close
Photo: Mehr

سپرده‌گذاری مهاجران افغانستانی در ایران؛ طرحی برای سازماندهی یا تشدید ابهام و سرگردانی

احسان امید

سردرگمی مهاجران و عدم شفافیت دولت ایران در قبال دریافت پول هنگفت و صدور کارت جهت ساماندهی، طرحی‌ است که نگاه‌ها به آن دوخته شده است. تجربیاتی که توسط مهاجران در دهه‌های گذشته از زندگی در ایران کسب شده حاکی از عدم انسجام و ساماندهی مناسب و قوی دولت در قبال آنان را نشان می‌دهد. به‌طور مثال، افرادی که دارای کارت آمایش بودند سال‌های متمادی در شرایط متزلزل و با حالت اضطراب، روزهای زیادی را شب کردند؛ با آن‌که محدودیت زمانی اعتبار کارت و تمدید مجدد آن همه را به ستوه آورده بود، پول‌های زیادی نیز به خزانه‌ی دولت سرازیر می‌شد. اما در طول دوره‌ها هیچگاه دارندگان کارت آمایش به‌خاطر محدودیت در تردد بین شهرها، عدم هماهنگی ارگان‌ها برای ایجاد سهولت و ارائه‌ی خدمات به آسودگی نرسیدند.

با همه‌ی اوصاف، تغییر در رویکرد دولت برای یکپارچه‌سازی خدمات به مهاجران با توضیع کارت هوشمند اگر با نگاه خوشبینانه‌تر به آن بپردازیم مزایای خوبی دارد که در صورت تحقق مهاجران شرایط بهتری پیدا می‌کنند. اگر بخواهیم به‌طور مختصر ویژگی‌هایی این طرح را بشماریم، این موارد را در بر خواهند گرفت؛ به موجب این تفاهم‌نامه، مهاجرانی که مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان در تهران در بانک ملی ایران سپرده‌گذاری کنند، می‌توانند دفترچه‌ی مخصوص اقامت دریافت کنند و از پوشش‌های بیمه‌ای نیز برخوردار شوند.

همچنان با داشتن کارت، از تسهیلات بانکی، خدمات درمانی، استخدام در کارهایی که برای مهاجران افغانستانی تعریف‌ شده و ممکن است زمینه‌ی صدور گواهی‌نامه‌ی رانندگی و خرید ملک نیز هموار شود. البته متقاضی این طرح باید از مدرک هویتی برگه‌ی سرشماری برخوردار باشد که قبلا به او داده شده است؛ در غیر این‌صورت مشمول این تفاهم‌نامه نخواهد شد.

دفترچه‎‌ای که از طرف بانک داده می‌شود

یکی از مهم‌ترین مزایایی که برای این طرح عنوان شده، داشتن اقامت قانونی به‌واسطه‌ی دریافت دفترچه‌ی اقامت است. این در حالی است که تا قبل از این، مهاجران افغانستانی که برگه‌ی سرشماری داشتند از هیچ‌گونه تسهیلاتی برخوردار نبودند. سهم گرفتن در این طرح اما این امکان را برای آنان فراهم می‌کند که بتوانند از کارت هوشمند، کارت بانکی و سیمکارت بهره‌مند شوند و ضمن داشتن بیمه، در تردد بین شهری نیز با مشکل مواجه نباشند؛ چیزی‌ که با شک و تردیدهای زیادی از جانب مهاجران افغانستانی روبه‌رو است.

برگه‌ی سرشماری سبزرنگ

اما معایب آن پرداخت پول هنگفت، تردید در ارائه‌ی خدمات با توجه به تجربیات مهاجران و احتمال تغییر در سیاست‌های شکننده و ناپایدار دولت در قبال اتباع، کشمکش داخلی و اختلافات عمیق در مجلس شورای اسلامی، احزاب و اپوزسیون‌ها در مورد اعتبار بخشیدن به حضور مهاجران و نهایتا فشار مضاعف جامعه‌ی ناراضی بر دولت برای اخراج دسته‌جمعی مهاجران در صورت کوچک شدن اقتصاد ایران است. البته این‌ها سناریوهای احتمالی است که ممکن است در آینده به‌وقوع بپیوندد.

اما چیزی‌ که در این میان واضح است این است که از روزی که طرح سپرده‌گذاری یا سرمایه‌‌گذاری برای مهاجران افغانستانی راه‌اندازی شده، هنوز نتوانسته به‌صورت شفاف و به دور از ابهامات و شبهه‌ها عمل نماید. مهاجران افغانستانی بر مبنای تجربه‌ی تاریکی که در بیشتر از چهاردهه حضور در ایران دارد، همیشه نسبت به سیاست‌ها و موضع‌گیری‌های دولت با شک و تردید نگاه می‌کنند. نسبت به این طرح نیز گمانه‌زنی‌های زیادی وجود دارد، این‌که آیا دولت سیاست مهاجرتی را بر مبنایی سیستم، مکانیزه می‌کند یا این‌که شخصیت‌های ذیصلاح براساس سلایق و شرایط حاکم تغییرات دیگری را بر مهاجران اعمال می‌کنند. گمانه‌زنی‌ها وقتی افزایش یافته است که روند کنونی این طرح از شفافیت لازم برخوردار نبوده و سرگردانی و بیکاری کارگران مهاجر را در پی داشته است.

رئوف عطایی (مستعار) یکی از کسانی است که نسبت به آینده‌ی این طرح خوشبین نیست. او می‌گوید: «مدت زیادی از شروع این طرح گذشته است، اما هنوز هم در مورد آن اماواگرهای زیادی وجود دارد. نهادهای ذیدخل به هر دلیلی که باشد نتوانسته یا قصدا نخواسته‌اند اطلاع‌رسانی شفاف و قناعت‌بخشی را انجام دهند. اکثر کارگرها اصلا نمی‌دانند در مقابل ۱۵۰ میلیون تومانی که در تهران باید بدهند، چه خدماتی را دریافت خواهند کرد. یک روز شایعه‌ای پخش می‌شود که شرکت در این طرح برای مهاجران اجباری است و اگر کسی شرکت نکند از سوی دولت ایران اخراج می‌شوند؛ اما روز دیگر این شایعه رد می‌شود و گفته می‌شود چنین اجباری وجود ندارد.»

از نظر او، این طرح نه اولین سیاست و موضع‌گیری دولت ایران است و نه آخرین آن. طی بیشتر از چهل سال، سیاست دولت ایران در قبال مهاجران افغانستانی از هیچ‌گونه ثبات و پایداری برخوردار نبوده است. به‌گفته‌ی او، موضع‌گیری در قبال حضور مهاجران افغانستانی دائما ضعیف و ناکارآمد بوده است. ابهام و عدم شفافیت در سیاست‌ها و عملکرد نهادهای ذیربط پی‌آمدهایی در جامعه به همراه داشته است. تلاش دولت و نهادهای مسئول در طول سال‌های متمادی حضور مهاجران افغانستانی در ایران طوری بوده که مهاجران همیشه در یک حالت سردرگمی و بی‌سرنوشتی قرار داشته باشند. به‌گفته‌ی او، این رویکرد آسیب‌های زیادی را متوجه مهاجران افغانستانی ساخته است. نمونه‌ی آن را می‌توان نگاه بالا و پایین شهروندان ایرانی نسبت به کارگران افغانستانی و شکل‌گیری موج‌های منفی و حتا مهاجرستیزی علیه مهاجران افغانستانی دانست؛ چیزی که به‌گفته‌ی عطایی، در این روزها نیز شاهد آن هستیم.

رئوف ناگزیری و نبودن گزینه‌ی بدیل برای مهاجران افغانستانی را عامل علاقه‌مندی آنان به این طرح دانسته و بیشتر هم به این هدف که از ترس و گرفتاری و ردمرز شدن توسط پولیس رهایی یابند. هرچند به‌گفته‌ی او، از سوی تعداد زیادی مهاجران نسبت به این طرح علاقه‌مندی وجود دارد اما حضور تاریخی مهاجران افغانستانی در ایران نشان داده است که چندان ‌اعتمادی نسبت به این سرمایه‌گذاری‌ها وجود ندارد. ذهنیتی را که مهاجران از حضور در ایران در طول سالیان متمادی دارند، و نوعی محدودیت ساختاری‌ای که علیه آنان صورت گرفته است، ناگوار و رنج‌آور بوده است. به‌گفته‌ی رئوف، مهاجران با تأسف رویدادها و اتفاقاتی را تجربه کرده‌اند که مطرح شدن هر نوع سیاست و شرایط نمی‌تواند دردهای بی‌درمان‌شان را تسکین دهد. روزها و سختی‌هایی را که کارگران مهاجر افغانستانی از سر گذرانده‌اند و امروز هم تجربه می‌کنند، نگاه شان را نسبت به هر نوع وعده و تعهد دولت ایران دلسرد و ناامید ساخته است.

این تنها ناامیدی و یا بی‌اعتمادی نسبت به این طرح نیست که سبب نگرانی و عدم علاقه‌مندی مهاجران افغانستانی شده است. ضعف مالی و پایین بودن درآمد دلیل دیگری اشتراک نکردن آنان در این طرح است.

عنایت‌الله، یکی از کسانی است که به‌خاطر پایین بودن درآمدش نمی‌تواند در این طرح شرکت کند. او می‌گوید: «بیشتر مهاجران کارگر و از طبقه‌ی ضعیف هستند و نمی‌توانند در این طرح شرکت کنند. یعنی توان پرداخت آن مقدار پول را ندارند. درآمد خیلی‌ها ماهانه نزدیک ده میلیون تومان است، آن‌هم اگر بیکاری نداشته باشند. بخشی از این درآمد مصرف روزانه می‌شود و مقدارش را باید برای خانواده اختصاص دهیم. پس دیگر چیزی از آن باقی نمی‌ماند.»

از سوی دیگر، بی‌ارزش شدن پول ایران به‌دلیل میزان تورم موجود در این کشور نگرانی دیگری است که شماری از مهاجران افغانستانی نسبت به شرکت در این طرح دارند. در این میان احمدشکیب باور دارد که «اگر قرار باشد ۱۵۰ میلیون تومان را امسال در این طرح تحویل بدهد، اولا، معلوم نیست که سرنوشت اصل پول چه می‌شود؛ چون شفافیت در روند این پروسه وجود ندارد. چیزی که تا حال مطرح شده، تقریبا یک‌طرفه و از طرف دولت ایران بوده و مهاجران افغانستانی بنا بر ضرورت و از سر ناچاری، راه تداوم زندگی و کسب درآمدشان را در شرکت در این طرح می‌دانند. و دوم، تومان هر روز ارزشش را از دست می‌دهد. اگر تورم به همین قسم ادامه داشته باشد، درست است که ارزش ۱۵۰ میلیون تومان بیشتر از دو هزار دالر است، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که در سال بعد ارزش آن به هزار دالر نرسد.»

افزون بر این، مطرح شدن شایعاتی مبنی بر اجباری بودن این طرح نگرانی دیگری است که ذاکرحسین آن را عنوان می‌کند. او می‌گوید: «در روزهای اول که حرف این طرح مطرح شد، مسئولان نهادهای مربوطه از اختیاری بودن آن گفتند اما امروز شایعاتی وجود دارد که دارندگان برگه‌ی سرشماری سبزرنگ اگر می‌خواهند کارت هوشمند دریافت کنند و در ایران حضور قانونی داشته باشند، باید در این طرح شرکت کنند. در صورت عدم شرکت آنان، برگه‌های سرشماری‌شان فاقد اعتبار گردیده و ردمرز می‌شوند. من شخصا توان پرداخت آن مقدار پول را ندارم و از آینده‌ی این حرف‌هایی که در مورد این طرح می‌شنوم، نگرانم.»

از سوی دیگر، شمار زیادی از مهاجران از رفتارهای غیرانسانی و غیرمسئولانه‌ی کارمندان بانک نیز شکایت دارند. به‌گفته‌ی آنان، وقتی با نامه‌ی رسمی دفتر کفالت به بانک مراجعه کرده‌اند، نامه از طرف کارمندان بانک بی‌اعتبار و تاریخ‌گذشته خوانده شده است. وقتی دوباره به دفتر کفالت مراجعه کرده‌اند، آنان نه تنها جواب قانع‌کننده نداده‌اند بلکه برای همه‌ی مراجعان فقط یک پاسخ را داده‌اند، این‌که: «به شما نامه‌ی معرفی به بانک داده شده و آن‌جا مراجعه کنید!» مراجعه‌ی دوباره و چندین دوره‌ی آنان به بانک و یا دفتر کفالت هیچ نتیجه‌ای در پی نداشته است و تعداد زیادی از مراجعان حالا در یک حالت بلاتکلیفی قرار دارند.

در این میان، تواب کوهستانی تجربه‌ی تلخ‌تر و ناامیدکننده‌تری از بقیه دارد. او می‌گوید: «در تاریخ مشخص‌شده با نامه‌ای که دفتر کفالت بالای بانک داده بود، به شعبه‌ی بانک مربوطه مراجعه کردم تا مرحله‌ی مقدماتی پول را تحویل دهم و دفترچه‌ی بانک دریافت کنم، و به تعقیب آن به دفتر بیمه مراجعه نمایم. وقتی به بانک رفتم، بیشتر از یک ساعت در نوبت ماندم. وقتی نوبتم رسید، نامه را به مسئول باجه نشان دادم. اول به نظرش مسخره آمد و با تمسخر گفت که این چیست؟ برایش توضیح دادم که نامه‌ای از دفتر کفالت به‌خاطر سپرده‌گذاری است. نامه را برداشت و گفت باید با مدیر بانک مشوره کند. وقتی برگشت، گفت تاریخ برگه‌ی سرشماری شما گذشته است. ایجاد حساب و ارائه‌ی دفترچه برای شما ممکن نیست. تعجب کردم و هرچه توضیح دادم و اصرار کردم، بی‌نتیجه بود.»

کارت سپرده‌گذاری بانک برای مهاجران

تواب دوباره به دفتر کفالت مراجعه می‌کند. در آن‌جا نزدیک دو ساعت به صف می‌ایستد تا نوبت‌اش می‌رسد. وقتی مشکل را مطرح می‌کند، حرف‌ کارمندان دفتر کفالت این بوده است که مشکل از دفتر کفالت نیست و باید به بانک مراجعه کند و مشکل را هم همان‌جا حل نماید. تواب آن‌روز بی‌نتیجه و خسته از سرگردانی به خانه برمی‌گردد. فردا صبح وقت دوباره به بانک مراجعه می‌کند، مسئول باجه همان حرف روز گذشته را دوباره تکرار می‌کند؛ تاریخ برگه‌ی سرشماری گذشته است و نمی‌تواند حساب ایجاد کند و دفترچه‌ی بانک دریافت نماید.

تواب در ادامه چنین بیان می‌کند: «دوباره به دفتر کفالت مراجعه کردم. با خودم گفتم که این‌بار موضوع را باید مشخص کنم. مگر قرار است چند روز از کار و زندگی خود بمانم. صف سه‌ساعته در دفتر کفالت را به سختی تحمل کردم، خودم را به باجه‌ی مربوطه رساندم، موضوع را صریح و جدی همراه‌اش مطرح کردم. او همان پاسخ دیروز را داد؛ این‌که مشکل مربوط به بانک است نه دفتر کفالت. جدی‌تر پرسیدم و اصرار کردم که بلاخره تکلیف این نامه را مشخص کند. تا چه وقت این جمعیتی که در صف ایستاده‌اند، مسیر بین بانک و دفتر کفالت را بدون گرفتن نتیجه در رفت‌وآمد باشند. آن‌که در باجه نشسته بود، طرفم تند نگاه کرد و معلوم بود که برافروخته‌شده است. گفت می‌خواهی موضوع یک‌طرفه شود؟ گفتم آری. نامه‌ی معرفی به بانک را که در دستم بود، خواست برایش بدهم. وقتی نامه را گرفت، با غضب آن را از وسط پاره کرد و بعد با قهر و خشم به طرفم انداخت.»

تواب تلاش می‌کند آرام باشد. تنها چیزی‌که در این هنگام به ذهنش می‌رسد این است که از جمعیت زیاد مهاجران افغانستانی آن‌جا بپرسد که مقصر این اتفاق چه کسی است؟ آیا او مقصر است که خواستار توضیح راه‌حل شده یا کسی که روی صندلی نشسته و حاضر نیست به مشکل این جمعیت رسیدگی کند. به‌گفته‌ی تواب، «با تأسف متوجه شدم از میان جمعیت نزدیک ۵۰۰ نفر یکی حاضر نشد یا جرأت نتوانست که بگوید مشکل از من نیست بلکه از کسی است که نامه‌ام را پاره کرده است.» نگاه‌های مأیوسانه‌ی جمعیت باعث می‌شود تواب به ماندن در آن‌جا ادامه ندهد. نامه‌ی دوپاره‌شده را از زمین برمی‌دارد و دفتر کفالت را ترک می‌کند.

برگه‌ی نوبت‌دهی مراجعه‌ به دفتر کفالت/ اطلاعات روز

در آخیر قابل یادآوری است که این طرح با عنوان «جذب و مدیریت سرمایه‌های خرد و کلان اتباع و مهاجران خارجی» میان بانک ملی ایران و سازمان ملی مهاجرت به امضا رسیده است. براساس این طرح، مهاجران می‌توانند منابع مالی و درآمدهای خود را در بانک ذخیره کنند تا این سرمایه‌ها در چرخه‌ی تولید و فعالیت‌های اقتصادی کشور استفاده شود. گروه ثبت‌نام‌شدگان در «طرح سرشماری» دارنده‌ی برگه‌ی سرشماری سبزرنگ، اولویت نخست این طرح است.

اندازه‌ی کل سپرده‌گذاری برای این طرح در تهران ۱۵۰ میلیون و در باقی ولایت‌ها ۱۰۰ میلیون تومان در نظر گرفته شده است. باید متذکر شد که این مقدار برای هر فرد مرد بالای ۱۸ سال در هر خانواده است. یعنی اندازه‌ی سپرده‌گذاری برای این طرح در مورد خانواده‌ای که پدر سرپرست است و دو پسر بالای ۱۸ سال هم دارد، ۴۵۰ میلیون تومان است.