سارا عنان
موج گستردهای اخراج اجباری مهاجران افغانستانی از ایران پس از آن رقم خورد که دارندگان برگه سرشماری از سوی دولت غیرقانونی اعلام شد. لحنی که مقامهای دولتی ایران در برابر مهاجران افغانستانی به کار گرفتند، در واقع به تمام سطوح جامعه رخصت داد تا با حداکثر خشونت و بیگانهستیزی علیه مهاجران افغانستان به پا خیزند. بهدنبال اعلام رسمی دولت، درگیری ۱۲ روزه ایران با اسرائل نیز سبب شد ضعفهای سیاسی و ساختار امنیتی دولت بیشتر آشکار شود و موج مهاجرستیزی به اوج برسد. دولت ایران در چنین شرایطی فشار برای اخراج مهاجران افغانستانی را افزایش داد. مهاجران مجبور شدند ایران را ترک کنند. فرزندان بسیاری از خانوادههایی که تنها یک سال تا پایان فراغتشان از مکتب باقی مانده است، اکنون اما مجبور به ترک تحصیل و اخراج از ایران شدهاند. صاحبخانهها حاضر نیستند پول پیشاجاره و رهن را به مهاجران برگردانند. بسیاریها، حتا از خیر وسایل و اثاثیه زندگی خودشان هم گذشتند، چرا که توانایی پرداخت هزینه انتقال آن را ندارند. و دهها مشکل و چالش دیگری که مهاجران افغانستانی با آن روبهرو هستند.
مجازات دستهجمعی مهاجران
عبید، که تازه به افغانستان برگشته، بر این باور است که مهاجران افغانستانی در ایران بدون محاکمه و بدون حق و فرصت دفاع، مجازات دستهجمعی میشوند. صورتی از این مجازات همان تحریک احساسات جامعهی میزبان علیه مهاجران براساس روایتسازیهای دروغ است. هدف از این روایتهای اغراقآمیز و دروغ تسریع و تشدید اخراج مهاجران به خشنترین اشکال است. بهگفتهی عبید، مهاجران افغانستانی به چشم برهمزدنی بیخانه میشوند و کوچ اجباری داده میشوند. در موارد زیادی صاحبخانهی ایرانی پول خانوادههای مهاجر را پس نمیدهند. در کنار آن، کارفرمایان نیز حقوق پیمانکاران را انکار میکنند و گاهی به بهانههای مختلف از پرداخت امتناع مینمایند. کلانتری و پولیس نیز ارادهای برای کمک به مهاجران ندارند. عبید گفت: «مهاجران افغانستانی، قربانی سیاستهای دولت ایران هستند. تبلیغات بیامان دولت فرصت آرامش و نفسکشیدن را از مهاجران گرفته است.»
بهگفتهی عبید، مهاجران در شرایطی هستند که در افغانستان هم دولت پاسخگو ندارند تا از حقوق و ارزشهای مردمش دفاع کند. بیمسئولیتی حکومت طالبان نیز سبب شده تا دولت ایران برای اخراج مهاجران دست باز داشته باشد. کسی نیست که صدای مظلومیت مهاجران، بهویژه صدای زنان و کودکانی را که قربانی این وضعیت اسفبار هستند، بشنود. شرایطی را که پولیس ایران بر مهاجران تحمیل میکند و مشکلات بیپناهیای که در مرز وجود دارد، همه تراتژدی تکراری زیستن در هراس دائمی است. بهباور عبید، این روزها سختیهایی که زنان و مردان در مرز و اردوگاهها، زیر آفتاب سوزان تحمل میکنند، مجازات دستهجمعی مردمان یک کشور است. وضعیتی که در باور نمیگنجد اما واقعا اتفاق افتاده است.
آشکار شدن چهره واقعی رویکرد دولت و پولیس ایران
فیصل، یکی دیگر از مهاجران تازهبرگشته به افغانستان معتقد است که موضوع اخراج، کابوس دائمی زندگی مهاجران افغانستانی اعم از قانونی و غیرقانونی در ایران بوده است. بهگفتهی او، پولیس ایران در سالهای گذشته و همیشه، بدون توجه به سنوسال و مدارک قانونی، افراد را دستگیر میکنند و برای روزها در اردوگاهها نگه میدارند. فیصل میگوید: «مهاجران افغانستانی در زندگی چندین دههی خود در ایران با چنین صحنههایی آشنا هستند. همهی اینها برای ما بسیار تجربه شده است. پولیس، نیمقرن با مهاجران افغانستانی همین رفتار را داشتند. در کلانتریها و بازداشتگاهها پولهای هنگفتی از افراد اخذ میشود. گاهی مورد ضربوشتم قرار میگیرند. در همین بازداشتگاهها پولیس به بهانههای واهی و بیمورد مدارک قانونی تعدادی از مهاجران را پاره میکنند.»
بهگفتهی فیصل، رنجها و چالشهایی که بر هزاران مهاجر افغانستانی در این کشور در طول سالهای متمادی تحمیل شده غیرقابل انکار است. دولت ایران، قبلا هم شرایط را برای مهاجران طوری زمینهسازی میکرد که همه چیز در سایه بیتوجهی و سکوت اتفاق میافتاد. اما حالا این رویکرد صورت آشکارتر و رسمیتری یافته و در ابعاد گستردهتر و با خشونت بیشتر اعمال میشود.
کمالالدین، مرد میانسالی که بعد از ۱۸ سال زندگی در ایران اکنون با فامیل به افغانستان برگشته، بر این باور است که امروز دنیا به وضعیت هولناکی که مهاجران در طول نیمقرن گذشته در ایران تجربه کردهاند، پی میبرد. دنیا از ماهیت وحشتناک بازداشتگاههای متعدد در چندین ولایت ایران گرفته تا خشونت پولیس آگاه میشوند. او گفت: «امروز، رویکردها و رفتارهایی آشکار میشوند که آوارگان و مهاجران در طول سالهای متمادی در جستوجوی زبانی برای بیان آن بودند. آشکار میشود که نیمقرن حضور بهعنوان مهاجر در ایران یعنی کار و زیستن در رنج. جدا ماندن از زندگی و آرامش؛ سرکردن میان ترس و نگرانی؛ همیشه غریبه و زیردست ماندن؛ همیشه در معرض بازداشت و اخراج پولیس قرار داشتن و محروم از حقوق بدیهی و حمایت اجتماعی.»
اخاذی تحت عنوان عوارض شهرداری
ذکریا ناراحت، ناآرام و بیقرار است. در چهرهاش نشانی از اندوه و بدبینی به اوضاع غمانگیز کنونی و آیندهی نامعلوم فرزندانش نمایان است. او اقدامات دولت ایران در برابر مهاجران افغانستانی را ظالمانه، غیرانسانی و فاجعهبار میداند. عطایی که ۳۲ سال با خانواده در ایران زندگی کرده، میگوید که تمام مهاجران افغانستانی که با خانواده در ایران زندگی کردهاند هزینهی اقامت خود را پرداخت نمودهاند؛ در عوض، این دولت ایران بوده که برای آنان بدیهیترین حقوق شهروندی را قائل نشده است. او افزود: «مهاجران مثل شهروندان ایرانی، سالانه مالیات و عوارض شهرداری پرداخت میکنند اما وقتی امروز صدها هزار خانواده به اجبار از ایران اخراج میشوند، پولیس به شکل ظالمانه هزینهی بسیار هنگفت و چندینبرابر را تحت عنوان عوارض شهرداری دوباره از آنان دریافت میکند. آیا رفتاری ظالمانهتر از این هم در دنیا وجود دارد؟ این رفتار و رویکرد دولت و پولیس ایران که ادعای اسلامی بودن را دارد، کجایش انسانی و اسلامی است؟»
امتناع صاحبخانهها از پرداخت پول رهن و پیشاجاره خانه
بهگفتهی ذکریا، پولهایی که مهاجران با زحمت فراوان برای رهن و پیشاجاره و در مواردی برای خریداری خانه هزینه کردهاند، امروز صاحبخانهها حاضر نیستند آن را پس دهند. بسیاری از صاحبخانهها، با استناد به «غیرقانونی» شدن مهاجران، از بازپرداخت این پولها خودداری میکنند. دفترهای راهنمای معاملات و املاک نیز حاضر نیستند برای بازپرداخت پول رهن و پیشاجارهی مهاجران همکاری کنند. مهاجران وقتی به کلانتری مراجعه کردهاند پولیس در آنجا نیز میگوید که شما غیرقانونی هستید، شکایت تان بیمورد است و اصلا به ما ربطی ندارد.
زبیده، دختر مهاجری که ۲۰ سال سن دارد و مسئولیت تأمین مصارف زندگی خانواده نیز به عهده او است، هشت سال قبل با پدر و مادر پیرش به ایران رفتند و در ورامین تهران ساکن شدند. او در این هشت سال بسیار سختی کشیده است و همراه پدرش کارهای شاقه و دشواری را انجام داده است. او با پدرش ۱۲ ساعت در شبانهروز را در یک کارخانهی تولید ظروف یکبارمصرف کار میکند. سه سال قبل موفق میشوند خانهای را در بدل ۳۰۰ میلیون تومان به رهن بگیرند. وقتی یکشبه اعلام میشود که دارندگان برگه سرشماری غیرقانونی هستند، زبیده موضوع را به صاحبخانه اطلاع میدهد، اما صاحبخانه برگرداندن پول رهن را مشروط به جایگزینشدن خانوادهی دیگری میکند. زبیده میگوید:
«یک ماه شده که به صاحبخانه مرتب پیام میدهیم که پول رهن خانه را پس بدهد، اما او تعلل میکند و به هفتهی بعد موکول مینماید. ما وسایل خانه را بستهبندی کردیم و تحویل باربری دادیم. یک هفته شده که شبانه در روی زمین، بدون فرش میخوابیم. تاریخ برگه خروج در ۱۲ سرطان بود که باید از ایران بیرون میشدیم، اما بهخاطر پول رهن، نتوانستیم برویم. کل سرمایه ما همین پول است و باید آن را از صاحبخانه پس بگیریم.»
علاوه بر آن، زبیده، بیمار هم هست. او مشکل نارسایی گرده (کلیه) دارد. کلیههایش تحت تداوی است و طبق نظر داکتر، باید منظم دارو بخورد و هفته یکبار پیچکاری مصرف کند. زبیده نگران است که چگونه در این هوای گرم به افغانستان برسد. پیچکاریای که او مصرف میکند، باید در یخچال نگهداری شود. او نمیتواند آن را با خود انتقال دهد.
تا مدرک قبول شود
جدا از مهاجرانی که از سوی دولت غیرقانونی اعلام شدند، آنانی که قانونی در ایران زندگی میکنند نیز علاوه بر ترس از رفتار خشونتآمیز پولیس، از تبعیض مردم عادی جامعهی میزبان نیز اظهار نگرانی دارند. نجیب، دانشجوی افغانستانی در یکی از دانشگاه در تهران میگوید: «در این روزها، از ترس و احتمال خشونت مردم بیرون نمیروم و در خانه هستم. گاهی اگر بیرون میروم، میترسم که ناگهان از سوی پولیس دستگیر شوم و یا مدارکم را پاره کنند. وضعیت بسیار سمی و مبهم است. در پارک و استخر به مهاجران افغانستانی حق ورود داده نمیشود. در صف نانواییها و خرید شیر برای کودکان نیز مشکلات مشابه وجود دارد.»
یادداشت: اسامی در گزارش بهدلیل مصونیت افراد، مستعار آمده است.
