در چهارسالگی حاکمیت طالبان، افزون بر محدودیتها و سختگیریهای آشکار در اجتماع علیه زنان و دختران، تغییرات خزندهی فرهنگی و چرخشهای تند رفتاری را در درون خانوادهها نیز میتوان دید. عدهای از مردانی که در دوران حکومت پیشین از آزادی نسبی زنان حمایت میکردند، در دوران حاکمیت طالبان زیر تأثیر تبلیغات این گروه و روایت سختگیرانهی آنان از «شریعت اسلامی»، همان سختگیریها را در خانه و زندگی شخصیشان اعمال میکنند. این روند نشاندهندهی تغییر افکار و نگرش در جامعه پس از چهار سال است؛ جایی که مردان بهجای حمایت از زنان، خود به عاملان اصلی فشار و «امر به معروف و نهی از منکر» روزافزون بدل میشوند. در این گزارش، روایت دو زن از سختگیریهای تازهی همسرانشان بازگو شده است.
«در حکومت طالبان شوهرم مسجد زیاد میرود، حتا نیمساعت پیش از نماز میرود و تبلیغ و وعظ امام و ملا امام مسجد را میشنود و خیلی تغییر کرده است. شوهرم دکاندار است. هر چیز را به اسلام ربط میدهد و میگوید مسئولیت زن فقط انجام کارهای خانه است.»
این روایت زحل (نام مستعار)، زن ۳۶ ساله از ولایت بلخ است. او زمانی آزادانه در شهر و بازار رفتوآمد میکرد، لباس دلخواهش را به تن مینمود، روسری یا چادرش را آنگونه که دوست داشت میپوشید، و به دیدار اقارب و دوستان و یا برای خرید بیرون میرفت. افزون بر این، زحل بهعنوان استاد دانشگاه نیز فعالیت داشت. اما چهار سال پس از بازگشت مجدد طالبان به قدرت، ذهنیت همسرش تغییر کرده و نسبت به او سختگیری بیشتری نشان میدهد.
زحل از دانشکدهی اقتصاد دانشگاه بلخ فارغ شده و پیش از ممنوعیت کار زنان و دختران، نزدیک به شش سال در یکی از دانشگاههای خصوصی شهر مزار شریف تدریس میکرد. با رویکارآمدن دوبارهی طالبان و اجرای ممنوعیتها، او شغلش را از دست داد و ناچار به خانهنشینی شد؛ وضعیتی که نزدیک به شش ماه او را با افسردگی شدید و مشکلات روحی و روانی مواجه ساخت.
برای رهایی از این وضعیت، زحل تصمیم گرفت در یکی از کارگاههای خیاطی بهعنوان استاد آغاز به کار کند. همسرش در آغاز با این تصمیم موافقت نشان داد و زحل توانست به دهها زن و دختر جوان فن خیاطی بیاموزاند. اما این روزنهی امید چندان دوام نداشت؛ چرا که همسرش به مرور مانع رفتن او به کارگاه شد.
بهگفتهی زحل، شوهرش در این مدت در نشستها و برنامههای تبلیغاتی طالبان شرکت میکرد و همین رفتوآمدها موجب شد ذهنیت او بهشدت به روایت طالبان از «شریعت اسلامی» نزدیک شود. او رفتهرفته سختگیرتر شد و قیدوبندهای تازهای بر زندگی زحل تحمیل کرد.
زحل روایت میکند: «کمکم قیدگیر شده بود. سر حجاب و چپن و طرز پوشش من گپ میزد؛ اما فکر نمیکردم قسمی شود که روزی مانع رفتن من به کارگاه خیاطی شود. یک سال پیش برایم گفت دیگر نیاز نیست بیرون از خانه کار کنی. در خانه باش و کارهای خانه را انجام بده. فکر کردم شاید تغییر کند ولی نکرد و حالا هر روز که میگویم بروم کارگاه، میگوید نی، جای زن داخل خانه است و هیچ ضرور نیست که بیرون بروی و کار کنی.»
بهباور زحل، پس از به قدرت رسیدن طالبان، فشارها و محدودیتها بر زنان تنها از سوی نیروهای این گروه اعمال نمیشود، بلکه با گذشت چهار سال از حاکمیت آنان، ذهنیت بسیاری از مردان نیز دستخوش تغییر شده و امروز در بسیاری از خانوادهها مردان خودشان نقش ناظر و کنترلگر زنان را به عهده گرفتهاند.
او میگوید: «این وضعیت بسیار خستهام کرده است. وقتی طالبان هزار محدودیت برای ما زنان وضع کردند دلم به این جمع بود که شوهرم پشتم است و حمایتم میکند؛ اما حالا افکار خود شوهرم هم مثل طالبان شده. این وضعیت برای زنان بسیار تأثیر منفی در آیندهی تحصیلی و کاریشان میگذارد. اگر ذهنیت مردان چنین تغییر کند، رفتهرفته زنان و دختران بهطور کلی از تحصیل و آموزش محروم میشوند. یک تعداد را طالبان نمیمانند، یک تعداد را هم مردان خانوادههایشان.»
او توضیح میدهد که شوهرش پیش از بازگشت طالبان به قدرت، با کار، آزادی و نوع پوشش او هیچ مشکلی نداشت. اما حالا به بهانههایی چون «حفظ ارزشهای اسلامی»، «رعایت امنیت» و «حفظ آبرو و عزت» او را از حقوق انسانیاش محروم میسازد.
زحل با نگرانی از تغییرات ایجادشده در رفتار و ذهنیت همسرش میگوید: «شوهرم در جمهوریت و تا همین یک سال پیش یک آدم دیگر بود و ذهن آزاد داشت. در روزهای رخصتی و روزهای جمعه ما را تفریح میبرد. از طرف شب ما را گاهگاهی رستورانت میبرد. در قسمت پوشیدن لباس هم هیچ محدودیت برایم نمانده بود که این قسم یا آن قسم لباس در بیرون نپوش، چون حجاب را تا حد نیاز رعایت میکردم. ولی وقتی طالب آمد کمکم تغییر کرد. اوایل سر حجاب گپ میزد. همراهش جنجال نمیکردم و مطابق میل او حجاب میپوشیدم؛ اما فعلا بیخی یک آدم دیگر شده است.»

همسر در نقش محتسب امر به معروف طالبان
شوهر زهره (نام مستعار)، مرد ۴۱ ساله از باشندگان مزار شریف، اینروزها در صفحهی فیسبوک خود تبلیغات مرتبط با طالبان را منتشر میکند و به یکی از هواداران این گروه و سیاستهای سختگیرانهی آنان در جامعه، بهویژه در قبال زنان، بدل شده است.
زهره میگوید: «شوهرم در شبکههای اجتماعی فعال است و ویدیوهای تبلیغ بزرگان طالبان را میشنود. هر قدر میگویم این کارها را نکن، اما به حرف من نمیکند. وقت ذهنش را شستوشو دادند. حالا هرچه تلاش میکنم گپ من را اصلا نمیشنود. من از این تغییرات همسرم خیلی میترسم.»
بهگفتهی زهره، شوهرش که آموزگار یک مکتب دولتی پسرانه است، پس از شرکت در چندین برنامهی تبلیغاتی و سخنرانی طالبان، به این گروه گرایش پیدا کرده و دیدگاههایش، بهویژه در زمینهی سختگیری بر زنان و دختران، تغییر کرده است. او اکنون «امر به معروف و نهی از منکر» را از خانهی خود آغاز کرده است.
زهره میگوید: «او قبلا این قسم نبود. یک آدم نسبتا روشنفکر بود که به آزادی و خواستهای من اهمیت و احترام قایل بود. شوهرم آموزگار مکتب پسرانه است. طالبان چندبار به زور آموزگاران مکتب را در برنامههایشان برده بودند که شوهرم هم شاملشان بود. بعدها کمکم تغییر کرد و خودش با علاقه در هر برنامهای که مربوط طالبان میشد شرکت میکرد. اکنون پنج وقت نمازش را در مسجد ادا میکند و کتابهای دینی را زیاد مطالعه میکند- بدون اینکه تحقیق کند که محتوای این کتابها چقدر واقعیت دارد.»
او میگوید که پیش از آمدن طالبان، با پوشش دلخواه خود آزادانه برای خرید یا دیدار اقاربش از خانه بیرون میشد و شوهرش هیچ مخالفتی با نوع پوشش او نداشت. اما اکنون ذهنیت همسرش کاملا تغییر کرده است. زهره روایت میکند که شوهرش از او و دو دختر جوانش میخواهد بدون برقع از خانه خارج نشوند و حتا در حیاط خانه نیز بدون چادر قدم نزنند.
زهره میگوید: «پیش از طالبان فقط یک چپن ساده میپوشیدم و با دخترانم با لباسهای عادی به شهر میرفتیم. شوهرم هیچ کار نداشت. حتا یک بار هم به ما چیزی راجع به حجاب نگفته بود. ولی از زمانی که طالبان آمدهاند، هر روز در حال تغییر است؛ قیدگیرتر و جنجالی شده است. به گفتش که نکنی یا کمی سر حرفش گپ بزنی، دعوا و مشاجره را شروع میکند و دلیل میگوید که اسلام گفته باید چهرهی زن را مردان نامحرم نبیند.»
او در ادامه میافزاید: «شوهرم دو سال میشود که کاملا تغییر کرده است. فکر میکنم یک طالب کامل شده. شهر که میروم هر بار به من و دخترانم تأکید میکند که بدون برقع نرویم. دخترک خردم هنوز ۱۳ ساله است، خرد است. او را هم مجبور میکند برقع بپوشد. برایش میگویم که چپن منظم میپوشیم، ماسک میزنیم، ولی میگوید نه، باید برقع بپوشید که طالبان در بین سرک یا ایستاد تان میکند یا بازداشت میکند، باز به من عزت و آبرو نمیماند. حتا میگوید در حویلی هم چادر بپوشید که همسایهها نبیند، بد است.»
بهباور زهره، تغییر ذهنیت شوهرش نتیجهی شنیدن و عمل کردن به تبلیغات طالبان و همچنین افزایش علاقهاش به مطالعهی کتابهای دینی در این سالهای اخیر است.
به نظر میرسد که پارهای از این تغییرات بیش از آنکه محصول کامیابی تبلیغات طالبان باشد، معلول وضعیت فکری و فرهنگی جامعه در دوران پیشاطالبان نیز هست. ظاهرا بسیاری از کسانی که اکنون رفتارهای طالبانی از خود بروز میدهند، از قبل نیز (با وجود سخنان و رفتارهای متفاوتتر و بازترشان) از نظر فکر و روحیه آمادگی لازم برای لغزیدن در چنبرهی فکر و فرهنگ طالبانی را داشته بودهاند.