«یک خوبی دارند که خیلی قاطع هستند و زود فیصله میکنند». این سخن را اگر تا حالا بارها از زبان مردم افغانستان (و در بارهی حکومت طالبان) نشنیدهاید، از این پس، وقتی گفتوگو به عملکرد طالبان برسد، خواهید شنید.
طالبان از این سرعت و قاطعیت همواره برای به رخ کشیدن کارآمدی سیستم خود استفاده کردهاند. بسیاری از مردم هم پذیرفتهاند که از این نظر طالبان کامیاب بودهاند. در دورهی جمهوریت، مشهور شده بود که در بعضی ولایات وقتی مردم از طریق نظام قضایی حکومت جمهوری نمیتوانند منازعات خود را فیصله کنند، به محاکم و قضات محلی طالبان رجوع میکنند و زودتر نتیجه میگیرند.
چرا در نظام قبلی سیستم کند و ناکارآمد بود؟
چرا مردم افغانستان به سرعت و قاطعیت بیشتر از هر خصوصیت دیگر در یک نظام اهمیت میدهند؟
حاصل این طرز فکر -ترجیح سرعت و قاطعیت بر کیفیت و عدالت- برای مملکت چیست؟
کندی و ناکارآمدی در نظام جمهوریت
در دورهی جمهوریت کندی و ناکارآمدی سیستم غالبا ناشی از فساد اداری، کمکاری و عدم کفایت مسئولان بود. اکثر کسانی که در یک مقام حکومتی یا قضایی مشغول بودند، در هر نزاع و قضیهی مدنی یا جنایی و سیاسی دنبال منافع خود بودند. به بیانی دیگر، در هر ماجرایی که نیاز به حلوفصل داشت، فرصتی برای رشوهستانی، خویشاوندنوازی، رقیبآزاری و موضعگیریهای طایفهای و سیاسی میدیدند. این نگرش و رفتار مانع از آن میشد که منازعات حل شوند و امور مراحل منطقی خود را در یک چارچوب زمانی معقول طی کنند. اما در این میان نکتهی بسیار مهم دیگری هم هست:
همهی نظامهای دموکراتیک (در قیاس با نظامهای استبدادی) طبیعتا کندتر هستند. علتش این است که در نظامهای دموکراتیک هم حاکمان و هم شهروندان به «روند قانونی» (Due Process) اعتنا و احترام دارند. روند قانونی زمانبر است. به این معنا که اگر قرار باشد عدالت اجرا شود و به اصطلاح وطنی ما حق به حقدار برسد، هم نیاز به تحقیق است -که وقت میگیرد- و هم افراد و گروههای درگیر در یک قضیه باید فرصت کافی داشته باشند که به بهترین شکل ممکن روایت خود از ماجرا را عرضه کنند. به همین خاطر، در کشورهای دموکراتیک اکثر قضایا و منازعات مهم خیلی وقت میگیرند. روشن است که «کندی» کار در نظام جمهوریت بهخاطر این احترام به روند قانونی نبود و بیشتر در فساد اداری و فسادهای دیگر ریشه داشت. مسأله این است که نفس زمانبر بودن و کندی یک قضیه را نمیتوان نشانهی ناکارآمدی یک سیستم تلقی کرد؛ همانطور که سرعت به خودی خود علامت کارآمدی نیست.
چرا مردم افغانستان شیفتهی سرعت و قاطعیت هستند؟
مردم افغانستان چون هیچ وقت نظام دموکراتیک (به معنای قابل قبولی از این مفهوم) نداشتهاند و هرگز قوهی قضائیهی مستقل را تجربه نکردهاند، به چیزی به نام «روند قانونی/طی مراحل قانونی» اعتقاد و اعتماد ندارند. مردم یک کشور از طریق تئوری به اعتماد اجتماعی نمیرسند؛ از طریق تجربهی فردی و جمعی میرسند. در فرهنگ و تجربهی جمعی مردم افغانستان، آنچه به عنوان فضیلت مطرح و تبلیغ شده سرعت و قاطعیت است. احتمالا بیثباتی طولانی، شکست پیاپی افراد و رهبران مذبذب و روحیهی جمعیای که به پاداش فوری (در برابر نگاه درازمدت) اهمیت بیشتر میدهد، سبب شده که اکثر مردم نگاه بسیار مثبتی به سرعت و قاطعیت پیدا کنند. شاید تمایل عمومی به «یکطرفه ساختن» و «فیصله کردن» سریع از چنین فرهنگ و تجربهای میآید. سیستم طالبانی دقیقا بر همین بنیاد ساخته شده است: فیصلهی سریع و قاطع. در این سیستم چیزی به نام روند قانونی مدنی وجود ندارد (چرا که اساسا چنان قانونی وجود ندارد). به همین خاطر، در نظام طالبانی از تعقیب و بازداشت یک فرد مشکوک -مشکوک از نظر طالبان- تا شکنجه و تیرباران کردنش زمان زیادی نمیگذرد. همین طور، در قضایای بسیار پیچیده، نظیر منازعهی چندین دههای بر سر مالکیت فلان زمین و جایداد، طالبان پس از دو سه جلسهی ابتدایی فیصلهی نهایی خود را صادر میکنند و به هیچ کس اجازه نمیدهند که چیزی در مخالفت بگویند.
حاصل این نگرش و رفتار برای افغانستان چیست؟
به نظر میرسد که مشکل ترجیح سرعت و قاطعیت بر کیفیت و عدالت در افغانستان عمومی است. به این معنا که فقط طالبان نیستند که با این رویکرد سریع و فیصلهکن عمل میکنند. مردم نیز، به خاطر بیگانگی با نظامهای واقعا دموکراتیک، در همان دایرهی فکریای زندگی میکنند و ترجیحات خود را تنظیم میکنند که به نفع نظام طالبانی است. نظام دموکراتیک هرچند در درازمدت کارآمد است، در کوتاهمدت معمولا پر از مناقشات طولانی و نفسگیر است. وقتی به تصویر کوتاهمدت سیستمهای دموکراتیک نظر میکنیم، این احساس برایمان پیدا میشود که گویی این سیستمها در حال «در جا زدن» و بر گرد خود چرخیدنهای بیپایان است. در حالی که در نظام سریعالعمل و فیصلهبخش استبدادی امور به سرعت اجرا و تطبیق میشوند. اما وقتی به تصویر درازمدت امور نگاه میکنیم، میبینیم که در نظامهای دموکراتیک مردم به توافقات جمعی و تصمیمهای اندیشیدهی باکیفیت میرسند و ثبات اجتماعی خود را تحکیم میکنند. برعکس، در نظامهای استبدادی عدالت و کیفیت قربانی سرعت و قاطعیت میشوند. به همین خاطر، در جوامع استبدادی، چرخهی تنش و خشونت و انتقام و اعتراض و بیثباتی متوقف نمیشود و هر از چندگاهی جامعه چرخزنان به همان نقطهای بر میگردد که گمان میشد از آن عبور کرده است. سریعترین و قاطعترین روش برای فرونشاندن «جنجال»ها همین روش طالبانی است: بستن و زدن و کشتن و سرکوب کردن. اما جنجالهای جامعه نمیمیرند، حتا اگر موقتا و زیر فشار خاموش شوند. این جنجالها در جوامع دموکراتیک تحت رژیمهای قانونی-حقوقی جایگاه مناسبی مییابند و به عنوان موتور تحرک اجتماعی عمل میکنند.