«در هر ۱۵ روز مأموران امر به معروف ریش ما را اندازه و بر پوشش و رفتار ما محدودیت وضع میکردند. ناگزیر از کار خود استفعا دادم.»
این روایت عصمتالله، آموزگار ۴۵ ساله در هرات است. او نزدیک به دودهه در یکی از مکاتب دولتی تدریس کرده، اما در نهایت زیر فشارهای پیدرپی محتسبان امر به معروف طالبان کارش را ترک کرده است. این فشارها که بیشتر بر پوشش، گذاشتن ریش و کلاه متمرکز بوده، بخشی از تلاش طالبان برای تحمیل تفکر و ایدئولوژی خود بر نظام آموزشی کشور و دانشآموزان عنوان میشود.
او در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز میگوید: «پیشبین کاهش معاش بودم که خواستم ترک وظیفه کنم. اگر میماندم، ۱۰ هزار و ۵۰۰ افغانی با سابقهی بیست سال خدمت معاش داشتم که با طرح کاهش معاش، به هشت هزار و ۵۰۰ افغانی رسید. چگونه با این مبلغ در شرایطی که هیچ انگیزه نمانده و مخارج زندگی بالا رفته است، ادامه میدادم؟»
عصمتالله پس از کنارهگیری از آموزگاری، در گوشهای از شهر یک دفتر راهنمای معاملات باز کرده است. او میگوید که از مسلک آموزگاری دلکنده نبود؛ اما فشارها و محدودیتهای تحمیلشده در حکومت طالبان، او را وادار به تغییر مسیر شغلیاش کرد؛
«بسیار سخت میگذرد اما چاره نداشتم. با تصمیم سختی روبهرو بودم. عاشق مسلک آموزگاری هستم. عشق به تربیه اولاد وطن در عرصهی آموزش و پرورش دارم. اما شرایط زندگی سر ما سخت آمده است. در پیشبرد چرخهی زندگی با مشکل مواجه هستم. اکنون دغدغه زیادی ندارم؛ نصف روز در یک مکتب خصوصی تدریس میکنم و باقی روز را در دفتر راهنمای معاملات سپری میکنم. در دو ماه توانستم زندگی خود را سروسامان بدهم، بدون اینکه در پوشش و حریم خصوصی زندگیام محدودیت وضع شود.»
او تأکید میکند که شرایط کنونی و فشارهای گروه طالبان بر محیط آموزشی، بسیاری از آموزگاران را دلسرد کرده است. بهگفتهی او، طالبان با الزامی ساختن گذاشتن ریش، کلاه و دستار برای آموزگاران، فشار مضاعفی بر آنان وارد کردهاند؛ تا جایی که شماری در تلاش ترک این حرفه هستند. او هشدار میدهد که طالبان پس از بیرون راندن این آموزگاران، افراد وفادار به خود را بهعنوان آموزگار بهجای آنان میگمارند تا از این طریق ارزشهای طالبانی را در میان دانشآموزان نهادینه کنند.
کاهش معاش به دستور امیر طالبان
رهبر گروه طالبان اخیرا فرمانی صادر کرده که بر بنیاد آن، معاش تمامی کارمندان دولت، از جمله آموزگاران کاهش یافته است. این تصمیم، معاش و امتیازات کارمندان دولتی را در سال مالی ۱۴۰۴ کاهش داده و موجی از نارضایتی را در میان آموزگاران به راه انداخته است. بسیاری از آنان میگویند که یا در تلاش اند شغل دوم پیدا کنند یا کاملا از وظیفهی دولتی کنار بروند.
سهیلا حبیبی، آموزگار یکی از مکاتب دخترانه در هرات که صنوف پایینتر از ششم را تدریس میکند، در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز میگوید که کاهش و تأخیر در پرداخت معاش، او و بسیاری از همکارانش را درگیر مشکلات جدی اقتصادی کرده است.
خانم حبیبی داستان زندگی پر فشار و دشواری دارد. او تنها نانآور خانوادهی شش نفرهاش است، در حالی که شوهرش از سه سال پیش تا کنون به اتهام قاچاق مواد مخدر در یکی از کشورهای همسایه زندانی است. معاش آموزگاری، تنها منبع درآمد این خانواده است.
او میگوید: «خیلی نگران شدم، چون جز آموزگاری دیگر عایدی ندارم. هر ماه سه هزار و ۵۰۰ افغانی کرایه خانه داریم. معاش را سه ماه به تأخیر دادند. کرایه خانه، پول برق و آب و دیگر ضرورتها را قرض گرفتم و پرداختم. با این معاش کمی که دارم، نمیتوانم مخارج زندگی را تأمین کنم. کاهش معاش واقعا فشار روحی و روانی را بالای آموزگاران افزایش داده است.»
بهگفتهی او، بسیاری از آموزگاران همین حالا نیز به سختی روزگار میگذرانند و با کاهش معاش، وضعیت زندگیشان از این هم دشوارتر خواهد شد.
خانم حبیبی در یکی از مکاتب دخترانه دور از مرکز شهر هرات تدریس میکند. او میگوید: «ماهانه هزار افغانی به یک ریکشا میدهم تا من را به مکتب ببرد. هشت هزار و افغانی ۹۰۰ معاش میگرفتم، حالا هشت هزار و ۲۰۰ افغانی شده است. ۷۰۰ افغانی از معاش من کم شده است؛ مبلغی که میتوانست حداقل در انتقال من به مکتب کمک کند. بهجای تشویق و ترغیب، آموزگاران را بیشتر زیر فشار قرار میدهند. یک آموزگار وقتی میتواند درست تدریس کند که ذهن آرام داشته باشد، اما با این وضع، فکر نمیکنم کسی بتواند به دور از دغدغه برای دانشآموزان درس بدهد.»
تنگدستی و دشواریهای زندگی، او را مجبور کرده تا در کنار آموزگاری، به خیاطی نیز رو بیاورد. او با اشاره به افزایش هزینهها میگوید: «معاش من کم شد و مالک خانه در عوض، کرایه خانه را هزار افغانی بالا برد. گفت خانه در هرات پیدا نمیشود. از چیزی که خودت میدهی، خانهام را بیشتر کرایه میکنند. مجبور شدم بهخاطر کرایه خانه و مصارف خانواده دوباره خیاطی را شروع کنم. در صنف حضور فیزیکی دارم اما ذهن من درگیر کارهای خیاطی است که زودتر بدوزم، تحویل مشتری بدهم تا پول برای هزینههای زندگی بهدست آورم.»

غم نان
نیکمحمد، یکی دیگر از آموزگاران مکاتب دولتی تحت ادارهی طالبان نیز با گلایه از وضعیت موجود، میگوید که از آغاز حاکمیت دوبارهی طالبان، از آدرس رهبر این گروه «جز يأس و ناامیدی چیزی نشنیده است».
او نیز بهدلیل پایین بودن معاش و ناتوانی در تأمین هزینههای زندگی، ناگزیر شده است در کنار وظیفهی دولتی، در دو مکتب خصوصی دیگر نیز تدریس کند تا بتواند نیازهای اولیه خانوادهاش را تأمین کند.
او در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز میگوید: «با معاش بخورونمیر قبلی هم به سختی زندگی را میگذراندم، حالا با کاهش آن نمیدانم نفقه خانوادهام را چگونه تأمین کنم؟ من بست پنجم، قدم سوم بودم. هزار افغانی از معاشم کم کردند. نُه هزار و ۴۰۰ افغانی معاش من بود. با موتورسایکل به مکتب میروم؛ روزانه ۵۰ افغانی تنها مصرف تیل رفتوآمد من میشود. عوارض موتورسایکل هم که بماند. فقط دلخوش هستیم که هنوز وظیفه داریم. اگر مکاتب خصوصی نباشد که در آنجا هم درس میدهم، به سختی میتوان با این معاش دولتی زندگی را گذراند.»
بهگفتهی نیکمحمد، فشار مشکلات اقتصادی چنان بر او سنگینی کرده که دیگر نه زمانی برای مطالعه دارد و نه فرصت بروزرسانی مواد درسیای که تدریس میکند.
او میافزاید: «چاره نیست. جدا از مکتب دولتی، در دو مکتب خصوصی هم درس میدهم. رویهمرفته از هر سه مکتب در مجموع ۲۰ هزار معاش میگیرم. وقتی از مکتب طرف خانه میروم، به قدری اعصابم تحت فشار است که توان نان خوردن و صحبت با خانواده را ندارم. اما چه کنم؟ در ۱۵ سال آموزگاری، نتوانستم در زمین پدریام دو اتاق بسازم. مصارف زندگی خیلی بالا رفته: پول برق میدهیم، آب میآید؛ آب میدهیم، صفایی خانه، هزینهی بیمارداری و غیره.»
بهباور شمار زیادی از آموزگاران در هرات، طالبان بهگونهی هدفمند تلاش میکنند تا آموزگاران مکاتب دولتی را زیر فشار قرار دهند. هدف آنان بهگفتهی این آموزگاران، گسترش مدارس دینی و جایگزین ساختن آنها بهجای مکاتب رسمی است.
نیکمحمد در این باره میگوید: «قصدا به مکاتب دولتی توجه نمیکنند. با وضع محدودیت بر پوشش دانشآموزان و از طرف دیگر، کاهش معاش و امتیازات آموزگاران، میخواهند جایگاه مکاتب را در جامعه پایین بیاورند. هر روز در گوشهای از شهر هرات میبینیم که مدرسهی دینی ایجاد میشود، در حالی که میگویند بودجه نیست و باید معاش را کم کنیم. چطور بودجه برای تأسیس و ساخت مدارس دینی هست ولی برای معارف نیست که اساس یک جامعه را تشکیل میدهد.»
کاهش معاش در حالی سبب دلسردی آموزگاران دولتی در هرات شده است که بسیاری از آموزگاران میگویند بیشتر مکاتب این ولایت با کمبود جدی آموزگار مواجهاند.
در کنار کاهش معاش، طالبان فشارها و محدودیتهای گستردهای را نیز بر نحوهی پوشش، آداب فردی و حریم خصوصی دانشآموزان و آموزگاران تحمیل کردهاند.
گذاشتن ریش، پوشیدن لباس محلی، و الزام به تدریس براساس تفکیک جنسیتی، از جمله شروطی است که طالبان در مکاتب دولتی وضع کردهاند. مصاحبهشوندگان این گزارش تأیید میکنند که طالبان بهشدت بر اصلاح سر و ریش، نحوهی پوشش و ساختار تدریس آموزگاران نظارت دارند. آنان میگویند که در طول ماه، چندینبار مأموران گروه طالبان برای بررسی میزان ریش، داشتن لنگی و کلاه توسط آموزگاران و دانشآموزان به مکاتب سر میزنند. بر پایه اظهارات این آموزگاران، طالبان به شکل سیستماتیک تلاش میکنند آموزگاران دورهی جمهوریت را به ترک وظیفه وادار و سپس طلاب مدارس دینی را جایگزین آنان کنند.
یکی از این آموزگاران میگوید: «طالبان به این باور رسیدند که آموزگاران دورهی جمهوریت با آنان همفکر نمیشوند. باید محدودیت وضع کنند و کسانی را مقرر کنند که طرفدار ایدئولوژی این گروه باشند. آمرین و سرمعلمان را از افراد خود گماشتند تا بتوانند فشار را بیشتر کنند. کار را به جایی رساندهاند که از معاش ناچیز ما هم کم کردند.»
او هشدار میدهد که اگر اوضاع به همین شکل ادامه یابد، اکثر آموزگاران دیگر توان ادامهی وظیفه را نخواهند داشت.
یاداشت: نام مصاحبهشوندگان در این گزارش مستعار است.
