close

قصه‌ی پرغصه‌ی پاکسازی هندوها و سیک‌های افغانستان

«شهر خالی، جاده خالی، کوچه خالی، خانه خالی»:

Photo: Porsesh Research & Studies Organization

در پاییز سال ۱۳۹۷، که اوضاع امنیتی افغانستان به‌شدت رو به وخامت می‌گذاشت، ۸۱.۶ درصد جامعه‌ی هندو و سیک افغانستان در یک نظرسنجی ابراز کردند که کشور در مسیر نادرستی در حرکت است (شایگان، فروغ و سادات، ۲۰۱۹: ۷). این مسیر سراشیبی بود که به سقوط نظم نیم‌بند سیاسی در کشور انجامید و برای هندوها و سیک‌های افغانستان خونین، غمناک و نومیدکننده بود. حملات تروریستی بر گردهمایی‌های آنان بیشتر شد، روند کوچ‌های دسته‌جمعی‌شان شتاب بیشتر گرفت و زندگی برای تعداد محدودی از این جامعه که در کشور باقی ماندند، طاقت‌فرساتر شد. اکنون، پس از سه سال فرمانروایی طالبان، تعداد انگشت‌شماری از این دو جامعه در افغانستان باقی مانده است. آنچه بر جامعه‌ی هندو و سیک افغانستان رفته، می‌تواند مصداق پاکسازی قومی-مذهبی باشد که در یک بازه‌ی زمانی حدود چهاردهه، به‌صورت تدریجی صورت گرفته است.



این نوشته وضعیت زندگی هندوها و سیک‌ها را از اوایل قرن بیستم تا اکنون، به چهار دوره دسته‌بندی کرده و الگوهای کلی هر دوره را شناسایی و تشریح کرده است: از گذشته تا دوران جهاد، دوران جنگ‌های داخلی و طالبان، دوره‌ی جمهوریت و دوره‌ی دوم طالبان. یکسان‌سازی و حذف تنوع و تکثر، یکی از ویژگی‌های بارز و مداوم دولت در افغانستان بوده که با ظهور اسلام سیاسی رادیکال به اوج رسیده است. گروه‌های مشخص قومی-مذهبی در این روند به کلی حذف شده‌اند؛ از جمله ارمنی‌ها، یهودیان و حالا هم هندوها‌ و سیک‌ها. هندوها و سیک‌های افغانستان، با وجود این‌که در منازعات دهه‌های اخیر در افغانستان هیچ نقش و دخالتی نداشته، دردمندانه بیشترین هزینه را پرداخته‌اند. هدف این نوشته، ترسیم تصویر کلی از فراز و فرود زندگی هندوها و سیک‌های افغانستان و نیز گشودن باب بحث و طرح مسأله در همین موضوع است. پیش از همه، لازم به یادآوری است که اصلاح «اهل هنود» را هندوها و سیک‌های افغانستان هم تحقیرآمیز و هم از لحاظ ادبی نادرست می‌دانند، و در این نوشته از استفاده‌ی آن پرهیز شده مگر در نقل‌قول‌ها. کسانی که در این مورد کنجکاو هستند، می‌توانند به این‌جا، این‌جا و این‌جا مراجعه کنند.

تصویر کلی از پیشینه‌ی تاریخی هندوها و سیک‌های افغانستان

در مورد سابقه‌ی تاریخی اقوام و مردمان افغانستان مناقشه بسیار است و این بحث‌ها بیشتر سیاسی است تا تخصصی و تاریخی. اما قدر مسلم این است که تمام اقوام ساکن در جغرافیایی که اکنون به‌نام افغانستان می‌شناسیم، خیلی پیشتر از شکل‌گیری دولت افغانستان در قرن نوزدهم، تأسیس پادشاهی درانی در قرن هژدهم و حتا استیلای اسلام پس از قرن هشتم میلادی، در این قلمرو می‌زیسته‌اند. عرب‌ها در اواخر قرن هفتم میلادی از مسیر هرات اکثر مناطق شمال افغانستان را گرفتند و دین اسلام را ترویج و مسلط کردند ولی کابل‌شاهان برهمنی برای دوسده‌ در مقابل هجوم اعراب مقاومت کرد (فرهنگ، ۱۳۹۰: ۳۹؛ غبار، ۱۴۰۰: ۱۲۸؛ عمادی، ۲۰۱۴: ۳۰۹). این دودمان که به‌نام هندوشاهی هم یاد می‌شوند، در نهایت مغلوب یعقوب لیث صفاری شدند و کابل بخشی از امپراتوری صفاریان با محور سیستان شد (همان: ۳۹-۴۰). اما ظاهرا برهمن‌شاهان تا قرن دهم میلادی، به‌صورت کامل مغلوب نشده بودند و سبکتگین، بنیان‌گذار امپراتوری غزنوی، در اواخر قرن دهم این سلسله را شکست داد و دین اسلام را تا پیشاور بسط داد (غبار، ۱۴۰۰: ۱۲۸). این سلطه‌ی ظاهرا لرزان را سلطان محمود غزنوی در شروع قرن یازده، با گرفتن مرکز پادشاه برهمنی کابلستان در کرانه‌ی رود سند، تحکیم و تثبیت کرد (غبار، ۱۴۰۰: ۱۳۱).

از قرن یازدهم که این دودمان هندوشاهی به دست مسلمانان برانداخته می‌شوند، تا قرن هژدهم که پادشاهی ابدالی تأسیس می‌شود، در مورد حضور، زندگی و نقش هندوان در تاریخ رسمی و حتا غیررسمی افغانستان، اطلاعات زیادی در دست نیست. ولی مسلم است که در این زمان، از ظهور آیین سیک در اواخر سده‌ی پانزدهم، حدود دوونیم سده گذشته بود و مردمان زیادی در مناطق مختلف افغانستان، به‌خصوص مناطق شرق افغانستان امروزی و کابل، به این آیین گرویده بودند. وقتی در سال ۱۷۵۳ میلادی (۱۱۶۷ قمری) احمدشاه ابدالی کشمیر را تسخیر کرد، امور دیوانی و مالیاتی آن را به سیکه جیون از قوم کتری اهل هنود مقیم کابل، سپرد (کاتب، ۱۳۹۱، جلد اول و دوم: ۶۲). در این ایام، هندوان زیادی در کابل و قندهار به صرافی مشغول بودند و لشکریان احمدشاه ابدالی قسمتی از ثروتی را که از فتوحات با خود می‌آوردند، نزد این صرافان به ودیعه می‌گذاشتند (فرهنگ، ۱۳۹۰: ۱۷۸). دیده می‌شود که هندوها بخش مهمی از گردش مالی و اقتصادی آن زمان را در دست داشتند. کاتب نقل می‌کند که شاه شجاع در اواخر دوره‌ی اول پادشاهی خود، وقتی وارد قندهار شد، از تاجران مسلمان و هندوی قندهار نقد و جنس قرض گرفت تا علیه شاه محمود، لشکر سه‌ هزار نفری سامان بدهد (کاتب، ۱۳۹۱، جلد اول و دوم: ۲۰۸).

هرچند در مورد هندوها و سیک‌های افغانستان اطلاعات تاریخی ناچیز و پراکنده است، نقش این دو جامعه در گردش اقتصادی و بازار برای مدت طولانی، برجسته بوده است. براساس سفرنامه‌های غربی در قرن نوزدهم، هندوها شبکه‌های وسیع بازرگاهی در شهرهای مختلف افغانستان، از جمله کابل، غزنی، قندهار، هرات، بلخ و سمنگان داشتند و میان هند، افغانستان و آسیای میانه تجارت می‌کردند (جویا و همکاران، ۱۴۰۲: ۸۸). همین منابع گفته‌اند که هندوان که اکثرا در کلان‌شهرهای افغانستان زندگی می‌کردند، زندگی مرفه داشتند (همان: ۸۹) و از آزادی‌های نسبی در زندگی فرهنگی و اجتماعی هم برخوردار بودند (همان: ۹۱-۹۲).

شهروندان سیک‌که در درمسال شور بازار کابل براي اجراي مراسم مذهبی شان گرد هم آمده اند. عکس: پژوهشکده سیاست پرسش

بخش اول: صد سال فراز و فرود زندگی هندوها و سیک‌‌های افغانستان قبل از آغاز مهاجرت دسته‌جمعی

زندگی هندوها و سیک‌های افغانستان را از زمان تأسیس دولت مرکزی در افغانستان می‌توان به دو بخش کلان تقسیم کرد: صد سال اول از دهه‌ی هشتاد قرن نوزدهم تا دهه‌ی هشتاد قرن بیستم که با وجود تبعیض‌های ساختاری و اجتماعی و رفتارهای نابرابر حقوقی به اشکال و درجات مختلف، اعضای این دو جامعه به مهاجرت‌های دسته‌جمعی متوسل نشدند. از اواخر دهه‌ی هشتاد قرن بیستم، با تشدید خشونت‌ها، رادیکال‌شدن بیشتر جامعه و قدرت‌گیری هرچه بیشتر اسلام سیاسی، مهاجرت‌های دسته‌جمعی آغاز شد و طی حدود چهاردهه، افغانستان تقریبا به‌کلی از هندوان و سیک‌ها خالی شد.

در اواخر قرن نوزدهم وقتی که دولت مرکزی در افغانستان به کمک امپراتوری‌های بریتانیا، روسیه و تا حدودی فارس تأسیس شد، بخش قابل توجهی از تجارت و روابط افغانستان با دنیای بیرون توسط سه جامعه‌ی کوچک افغانستان انجام می‌شد: هندوها (و سیک‌ها)، یهودی‌ها و ارمنی‌ها (گریگوریان، ۱۹۶۹: ۶۱). در سال‌های ۱۸۹۲ و ۱۸۹۳، وقتی فروش برده‌های هزاره به شکل قانونی و گسترده انجام می‌شد، تاجران هندو هم از این رهگذر سودهای هنگفتی بردند. دولت امیر عبدالرحمان اما با هندوها در این زمینه با معیارهای دوگانه برخورد می‌کرد. یکی از نمونه‌های آن در ماه شوال سال ۱۳۱۱ (۱۸۹۴) در قندهار اتفاق افتاد که چهار تاجر هندوی اهل قندهار، به‌خاطر خریدن و زنار بستن چهار پسر شش‌ساله و هشت‌ساله‌ی هزاره، جریمه شدند. آنان به امیر عبدالرحمان عریضه می‌کنند که «از صدور اشتهار عام پادشاهی که در باب خرید و فروش کنیز و غلام از مردم هزاره انتشار یافته بود، پسران مزبور را اشترا نموده‌اند؛ چنانچه غیر از این چهار تن پسر، دختران و پسران و زنان بسیاری از این قوم را تاجران و بازرگانان مسلمان و هندو خریده و از راه تجارت در شالکوت و سند و هند برده حتا به بلولیان شهر و بازار فروخته و ایشان همه را در آغوش هندو و نصاری درآورده مزد می‌گیرند…» و به این دلیل، چرا این چهار نفر باید مواخذه شوند. امیر در پاسخ این عریضه به هندوان قندهار می‌نویسد که «چون ایشان برخلاف شرایط اهل ذمه که در شرع شریف اسلام مقرر است رفتار اختیار کرده و اطفال اسلام را خریده و زنار به گردن ایشان انداخته‌اند، چهارده هزار روپیه جرم خود را بدهند» (کاتب، ۱۳۹۱، جلد سوم، بخش دوم: ۳۲۶-۳۲۷). این‌جا، امیر هزاره‌ها را که قبلا تکفیر و خرید و فروش آنان را جایز اعلام کرده بود، مسلمان اعلام می‌کند تا دلیل شرعی برای جریمه کردن هندوها پیدا کند ولی در عین حال، دست آنان را از این تجارت کوتاه می‌کند.

امیرعبدالرحمان و دودمانش: جزیه، پوشش‌تمایزبخش و فشار برای تغییر عقیده

با تحکیم دولت مرکزی مبتنی بر مذهب حنفی در افغانستان، سه روند در زندگی هندوها و سیک‌های افغانستان پدیدار می‌شود: فشار برای تغییر عقیده، پرداختن جزیه و پوشش تمایزبخش. کاتب در جلدهای مختلف «سراج‌التواریخ» نمونه‌های تأمل‌برانگیز از تغییر عقیده‌ی هندوان و سیک‌ها را در دوران حکومت‌های عبدالرحمان و حبیب‌الله در ولایات مختلف گزارش داده است. در ماه شوال ۱۳۱۱ (۱۸۹۴) در شهر غزنی شخصی به‌نام محمد سعید می‌خواسته با زن هندویی به‌نام لعلی که گویا مسلمان شده بوده، ازدواج کند. اما هنگام عقد نکاح، لعلی مسلمان شدن خود را انکار می‌کند «ولیکن چون از ارتدادش شرعا تا وقت موت محبوس می‌گشت محمد سعید مذکور نزد قاضی شهود ثبوت اسلام او را گذرانیده بعد به عقد خویش درآورد» (کاتب، ۱۳۹۱، جلد سوم، بخش دوم: ۳۵۰-۳۵۱).

نمونه‌ای دیگر، که بسیار دردناک است و لایه‌های مختلف ستم بر این جامعه را نشان می‌دهد، در ماه صفر سال ۱۳۱۵ (۱۸۹۷) در لغمان اتفاق می‌افتد. به نقل از کاتب، سابا سنگه که از «اهل هنود جزیه ده سکنه‌ی تیکری لمقان» بود، در روستای خالاخیل با دو نفر به‌نام جلندر و قلندر، معامله خرید روغن با بیع سلم کرده بود ولی وقتی موعد گرفتن روغن فرارسید، آن دو از دادن روغن ابا ورزیدند و سابا را «به ضرب سنگ و چوب بخستند و مبلغ نقدی را که گرفته بودند، نیز نداده دعوی اسلام آوردن و کلمه طیبه خواندن بر او کرده نزد قاضی بردند و او انکار کرده محبوس شد» (کاتب، ۱۳۹۵، جلد چهارم، بخش نخست: ۸۴-۸۵). آن دو نفر پانزده نفر از مردمان روستای خالاخیل را به‌عنوان گواه علیه او حاضر کردند ولی او هنوز هم «بر کفر و انکار خود راسخ‌دم و ثابت‌قدم و مستحکم» ماند و قاضی موضوع را به عبدالرحمان گزارش داد. امیر فرمان داد که «قرار امر شرع انور، تا سه روز او را ترغیب به دین اسلام گرده از قتل ترغیب نماید و اگر چنانچه بر ارتداد خود استوار باشد، به قتل رساند.» سابا سنگه از عقیده‌اش نگذشت و «بر اتداد خویش ثبات ورزیده رجم شد» (همان: ۸۵).

مثال دیگر در ذوالقعده سال ۱۳۱۶ (۱۸۹۹) در قندهار اتفاق می‌افتد. سه نفر از هندوان چارباغ از پشت رود زمینداور، مسلمان شدند و مردم محل نام ایشان را غلام‌محمد، سعیدمحمد و گل‌محمد نهادند و مدتی با آنان با «ملاطفت و شفقت و تفقد» رفتار کردند (کاتب، ۱۳۹۵، جلد چهارم، بخش نخست: ۴۰۳-۴۰۴). بعد از مدتی، مردم دیگر به آنان کمک نمی‌کنند و آنان «در مسجدی، جای گزیده، مسجد به مسجد، به طریق دریوزه، تحصیل امر معاش نمودن آغازیدند.» آنان از این وضعیت دشوار و طعنه‌های اقارب و اقوام خود به تنگ آمدند و به امیر عبدالرحمان عریضه نوشتند و خواستار «لب نانی و جرعه‌ی آبی از حضور» شدند تا «به تحصیل علم مشغول و در طلب آن مواظب شوند…» (همان: ۴۰۴). امیر هم به حاکم پشت‌رود فرمان داد که «هر سه تن را خلعت داده و هر واحدی را پنجاه روپیه‌ی قندهاری، به‌نام زاد راه، در کف نیاز و آرزو نهاده، و اسم قوم و کیش ایشان را از کتری و برهمن و بید و بودا، مصرح نموده، گسیل کابل کند» (همان: ۴۰۴). متأسفانه، وقتی به اجبار مستقیم یا غیرمستقیم ایشان به دین اسلام می‌گرویدند، دیگر راه برگشتی نبود زیرا در آن‌صورت حکم ارتداد بر آنان جاری می‌شد. از میان این سه نفر، غلام‌محمد «در پایان کار به منصب خانه‌سامانی قصر سعادت‌حصر اندرون باغ شاهی در جلال[آباد] و غیره عمارت شاهی آن‌جا سرافراز آمد و مالک ثروت و مکنت شد» (همان: ۵۱۵).

با این وجود، ظاهرا مانعی برای هندوها و سیک‌‌ها در انجام برخی از کارهای دیوانی نبوده است. به گواهی کاتب، بعد از شکست هزاره‌ها، شخصی به‌نام دیوان رام‌چند هندو، مأمور سنجش مالیات و وجوهات هزاره‌جات تعیین شده بود و ایشان به نمایندگی از دولت امیر، مالیات کمرشکنی را بر مردم هزاره حواله کرد (کاتب، ۱۳۹۱، جلد سوم، بخش دوم: ۱۰۰۴). براساس گزارش کاتب، هزاره‌های بازمانده در هزاره‌جات «که از صدی ده خانه در ملک مانده بودند، از صدمه‌ی این حواله چون شعله‌ی جواله سرگردان و حیران شدند»، تعدادی فرار اختیار کردند و برخی هم به امیر شکایت بردند (همان: ۱۰۰۵-۱۰۰۶). امیر فرمان می‌دهد که «درکات و بابت‌های حق و ناحق دیوان رام‌چند را به خوض و غور بسنجند…» (همان: ۱۰۰۶). اما ظاهرا باوجود ممنوع اعلام شدن این مالیات، رام‌چند که این مالیات را محاسبه و حواله کرده بود و جنرال شیرمحمدخان که مسئولیت جمع‌آوری این مالیات را داشت، آن را تعطیل نکردند و عبدالرحمان در ماه ذوالحجه ۱۳۱۴ (۱۸۹۷) بار دیگر با عتاب این مالیات را «از کفر دیوان رام‌چند و تعصب میرزا عبدالحمدخان» دانسته و تا حکم ثانی معطل اعلام کرد ولی هنوز هم، کارکنان دیوان و حکام و مأمورین دولت «باک نکرده و دست از جور و ستم باز نداشته به انواع تطاول و تعدی» اکثر هزاره‌ها را «نیست و نابود و فرار خارج مملکت نمودند» (کاتب، ۱۳۹۱، جلد سوم، بخش دوم: ۱۰۷۱).

فشار برای تغییر عقیده بعد از دوران عبدالرحمان هم ادامه پیدا می‌کند. در ربیع الاول ۱۳۲۰ (۱۹۰۲) دو نمونه از لغمان و ننگرهار در «سراج‌التواریخ» آمده است. اولی، زنی از هندوان لغمان به‌نام رام رکی است که از طرف قایم مقام حاکم آن‌جا «یک‌صدوچهل روپیه نقد و یک لباس قناویز و یک تخته معجر جامدانی» به او اهدا می‌شود و او ظاهرا شخصی به‌نام محمدناصر از باشندگان تکری را به شوهری بر می‌گزیند (کاتب، ۱۳۹۵، جلد چهارم، بخش دوم: ۲۵۹). یک نفر دیگر به‌نام جواهر سنگه از باشندگان دره‌ نور هم، مسلمان شد و از طرف امیر حبیب‌الله به او مبلغ سه صد روپیه «موهبت» شد (همان: ۲۵۹).

داستان تلخ دیگر از آزار هندوان و سیک‌ها در ربیع‌الآخر همین سال، در کنر روی می‌دهد. هندویی از اهل قلقک کنر سفلی به‌نام نراین داس، برای دختر خود مراسم عروسی آراسته بود. فردی مسلمان به‌نام جنی با سه نفر ظاهرا درویش دیگر، وارد این مراسم می‌شوند و غذا می‌خواهند. نراین داس به هر سه نفر برنج می‌دهد ولی جنی برنج را گرفته در دیگی که «سه سیر برنج در آن پخته بود» می‌ریزد و با هم شروع می‌کنند از همان دیگ خوردن. این‌جا درگیری واقع می‌شود و جنی و همراهانش «دعوی اسلام آوردن دختری که بر مسند عروسی نشسته و زنان اهل هنود او را وسمه بر ابرو و غازه بر رو کشیده آرایش می‌نمودند کردند، و دختر از عروسی رفتن در خانه‌ِ داماد بازمانده، با هم در محکمه‌ی شرعیه‌ی شریف شدند؛ و دختر انکار آورده، قاضی او را در خانه‌ی شخص مسلمانی محبوس فرمود و نراین داس ماجرا معروض داشته، حضرت اقدس والا جنی و دختر و گواهان، را تمام طلب کابل فرمود و چون شهود بر دختر گذشته بود و از انکار خود کشته می‌شد، اقرار بر صدق دعوی جنی و گواهان او کرده، از هندو خلاص و زوجه‌ی یکی از مسلمانان شد» (همان: ۲۷۶).

پرداخت جزیه هم دوام می‌یابد ولی هندوان و سیک‌ها اجازه ندارند برای خودشان عبادتگاه بسازند. در ربیع‌الآخر سال ۱۳۲۱ (۱۹۰۳) دیوان نرنجن داس، یکی از هندوان افغانستان که در دربار امیر حبیب‌الله به‌عنوان کرنیل افتخاری و سردفتر سنجش حضور کار می‌کرد، در زمین مزروعی خودش معبد می‌سازد و «رفتن خود را به زیارت آن‌جا به عقیده‌ی خویش صواب و موجب اجر و ثواب می‌داند…» (کاتب، ۱۳۹۵، جلد چهارم، بخش دوم: ۴۷۱-۴۷۱). با وجودی که هندوها و سیک‌ها در این زمان جزیه می‌دادند، در چشم دولت «اهل ذمه را در بلاد اسلام تأسیس تعمیر معبد» جایز نبود. به همین دلیل، قاضی محکمه‌ی شرعیه کابل حکم صادر کرد که «عمارت آن معبد جدید را چنان خراب نموده و از بن براندازند که در جایش زراعت شود و چوب و مصالح آن به نرنجن داس سپرده آید و مزد مخربین را خود او بدهد…» (همان: ۴۷۲). دقیقا یک سال بعد از این رویداد، در هفتم ربیع‌الآخر ۱۳۲۲ (۱۹۰۴)، به عموم هندوان و سیک‌ها فرمان می‌دهد «هندوها به جز از رنگ زرد کاهی از دیگر الوان بر سر نبندند، و اگر خلاف کردند از هر یکی صد روپیه جرم بگیرند تا جرأت بیرون شدن از حد معین و مقرر شرع مطهر و جسارت تجاوز نمودن از شأن ذمیت ننمایند» (همان:۵۸۱-۵۸۲).

در زمان امان‌الله‌خان، جزیه و پوشش تمایز‌بخش همچنان وجود دارد. در اولین قانون اساسی که در ۱۰ حوت ۱۳۰۱ در لویه جرگه‌ی مشرقی به تصویب رسید، موضوع جزیه نیامده است. ولی این قانون اساسی، در لویه جرگه‌ی پغمان که از ۲۸ سرطان تا ۹ اسد ۱۳۰۳ شمسی دایر شد، تعدیل شد. در ماده‌ی دوم این «نظامنامه اساسی دولت علیه افغانستان» آمده است: «دین افغانستان، دین مقدس اسلامی و مذهب رسمی و عمومی آن مذهب منیف حنفی است. دیگر ادیان، اهل هنود، یهودی که در افغانستان هستند، به تأدیه‌ی جزیه و داشتن علامات ممیزه تابع بوده، به شرطی که آسایش و آداب عمومیه را اخلال نکنند، نیز به تحت تأمین گرفته می‌شوند» (دانش، ۱۳۹۸: ۲۷-۳۳).

در مورد فشارهای اجتماعی برای تغییر عقیده اطلاعاتی زیادی از این دوره در منابع تاریخی در دست نیست. تنها اینقدر می‌دانیم که در این دوران، در شهر کابل مکتب اهل هنود برای این جامعه ایجاد شده بود (بیضا، ۲۰۱۳: ۶۵، پاورقی ۱۱). شرح اوضاع و احوال این دوره را از قلم موشکاف کاتب هم، سوگمندانه، محرومیم. تنها منابع در این زمینه، شاید تاریخ شفاهی این مردم باشد که دردمندانه، جمع‌آوری نشده است. حضور و فعالیت هندوها و سیک‌ها در نظام دیوانی، تا حدودی در منابع تاریخی بازتاب یافته است. به‌عنوان مثال، همان دیوان نرنجن داس که در زمان حبیب‌الله‌خان معبدی ساخته بود و به حکم امیر و قاضی شهر کابل، تخریب شد، در زمان امان‌الله‌خان برگید ملکی بود و عضوی هیأت مذاکره‌کننده استقلال افغانستان به رهبری محمود طرزی (غبار، ۱۴۰۰: ۱۰۱۸). میرمحمدصدیق فرهنگ به این باور است که امان‌الله‌خان می‌خواست با حضور نرنجن داس در این هیأت، «توجه هندوان نیم‌قاره را به خود جلب کند» (فرهنگ، ۱۳۹۰: ۵۵۷). از قول ایشر داس، نرنجن داس مدتی به‌عنوان وزیر مالیه‌ی امان‌الله‌خان هم ایفای وظیفه کرده است (داس، ۲۰۰۳: ۶۷).

داستان دختر دیوان نرنجن داس، بی‌بی‌ رادوجان، در نوع خود جالب است. او که به‌نام «دختر دیوان» و «دختر وزیر» شهره می‌شود و پیشوند «بی‌بی» بخشی از نامش می‌شود، ظاهرا لباس مردانه می‌پوشیده و همیشه با پدرش در محافل حضور پیدا می‌کرد. نام اصلی او، رادها بود و در میان مردم، به خوش‌سیمایی و زیبارویی زبانزد شده بود (داس، ۲۰۰۳: ۶۹-۷۰). بعدها «بی‌بی رادوجان» وارد فرهنگ فولکلور مردم کابل شده و در موسیقی و ادبیات جاودانی می‌شود. یکی از آهنگ‌های معروف «او بی‌بی رادوجان» است که هنرمندان مختلف، از جمله استاد ناشناس آن را خوانده است. یکی دیگر از این ترانه‌های فولکلوریک معروف در اثر ماندگار «چارگرد قلا گشتم» از استاد رهنورد زریاب انعکاس یافته و ماندگار شده است:

«چار گرد قلا گشتم
پای‌زیب طلا یافتم
پای‌زیب طلا از کیست
از بی‌بی رادوجان است
از بی‌بی رادوجان است».
جشن مذهبی ویساك در درمسال کارته پروان کابل.در پایانه جشن هندوباوران و سیک‌ها پرچم مذهبی شان را نیز تجدید میکنند. عکس: پژوهشکده سیاست پرسش

پادشاهی مصاحبان: ناسیونالسیم قومی و تنگ کردن عرصه بر هندوها و سیک‌ها

در زمان نادرخان، موضوع جزیه و پوشش تمایزبخش از «اصول اساسی دولت علیه افغانستان» مصوب ۸ عقرب ۱۳۱۰ خورشیدی برداشته می‌شود. اصل اول صرفا تصریح می‌کند که «دیگر ادیان، مثل اهل هنود و یهودی که در افغانستان هستند، به شرطی که آسایش و آداب عمومیه را اخلال نکنند، نیز به تحت تأمین گرفته می‌شوند.» در اصل ۲۲ نیز آمده است که «اصول تعلیمیه که امور اعتقادیه و مذهبیه اهل ذمه تعلق دارد، اخلال کرده نمی‌شود.» اما مطابق اصل ۳۷، اعضای مجلس مشورتی باید «به خداوند عظیم و قرآن کریم» سوگند یاد کنند و براساس اصل ۷۵، «هیچ‌کس نمی‌تواند مقام وزارت را اشغال نماید، بدون این‌که مسلمان و از تبعه‌ی افغانستان باشد.»

نادرشاه بسیاری از هندوان و سیک‌های طرفدار امان‌الله‌ را مورد آزار و سرکوب قرار داد. به‌عنوان نمونه، آقای نرنجن داس که قبلا ازو یاد شد، مورد مجازات قرار گرفت و تمام ملکیت‌ها و دارای‌های او ضبط شد (عمادی، ۲۰۱۴: ۳۱۳). نمونه‌ای دیگر، آقای میتر سینگ بود که در منطقه‌ی باغ عمومی کابل، قهوه‌خانه راه‌اندازی کرده بود و ظاهرا دانشجویانی که از طرف دولت رادیکال طرف‌دار امان‌الله شناخته می‌شدند، در این قهوه‌‌خانه رفت‌وآمد داشتند (همان؛ فرهنگ، ۱۳۹۰: ۶۸۵). یکی دیگر از تاجران سیک، به‌نام موتی سینگ، که طرفدار ترویج آموزش عصری بود، یکی از ملکیت‌های خود را در منطقه‌ی سراجی کابل وقف یک مکتب کرده بود که در آن دانش‌آموزان مسلمان، هندو و سیک درس می‌خواندند ولی نادرشاه این مکتب با بسته کرد و ساختمان آن را ضبط و به زندان دولتی تبدیل کرد (همان).

علاوه بر چنین محدودیت‌ها، در این زمان، ناسیونالیسم قومی و مذهبی هم داشت کم‌کم پا می‌گرفت و هندوها و یهودیان افغانستان، که تا آن زمان در عرصه‌ی تجاری و اقتصادی حضور و نقش پررنگ و برجسته داشتند، از اولین قربانیان این ناسیونالیسم شدند. عبدالمجیدخان زابلی، از تاجران اهل هرات، که در زمان امان‌الله‌خان در مسکو مشغول تجارت بود، با هاشم‌خان که در آن دوره مسئولیت سفارت افغانستان در مسکو را عهده‌دار بود، رفاقت شخصی ایجاد کرده بود و از همین رهگذر، در حکومت نادرشاه نفوذ پیدا کرده بود. ایشان در سال ۱۹۳۱ در تأسیس «شرکت سهامی افغان» نقش کلیدی بازی کرد و این شرکت، نمایندگی‌های زیادی را در داخل و خارج افغانستان ایجاد کرد و سه سال بعد، در سال ۱۹۳۴، به «بانک ملی» تبدیل شد و به قول فرهنگ، «به شکل یک بانک کامل‌العیار تجارتی انحصاری درآمد» (فرهنگ، ۱۳۹۰: ۶۷۴-۶۷۵). پیش از این انحصار واردات شکر، مواد نفتی، موتر و احتیاجات دولتی و انحصار صادرات پشم،‌ پنبه،‌ پوست‌ قره‌قل و نیز انحصار تجارت اسعار و استخراج معادن به شرکت سهامی افغان واگذار شده بود و با ایجاد بانک ملی، معاملات بانکی هم در انحصار این بانک درآمد (همان: ۶۷۵).

در نتیجه، دست هندوها و سیک‌ها و نیز یهودی‌ها، از این سکتورها کوتاه شد. نادرشاه ظاهرا هندوها، سیک‌ها و یهودی‌های افغانستان را خارجی و کافر می‌دانست و باور داشت که این سکتورهای مهم اقتصادی، به دست خارجی‌ها اداره می‌شود (آهارون، ۲۰۱۱: ۷۷). به همین خاطر، او از زابلی خواسته بود که دست این خارجی‌ها را که به «افغان‌های اصیل» تهدید اقتصادی حساب می‌شدند، از اقتصاد افغانستان کوتاه کند (همان: ۷۷). وقتی شرکت سهامی تأسیس شد، غیرمسلمان‌ها حق نداشتند در آن سهم داشته باشند (لی، ۲۰۱۸: ۵۱۷). با تأسیس بانک ملی و انحصار آن بر معاملات مالی و نیز صادرات و واردات کشور، این مأمول برآورده شد (آهارون، ۲۰۱۱: ۸۶ و ۹۶). در حقیقت، بانک ملی «وظیفه»ی خود می‌دانست که تاجران خارجی و بعضا اقلیت‌های نظیر هندوان و سیک‌ها را به حاشیه براند و تاجران «ملی» را به‌جای آنان بنشاند (کروز، ۱۴۰۰: ۱۶۰). قبلا، یکی از دلایل موفقیت هندوها و یهودی‌ها در تجارت این بود که آنان «ربا» و «سود» را مخالف باورهای خود نمی‌دانستند (آهارون، ۲۰۱۱: ۳۸) ولی بانک ملی، به‌خاطر دور زدن این محدودیت و جلوگیری از واکنش عالمان دینی، نام مفاد را «تکت پولی» گذاشت (فرهنگ، ۱۳۹۰: ۶۷۵). در عرصه‌ی آموزش اما، برخی منابع نشان می‌دهد که در این دوره، متوسط میزان سواد و تعلیم در میان جامعه‌ی هندو و سیک در مقایسه به دیگران بیشتر بوده است (سینگ، ۲۰۱۹: ۱۵۵). دو عامل ممکن است این رشد را توضیح بدهد. یکی این‌که این دو جامعه، اکثرا شهری بودند و دیگر این‌که، در میان اعضای این جامعه این برداشت وجود نداشت که مکاتب عصری، ممکن است ایمان مذهبی دانش‌آموزان را سست کند. اما در برخی از رشته‌ها و بخش‌ها، محدودیت هم وضع شده بود. به نقل از ایشر داس، که خودش هم عضوی از جامعه‌ی هندوهای افغانستان است، دولت در سال ۱۹۴۳ بر تحصیل و کار هندوها و سیک‌ها در بخش نظامی محدودیت وضع کرد که تا سال ۱۹۵۵ ادامه داشت. در این سال، یکی از جوانان هندو به‌نام تیهج پهان شکارپوری، پس از تلاش‌ها و مبارزات زیادی، توانست از سد این محدودیت بگذرد و در کورس ضابط احتیاط شامل شود (داس، ۲۰۰۳: ۸).

دهه‌های شصت تا هشتاد: تکاپو در عرصه‌های  اجتماعی، سیاسی، آموزش عالی و فرهنگ

در دهه‌ی شصت میلادی، شهر کابل و برخی دیگر از شهرهای کلان کشور، شاهد تب‌وتاب‌های زیادی بود. وضعیت هندوها و سیک‌های افغانستان هم به تبع آن، شاهد دگرگونی‌های مثبت شد. در اواخر دهه‌ی ۱۹۵۰ و اوایل دهه‌ی ۱۹۶۰، سازمان اجتماعی‌ای به‌نام «جمعیت خیریه» ایجاد شد که یک سازمان مشترک هندوها و سک‌ها بود و برای ترویج آموزش پیکار می‌کرد (سینگ، ۲۰۱۹: ۱۵۹). بعد، این سازمان به‌عنوان «اتحادیه فرهنگی» ثبت شد و یکی از اعضای آن، آقای حکم چند کپور بود که در آن زمان، رییس عامل بانک ملی افغان بود (داس، ۲۰۰۳: ۱۰۴). یکی دیگر از بنیان‌گذاران «جمعیت خیریه» آقای مهرچند ورما بود که از زمان تأسیس حزب دموکراتیک خلق در سال ۱۹۶۵، عضو حزب بود، در سال ۱۹۷۸ رییس تجارت داخلی وزارت تجارت شد و در سال ۱۹۸۰، رییس عمومی اتاق‌های تجارت و سپس مشاور شورای وزیران شد (داس، ۲۰۰۳: ۸۳). فرزند ایشان، آقای نوین ورما، هم عضو حزب دموکراتیک خلق بود و در دستگاه حکومتی آن زمان کار می‌کرد (همان: ۱۵۹). در سال ۱۹۶۵، جوانان سیک سازمان دیگری را به‌نام «نوجوان سیک سبهه» ایجاد کردند و چهار سال بعد، در سال ۱۹۶۹، «افغان سیک سبهه» ایجاد شد که برای ترویج آموزش عالی و اصلاحات فرهنگی فعالیت می‌کرد (سینگ، ۲۰۱۹: ۱۵۹). بعدها وقتی جبهه‌ی ملی پدروطن ایجاد شد، داکتر بگت سینگ و آقای درباری سینگ از اعضای شورای مرکزی آن بودند (حقیقت انقلاب ثور، ۲۶ حمل ۱۳۶۶: ۲).

یکی از تحولات، تصویب قانون اساسی جدید در سال ۱۹۶۴ میلادی (۹ میزان ۱۳۴۳ خورشیدی) بود. هرچند مطابق ماده‌ی هشتم این قانون اساسی پادشاه باید مسلمان و پیرو مذهب حنفی می‌بود ولی محدودیت‌های دیگر که در اصول‌نامه‌ی اساسی نادرشاه قبلا یادآوری شد، برداشته شدند. مطابق ماده‌ی ۴۶ و ۸۶ این قانون اساسی، هیچ مانع قانونی‌ای برای راه‌یافتن هندوها و سیک‌ها به شورای ملی و انتخاب شدن آنان به‌عنوان وزیر یا حتا نخست‌وزیر وجود نداشت. بر همین اساس، در انتخابات پارلمانی سال ۱۹۶۹ (۱۳۴۸)، مرحوم جی سنگ کوهرانه از شهر کابل وارد مبارزات انتخاباتی برای دور سیزدهم شورا شد و توانست یکی از کرسی‌های پارلمان را به‌صورت رقابتی به دست بیاورد (روزنامه اصلاح، ۱۹ میزان ۱۳۴۸: ۸). ایشان معاون سازمان «نوجوان سینگ سبهه» بود (سینگ، ۲۰۱۹: ۱۵۹).

در عرصه‌ی آموزش عالی هم، این دو جامعه رشد درخشان و چشم‌گیری را شاهد بود. تعداد قابل توجهی در رشته‌های طبابت و انجنیری و دیگر رشته‌های تخصصی تحصیل کردند، مدرک به دست آوردند و وارد بازار کار شدند (سینگ، ۲۰۱۹: ۱۵۸-۱۵۹). جنت کمار کپور، از هندوان اهل قندهار، از سال ۱۹۶۸ به‌حیث معلم در لیسه امانی خدمت می‌کرد و در همین آوان، برای مدتی به‌حیث سرمعلم این لیسه ایفای وظیفه کرد (داس، ۲۰۰۳: ۱۱۱). یک عده هم، به کرسی‌های استادی در دانشکده‌های طب و انجنیری دانشگاه کابل رسیدند. به‌عنوان نمونه، پروفیسور داکتر بالمکند داس از استادان دور اول دانشکده‌ی طب دانشگاه کابل بود و تا آخر عمر کرسی استادی داشت، داکتر جگندر ناته کپور از سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۹۰ استاد دانشگاه طب کابل بود، داکتر فقیر چند چندیوک عضو تدریسی دانشگاه طب کابل بود، ویشوه ناته کتیهال راهی از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۹ استاد دانشکده‌ی علوم طبیعی بود، و داکتر کشن لال منجال جلال‌آبادی از اواسط دهه‌ی هشتاد تا سال ۱۹۹۶ در دانشکده‌ی طب دانشگاه ننگرهار کرسی استادی داشت (داس، ۲۰۰۳: ۷۴، ۱۱۴، ۱۲۴، ۱۴۸، ۱۵۲). یکی از برجسته‌ترین چهره‌های علمی کشور که در این دوره بالید، پروفیسور داکتر موهن لال مهرا بود. او که از هندوان کابل بود، در سال ۱۹۶۷ از دانشکده‌ی علوم طبیعی دانشگاه کابل مدرک لسانس به دست آورد و سال بعدش، وارد کدر تدریسی دانشکده شد. در سال ۱۹۷۰ از طریق بورسیه تحصیلی به آلمان رفت و در رشته‌ی ریاضی، به تحصیل ادامه داد و در سال ۱۹۷۸ از دانشگاه بن مدرک دکترا گرفت. به این ترتیب، شاید ایشان اولین شهروند افغانستان باشد که در رشته‌ی ریاضی، دکترا گرفته است. ایشان به کشور بازگشت و به تدریس در دانشگاه کابل ادامه داد و از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۹، آمر دپارتمنت ریاضی در دانشکده‌ی علوم طبیعی بود. از ایشان مقالات علمی زیادی به نشر رسیده است (داس، ۲۰۰۳: ۱۱۶ – ۱۱۹). سال‌ها بعد، رزاق وحیدی، یکی از اساتید دانشگاه کابل گواهی می‌دهد که دکتر مهرا، که کتاب‌های ارزشمندی در آنالیز و هندسه دیفرانسیل منتشر کرده، در میان جامعه‌ی دانشگاهی افغانستان گم‌نام و در حال فراموش‌شدن است (وحیدی، ۱۴۰۱: ۱۰۴)

در عرصه‌های فرهنگ، رسانه و سینما هم، چهره‌هایی از این جامعه ظهور کرد. آقای سونا رام تلوار، از هندوان اهل کابل، یکی از اولین سینماتوگراف‌ها و مستندسازان کشور بود. ایشان در سفرهای رسمی شاه و مقامات بلندپایه به کشورهای مختلف، آنان را همراهی می‌کرد و از این سفرها مستند می‌ساخت. یکی از فیلم‌های مستند ایشان، «افغانستان سرزمین زیبایی و مهمان‌نوازی» است که در سال ۱۹۶۲ ثبت شده و در آن زمان، پرآوازه شده بود (داس، ۲۰۰۳: ۹۶ – ۹۹). پران ناته چندیوک، از هندوهای کابل، اولین عضو این جامعه بود که در رادیو کابل به‌عنوان آوازخوان فعالیت می‌کرد (همان: ۷۸ – ۸۱). دختر ایشان، خانم رجنی پران، در دهه‌ی هفتاد میلادی، گوینده‌ی رادیو افغانستان بود (همان: ۱۳۹-۱۴۰). یکی از ابتکارهای خوب دیگر، ایجاد کتاب‌خانه برای جامعه‌ی هندو و سیک در کابل بود که داکتر فقیرچند چندیوک آن را ایجاد کرده بود و حدود ۳۰۰ جلد کتاب داشت (همان: ۱۲۴).

در قانون اساسی داوودخان که در پنجم حوت ۱۳۵۵ نافذ شده است، شرط مسلمان بودن برای رییس دولت در ماده‌ی ۷۷ ذکر شده است. برای احراز سمت معاونیت رییس‌جمهور و وزارت، هرچند در ماده‌ی ۸۹ مسلمان بودن به‌عنوان یکی از شرایط ذکر نشده ولی در ماده‌ی ۹۰، تصریح شده که هم معاونین و هم وزرا باید حلف اسلامی را به‌جا بیاورند. این ماده می‌توانست به‌صورت غیرمستقیم، امکان احراز این سمت‌ها را برای هندوها و سیک‌ها با مانع قانونی مواجه کند. اما به‌صورت کلی، این دوره خیلی کوتاه بود و این قانون اساسی، مجال زیادی برای تطبیق شدن پیدا نکرد.

دهه‌ی هشتاد میلادی، حکومت با این دو جامعه مناسبات نزدیک داشت. در دوران حکومت هر دو شاخه‌ی حزب دموکراتیک خلق افغانستان، هندوها و سیک‌های افغانستان وضعیت نسبتا خوبی داشتند. هرچند قانون اساسی کارمل که در سال ۱۳۵۹ خورشیدی تصویب شد، مسلمان بودن را برای احراز هیچ مقام دولتی شرط نمی‌گذارد، قانون اساسی ۱۳۶۶ زمان داکتر نجیب، این شرط را در ماده‌ی ۷۳ برای رییس‌جمهور قایل شده بود و در نسخه‌ی تعدیل‌شده‌ی آن که در سال ۱۳۶۹ به تصویب می‌رسید هم، این شرط حفظ شده بود.

اشتراك شهروندان هندوباور و سیک در جشن مذهبی ویساك در درمسال کارته پروان. عکس: پژوهشکده سیاست پرسش

اما اعیاد و جشن‌های هندوها و سیک‌ها همه ساله در شهرهای مختلف با حضور مقامات بلندپایه‌ی دولتی، برگزار می‌گردید. در سال ۱۹۸۲، در مراسم ویساک در باغبان کوچه‌ی کابل، معاون تشکیلات کمیته‌ی مرکزی حزب دموکراتیک خلق اشتراک کرده بود (حقیقت انقلاب ثور، ۲۶ حمل ۱۳۶۱: ۲). سال بعد، در جشنی که در کارته پروان کابل برگزار شده بود، محمدخان جلالر، وزیر تجارت اشتراک و سخنرانی کرد (حقیقت انقلاب ثور، ۲۷ حمل ۱۳۶۲: ۴). حکومت چند اقدام دیگر را هم روی دست گرفته بود، از جمله مهیا کردن زمینه‌ی تدریس به زبان مادری برای هندوها و سیک‌ها و ترمیم و اعمار درمسال و مندیر که در جشن ویساک که با حضور معاون شورای وزیران در درمسال کارته پروان دایر شده بود، اعضای جامعه‌ی هندو و سیک از دولت به این خاطر قدردانی می‌کنند (حقیقت انقلاب ثور، ۲۶ حمل ۱۳۶۳: ۴). در سال ۱۸۸۵، برخی از مقامات دولتی در جشن دیوالی که در معبد آسمایی دایر شده بود، اشتراک کرده بودند (حقیقت انقلاب ثور، ۲ عقرب ۱۳۶۴: ۴).

در شروع سال ۱۹۸۶، جرگه‌ی هندوها و سیک‌های افغانستان در درمسال شوربازار برگزار شد که معاون شورای وزیران و چندین عضو بلندپایه دیگر حزب، در آن اشتراک کرده بودند. در این برنامه، اشتراک‌کنندگان هندو و سیک افغانستان، از تزهای ده‌گانه‌ی ببرک کارمل اعلام پشتیبانی کردند. در عین حال، جامعه‌ی هندو و سیک افغانستان مبلغ ۵۰۰ هزار افغانی را طی همین برنامه، برای سرسبزی تپه‌ی بی‌بی مهرو، به دولت اهدا کردند (حقیقت انقلاب ثور، ۲۱ جدی ۱۳۶۴: ۴). در سال بعد، سلیمان لایق که عضو بیروی سیاسی بود، با همراهی تعدادی از مقامات بلندپایه‌ی دولت، در جشن ویساک در شهر جلال‌آباد اشتراک کردند و عبدالرحیم هاتف، رییس جبهه‌ ملی پدروطن و تعدادی دیگر از مقامات دولت، در جشن ویساک در کارته پروان حضور پیدا کردند. در همین برنامه، هندوها و سیک‌های افغانستان مبلغ ۲۰۰ هزار افغانی را به کمیسیون مصالحه ملی اهدا کردند (حقیقت انقلاب ثور، ۲۶ حمل ۱۳۶۶: ۲). سال ۱۹۸۸ که انتخابات پارلمانی دایر شد، گجندر سینگ فرزند میتی سینگ از ناحیه‌ی هفتم، ساحه‌ی تهیه مسکن، خودش را نامزد کرده بود. از این منطقه پنج نفر برای ولسی جرگه و سه نفر برای مجلس سنا کاندید بود (حقیقت انقلاب ثور، ۲۲ حمل ۱۳۶۷: ۲). گجندر سینگ از ناحیه‌ی هفتم، بیشترین آرا را به دست آورده و به‌حیث وکیل انتخابی، وارد مجلس چهاردهم شد (حقیقت انقلاب ثور، ۲۰ ثور ۱۳۶۷: ۲). بهای درباری سینگ که از شهر جلال‌آباد خود را کاندید کرده بود، نتوانست رأی بیاورد (سینگ، ۲۰۱۹: ۱۹۳) و احتمالا هندوها و سیک‌های جلال‌آباد، یک روز بعد از حمله‌ی وحشیانه مسلحانه به جشن آنان، مجال اشتراک در رأی‌دهی را پیدا نکردند. در عین حال، داکتر نجیب آقای گنگا رام، از هندوان قندهار را، به‌حیث سناتور انتصابی برگزید (حقیقت انقلاب ثور، ۹ جوزای ۱۳۶۷: ۲). اما پایه‌های حکومت مرکزی می‌لرزید و زنگ خطر برای هندوها و سیک‌های افغانستان کم‌کم داشت به صدا درمی‌آمد.

Photo: PTI

بخش دوم: خشونت، تبعیض ساختاری، غصب زمین، نابردباری اجتماعی و مهاجرت‌های دسته‌جمعی

در سال ۱۹۸۹، استاد ویشوه ناته کتیهال راهی، که در دانشکده‌ی علوم طبیعی کابل تدریس می‌کرد، در صنف درسی با ضرب گلوله کشته شد (داس، ۲۰۰۳: ۱۴۸). هرچند در مورد چندوچون این ترور تحقیقی انجام نشد و اطلاعاتی موثقی در دست نیست ولی فرضیه‌ی دست داشتن جهادی‌های اسلام‌گرا، می‌تواند مطرح باشد. چهارده سال قبل از آن، در دسامبر سال ۱۹۷۵، آقای جنت کمار کپور که قبلا به‌عنوان سرمعلم لیسه امانی از او یاد شد، در هنگام تحصیل در آلمان، از سوی شخص ناشناسی به گلوله بسته شد (همان: ۱۱۱). در این مورد هم، هیچ جزئیاتی در دست نیست و تحقیقی صورت نگرفته است. به همین دلیل، ممکن است استدلال شود که این دو مورد مصداق خشونت‌های هدفمند بوده است و به‌صورت قطعی نمی‌توان چنین احتمالی را رد کرد.

تیغ اسلام سیاسی در دوران جهاد، جنگ داخلی و طالبان

اما خشونت‌های هدفمند علیه این دو جامعه، کم‌کم داشت امکان زندگی آنان به‌عنوان یک گروه اجتماعی-فرهنگی متمایز را دشوار می‌کرد. در سال ۱۹۸۸، در جریان اولین روز جشن ویسهاکی سماگهم در جلال‌آباد، فردی مسلح با کلاشنیکف وارد گوردواره شد و ۱۳ شهروند سیک‌ را که مشغول جشن بودند، با گلوله کشت (سینگ، ۲۰۱۹: ۱۹۳). سال بعد، وقتی گروه‌های مجاهدان شهر جلال‌آباد را ریز رگ‌بار گرفته بودند، یک مرمی راکت به گوردواره گورو تگه بهادر صاحب اصابت کرد که مطابق برخی منابع ۱۷ کشته بر جای گذاشت (سینگ، ۲۰۱۹: ۱۹۴)؛ هرچند آقای داس به نقل از روزنامه اشپیگل آورده است که در این رویداد خونین، ۵۷ نفر کشته و ۱۰۲ نفر دیگر زخمی شدند (داس، ۲۰۰۳: ۹). در همین آوان، و هم‌زمان با افزایش تهدیدها علیه این دو جامعه، دولت هند برنامه‌ای اختصاصی ویزا را برای هندوها و سیک‌های افغانستان روی دست گرفت که تا سقوط کابل در سال ۱۹۹۲، مجموعا حدود ۵۰ هزار شهروند هندو و سیک با استفاده از آن، به هند مهاجرت کردند (سینگ، ۲۰۱۹: ۱۹۴). مطابق برخی منابع، در سال ۱۹۹۲، جمعیت باقی‌مانده‌ی هندوها و سیک‌ها در افغانستان به ۶۰ هزار نفر می‌رسید (همان: ۱۹۴). در همین سال، و در واکنش به تخریب مسجد بابری در هند، مسلمانان خشمگین خوستی، به عبادتگاه آنان در روستای «پریم نگر» یا «دهکده‌ی عشق» یورش بردند و آن‌را با بمب تخریب کردند. این روستا که آن زمان خانه‌ی حدود ۷۰ خانواده‌ی هندو و سیک بود، رفته‌رفته از سکنه خالی شد (احمدشاه، ۱۳۹۶).

در مورد جمعیت هندوها و سیک‌های افغانستان، آمار و ارقام مختلف ذکر شده و در مورد هر کدام مناقشه وجود دارد. برخی از منابع، جمعیت این دو جامعه را در اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰ میلادی، حدود ۲۰۰ هزار نفر برآورد کرده‌اند که آقای حفیظ‌الله عمادی، که در این زمینه پژوهش کرده، این ادعا را تأییدناشده می‌داند (عمادی، ۲۰۱۴: ۳۱۰). لوی دوپری در کتاب «افغانستان» جمعیت مجموعی آنان را در اواخر دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی، حدود ۳۰ هزار نفر ثبت کرده است (دوپری، ۱۹۸۰: ۶۶). این رقم، بسیار کم به نظر می‌رسد زیرا کاتب در کتاب «نژادنامه‌ی افغان» که در سال ۱۳۴۷ قمری (۱۹۲۸) تکمیل شده است، جمعیت آنان را صد هزار خانه برآورد کرده است. کاتب می‌نویسد: «از اقوام ‫مختلفه‌ی سودر و کتری و بیش و برهمن و اروره و سکه تخمینا صدهزاره خانه در قندهار و غزنین و خوست و ارگون و کابل و جلال‌آباد و توابع و محال و نواح آن‌ها و قری و قصبات مقیم، و به دکانداری و بزازی و بعضی به نویسندگی در دوائر دولتی و مأموریت‌های اطراف و دیوان شهرها و برخی به تجارت و صرافی و زمینداری و دلالی و معاملات تجاری و زرگری تحصیل لوازم معاشیه و امرار حیات می‌کنند» (کاتب، ۱۳۷۲: ۱۴۷ – ۱۴۸). منابع دیگر، جمعیت آنان را در اواخر دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی حدود ۵۰ هزار برآورد کرده‌اند (فوشینی، ۲۰۱۳). داکتر حفیظ‌الله عمادی هم جمعیت آنان را در همین دوره، ۴۰ تا ۴۵ هزار نفر برآورد کرده است (عمادی، ۲۰۱۶: ۶۳۲). از دهه‌ی ۱۹۳۰ تا دهه‌ی ۱۹۷۰، شواهدی دال بر مهاجرت دسته‌جمعی هندوها و سیک‌ها وجود ندارد، بنابراین، این ارقام و برآوردها، همدیگر را تأیید نمی‌کنند و با هم سازگاری ندارند.

در زمان حکومت مجاهدان و جنگ داخلی، عرصه بر هندوها و سیک‌ها به‌شدت تنگ شد. در قانون اساسی دوران برهان‌الدین ربانی که در ماه میزان ۱۳۷۲ (۱۹۹۳) تسوید شد ولی هیچ گاه نافذ نشد، به صراحت آمده بود که هم رییس دولت و هم صدراعظم باید مسلمان حنفی‌مذهب باشند (ماده‌ی ۵۱). در این دوره، حدود یک میلیون و ۲۰۰ هزار جریب زمین هندوها و سیک‌ها در ولایات کابل، خوست، ننگرهار، غزنی، هلمند و قندهار غصب شد و مطابق گزارشی از سازمان ملل متحد، در این مدت هشت عبادتگاه سیک‌ها و چهار پرستشگاه هندوها هم تخریب شد (شهامت، ۱۳۹۵). در عین حال، هندوها و سیک‌ها به دلایل مختلف، از جمله مناسبت‌های آنان با کشور هند که به حکومت‌های کارمل و داکتر نجیب کمک می‌کرد، مورد حمله قرار می‌گرفتند (ملی، ۲۰۰۲: ۲۰۵).

در زمان طالبان، مقرره‌ی طرز حفاظت اموال و جایدادهای اشخاص غایب،‌ مفقود، مرتد، باغی و ذمی به تصویب رسید و در شماره مسلسل ۷۹۷ در هشت صفر ۱۴۲۲ (۲۰۰۱) نشر شد. ماده‌ی ششم این مقرره می‌گوید که با ذمی، مطابق ماده‌ی چهارم که در مورد مرتد آمده است، برخورد می‌شود. در ماده‌ی چهارم آمده است که «هرگاه شخص مرتد حیات بوده و در دولت‌های غیراسلامی اقامت داشته باشد و محکمه به الحاق وی، به دارالحرب حکم صادر کرده باشد، در قسمت اموال او، اجراآت ذیل صورت می‌گیرد:

«۱- اموال و جایدادهایی که در وقت اسلام کسب کرده باشد به ورثه‌ی مسلمین وی منتقل می‌شود.

۲- اموال و جایدادهایی که در حالت ارتداد کسب نموده باشد، فییء شمرده شده متعلق به بیت‌المال می‌باشد.» البته این مقرره تفصیلات بیشتر دارد ولی همین بندهای آن، جایدادهای غصب‌شده‌ی هندوها و سیک‌ها را که به کشورهای خارجی مهاجرت کرده بودند، به لحاظ قانونی یا مربوط مسلمانان می‌داند که از آنان خریده شده باشد یا هم مربوط بیت‌المال. به عبارت دیگر، نوعی زنگ چور و غصب به صورت شرعی و قانونی نواخته شده بود. در فرمان دیگر، که از سوی ملا عمر صادر شده است، برای کسی که به ادیان دیگر دعوت کند یا «کتب و نشرات عقاید آنان را توزیع نماید» جزای مرگ در نظر گرفته شده است (جریده رسمی، شماره مسلسل ۷۹۹: ۱۱۶). در بهار ۲۰۰۱، طالبان از هندوها و سیک‌های افغانستان خواست بازوبندهایی بپوشند که از مسلمانان تفکیک شوند (بارفیلد، ۲۰۱۰: ۲۶۶).

مرارت‌های زندگی سیک‌ها و هندوها در نظم نمادین جمهوری

با تغییر نظم سیاسی بعد از سقوط رژیم طالبان، کشور شاهد دگرگونی‌های زیادی شد که برای گروه‌های قومی و اعتقادی مختلف، نویدبخش و امیدوارکننده بود. هرچند در ماده‌ی چهارم قانون اساسی جدید از چهارده قوم کشور نام برده شد، هندوها و سیک‌ها در ذیل «سایر اقوام» آمدند. در ماده‌ی شانزدهم هم، از هشت زبان در کشور یاد شد اما باز هم، زبان مادری هندوها و سیک‌های افغانستان، در زمره‌ی «سایر زبان‌ها» قرار نگرفت و نامی از آن‌ها برده نشد. در ماده‌ی شصت‌ودوم، برای احزار ریاست دولت مسلمان بودن به‌عنوان شرط لازم ذکر شده است ولی این شرط در مواد هفتادودوم برای احزار سمت وزارت و هشتادوپنجم کاندیداشدن برای شورای ملی، نیامده است.

حامد کرزی در یک حرکت نمادین، در مجلس سنای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۹، گنگا رام از ولایت قندهار را که قبلا در زمان داکتر نجیب هم سناتور بود، به‌عنوان سناتور انتسابی معرفی کرد و بعد از ایشان، اوتار سینگ از ولایت پکتیا را جایگزین او نمود (داس، ۱۳۹۲). در سال ۲۰۱۰، دو نفر از هندوها و سیک‌های افغانستان در انتخابات پارلمانی نامزد شدند: انارکلی هنریار و پرتپال سینگ (آریا، ۱۳۸۹)؛ اما هیچ کدام نتوانستند رأی کافی بیاورند. سپس حامد کرزی، داکتر انارکلی هنریار را به‌عنوان سناتور انتسابی به مجلس سنای شانزدهم منسوب کرد. در سال ۱۳۹۲ (۲۰۱۳) پارلمان افغانستان اختصاص دادن یک کرسی به هندوها و سیک‌های افغانستان را که پیشنهاد شده بود، رد کرد؛ اما سه سال بعد، براساس فرمان اشرف غنی، یک کرسی در پارلمان افغانستان به هندوها و سیک‌ها اختصاص داده شد. در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۸، اوتار سینگ خالصه نامزد شده بود ولی با تأسف در حمله‌ی انتحاری در ننگرهار، جانش را از دست داد و پسرش نریندر سینگ خالصه به‌جای او در سال ۲۰۱۹ به پارلمان راه یافت.

با وجود خوشبینی‌هایی که وجود داشت، در دوران نظم جمهوری هیچ تلاشی برای بازگرداندن زمین‌های غصب‌شده‌ی هندوها و سیک‌ها از سوی دولت انجام نشد. برای رفع تبعیض‌های ساختاری و اجتماعی علیه این دو جامعه و دسترسی آنان به آموزش و خدمات عمومی هم کاری صورت نگرفت. امکان آموزش به زبان مادری هم، برای هندوها و سیک‌های افغانستان مهیا نشد. به همین دلیل، تعدادی از اعضای این جامعه حتا بعد از مهاجرت هم، با پی‌آمدهای آن دست‌وپنجه نرم می‌کردند. تعدادی از مهاجران هندو و سیک افغانستان در دهلی جدید، به‌عنوان مثال، صرفا می‌توانستد به زبان پشتو صحبت کنند و سواد هم نداشتند (گوش، ۲۰۱۹: ۱۷۸؛ احمدشاه، ۱۳۹۶). این موضوع، زندگی جدید آنان را هم شدیدا متأثر کرده و امکان ادغام در جامعه‌ی میزبان را برای آنان دشوار کرده است.

در تنها نظرسنجی‌ای که از جامعه‌ی هندو و سیک افغانستان در اول سال ۲۰۱۹ انجام شده بود، بیش از ۶۷ درصد از پاسخ‌دهندگان بی‌سوادی را بزرگ‌ترین معضل دانستند (شایگان، فروغ و سادات، ۲۰۱۹: ۸). در همین نظرسنجی، ۹۶.۸ درصد پاسخ‌دهندگان ابراز کردند که نسبت به امنیت و مصونت خود و اعضای خانواده‌ی خود احساس ترس دارند (همان: ۸). در عین حال، حدود نصف پاسخ‌دهندگان ابراز کردند که از روبه‌روشدن با پولیس ملی احساس ترس می‌کنند (همان: ۹). حدود ۹۰ درصد از پاسخ‌دهندگان گفته بودند که منبع اصلی درآمد خانواده‌ی آنان دکان‌داری است (همان: ۱۰). نزدیک به ۲۰ درصد پاسخ‌دهندگان گفته بودند که برای گرویدن به اسلام، تحت فشار و اجبار قرار گرفته‌اند و حدود ۶.۵ درصد گفته بودند که مجبور شده‌اند جزیه پرداخت کنند (همان: ۱۰). در ولایت غزنی که آن زمان ناامن بود، نزدیک به ۱۲ درصد از پاسخ‌دهندگان از پرداخت جزیه یاد کردند (همان: ۱۰). اکثریت مطلق پاسخ‌دهندگان (۶۹ درصد) در پاسخ به این‌که آیا در دانشگاه‌ها مورد تبعیض قرار می‌گیرند، گفتند اطلاع نداریم زیرا تجربه‌ی رفتن به دانشگاه را نداریم (همان: ۱۲).

خشونت‌های سازمان‌یافته علیه هندوها و سیک‌ها افزایش پیدا کرد. در اول جولای ۲۰۱۸، در حمله‌ی انتحاری علیه گردهمایی هندوها و سیک‌ها، ۱۵ سیک و چهار شهروند هندو کشته شدند. در اول سپتامبر همان سال، یک شهروند سیک در دکان خود در شهر هرات، مورد شلیک گلوله قرار گرفت. خوشبختانه او با خانواده‌اش به هند منتقل شد و آن‌جا پس از عمل جراحی، شفا یافت (سینگ، ۲۰۱۹: ۲۱۰). در ماه جون ۲۰۱۹، یک جوان ۲۲ ساله‌ی سیک در کابل ربوده و کشته شد (شهید، ۲۰۱۹). در فبروری ۲۰۲۰، یک زن هندو در خانه‌اش در کارته پروان، از سوی سارقان به ضرب چاقو کشته شد (سادات، ۲۰۲۰). در ۲۵ مارچ ۲۰۲۰، چند روز بعد از نوروز، گوردواره‌ی سیک‌ها در شوربازار کابل مورد حمله قرار گرفت که در نتیجه‌ی آن، ۲۶ نفر کشته و ۱۱ نفر زخمی شدند (فوشینی، ۲۰۲۰). روز بعد، در نزدیکی مراسم ترحیم و مرده‌سوزان سیک‌های سوگوار، بمب مقناطیسی منفجر شد که یک کودک را زخمی کرد (همان). روند مهاجرت که از اواخر دهه‌ی هشتاد قرن بیستم شروع شده بود، هیچ وقت قطع نشد. در زمان جمهوریت هم، آمار دقیقی از جمعیت هندوها و سیک‌های افغانستان وجود نداشت. در سال ۱۳۹۲ (۲۰۱۳)، یکی از نمایندگان هندوها و سیک‌ها تعداد مجموعی جمعیت آنان را ۷۰۰ خانواده و چهار هزار نفر برآورد کرده بود (سیرت، ۱۳۹۲). دو سال بعد، یعنی در سال ۲۰۱۴، داکتر عمادی جمعیت سیک‌ها را حدود سه هزار و هندوها را حدود صد نفر ثبت کرده است (عمادی، ۲۰۱۴: ۳۱۵). هفت سال بعد از آن، جمعیت هندوها و سیک‌های افغانستان به ۲۴۰ خانواده کاهش پیدا کرد (پارسا، ۱۳۹۹). برخی ارقام درشت‌تر هم وجود دارد، از جمله در یکی از گزارش‌های ریچارد بنت که مدعی شده در سال ۲۰۱۶، تعداد جمعیت هندوها و سیک‌ها به هفت هزار نفر می‌رسید که دور از واقعیت است.

عکس: پژوهشکده سیاست پرسش

نظم طالبانی و خالی شدن کامل «خانه» از هندوها و سیک‌ها

با بازگشت طالبان، وضعیت هندوها و سیک‌های افغانستان وخیم‌تر شد. در هجدهم جون سال ۲۰۲۲، حمله بر گوردواره‌ی سیک‌ها در کارته پروان شهر کابل دو کشته و سه زخمی بر جای گذاشت (کمار، ۲۰۲۲). حدود یک ماه بعد، در ۲۷ جولای ۲۰۲۲، دکان یک شهروند سیک در نزدیکی گوردواره‌ی آنان در کابل، هدف انفجار بمب قرار گرفت که تلفاتی در پی نداشت (آژانس پناه‌جویان اتحادیه اروپا، ۲۰۲۲: ۹). براساس گزارش اول ریچارد بنت در مورد وضعیت حقوق بشر در افغانستان که در خزان سال ۲۰۲۲ منتشر شد، جمعیت هندوها و سیک‌های افغانستان تا ماه سپتامبر آن سال به پنجاه نفر تقلیل یافته بود و همین گزارش تأکید کرده است که حملات علیه هندوها و سیک‌ها سیستماتیک به نظر می‌رسند و می‌تواند مصداق جنایت علیه بشریت باشد (بنت، سپتامبر ۲۰۲۲). در گزارش بعدی آقای بنت که در فبروری ۲۰۲۳ منتشر شده است، از قول برخی از سیک‌های باشنده‌ی کابل آمده است که طالبان آنان را در گوردواره مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند (بنت، فبروری ۲۰۲۳).

طالبان برخی اقدامات نمادین را، که بیشتر مصرف تبلیغاتی دارد، انجام داده است. مطابق گزارش سوم وضعیت حقوق بشر در افغانستان که در اکتبر سال ۲۰۲۳ منتشر شده است، طالبان نماینده‌ای از هندوها و سیک‌ها را در شورای شهرداری کابل تعیین کرده است (بنت، اکتوبر ۲۰۲۳). در عین حال، طالبان مدعی شده‌اند که زمین‌های غصب‌شده‌ی هندوها و سیک‌های افغانستان را به آنان بر می‌گردانند. اما هیچ کار عملی‌ای در این راستا صورت نگرفته و هندوها و سیک‌ها در افغانستان باقی نمانده است. بازگرداندن زمین‌ها و ملکیت‌های غصب‌شده‌ی آنان، مستلزم مهیا نمودن زمینه‌ی بازگشت شان به کشور و زندگی مصون و امن است که هیچ نشانه‌ای از آن وجود ندارد.

بدون تردید، ماهیت هدفمند حملات علیه هندوها و سیک‌های افغانستان می‌تواند آن را به مصداق جنایت علیه بشریت تبدیل کند. اما این مقوله و مفهوم، تنها حملات علیه این گروه را در بر می‌گیرد و ابعاد ساختاری، اجتماعی و فرهنگی آن را شامل نمی‌شود. اگر در یک بازه‌ی زمانی طولانی‌تر ببینیم، کوچ‌دادن هندوها و سیک‌های افغانستان مصداق بارز یک پاکسازی قومی-مذهبی است که به‌صورت تدریجی در سه تا چهاردهه تحقق یافته است. بنابراین، نباید این حقیقت گزنده را عادی در نظر بگیریم و به تدریج فراموش کنیم. در پاکسازی هندوها و سیک‌های کشور ما، دولت افغانستان، گروه‌های فرودولتی و فرادولتی بنیادگرا و جامعه‌ی جهانی همه به درجات مختلف مسئولیت دارند. اگر روزی عدالت انتقالی و عدالت جبرانی/ترمیمی در افغانستان پیاده شود، هندوها و سیک‌های افغانستان باید به‌عنوان قربانی در کانون چنان روندی قرار بگیرند.  



مسئولیت وجدانی و اخلاقی مردم افغانستان را هم، نباید نادیده بگیریم. در بیست سال نظم جمهوری، به عنوان مثال، وقتی میزان دسترسی کودکان آنها به آموزش تقریبا به صفر رسیده بود و کشور داشت از وجود این هموطنان ما خالی می‌شد، هیچ کس صدایی بلند نکرد و کاری انجام نداد. شاید این قسمت از آهنگ امیر جان صبوری، تمام این اندوه و ندامت وجدانی را به شکل جگرخراشی بازتاب داده است:

... گریه کردم، ناله کردم، حلقه بر هر در زدم
سنگ‌ سنگ کلبه‌ی ویرانه را بر سر زدم
آب از آبی نجنبید، خفته در خوابی نجنبید...

منابع فارسی:

آریا، لینا (۲۴ شهریور ۱۳۸۹). دو نامزد از دو اقلیت کوچک در افغانستان، رادیو زمانه.

احمد شاه (۱۳ دی ۱۳۹۶). «روستای عشق» در جنوب شرق افغانستان خالی از سکنه شد. بی‌بی‌سی فارسی.

پارسا، نصرت (۲۱ اسد ۱۳۹۹). «دومین گروه سیک‌ها و هندوهای افغانستان به هند می‌رود» رادیو آزادی.

جویا، محمد جاوید، نظری، داریوش، گراوند، مجتبی و آهنگران، امیر (۱۴۰۲). «زندگی اجتماعی و اقتصادی هندوان ساکن افغانستان بر اساس سفرنامه‌های غربی سده ۱۹ میلادی.» فصل‌نامه علمی پژوهشنامه تاریخ اسلام، سال سیزدهم، شماره چهل‌ونهم، بهار ۱۴۰۲: صص. ۸۳-۱۰۴.

داس، ایشر (۲۰۰۳). ما باشندگان دیرینه این سرزمین. استوکهولم: شورای فرهنگی افغانستان.

داس، ایشور (۹ مرداد ۱۳۹۲). «تداوم تبعیض علیه هندوباوران و سیک‌های افغانستان» بی‌بی‌سی فارسی.

دانش، سرور (چاپ اول: ۱۳۹۸). متن کامل قوانین اساسی افغانستان (ده قانون اساسی در یک‌صد سال اخیر). کابل: انتشارات بنیاد اندیشه.

رسمی جریده، د افغانستان اسلامی امارت، شماره مسلسل ۷۹۹. دوشنبه، ۱۵ جمادی الثانی ۱۴۲۲ هجری قمری.

روزنامه اصلاح، سال ۴۱، شماره ۶۱، ۱۹ میزان ۱۳۴۸.

روزنامه حقیقت انقلاب ثور، سال دوم، شماره ۹۸، ۲۶ حمل ۱۳۶۱.

روزنامه حقیقت انقلاب ثور، سال سوم، شماره ۱۸۷، ۲۷ حمل ۱۳۶۲.

روزنامه حقیقت انقلاب ثور، سال ششم، شماره ۶۴، ۲ عقرب ۱۳۶۴.

روزنامه حقیقت انقلاب ثور، سال پنجم، شماره ۱۸۹، ۲۵ حمل ۱۳۶۴.

روزنامه حقیقت انقلاب ثور، سال ششم، شماره ۶۴، ۲ عقرب ۱۳۶۴.

روزنامه حقیقت انقلاب ثور، سال ششم، شماره ۱۱۱، ۲۱ جدی ۱۳۶۴.

روزنامه حقیقت انقلاب ثور، سال هفتم، شماره ۱۹۳، ۲۶ حمل ۱۳۶۶.

روزنامه حقیقت انقلاب ثور، سال هشتم، شماره ۱۸۷، ۲۲ حمل ۱۳۶۷.

روزنامه حقیقت انقلاب ثور، سال هشتم، شماره ۲۲۶، ۹ جوزای ۱۳۶۷.

ریچارد بنت، گزارش‌گر ویژه ملل متحد برای نظارت بر حقوق بشر در افغانستان، «وضعیت حقوق بشر در افغانستان»، نهم سپتامبر ۲۰۲۲. اینجا در دسترس است.

ریچارد بنت، گزارش‌گر ویژه ملل متحد برای نظارت بر حقوق بشر در افغانستان، «وضعیت حقوق بشر در افغانستان»، نهم فبروری ۲۰۲۳. اینجا در دسترس است.

ریچارد بنت، گزارش‌گر ویژه ملل متحد برای نظارت بر حقوق بشر در افغانستان، «وضعیت حقوق بشر در افغانستان»، ۲۳ فبروری ۲۰۲۴. اینجا در دسترس است.

سیرت، حسین (۹ اسد ۱۳۹۲). «هندوها و سیک‌ها: مجبور به پنهاهندگی خواهیم شد» دویچه ویله فارسی.

شایگان، احسان، فروغ، مهدی و سادات، سید مسعود (فبروری ۲۰۱۹). نظرسنجی هندوها و سیکهـ‌های افغانستان. مترجم فارسی، بسم الله علیزاده. موسسه‌ی تحقیقاتی و مطالعاتی پرسش و اوپن سوسایتی أفغانستان. اینجا در دسترس است.

شهامت، اسماعیل (۲۳ اسفند ۱۳۹۵). چرا کودکان هندو و سیک به مکتب‌های رسمی افغانستان نمی‌روند؟ بی‌بی‌سی فارسی.

شهیر، علی شیر (۲۰۲۳). سی‌پاره: روایت‌های دردناک از مردمی که دیگر نیست. موسسه‌ی تحقیقاتی و مطالعاتی پرسش. اینجا در دسترس است.

غبار، میر غلام محمد (چاپ دوم: ۱۴۰۰). افغانستان در مسیر تاریخ (جلد اول و دوم). کابل: انتشارات بین‌المللی سرور سعادت.

فرهنگ، میر محمد صدیق (چاپ بیست‌ویکم: ۱۳۹۰). افغانستان در پنج قرن اخیر (جلد اول و دوم). به کوشش محمد ابراهیم شریعتی افغانستانی و ویرایش محمد کاظم کاظمی. تهران: مؤسسهٔ انتشارات عرفان.

کاتب هزاره، ملا فیض‌محمد (چاپ اول: ۱۳۹۱ سراج‌التواریخ، به کوشش محمدابراهیم شریعتی، جلد اول و دوم و جلد سوم، بخش‌های اول و دوم، تهران، مؤسسه انتشارات عرفان.

کاتب، ملا فیض‌محمد (چاپ سوم: ۱۳۹۵)، سراج‌التواریخ، مقدمه، تصحیح و فهارس دکتر محمدسرور مولایی، تتمه جلد سوم و جلد چهارم، کابل، انتشارات امیری.

کاتب، علامه ملا فیض محمد (چاپ اول: ۱۳۷۲). نژادنامه افغان. با مقدمه و تحشیه حاج کاظم یزدانی. قم: مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.

کروز، رابرت (چاپ اول: ۱۴۰۰). افغان مدرن: تاریخ یک ملت جهانی. ترجمه‌ی عبدالله محمدی. استکهلم: نشر ناسوت.

مقرره طرز حفاظت اموال و جایدادهای اشخاص غائب، مفقود، مرتد، باغی و ذمی. رسمی جریده، د افغانستان اسلامی امارت، شماره مسل ۷۹۷، چهارشنبه، ۸ صفر المظفر ۱۴۲۲ هجری قمری. صص. ۲۷۱ – ۲۹۲.

وحیدی، عبدالرزاق (چاپ اول: ۱۴۰۱). موج ز خود رفته: جلد اول از سه‌گانه «مدال و محکمه». تهران: انتشارات آرون.

منابع انگلیسی:

Aharon, Sarah Y. From Kabul to Queens: The Jews of Afghanistan and Their Move to the United States. American Sephardi Federation and Decalogue Books, 2011.

Baiza, Yahia. Education in Afghanistan: Developments, Influences, and Legacies since 1901. Routledge, 2013.

Barfield, Thomas. Afghanistan: A Cultural and Political History. Princeton University Press, 2010.

Dupree, Lois. Afghanistan. Princeton University Press, 1980.

Emadi, Hafizullah. “Repression and Endurance: anathematized Hindu and Sikh women of Afghanistan.” Nationalities Papers, 44(4) (2016): 628-645.

Emadi, Hafizullah. “Minorities and Marginality: Pertinacity of Hindus and Sikhs in a repressive environment in Afghanistan.” Nationalities Papers, 42(2) (2014): 307-320.

European Union Agency for Asylum. COI Query: Afghanistan. “Major legislative, security-related, and humanitarian developments.”  04 November 2022. Available here.

Foschini, Fabrizio. “Blood in the Abode of Peace: the attack on Kabul’s Sikhs” Afghanistan Analysts Network, 01 April 2020.

Foschini, Fabrizio. “The Other Fold of the Turban: Afghanistan’s Hindus and Sikhs” Afghanistan Analysts Network, 23 September 2013.

Gosh, Anwesha. Identity and Marginality in India: Settlement Experience of Afghan Migrants. Routledge, 2019.

Gregorian, Vartan. The Emergence of Modern Afghanistan: Politics of Reform and Modernisation, 1980 – ۱۹۴۶. Standford University Press, 1969.

Kumar, Ruchi. “Deadly attack on Sikh temple in Kabul leaves community in fear” Al Jazeera English, 18 June 2022.

Lee, Jonathan L. Afghanistan: A History from 1260 to the Present. Reaktion Books, 2018.

Maley, William. The Afghanistan Wars. Palgrave Macmillan, 2002.

Sadat, Fariba. “Afghan Hindu Woman Killed in Kabul by Armed Robbers” Tolonews, 28 February 2020.

Shaheed, Anisa. “Police Accused of Neglect in Rescuing Afghan Sikh” Tolonews, 14 May 2019.

Singh, Inderjeet. Afghan Hindus and Sikhs: History of a Thousand Years. Readomania, 2019.