[یادداشت اطلاعات روز: اطلاعات روز دیدگاههای مختلف در مورد مسائل گوناگون جامعهی افغانستان را بازتاب میدهد. این دیدگاهها لزوما منعکسکنندهی نظر و موضع اطلاعات روز و گردانندگان آن نیستند. اطلاعات روز فقط مجالی برای بیان دیدگاهها فراهم میکند و دربارهی دیدگاههای وارده نفیا و اثباتا موضعگیری نمیکند. تمام دیدگاههای بیانشده در مقالات و یادداشتها و صحتوسقم ادعاهای مطرحشده به خود نویسندگان مربوط است. اطلاعات روز از نقد دیدگاههای منتشرشده در بخش مقالات وارده نیز استقبال میکند]
نویسنده: ا. پورپامی ردفر
هویت، ملت، سیاست
هویت سیاسی، بخشی از هویت هر کشور است. در هویت سیاسی، این فرد نیست که صاحب هویت است بلکه جمع است. جمعی که دارای هویت سیاسی منسجم باشد، ملت نامیده میشود. هویت سیاسی هرچند از دل هویت فرهنگی و تاریخی برمیخیزد، اما معادل هویت فرهنگی یا تاریخی نیست. هویت سیاسی نمایانگر ساخت سیاسی یک کشور است. ساختی که نشان میدهد، مردم در آیینهی آن چه جایگاهی دارند. این هویت، جایگاه کشور را در سطح جهانی نیز متأثر میکند. هویت سیاسی مستحکم، جایگاه بلندی در سیاست جهانی پیدا میکند، زیرا ملتاش پشت آن است. برای همین، هویت سیاسی یک کشور نشانگر قدرت یک جامعهی متحد است.
افغانستان، هویت ملی یا هویت قومی
کشور ما در خلاء هویت ملی بهسر میبرد. در این کشور، ما از هویت ملی فقط «میم»، «لام» و «یا»ی آن را داشتیم/داریم. برای اینکه بدانیم چرا هویت ملی نداشتیم/نداریم، بهتر است هویت ملی را بدانیم.
ویژگیهای هویت ملی
1. زبان
برجستهترین بخشی که یک هویت را -چه فردی یا جمعی- مشخص میکند زبان است. گروهها توسط زبان از هم شناخته میشوند. دولتها زبان/زبانهای ملی خود را دارند. زبان ملی زبان کشور است. در کنار زبان دفتری یا ارتباطی، آموزش زبان ملی و یادگیری آن برای تمام کارمندان دولتی ضروری است. منابع و اسناد و بیانیهها و اعلامیههای دولتی و نمادهای ملی و رخدادهای بزرگ ورزشی و هنری و ادبی و سیاسی و اجتماعی به این زبان مزین میشود. در کشور ما، زبانهایی بهعنوان زبان ملی نام گرفته بودند، اما کارکرد آنان بهعنوان زبان ملی همواره محل مناقشه بود. نخستین مناقشه این بود که زبان ملی به کدام زبان گفته میشود؟ آیا زبان اکثریت، زبان ملی است؟ نظر اقلیتها دربارهی زبان ملی چیست؟ آیا نیاز بود که دو زبان ملی باشد؟ آیا زبان ملی و زبان دفتری یکی است؟ در کنار این پرسشها، مسائلی چون زبان ملی و آموزش سراسری، زبان ملی و حفظ زبانهای محلی، زبان ملی و نمادهای ملی، چالشهایی برای زبان ملی شمرده میشود. در حالی که زبان پارسی دری، زبان اکثریت کشور است و جمع بزرگی از وطنداران ما به این زبان آشنایی دارند، این زبان نتوانست جایگاه خود را چنان که باید، در دولت، بهعنوان زبان ملی تثبیت کند. در مقابل، زبان پشتو که جز مردم پشتوزبان افراد کمی با آن آشنایی داشتند/دارند، به زور سیاسی، خودش را زبان ملی جا زد و توانست از زبان پارسی دری بیشتر در نمادهای ملی، نمایان شود. دادن جای زبان غنی پارسی به زبان پشتو، خود نمایانگر فرار سیاستگذاران از «امر ملی» است. این از نشانههای قومیسازی هویت ملی است.
2. سرود
سرود ملی یک کشور به زبان ملی آن نوشته میشود. این سرود که معمولا منظوم است، در برنامههای رسمی دولتی و کشوری در داخل و خارج از کشور پخش میشود. این سرود فرهنگ و تاریخ و هدف یک ملت را به نمایش میگذارد. در آن کوشیده میشود به امر ملی تأکید شود و مردم را به میهندوستی و دفاع از خاک فرابخواند. این سرود، زبان فرهنگی قدرت سیاسی است. در کشور ما، سرود ملی به زبانی بود که اکثریت کشور آن را نمیدانستند. وانگهی، این سرود، جز چند قطعه در وصف چند قوم و شعار اسلامی، چیزی دیگری نداشت/ندارد. در قیاس با سرود ملی کشورهای همسایه، بسیار ضعیف است. سرود ملی ما خود دلیل بر ملی نبودن خودش بود/است؛ چون اگر زبان ملی دو باشد، چرا سرودش به یک زبان است؟ دوم، چرا با وجود زبان قدرتمند پارسی با پیشینهی هزاران شعر و شاعران جهانی، به زبانی دیگر روی بیاوریم؟ آیا این جز قومیسازی سرود ملی چیزی دیگری است؟
3. پرچم
پرچم ملی همان پرچمی است که روی بازوان سربازان در میدان نبرد بلند است. این پرچم، نماد یک ملت، خاک و دولت است. این پرچم، در محافل و مجالس رسمی برافراشته میشود. رنگ پرچم از رنگهای تاریخی و فرهنگی و نمادهای جمعی برگرفته میشود. در آن، هر رنگ، معنایی دارد. پرچم ملی ما، پرچمی بود که در زمان اماناللهخان، با الگوبرداری از پرچم آلمان ساخته شد و در زمان ظاهرشاه و داوودخان و داکتر نجیبالله و حامد کرزی و اشرف غنی تغییراتی آمد. این پرچم بدون درنظرگرفتن ملت و با ذوق شخص شاه ساخته و برگزیده شد. مردم هیچ نقشی در پذیرش و واگردش این پرچم نداشتند. این پرچم در نهایتش، یک پرچم شاهی و خاندانی است. با وجود پرچمهای تاریخی چون «درفش کاویانی» و پرچم «ماه کامل و شب سیاه» شاه محمود غزنوی و پرچم «شیر و خورشید» شاه مسعود غزنوی و پرچم غوریان و… آیا پرچم امانی، ملی است؟
4. نماد
نمادها معمولا زبان پنهان هستند. نماد ملی، چیزی است که تمام ملت را در آن به نمایش گذارد و زبان پنهان ملت باشد. داس و چکش نماد حکومتهای سوسیالیسم بود. این نماد، نشانگر کارگر بود، به این معنا که این حکومت با کارگران و برای آنان است. اژدها بیشتر در نمادهای چینی دیده میشود. عقاب در بیشتر کشورها، نماد ملی آن است. عقاب سرسفید در امریکا، نماد ملی آن کشور است. در کشور ما، نماد ملی، خوشهی گندم و محراب شمرده میشد/میشود. آیا خوشهی گندم و محراب میتواند نماد ملی باشد؟ آیا ملت را به خوبی نمایش میدهد؟
5. پول
پول بخشی از نمادهای ملی است. پول به دو شکل اسکناس و سکه چاپ و ضرب میشود. پول، در کنار بعد اقتصادی آن، بعد فرهنگی و تاریخی یک دولت را نیز نشان میدهد. کشورها، جاها و کسان نامدار و ملی خود را بهروی اسکناس و سکهی خود چاپ و ضرب میکند. در کشور ما، پول ملی همان راهی را رفته است/میرود که زبان و سرود ملی رفته است/میرود. از نمادهای ملی که باید در اسکناسها باشد، هیچکدام، ملی بودن را نمیرساند. از زبانش گرفته که به یک زبان است تا عکسهای آن. این پولها، عکس کوه و جادهی سالنگ را ملیتر و بهتر از تندیسهای بامیان میداند. در این اسکناسها، چندین مسجد و کاخ و مقبرهی جدید، تاریخیتر از منار جام است. آیا در این اسکناسها، جز یک زبان و تاریخ معاصر یک قوم، چیزی دیگر دیده میشود؟ چه چیزی در آن ملی است؟
6. شناسنامه
شناسنامه ثبت هویت فردی در زیرعنوان هویت ملی است. شناسنامه فقط یک برگهای حاوی داده نیست بلکه هموطنی مردم یک وطن را نشان میدهد. این برگه، گردآوردن ملت زیر سایهی یک دولت است. شناسنامه، آوردن مردم در جغرافیای سیاسی خاص است. در کشور ما، شناسنامهی ملی ما به شتر مزین شده است. شتری که گویا نمایانگر تجارت در این کشور است. مخالفان میگویند که این شتر کوچی است نه شتر تجارتی، زیرا در جهان امروز کسی با شتر تجارت نمیکند. چیزی که خیلی جنجالیتر در این شناسنامه است، آوردن نام «افغان» بهعنوان هویت ملی است. چیزی که زور دولت آن را بر ملت تحمیل کرد. اگر شناسنامه ملی است، پس چرا نماد ملی در یک جای خوشهی گندم است و در جای دیگر شتر؟ چه چیز هویت ملی را افغان میسازد وقتی که ملت آن را قبول ندارد؟ هویت افغان دارای چه پیشنهی تاریخی است؟ آیا نام افغان کهنتر از خراسان است؟ آیا افغان گفتن هویت ملی، چیزی جز رنگ قومی زدن به آن است؟
7. تاریخ
تاریخ را نمیتوان انحصار کرد؛ اما هر خطهای دارای تاریخ مشترکی است که مردمان آن در آن شریک بودند. تاریخ ملی را نمیتوان به سادگی نوشت. آنهم در کشور ما که با همسایگان در تاریخ شریک هستیم و تاریخ کهنمان یکی بوده است. برای همین، نوشتن تاریخ ملی کاری است بس دشوار؛ ولی ممکن است. معمولا کشورها، تاریخ سیاسی کهن کشور را مینویسند و به دنبالهی آن بهتاریخ معاصر میرسند. اوضاع و احوال کلی مملکت را در آن روزگار شرح میدهد و چگونگی ساخت دولت و جغرافیای جدید را نیز بیان میکند. بخشی از این تاریخ در نظام آموزشی کشورها تطبیق میگردد. در کشور ما، وقتی از تاریخ کهن یاد میشود، در کنارش اضافه میشود که اسکندر مقدونی توسط یوسفزاییهای کنر مجروح شد. در کتاب زبان پشتو، تاریخ مفصل اقوام پشتون را با تکیه بر دانش لغتشناسی پوهاند عبدالحی حبیبی میآورد. در آن به ریشهی اقوام پشتون و آریاییها میپردازد و سرانجام با آوردن دهها شاعر و نویسنده و سیاستمدار افغان/پشتون در کتابهای درسی مکتب، به این نتیجه میرسد که افغانستان مملکتی با پیشنهی طولانی و دارای شاعران و نویسندگان و پادشاهان نامدار فراوان بوده است. یک دانشآموز غیرافغان/پشتون، به چه نتیجه میرسد؟ آیا او خود را در این تاریخ میبیند؟ آیا از نظر علمی این تاریخ درست است؟ آیا تاریخ ملی همین است؟
8. قانون
انسانها به چیزهای زیاد اصالت میدهند. اما وقتی آن را مینویسند، قانون میشود. قانون اساسی، مادر قانونها در یک کشور است، زیرا اصول دولت را بیان میکند. در آن، چارچوب دولت مذکور است. دولتها به آن پابند اند و به آن سوگند میخورند. در قانون اساسی پیشین کشور ما، از چهارده قوم نام برده شده است. از زبانها چیزی خاصی ذکر نشده است. در این قانون، اقلیت و اکثریت قومی به خوبی دیده میشود. نمونهی آن اینکه رییسجمهور باید از قوم پشتون/افغان باشد. نقدهایی زیاد میتوان بر این قانون وارد کرد. در باب ملی، چرا در قانون از چهارده قوم نام برده شده است؛ اما دولت آقای غنی بیش از چهل قوم را درج شناسنامه کرده است؟ آیا دولت غنی غلو کرده بود یا قانون اساسی چشمپوشی؟ وقتی قانون ملی باشد و عدالت معیار، پس چه معنا دارد که رییس از کدام قوم باشد و معاون از کدام قوم؟ وقتی زبان ملی دو باشد، پس «مصطلحات ملی» به زبان پشتو به چه معنا است؟ این قانون خودش ملی بودن را زیر پای کرده است.
هویت قومی بهجای هویت ملی
چنان که خواندید، در کشور ما، هویت ملی فهمیده نشده یا وارونه فهمانده شده است. هویتی که بازتاب تمامنمای ملت باشد، در کشور ما خودش را نشان نداده است بلکه این واژهها با جامهی ملی و با تن قومی بوده است. تاریخچهی ملتسازی در افغانستان نیز این را به خوبی نشان میدهد. از نهادن واژههای پشتو در بخش ارتش در زمان امیر شیرعلیخان گرفته تا تغییرات دورهی امانی، همه گرایش خاص قومی داشته است. شخص طرزی، خسر شاه امانالله، و شاگردان و همفکرانش، بر قومی شدن زبان و هویت سیاسی و تاریخ کشور تأکید و کار کردند. آنان میخواستند در کنار استقلال سیاسی، استقلال تاریخی و فرهنگی و زبان نیز داشته باشند تا حکومت مستقل و ملی داشته باشند. در زمان ظاهرشاه، این روند شدت گرفت و حتا زبان آموزش را پشتو کردند و کارمندانی که پشتو بلد نبودند، مجبور به آموزش پشتو شدند؛ اما پس از زمانی تلاش، متوجه شدند که این کار ناشدنی است. آنان ناچار شدند که زبان «فارسی» را به زبان «دری» تغییر نام دهند تا مستقل از کشور همسایه، صاحب زبان مستقل بوده باشند.
با آمدن حزب دموکراتیک خلق، شعارها طبقاتی شد. آنان به زبان و هویت قومی توجه نداشتند. این گسست از محور قومیسازی دولت و ملت و هویت، خشم ملیگرایان پشتون/افغان را برانگیخت. آنان با نامهای مستعار -مثلا سمسور افغان- نوشتند که چرا مجلههایی به زبان پارسی بیشتر از زبان پشتو است؟ گرچه در زمان بیست سال جمهوری اسلامی، کشور اندکی از لحاظ سیاسی و قومی باز شد، اما چنان که در ویژگیهای هویت ملی دیدید، بنیادها هنوز هم بر قوم یا هویت قومی استوار بود، فقط لباس ملی پوشیده بود. با آمدن طالبان، این لباس را هم دور انداخت و زبان ملی را -که آرزویش را داشت- پشتو قرار داد و گفتن واژههای فارسی چون دانشگاه را «خرابی» خواند. این آخرین میخی بود که بر تابوت «ملی» در کشور فروکوفته شد.
هویت ملی و جامعهی چندقومی
اکنون به بحث نظری پیرامون آیندهی هویت ملی و راهحل عملی برای آن بپردازیم. در این بحث، دو نظر بزرگ وجود دارد. برای جامعهی چندقومی، سخن از هویت ملی، چطور ممکن است؟
1. واگردش
جمع کثیری از سیاستمداران و فرهنگیان و نویسندگان جوان و پیر به این فکر معتقد اند که وقتی میخواهیم هویت ملی بسازیم، باید قومیت را نادیده بگیریم. دیگر نگوییم من پشتونم یا من تاجیکم یا من هزارهام. اینها مانع هویت ملی است. راه هویت ملی از دهلیز قوم نمیگذرد. در جهان پیشرفتهی امروز، چسبیدن به قوم، رفتن به قهقرا است. راه رسیدن به هویت ملی، «نفی» هر قوم و هویت قومی است. تا اینجا همگی یکدست اند. دستهبندهای این گروه از اینجا آغاز میشود که میپرسیم پس ما چه هستیم؟ آیا ما افغان هستیم؟ گروهی میگویند بله و گروهی میگویند نخیر. گروهی که افغان بودن را نمیپذیرند، میگویند که این نام، نام قومی است. وقتی میگوییم که ما افغان هستیم، دروغ میگوییم. افغان قوم خاصی است. گروه مخالف میگویند که میان افغان و پشتون فرق است. ما افغان هستیم؛ چون از افغانستان هستیم. مخالفان میگویند که خود افغانستان هم نام قومی است. نام افغانستان را انگلیسیها در قرن نزدهم میلادی روی کشور ما گذاشتند. این جدال تا کنون حل نشده است.
2. پذیرش
گروهی، مخالف واگردش و رد قوم و هویت قومی هست. این گروه میگویند که در هیچ کشوری، هویت ملی با نفی خردههویتها به میان نیامده است. هویت ملی آن نیست که هویتهای گروههای کوچک را نپذیرد و نادیده بگیرد بلکه از میان همین هویتهای پراکنده و با حفظ خردههویتها، بتواند هویت ملی را براساس آن بنیاد نهد. اصلا ممکن نیست که هویت قومی و گروهی و سمتی و زبانی کسی را از او گرفت. یکی از علل شکست گفتمان هویت ملی در کشور نیز همین مسأله بوده است. تلاش شده است که با نفی هویتها، هویت ملی پدید بیاید در حالی که این کار، ناممکن است. راه درست، کاملا خلاف این نظر است. در آینده باید تلاش شود که با «پذیرش» تنوع زبانی و قومی و مذهبی و سمتی، هویت ملی ساخته شود تا شهروندان، با دیدن خود در آیینهی هویت کلان، احساس یگانگی با آن کند. این هویت ملی چنان نباشد که ارزشها و نمادها و زبان یک قوم خاص را بهنام ملی به دیگران تحمیل کند و آنگاه گفته شود که هویت ملی همین است و هرکسی مخالفتی با آن کرد، مخل امر ملی است و کشور را به هرجومرج میکشاند. اگر دقت شود، سخن نگفتن از اقوام و مذاهب و سمت، همان کاری است که محافظهکاران قومگرا میخواهند، چون با سخن نگفتن از این عناصر، قدرت و هویت قومی آنان دیرتر حفظ میشود. جمع کثیری که مخالف سخن گفتن از اقوام و مذاهب و زبان هستند، از همین گروه خاص محافظهکار قومی اند.
در نتیجه، به هویت ملی نمیرسیم مگر اینکه «تنوع» قومی و زبانی و مذهبی را بپذیریم. هویت ملی، نه میتواند چیزی کاملا بیگانه با این تنوع باشد و نه کاملا برگرفته از یک گروه قومی خاص. هر دو نوع، ملی نیست. هویت ملی باید از عناصر مشترک این تنوع گرفته شود. با حفظ تنوع و احترام به آنها و «سهیم» کردند تنوع در ساختارهای مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی، زمینهی پدید آمدن هویت ملی فراهم میشود. نفی تنوع، به بیانگیزگی جمعی میانجامد و باعث ادامهی هویت قومی زیرنام هویت ملی میشود. برای همین، عبور از گفتمان نفی تنوع قومی و مذهبی و سمتی و پذیرش گفتمان تنوع قومی و مذهبی و سمتی، راه درست رسیدن به وحدت ملی و هویت ملی است. هویت ملی، بهرسمیتشناختن هویتهای قومی در کشور و ترکیب عناصر هویتی آنان هست.
پیشنهاد
برای برگزیدن اصول و عناصر هویت ملی، دو شیوه جود دارد. برای اینکه بشود تمام گروههای قومی و مذهبی گرد هم بیایند و از میان اصول و عناصر مشترک همه، اصول و عناصر ملی استخراج شود، باید یک «همهپرسی» انجام شود. از مردم خواسته شود، دربارهی زبان ملی، پول، سرود، نشان، پرچم، شناسنامه نظرشان را بگویند. رأی اکثریت میتواند راهنمای ما در ساخت و پرداخت اصول و عناصر هویت ملی باشد. راه دیگر، «برگشت به تاریخ» است. با رجوع به تاریخ این سرزمین، عناصر و اصول مشترک در دورههای مختلف بررسی شود و از میان آنها، اصول و عناصر هویت ملی برگزیده شود.