«دو داکتر زن در روستای ما بودند، اما وقتی حکومت سقوط کرد، این داکتران رفتند و شیما، دختر ۲۲ سالهام بهدلیل خونریزی زیاد موقع زایمان فوت کرد.»
این روایت بیبیگل، مادر شیما از بحران کمبود کادر و امکانات صحی در روستاها پس از حاکمیت طالبان است. بیبیگل باشندهی یکی از روستاهای دوردست ولسوالی گلران در فاصلهی ۱۲۰ کیلومتری شهر هرات است. او هنگام مصاحبه آهی از دل میکشد و چشمانش پر اشک میشود و میگوید: «دخترم خیلی جوان بود.»
در روستایی که شیما زندگی میکرد، قابله یافت نمیشد و آنان باید دهها کیلومتر را برای رسیدن به نزدیکترین مرکز صحی طی میکردند و این دشوار و هزینهبر بود. وقتی موقع زایمان شیما فرارسید، خانوادهاش دست به دامان زن مسن «دایه» شدند تا ولادت زیر نظرش انجام شود؛ اما برخلاف توقع، پس از ولادت شیما خونریزی شدیدی پیدا کرد که برای یک شب دوام داشت.
بیبیگل تلاش زیادی برای زنده ماندن دخترش انجام داد، اما نتوانست که به موقع مناسب او را به نزدیکترین مرکز صحی برساند.
او میگوید: «فکر میکردم که دخترم پس از ولادت خوب و خونریزیاش کم میشود، اما خونریزی هر ساعت بیشتر شد. در روستای ما حتا یک قرص برای جلوگیری از خونریزی او پیدا نشد. تنها قرصی که برای دخترم پیدا کردیم، پرستامول بود تا درد او را آرام کند. خونریزی او هیچ ایستاد نشد تا اینکه جلو چشمم مُرد.»
زایمان شیما از طرف شب انجام شد و در آن موقع پیدا کردن موتر برای انتقال او به شفاخانهی نسایی و ولادی هرات دشوار بود. به همین خاطر آنان تا صبح باید صبر میکردند تا موتر کرایه کنند. شیما در مسیر راه جان باخت.
او گفت: «روستای ما خیلی از شهر هرات دور است. صبح موتر کرایه کردیم تا شیما را به شهر انتقال بدهیم، اما خونریزی زیاد او را خیلی سست کرده بود. شیما جلو چشمم جان داد و من جنازهاش را به روستا آوردم.»
لباسهای سرخ و آبیرنگ از جهیزیهی شیما بهعنوان یادگاری در خیمهی بیبیگل آویزان است تا با نگاه به این لباسها، خاطرات دخترش را در طول شبانهروز تازه کند.
مرکز صحی کوچک در فاصلهی دو کیلومتری روستای بیبیگل فعالیت داشت، اما با رویکارآمدن حکومت طالبان، فعالیت آن متوقف شد. بیبیگل میگوید که اگر همین مرکز صحی فعال میبود، احتمال اینکه دخترش پس از زایمان زنده بماند، زیاد بود.
از شیما دو کودک به یادگار مانده است و این دو با فقر و تنگدستی نزد مادرکلانشان بهسر میبرند.
بحران نبود کادر صحی کافی در ولسوالی گلران بر دو فرزند شیما هم تأثیر منفی گذاشته است. آنان بهدلیل گرمای زیاد و توفان شن، به بیماری جلدی مبتلا شدهاند. این در حالی است که نه پول کافی برای درمان آنان وجود دارد و نه امکانات سفر به شهر هرات برایشان فراهم است.
بیبیگل میگوید: «دختر خود را از دست دادم و نمیخواهم که این دو نواسهام را نیز از دست بدهم. جلد این دو طفل با گرما و سرما خیلی حساس است و به همین خاطر روی جلد شان لکه افتاده است. این بهخاطری است که پس از زمینلرزهی سال گذشته ما زیر خیمهها زندگی میکنیم.»
آرزوهای سوخته
لیلما حدود ۳۵ سال دارد و باشندهی ولسوالی گلران هرات است. او به روزنامه اطلاعات روز گفت که در ماه چهارم بارداری، جنیناش را سقط کرده است. شش سال از ازدواج لیلما میگذرد. او هیجان زیادی برای تولد نخستین فرزندش داشت، اما جنین پس از خونریزی شدید او سقط شد.
او گفت: «وقتی از خانه با عجله بیرون شدم، پایم به سنگ خورد و به زمین افتادم. دو روز اول در شکم خود درد حس نکردم و پس از آن درد شروع شد. ما در روستای خود قابله نداریم. دایه به من گفت به شفاخانهی نسایی و ولادی هرات بروم، اما رفته نتوانستم. راه خیلی دور بود و به اثر خونریزی شدید، طفلم سقط شد.»
منابع مردمی در گلران به روزنامه اطلاعات روز گفتهاند که تا پیش از رویکارآمدن طالبان، در این ولسوالی مراکز صحی سیار فعال بودند و داکتران و کارکنان صحی به روستاها جهت معاینهی بیماران سر میزدند، اما اینک هیچ خبری از این کارکنان نیست. وزارت اقتصاد طالبان در فرمانی کار زنان در نهادهای خارجی را ممنوع کرد و این به تشدید بحران صحی افزوده است.
جمشیدخان باشندهی یکی از روستاهای ولسوالی گلران است که در فاصلهی ۱۵۰ کیلومتری شهر هرات موقعیت دارد. او به روزنامه اطلاعات روز گفت پنج داکتر و کارمند صحی در نزدیکترین مرکز صحی مصروف کار بودند، اما بودجهی این مرکز از سوی نهادهای امدادرسان قطع شد.
او گفت: «در حکومت پیشین وضعیت خوب بود و ما مرکز صحی داشتیم، اما حالا نداریم. همسر خودم نیز موقع زایمان فوت کرد، چون خونریزی زیادی کرده بود و کسی نتوانست او را نجات دهد.»
کمبود کادر صحی در تمام ولسوالیهای هرات مشهود است و به همین دلیل فشار بر شفاخانهی نسایی و ولادی هرات افزایش یافته است. از سویی هم این شفاخانه نیز با کمبود امکانات و نیروی کاری در دوران حکومت طالبان مواجه است.
روزنامه اطلاعات روز با یکی از داکتران بخش نسایی و ولادی شفاخانهی دولتی هرات مصاحبه کرده است. او به شرط افشانشدن هویتش گفت که دستکم دو الی سه مورد فوتی مادران در روز در هنگام زایمان رخ میدهد و آمار بیشتر مرگومیر مربوط به زنان روستایی است.
او افزود: «در گذشته مراکز صحی در نقاط دوردست زیاد بود و ما هم برخی مواقع به این مراکز به نوکریوالی (مأموریت) میرفتیم. [فعلا] نهادهای کمککننده پرستاران و قابلهها را حمایت نمیکنند. بیشتر مراکز صحی بسته شدهاند و هیچ نهادی نیست که به وضعیت زنان باردار توجه کند.»
این داکتر گفت که در مقایسه به سال اخیر حکومت پیشین، تشکیل ۱۸ پرستار در شفاخانهی نسایی و ولادی هرات کم شده است.
طالبان به مسئولان صحی در هرات دستور دادهاند تا با رسانههایی که در خارج از افغانستان فعال هستند، بدون مجوز ریاست اطلاعات و فرهنگ این گروه، مصاحبه نکنند و نادیدهانگاری این موضوع، تبعات سنگینی برایشان در پی خواهد داشت.
صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) دوشنبه (۲۵ سرطان) با نشر گزارشی گفت که زایمان یک سوم زنان در خارج از مراکز صحی انجام میشود. در این گزارش آمده است: «هنگامی که مادران در خارج از یک مرکز صحی یا بدون یک متخصص مراقبتهای بهداشتی برای کمک به آنان زایمان میکنند، زندگی مادر در معرض خطر جدی قرار میگیرد.»
در این گزارش آمده بود که خونریزی و ناراحتی جنین در هنگام زایمان، زندگی مادران را با خطر جدی مواجه میکند.
سازمان ملل متحد در ماه جدی سال گذشته نیز گفته بود که افغانستان یکی از «بدترین» کشورها از نظر مرگومیر مادران در هنگام زایمان است و در هر دو ساعت یک زن باردار جان خود را در این کشور از دست میدهد.
افغانستان تحت حاکمیت طالبان با وضعیت فاجعهبار در بخش خدماترسانی صحی مواجه شده است. بخش زیادی از کادرهای مسلکی، از جمله متخصصان، داکتران، قابلهها و پرستاران این کشور را ترک کردهاند و این بیشترین تأثیر را روی مناطق روستایی و دورتر از شهرها گذاشته است. طالبان بخش زیادی از عواید حکومت شان را در بخش نظامی و مصارف خودی هزینه میکنند و بودجهی کمی به بخش صحت اختصاص میدهند.