند، پناه ببرند و آب مورد نیاز خود را تأمین کنند. کسانی که هیچ چاه یا تانکر ذخیره در دسترس ندارند، ناچار اند آب را با قیمتی گزاف خریداری کنند. این موضوع خبر از مشکل جدیدی میدهد که بحران آب نهتنها یک مسألهی زیستمحیطی، بلکه یک مشکل عمیق اجتماعی و اقتصادی است.
وضعیت ولسوالیهای نزدیک شهر کابل چگونه است؟
بحران آب دامن ولسوالی کلکان را هم گرفته است. براساس مشاهدات میدانی در روستای «پاینده»ی این ولسوالی، «میزان تولیدات انگور در دو سال اخیر بهشدت کم شده است». عبدالرحیم، پیرمرد کشاورز در این منطقه، با اندوه و ناامیدی میگوید: «دو سال است انگورهای ما مثل قبل بار نمیدهد. انگورها تلخ است و آب ندارد. خشکسالی است. حتا پرندگان هم مثل سالهای قبل اینجا حضور ندارند. کوچ کردهاند.»
دلیل اصلی این وضعیت کمبود شدید آب است. این روستا سه کاریز بزرگ دارد که در تأمین آب باغهای انگور و دیگر بخشهای کشتوکار سهم اصلی دارند، اما سال گذشته یکی از کاریزها در ماه سوم بهار خشک شد. امسال وضعیت بدتر شد و هر سه کاریز در ماه اول تابستان خشک شدند. در اوایل فصل بهار هم، جریان آب بسیار کم و بیجان بود و حتا به تاکهای انگور نمیرسید. بنابراین، محصولات بهشدت آسیب دیدند و کاهش تولید کاملا محسوس شد. حالا در روستای پاینده دسترسی به آب آشامیدنی دشوار شده است. چند هفته پیش یکی از باشندگان روستا چاه عمیق حفر کرد که اکنون مردم این روستا از این چاه آب آشامیدنی خود را تهیه میکنند.
ولسوالی کلکان در شمال شهر کابل واقع شده و حدود ۳۰ تا ۳۵ کیلومتر با مرکز شهر فاصله دارد. در گذشته این ولسوالی با زمینهای کشاورزی حاصلخیز و باغهای انگور، یکی از مناطق مهم تولید محصولات کشاورزی ولایت کابل به شمار میرفت.

بحران چگونه ایجاد شد؟
افغانستان یکی از خشکترین کشورهای جهان است که تغییر اقلیم و کاهش بارش در سالهای اخیر آن را به معنای واقعی کلمه خشک کرده است. از سال ۱۳۲۹ به بعد، دستکم هشت خشکسالی بزرگ در افغانستان رخ داده که بیش از یازده میلیون نفر را تحت تأثیر قرار داده است. بارشها در سال آبی اخیر بسیار کمتر از حد متوسط بود: سال گذشته افغانستان تنها بین ۴۵ تا ۶۰ درصد از میزان معمول بارش باران و برف در یک فصل را دریافت کرد.
از اواخر دههی ۱۹۹۰، خشکسالیهای پیدرپی سیستمهای سنتی آبرسانی مانند کاریزها را از کار انداخت و بخش مهمی از ذخایر طبیعی شهر را خشکاند. نبود مدیریت دولتی و نابسامانی ناشی از سالهای طولانی جنگ، امکان بازسازی یا جایگزینی این سیستمها را از میان برد. در نتیجه، روندی آرام اما عمیق آغاز شد که طی آن کابل هر سال بیشتر بهسوی کمآبی و وابستگی به منابع محدود زیرزمینی رانده شد. این روند حفر چاههای عمیق و نیمهعمیق بود.
در دهههای جنگ داخلی و پس از آن، وقتی زیرساختهای اندک شهری ویران شد، راهحل مردم و نهادهای محلی حفر چاههای عمیق بود. این اقدام، در شرایط بیدولتی و ناامنی، بیهیچ نظارت و برنامهای گسترش یافت. هزاران چاه در سراسر کابل حفر شد که عطش فوری مردم را رفع میکرد اما همزمان سفرههای زیرزمینی را با سرعتی بیسابقه خالی ساخت. چاههای عمیق به نماد نوعی بقا در روزهای جنگ بدل شدند، اما در بلندمدت یکی از عوامل اصلی تشدید بحران کنونی شدند؛ بحرانی که امروز با خشک شدن شمار زیادی از همین چاهها، بیش از گذشته خود را نشان میدهد.
اما آنچه بر این روند دامن زده، تغییرات اقلیمی است. افغانستان از جمله ده کشور نخست جهان از نظر آسیبپذیری در برابر تغییرات اقلیم به شمار میرود. در پنجاه سال گذشته میانگین دمای کشور نزدیک به دو درجه افزایش یافته، بارشها نامنظم شده و یخچالهای طبیعی هندوکش –سرچشمهی اصلی دریای کابل- با سرعت در حال ذوبشدن است. زمستانهای خشکتر و بارانهای سیلآسا فرصت تغذیه سفرههای زیرزمینی را از بین بردهاند.
همچنان یکی از مهمترین دلایل این بحران، رشد سریع جمعیت در دودههی اخیر است. جمعیت کابل از کمتر از یک میلیون نفر در سال ۲۰۰۱ به حدود شش میلیون نفر در سال ۲۰۲۵ افزایش یافته است. این افزایش جمعیت، فشار زیادی به منابع آب زیرزمینی وارد کرده و باعث کاهش سطح آبهای زیرزمینی شده است. به این ترتیب، کابل در تلاقی چهار روند گرفتار شده است: گذشتهای پر از خشکسالی و جنگ، اکنونی فرساینده با برداشت بیرویه از چاههای عمیق، رشد جمعیت شهری، و آیندهای مبهم در سایهی تغییرات اقلیمی.
کشتوکار با آب زیرزمینی
در حالی که باشندگان مناطق فقیرنشین ساعتها در صفهای طولانی انتظار میکشند و به چاههای مساجد یا خانهها پناه میبرند، در برخی مناطق فارمهای خصوصی بادرنگ و بادنجان رومی بدون محدودیت به منابع زیرزمینی دسترسی دارند. بازدید ما از فارمهای بادرنگ در غرب شهر کابل نشان میدهد که دهها چاه عمیق در این منطقه با عمق بیشتر از ۱۰۰ متر حفر شده و گودالهای پرآب در زیر آفتاب در کنار این فارمها قرار دارد و حتا حفر چاههای جدید نیز ادامه دارد. بسیاری از چاهها فاصلهیشان بیش از ۵۰ متر نیست.
بهگفتهی باشندگان محل، یک سال پیش وقتی مردم نگرانی خود را در مورد کمبود آب و فارمهای بادرنگ که از آب زیرزمینی استفاده میکنند به طالبان گزارش کردند، طالبان تنها یک بازدید سطحی انجام دادند و هیچ اقدام عملی علیه صاحبان این فارمها صورت نگرفت. به نظر میرسد بخشی از مشکل به ساختار قدرت و روابط اقتصادی مرتبط است. صاحبان برخی فارمها ارتباط نزدیکی با طالبان دارند و برخی خود از اعضای این گروه هستند. بنابراین، کنترل و نظارت واقعی اعمال نمیشود. نتیجهی آن، بحران عمیق و نابرابر آب و استفادهی بیرویه از آبهای زیرزمینی است.

چشمپوشی طالبان و خالی شدن سفرههای آب زیرزمینی
در پاسخ به بحران آب طالبان همواره از پروژهی انتقال آب پنجشیر به کابل یاد میکنند. ایدهی انتقال آب از دریای پنجشیر به کابل نخستینبار در اوایل دههی ۱۳۹۰ خورشیدی بهطور جدی وارد آجندای حکومت افغانستان شد. مطالعات تخنیکیای که از سوی نهادهای بینالمللی انجام شد، نشان میداد که وابستگی کابل به آبهای زیرزمینی خطرناک است و تنها راه دوامدار، انتقال آب سطحی از پنجشیر است. براساس این طرح، قرار بود سالانه بیش از صد میلیون مترمکعب آب از پنجشیر با خط لولهی نزدیک به ۲۰۰ کیلومتر به کابل منتقل شود.
وزارت انرژی و آب حکومت پیشین در سال ۱۳۹۱ اعلام کرد که «طرح» این پروژه آماده شده است. اما چالشهای فنی، بهویژه نیاز به پمپاژ آب تا ارتفاع چهارصد متر و هزینههای بلند انرژی و ساخت، از همان آغاز مانع عملیشدن آن شد. در سالهای بعد، حکومت بارها وعده سپرد که این پروژه به اجرا گذاشته خواهد شد. در سال ۱۳۹۹ خورشیدی بودجهای برای پیشبرد پروژه اختصاص یافت و مقامها گفتند که با همکاری شرکتهای خارجی، کارهای عملی آن آغاز میشود.
با سقوط جمهوری و رویکارآمدن طالبان، این طرح همچنان در بلاتکلیفی باقی مانده است. در سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳ نیز سخن از تکمیل سروی، طراحی و حضور شرکتهای پیمانکار خارجی به میان آمد، اما هیچیک از این وعدهها در میدان عمل تحقق نیافت. مقامهای طالبان نیز در چند نوبت اعلام کردهاند که پروژهی انتقال آب پنجشیر «روی میز» است، اما نه بودجهای فراهم شده و نه کار اجرایی آغاز شده است. در نتیجه، پس از بیش از یکدهه، پروژهای که میتوانست یکی از کلیدیترین پاسخها به بحران آب کابل باشد، همچنان روی کاغذ باقی مانده است.
افغانستان غایب در میز تغییرات اقلیمی
افغانستان یکی از کشورهایی است که کمترین سهم را در تولید گازهای گلخانهای داشته، اما در عین حال بیشترین آسیب را از تغییرات اقلیمی متحمل میشود. خشکسالیهای پیدرپی، بارندگیهای سیلابی و فرسایش منابع آبی، زندگی میلیونها نفر را تهدید کرده است. بااینحال، پس از تسلط طالبان و عدم بهرسمیتشناختهشدن این گروه از سوی جامعهی جهانی، راه دسترسی افغانستان به صندوقهای اقلیمی و منابع مالی سازمان ملل تقریبا مسدود شده است. اکنون کمکهای محدود تنها از طریق نهادهای وابسته به سازمان ملل و برخی سازمانهای غیردولتی به کشور سرازیر میشود، بیآنکه حکومت مستقر در کابل مستقیما در این روند نقشی داشته باشد.
این محرومیت سیاسی سبب شده است که افغانستان نتواند از منابع بزرگی چون «صندوق سبز اقلیم» و «صندوق جهانی محیط زیست» بهرهمند شود؛ صندوقهایی که برای کشورهایی با آسیبپذیری بالا طراحی شدهاند. نبود شریک رسمی پذیرفتهشده در سطح بینالمللی، مسیر عقد قراردادهای فنی، جلب همکاریهای تخنیکی و دسترسی به تکنولوژیهای نو را دشوار کرده است. از نظر کارشناسان، این خلاء پروژههای انطباق و کاهش اثرات تغییر اقلیم را به تأخیر انداخته و شهرهایی چون کابل، هرات و قندهار همچنان با بحران آب، گرمای شدید و تغییرات غیرقابل پیشبینی آبوهوا دستوپنجه نرم میکنند.
در سطح دیپلماتیک نیز طالبان نتوانستهاند جایگاه روشنی در مذاکرات جهانی بهدست آورند. افغانستان در نشست «کوپ ۲۸» در امارات متحده عربی در سال ۲۰۲۳ حضور نداشت و در نشست «کوپ ۲۹» در باکو، سال گذشته، نمایندگان طالبان تنها در جایگاه «ناظر» شرکت کردند.
کوپ (COP) نشست سالانهی سازمان ملل متحد در چارچوب «کنوانسیون تغییر اقلیم» است که کشورها در آن برای کاهش گازهای گلخانهای، تأمین مالی اقلیمی و سازگاری با پیآمدهای تغییرات آبوهوایی مذاکره میکنند. طالبان سال گذشته در باکو در این نشست طرحهایی برای انرژی بادی و خورشیدی مطرح کردند و با دستکم ۱۹ کشور گفتوگوهای دوجانبه داشتند، اما بهدلیل عدم شناسایی رسمی، از حضور در مذاکرات اصلی محروم ماندند. بسیاری از کشورها این حضور را بیشتر «نمادین» دانستند تا نشانهای از مشارکت واقعی.
در همین حال، نشستهای بینالمللی مربوط به افغانستان -چه کنفرانسهای تعهددهی کمک و چه جلسات ویژهی سازمان ملل متحد- غالبا بدون حضور طالبان برگزار میشود. دولتها و نهادهای کمککننده ترجیح میدهند با جامعه مدنی، کارشناسان مستقل و نهادهای بینالمللی همکاری کنند تا از مشروعیتبخشی به طالبان پرهیز نمایند. حاصل این روند، شکافی عمیق میان نیاز فوری افغانستان به منابع مالی اقلیمی و ساختار سیاسی موجود در کابل است؛ شکافی که خطر آن، گسترش آسیبهای ناشی از تغییرات اقلیمی برای مردم عادی افغانستان خواهد بود.
بحران آب کابل امروز درهمتنیدگی پیچیدهای از خشکسالیهای پیدرپی، رشد سریع جمعیت، فشار بر سفرههای زیرزمینی و نبود مدیریت مؤثر حکومتی را بازتاب میدهد. وعدههای عملینشدهی حکومتهای گذشته، عدم مشروعیت طالبان و همزمان محرومیت افغانستان از سازوکارهای جهانی مقابله با تغییرات اقلیمی، آیندهی این بحران را مبهمتر ساخته است. در حالی که شهروندان هر روز برای دسترسی به چند لیتر آب آشامیدنی صف میکشند، چشمانداز روشن و قابلاطمینانی برای برونرفت از این وضعیت دیده نمیشود و کابل در انتظار راهحلی است که هنوز در هالهای از ابهام باقی مانده است.