close
Photo: ISNA / Sayed Mohammad Alerasoul

تشدید فشار و افزایش خشونت پولیس ایران بر مهاجران

سارا عنان

اخراج اجباری مهاجران افغانستانی از ایران، به‌خصوص کودکان و زنان، وضعیت تأسف‌بار بشری‌ای را پدید آورده است؛ از هوای بسیار گرم تابستان گرفته تا وضع نابسامان اردوگاه‌ها و برخورد غیرانسانی پولیس. فضای مسموم در سطح جامعه‌ی میزبان هم مجالی برای امنیت و آرامش مهاجران، حتا برای مهاجران قانونی، باقی نگذاشته است. برای هیچ‌کسی مقدور نیست که برای همیشه در خانه باشد. افراد نیاز دارند که به‌خاطر کار و تأمین معشیت زندگی بیرون بروند و سعی و تلاش کنند. اما بیرون شدن از خانه برای مهاجران افغانستانی در ایران -حتا برای مهاجران دارای مدارک قانونی- دشوار شده است. تجربه‌ی گشت‌وگذار در شهر و خیابان توأم شده با ترس و نگرانی و نگاه‌های زننده و پرسش‌برانگیز.

مهاجران قانونی هم امنیت ندارند

آرین، مهاجری است که با وجود داشتن کارت آمایش، از امنیت و آرامش برخوردار نیست. او نمی‌تواند در رفت‌وآمد از خانه به محل کار از وسایل نقلیه عمومی و شهری استفاده کند. او مجبور است هر روز از اسنپ استفاده کند تا از اذیت‌وآزار مأموران پولیس در امان باشد.

آرین می‌گوید: «قبل از درگیری بین ایران و اسرائیل وقتی در بیرون گذشت‌وگذار می‌کردیم شرایط عادی بود، ولی فعلا وضعیت بسیار تغییر کرده است. فعلا حضور در محل کار مثل قبل نیست. در رویه، رفتار و کردار صاحب‌کاران نیز تفاوت به‌وجود آمده و برخوردها آزاردهنده، تبعیض‌آمیز و مملو از شک و تردید شده است. رفتار مردم عادی هم مثل سابق نیست. مأموران دولت و کارمندان بانک‌ها که حساب‌شان جدا است؛ آنان قبلا هم رفتار مناسبی با مهاجران نداشتند.»

آرین باور دارد که مهاجران افغانستانی حتا اگر مدارک هم داشته باشند، کسانی نیستند که برای دولت و سیاسیون ایران اهمیت داشته باشند. آنان به حال خود رها شده‌اند، چون در افغانستان هم دولتی نیست که از آنان حمایت کند. مهاجران برای ایران وقتی اهمیت دارند که بتواند از آنان به‌عنوان یک ابزار سیاسی و اقتصادی بهره‌برداری کند یا در مواردی آنان را به جنگ‌های نیابتی برای جمهوری اسلامی بفرستد. دولت ایران موجودیت‌ مهاجران افغانستان را قبول ندارد و از همین خاطر اجازه نمی‌دهد از حقوق و تکالیف شفاف برخوردار باشند. نمی‌پذیرند که مهاجران و جامعه‌ی میزبان به هم ربط پیدا کنند. در حالی‌ که نسل دوم و سوم مهاجران افغانستانی می‌خواهند فرصت زندگی در جایی را که در واقع محل تولدشان است داشته باشند. به‌گفته‌ی آرین، پالیسی دولت ایران در نیم‌قرن گذشته در قبال مهاجران افغانستانی همین بوده که آنان را در تاریکی و در حالت نامرئی نگهدارد.

به عقیده‌ی آرین، نامرئی بودن یک انسان یعنی حذف و مردن تدریجی او در عین زندگی است. آدم نامرئی، انگار وجود ندارد؛ «وقتی ما را در محیط کاری و در جامعه نمی‌بینند یا برای‌شان مهم نیستیم، خودمان را از دست می‌دهیم. بقای‌مان به خطر می‌افتد. گم می‌شویم. مهاجران افغانستانی در چندین قرن گذشته به همین شکل نامرئی بودن را تجربه کرده‌اند. رنج نامرئی شدن را چشیده‌اند. نامرئی بودن، تجربه‌ی ترسناکی است. مثلا نامرئی بودن یک بچه در خانواده‌اش، نامرئی بودن یک سالمند در جمع‌ جوان‌ترها، نامرئی بودن یک آدم عادی در جمعی از آدم‌های متخصص، نامرئی بودن آدم غمگین در میان آدم‌های شاد، نامرئی بودن آدم‌های بی‌کس در اداره و محکمه.»

تشدید فشار بر مهاجران و بی‌خاصیتی حکومت طالبان

بشیر دانشجوی رشته‌ی حقوق در دانشگاه پیام نور است. او می‌گوید که وضعیت دشوار چند ماه اخیر برای مهاجران افغانستانی بسیاری از نهادها و کشورها را به واکنش واداشته است. اخراج خشونت‌بار دسته‌جمعی و اجباری مهاجران افغانستان برای کسانی که قبل از این تماشاگر و بی‌طرف بودند نیز تکان‌دهنده تمام شده است. بااین‌حال، تنها حکومت طالبان در افغانستان است که حالت بی‌خاصیتی و ناتوانی خودش را نسبت به شهروندان کشور به نمایش گذاشته است.

بشیر می‌گوید که وقتی از شبکه‌های اجتماعی ویدیوی جوان مهاجری را مشاهده کرده که به‌دست چندین جوان ایرانی لت‌وکوب می‌شود، برایش نهایت تکان‌دهنده تمام شده است. او گفت: «حس کردم آن جوان من هستم. سیلی به‌صورت من می‌خورد. اما حالا هر وقتی درباره‌ی آن فکر می‌کنم، باز هم برایم تکان‌دهنده است.»

به‌گفته‌ی او، در شرایط حاضر اولویت برای مهاجران افغانستانی بیشتر از هر چیز بازشناختن وضعیت آنان طی نیم‌قرن حضور در ایران است. به این دلیل که برای آنان وضعیت در حال آشکار شدن سرگذشتی است که در دهه‌های قبل پنهان و در تاریکی جریان داشت؛ سرنوشتی که مهاجران افغانستانی آن را با جان و روح تجربه کرده‌اند. پیش از این کسی حقیقت ماجرا را تا این حد نمی‌دانست، اما امروز پرده از چشم بسیاری از ناظران کنار رفته و حتا شکافی در بدنه‌ی نظام توجیه‌کننده‌ی سرکوب جمهوری اسلامی نیز ظاهر شده است. علاوه بر آن، از نظر تاریخی، چنین لحظه‌هایی -دهان باز کردن شکاف و کنار رفتن نقاب- برای مهاجران افغانستان اهمیت دارد. فقط لازم است این سرنوشت رنج‌آور تاریخی بیان و شنیده شود. بشیر می‌گوید که از افراد آگاه و دردمند انتظار می‌رود روایتی از مهاجران عرضه کنند که مظلومیت آنان را ثبت کند و بازتاب دهد.

بازرسی و بی‌احترامی به حریم خصوصی

اجمل دانشجوی دانشگاه تهران است. او در رشته‌ی مدیریت درس می‌خواند و پاسپورت اقامتی دانشجویی دارد؛ اما نمی‌تواند به راحتی و آرامش در شهر گشت‌وگذار کند. او در ده روز گذشته چندین بار در ایستگاه مترو توسط پولیس بازرسی بدنی شده است. در مورد آخر، وقتی در ایستگاه مترو میدان انقلاب، نیروی انتظامی کیف کتاب او را بررسی می‌کنند، می‌پرسند که وسایل الکترونیکی چه دارد. وقتی پاسخ منفی می‌گیرند موبایل‌ اجمل را نزد خودشان نگه‌ می‌دارند و می‌گویند که سه-چهار روز بعد بیاید و از نزد آنان پس بگیرد. اجمل وقتی دلیل این کار را می‌پرسد و می‌گوید که در موبایل‌اش فایل‌های شخصی و خانوادگی‌ دارد، پولیس با خشم و غضب جلو حرف زدن او را می‌گیرد.

«به زور و خشونت تلفونم را گرفتند. اجازه ندادند توضیح بدهم که در تلیفونم فایل‌های شخصی و خصوصی است. بر چه اساس و مبنایی شما این رفتار را با یک دانشجو، که به شکل قانونی این‌جا درس می‌خواند، دارید؟ اجازه ندادند حرفم را بزنم. بدون این‌که رسیدی به من بدهند، تلفون را گرفتند و دستور دادند قفل صفحه را بردارم. گفتند سه روز بعد به کلانتری مراجعه کنم. سه روز بعد وقتی به کلانتری رفتم، کسی پاسخ‌گو نبود. از هر کسی پرسیدم، گفتند که به من مربوط نیست، هر کسی گوشی‌ات را گرفته، برو نزد او. تا این‌که بلاخره بعد از دو ساعت معطلی و تحقیر، یکی پیدا شد که تلفونم را تحویل بدهد.»

البته درک این‌ همه فشار و خشونت از طرف دولت و پولیس بر مهاجران افغانستانی دشوار است. حکایت و روایت کسانی که چندین دهه در ایران کار و زندگی کرده‌اند این است که این سیاست‌ها و تبلیغات زهرآگین دولت است که تخم بدبینی را نسبت به مهاجران افغانستانی در دل جامعه‌ی میزبان کاشته است؛ این‌که آنان طبقه کارگر، کم‌سواد، بزهکار و عقب‌مانده‌اند و اجازه‌ی دستیابی به شغل‌های بهتر و موقعیت‌های برتر برای‌شان داده نشود.

آنانی که تجربه چندین دهه کار و زندگی را در ایران دارند، بر این باور اند که غالبا آن دسته از افراد جامعه‌ی میزبان دست به تحقیر و خشونت علیه مهاجران می‌زنند و از فرودست‌سازی مهاجران خشنود می‌شوند که خودشان نیز همیشه در فرودست‌ترین لایه‌های اجتماع و محل کار بوده‌اند و حقارت و دیگری بودن را تجربه کرده‌اند. این است که با فرودست‌انگاری مهاجران احساس برتری کاذب برای‌شان دست می‌دهد. به‌گفته‌ی آنان، نه ملیت، نه مذهب، نه جنسیت، نه جایگاه اجتماعی و نه طبقه اقتصادی هیچ چیز نمی‌تواند این حجم از انسانیت‌زدایی، نژادپرستی و ظلم را توجیه کند.

از اطلاعات روز حمایت کنید

در افغانستان، جایی که آزادی رسانه‌ها، مانند بسیاری از آزادی‌های دیگر، سرکوب شده است، اطلاعات روز به ایستادگی در برابر سرکوب ادامه می‌دهد. ما وابسته به هیچ قدرتی نیستیم و تنها برای مردم می‌نویسیم.

Donate QR Code
دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *