close

در زمین‌لرزه‌ی کنر بر زنان چه گذشت؟

روایت امدادگران

صائمه فتحی

نیمه‌شب نهم سنبله امسال، زمین در شرق افغانستان ناگهان به لرزش درآمد. سکوت کوهستان‌های ولایت کنر با غرشی سهمگین شکست و خانه‌های گلی در روستاها در چشم‌به‌هم‌زدنی فروریختند. زمین‌لرزه‌ای به بزرگی ۶.۲ ریشتر و در عمق هشت کیلومتر، لرزشی آنچنان شدید ایجاد کرد که انگار زمین از جای خود کنده می‌شود. خواب‌آلودگی مردم در چند ثانیه جایش را به وحشت مطلق داد؛ کودکان با گریه از بستر پریدند، مادران در تاریکی به‌دنبال فرزندان‌شان دویدند و بسیاری زیر آوارها گرفتار شدند. هیچ‌کس نمی‌دانست آیا این آغاز یک زمین‌لرزه‌ی عادی مثل سال‌های قبل است یا مقدمه فاجعه‌ای بزرگ‌تر.

دامنه‌ی تکان‌ها محدود به کنر نماند. موج لرزش در دل کوه‌ها پیچید و به ننگرهار و سایر ولایت‌های هم‌جوار رسید؛ روستاهای اطراف جلال‌آباد لرزیدند، دیوارهای زیادی فروریختند و پل‌ها ترک برداشتند. آن‌سوی مرز در پاکستان نیز، دره‌های همجوار تکان خوردند و مردمان مرزنشین شب وحشتناکی را تجربه کردند. غبار ناشی از ریزش هزاران دیوار، آسمان شب را پوشاند. در همان لحظات، مردم فهمیدند که این تنها یک زمین‌لرزه نیست بلکه زنجیره‌ای طولانی از پس‌لرزه‌ها در راه است. هراس و موج چندین پس‌لرزه‌، به سرعت از یک روستا به روستای دیگر دوید و روستاهای نزدیک گسل زلزله‌خیز سپین‌غر را در بر گرفت.

آمار تلفات با طلوع خورشید آشکار شد: نخستین گزارش‌ها از مرگ بیش از هزار و ۴۰۰ نفر خبر داد، اما در روزهای بعد، شمار جان‌باختگان به بیش از دو هزار و ۲۰۰ نفر رسید. بیش از سه هزار و ۶۰۰ تا چهار هزار نفر نیز زخمی شدند. بیشترین قربانیان در ولایت‌های کنر و ننگرهار بودند. مناطقی که خانه‌های گلی و سقف‌های سنگین شان در برابر تکان‌های زمین تاب نیاوردند. سازمان ملل تخمین زد که نزدیک به نیم‌میلیون نفر تحت‌تأثیر مستقیم این زمین‌لرزه قرار گرفتند و بیش از نیمی از آنان کودکان بودند. در این زمین‌لرزه بیش از شش هزار و ۷۰۰ خانه‌ی مسکونی در دو ولایت شرقی افغانستان ویران شد و مکتب‌ها، پل‌ها، منابع آب و زیرساخت‌های عمومی نیز آسیب دیدند. جاده‌های کوهستانی براثر رانش زمین بسته شد و امدادگران نتوانستند به موقع به مناطق دورافتاده برسند. پس‌لرزه‌هایی با بزرگی ۶.۲ و ۵.۴ ریشتر در روزهای بعد، بار دیگر ترس و فرار مردم را دوچند کرد؛ هر بار که زمین می‌لرزید، امیدی دیگر در دل آوارنشینان فرو می‌ریخت.

روایت امدادگران

بعدازظهر دهم سنبله، منیر و رومل از کابل با هشت امدادگر مرد از سوی یک نهاد امدادرسان به سمت ولایت کنر حرکت کردند، راهی که ساعت‌ها طول کشید و هر کیلومترش با ترس و اضطراب همراه بود. مقصدشان ولسوالی سوکی تعیین شد، جایی که گفته می‌شد زمین‌لرزه بیشترین آسیب را وارد کرده است. وقتی به روستاها رسیدند، هر دو در شوک فرورفتند. زمین، گویی پوستش از تن جدا شده بود. زمین‌لرزه ترک‌هایی عمیق بر خاک ایجاد کرده بود، سرک‌ها شکافته شده بودند و دره‌ها در اثر رانش زمین نفس‌ها را هنگام حرکت در سینه حبس می‌کردند. خانه‌ها فروریخته بودند، سقف‌ها روی اجساد و خرده‌ریزهای اثاثیه‌های زندگی فرود آمده بود و دود ناشی از آتش‌سوزی‌های کوچک در هوا پیچیده بود.

 منیر و رومل از میان خاک و سنگ، مادرانی را دیدند که فرزندان‌شان را در آغوش گرفته بودند و در همان وضعیت بی‌حرکت مانده بودند، گویی زمان برای‌شان متوقف شده بود. کودکان، چهره‌های‌شان پر از ترس و خاک بود، دست‌های کوچک‌شان به‌دنبال پناهگاهی می‌گشت که دیگر وجود نداشت. هر پس‌لرزه کودکان را تا مرز انفجار از شدت ترس پیش‌ می‌برد. صدای گریه و فریادها در سکوت کوهستان می‌پیچید. منیر و رومل، با هر قدم که به خرابه‌ها نزدیک می‌شدند، بیشتر به وسعت فاجعه پی می‌بردند. آنچه در لحظه‌ی ورود آنان بر چشم‌های رومل و منیر گذشت، نه فقط ویرانی فیزیکی، که ویرانی روزمرگی و زندگی مردمانی بود که ماه‌ها و سال‌ها برای ساخت آن تلاش کرده بودند.

عکس: شبکه‌های اجتماعی

فرهنگ طالبانی و دست‌وپای بسته‌ی زنان

منیر و رومل به ولسوالی سوکی رسیدند. هنوز گردوخاک زمین‌لرزه روی ویرانه‌ها نشسته بود که با نخستین صحنه‌ی عجیب و دردناک روبه‌رو شدند: زنانی که در میان آوار، با زخم‌ها و تن‌های خونین، از کمک مردان رو برمی‌گرداندند. هر بار که امدادگران مرد دست دراز می‌کردند تا زنی را از زیر آوار بلند کنند، سرها پایین می‌افتاد و چادرها محکم‌تر گرفته می‌شد.

رومل با حیرت به یاد می‌آورد: «زنی را دیدم که پایش شکسته بود و نمی‌توانست حرکت کند، یعنی دقیق فهمیده می‌شد که خشکی پایش مثل یک چوب خشک از وسط نیم شده بود. وقتی امدادگر مرد جلو رفت تا کمکش کند، چهره‌اش را برگرداند و با اصرار گفت نه. می‌خواست صبر کند تا زنی برسد. در آن لحظه من درمانده بودم، چطور می‌شود کسی درد را به جان بخرد، اما دست غریبه‌ای را نگیرد؟» رومل از ولایت هرات است. فعلا با یک نهاد در کابل کار می‌کند. او چند ماه پیش در سیلاب‌های شمال افغانستان نیز کمک‌رسانی می‌کرد. او که از شدت آن سخت‌گیری و از غلظت آن فرهنگ بیگانه‌هراس به حیرت آمده است می‌گوید: «من قبلا بارها امدادرسانی کردم. نمی‌دانم در کنر با مردم چه کرده‌اند؟ آن مردم از غریبه‌ها متنفر اند. حتا از دارو و کیت‌های کمک اولیه هم دور می‌شدند.»

اما این تنها زنان نبودند که پشت به یاری می‌کردند. در کنارشان مردان ولسوالی سوکی ایستاده بودند که نگاه شان هرگز مستقیم به زنان نمی‌افتاد. به‌گفته‌ی منیر، حتا وقتی برای هماهنگی حرفی می‌زدند، به چهره‌ی یک‌دیگر نگاه نمی‌کردند. به زنانی که در چند قدمی‌شان نفس شان به شماره افتاده بود توجه نداشتند. در بهترین حالت زنان دیگر را صدا می‌زدند یا می‌رفتند داکتر و امدادگر زن بیاورند. منیر می‌گوید: «در آن صحنه هیچ اثری از همدلی نبود. همه چیز بسته بود. مردان به زنان نمی‌نگریستند، زنان از مردان می‌گریختند، و فاجعه در جریان بود.»

به‌گفته‌ی منیر، آنان وقتی به کنر رسیدند و زندگی روزمره‌ی مردم را از نزدیک دیدند، تازه فهمیدند چرا طالبان آموزش زنان را در سراسر کشور منع کرده‌اند؛ «مردان و زنان آن‌جا به طالبان احترام زیادی داشتند و حرف‌های‌شان را می‌پذیرفتند. مجاهد و قاری و مولوی می‌گفتند و از آمدن طالبان خوشحال می‌شدند، در حالی که ما از نبود امدادگر زن و محدودیت‌های شدید زنان متعجب و ناراضی بودیم. از این‌که طالبان هلیکوپتر را آورده بودند، مردم خیلی خوشحال بودند و دعا می‌کردند که اجساد را می‌برند. اما از این‌که داکتر زن کم بود هیچ حرفی نمی‌زدند.»

این برخورد، بیش از آوار خانه‌ها، بر روان منیر و رومل سنگینی می‌کند. برای‌شان روشن شد که در خاک کنر، فرهنگ دینی و قبیله‌ای چون پوستی ضخیم بر تن مردم نشسته است؛ پوست ضخیمی که حتا در لحظه‌ای میان مرگ و زندگی، حاضر نیست شکافته شود. در ولسوالی سوکی زمین‌لرزه دیوارهای گلی را فرو ریخته بود، اما دیوارهای نامرئی قبیله و دین هنوز بر جای بود؛ دیوارهایی بلندتر و سخت‌تر از سنگ و گل.

طالبان و شرق افغانستان

ولسوالی‌های دوردست ولایت‌های شرقی افغانستان، از جمله کنر و ننگرهار، سال‌ها پیش از سقوط نظام جمهوریت نیز زیر سایه طالبان نفس می‌کشیدند و جنگ مسلحانه میان حکومت وقت و گروه طالبان جریان داشت. در همان سال‌ها، ملاها با تفکر طالبانی، به مردم روستاها آنچه خود «علم» می‌دانستند آموزش دادند؛ علمی که با دیوارهای بلند قبیله‌ای و تفسیری سخت‌گیرانه از دین آمیخته بود.

براساس معلومات موجود، در این مناطق خبری از مکتب‌های مدرن، درس‌های نوین یا فرصت برابر برای کودکان و به‌ویژه برای دختران نبود. زمین و زمان با همان روایت طالبانی شکل می‌گرفت و نتیجه این شد که نسل‌ها در سایه همین فهم رشد کردند؛ نسلی که زنان را در خانه حبس کرد و مردان را در حصار فکر یک‌جانبه نگاه داشت.

با سقوط جمهوریت و بازگشت طالبان به قدرت، این سایه سنگین‌تر شد. زنان، پیش از آن نیز سهم اندکی در مرکز شهر کنر از حضور در جامعه داشتند، اما اکنون به‌ کلی حذف شده‌اند. در کنر، ننگرهار و روستاهای دوردست، چهره‌ی زن افغانستانی چند دهه است که تنها در حریم خانه باقی مانده است. پس از بازگشت طالبان دختران از مکتب بازماندند و کوچک‌ترین نقش اجتماعی آنان در نطفه خفه شد. در همین بافت اجتماعی زمین‌لرزه فرود آمد؛ جایی که پیش از فروریختن دیوارهای خشتی، دیوارهای ذهنی فروبسته است.

کمبود داکتر و امدادگر زن

رسانه‌ها در روزهایی پس از زمین‌لرزه بارها هشدار دادند که زنان، بیش از همه در تنگنای بحران گرفتار شده‌اند. بسیاری از آنان زخمی بودند، اما در درمانگاه‌های صحرایی و مراکز کوچک امدادی، داکتر و امدادگر زن وجود نداشت. منیر هم با تأیید این موضوع، گفت: «داکتران مرد زیاد بودند و با همه‌ی تلاش شان، نمی‌توانستند به زنان نزدیک شوند. نه به‌دلیل کم‌کاری بلکه به‌خاطر فرهنگ سخت‌گیرانه‌ای که حضور یک مرد در معاینه یا درمان زن را ناپسند می‌شمارد. در نتیجه، ده‌ها زن با زخم‌های باز، شکستگی‌ها و جراحات عمیق، ساعت‌ها و حتا روزها بدون مراقبت مناسب رها می‌شدند. داکتر زن خیلی کم بود. در شفاخانه‌ها در روزهای دوم و سوم زمین‌لرزه تعداد زنان و کودکان خیلی زیاد شد. اما داکتران زن کم بود. اگر بودند هم مثل مردان تحصیل‌کرده و با مهارت نبودند. بیشتر شان قابله بود.»

به‌گفته‌ی منیر، امدادگر زن هم به مقدار مورد نیاز وجود نداشت. بسیاری از کاروان‌های کمک‌رسانی که از کابل و ولایت‌ها به کنر حرکت می‌کردند، تنها با مردان تجهیز شده بودند. زنان مصدوم، حتا اگر از زیر آوار بیرون آورده می‌شدند، در مسیر انتقال و درمان باز هم در حصار سکوت قرار می‌گرفتند؛ نه کسی بود که با آنان هم‌زبان و هم‌جنس باشد، نه محیطی که به آنان امنیت روانی بدهد.

عکس: شبکه‌های اجتماعی

زندگی زنان در زیر خیمه در روز چهارم زمین‌لرزه

زمین‌لرزید و خانه‌ها به‌دلیل کیفیت خیلی پایین فرو ریختند؛ اما ساختارهای درمانی و امدادی حکومت طالبان نیز به همان اندازه سست و فروپاشیده بودند. زنانی که در لحظه‌ی زمین‌لرزه بیشترین قربانی را دادند، در روزهای پس از آن نیز بی‌دفاع ماندند- قربانی کمبود داکتر زن، کمبود امدادگر زن و محدودیت‌هایی که دسترسی به کوچک‌ترین خدمات را از آنان دریغ کرد.

ترس از رسانه

ترس طالبان از رسانه‌ها اما وجه دیگری از این فاجعه را رقم زد. به‌گفته‌ی رومل، هرچند نیروهای طالبان در همه‌ی نقاط حضور نداشتند، اما در جاهایی که ایست بازرسی زده بودند یا افرادشان به روستاها رفته بودند، هیچ‌کس جرأت عکس گرفتن نداشت. خبرنگاران، امدادگران و حتا مردم عادی از ثبت تصویر محروم شدند. منیر در روایت خود گفت: «هر بار که دوربین بالا می‌کردیم، سایه‌ای از ترس روی ما می‌افتاد. طالبان با قاطعیت می‌گفتند عکس نگیرید، فیلم نگیرید. گویی واقعیت با ثبت تصویر رسوا می‌شود. وضعیت خیلی بد بود. یک طرف فاجعه‌ی زمین‌لرزه و یک طرف فاجعه‌ی طالبان.»

این ممنوعیت‌ها باعث شد بسیاری از صحنه‌های انسانی فاجعه، در قاب دوربین جا نگیرد. زنان و کودکان زیر آوار مانده بودند، اما روایت آنان نیمه‌تمام ماند. زمین‌لرزه هزاران خانه را ویران کرد، اما طالبان اجازه نداد جهان عمق این ویرانی را بی‌پرده ببیند.

زمین‌لرزه‌ی شرق افغانستان پرده‌ای از واقعیت‌های پنهان جامعه را نیز کنار زد؛ واقعیتی که در آن زنان، هم در لحظه‌ی لرزش زمین و هم در روزهای پس از آن، در انزوا و بی‌پناهی گرفتار شدند. امروز آمارها از هزاران کشته و زخمی می‌گویند، اما اعداد به‌تنهایی نمی‌توانند عمق رنج را بازتاب دهند. در پشت هر رقم، زندگی ناتمام یک کودک، سکوت پر درد یک مادر، و درماندگی امدادگری است که نمی‌تواند دستش را دراز کند. پرسش اما همچنان باقی است: در کشوری که زمین و فرهنگ، هر دو به لرزه می‌افتند، چه‌کسی دست زن افغانستانی را خواهد گرفت؟

از اطلاعات روز حمایت کنید

در افغانستان، جایی‌ که آزادی‌ها سرکوب شده‌اند، اطلاعات روز به ایستادگی ادامه می‌دهد. ما مستقل هستیم و تنها برای مردم می‌نویسیم.مأموریت ما افشای فساد، بازتاب صدای سرکوب‌شدگان و تلاش برای آینده‌ای برابر و آزاد است.
حمایت شما ادامه این راه را ممکن می‌سازد. حتی کمک کوچک یا همرسانی این پیام، گامی در دفاع از حقیقت و آزادی است.در کنار حقیقت بایستید. از اطلاعات روز حمایت کنید.

Donate QR Code

برای حمایت سریع و راحت با گوشی همراه خود، کافی است این کد را اسکن کنید.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *