عادله سنگلاخی
اجرای مجازاتهای علنی برای طالبان پدیده تازهای نیست. در نخستین دورهی حاکمیت این گروه در دههی هفتاد خورشیدی نیز میدانهای ورزشی و ساحات عمومی به محل اجرای حدود شرعی تبدیل شده بود. بسیاری از شهروندان افغانستان از همان زمان با چنین صحنههایی آشنا هستند. مجازاتهایی چون شلاق، قصاص و حتا اعدام در حضور صدها نفر، از جمله جوانان، بزرگسالان و کودکان اجرا میشود. طالبان مردم را به حضور در این میدانها دعوت میکنند و این حضور، صحنههایی از تماشا و مشارکت عمومی را شکل میدهد. پژوهشگران بر این باور اند که طالبان با چنین رویکردی در پی جایگزینی تفکر مدنی با تفکری مبتنی بر خشونت هستند. به نظر آنان، ممکن است نسل کنونی، این نمایشهای خشونت را بهعنوان بخشی از واقعیت در حیات اجتماعی خود بپذیرند.
در تازهترین مورد مجازات بهتاریخ ۲۶ آگست ۲۰۲۵ دادگاه عالی گروه طالبان در ولایتهای پروان و پکتیا ده مرد و دو زن را به جرم دزدی و فروش مواد مخدر در حضور مردم مجازات کردند.
هادی میران، شاعر و پژوهشگر به این باور است که طالبان با اجرای مجازات در ملاءعام چند هدف را دنبال میکنند:
– بازدارندگی و تربیت اخلاقی جمعی مورد نظر طالبان، مخصوصا در مورد جوانان: با نمایش خشونت، ترس نهادینه میشود و «حدود» بهصورت آیین عمومی آموزش داده میشود.
– مشروعیتسازی از پایین به بالا: حضور مردم در میدان، به منزلهی تأیید ضمنی و پشتیبانی اجتماعی جلوه داده میشود.
– همدستی و توزیع مسئولیت: با مشارکت جمعی در مشاهده و تشویق، هزینهی مخالفت با سیاستهای طالبان بالا میرود.
– مرزبندی هویتی: میان نظام شرعی مطلوب طالبان و نظامهای «کفری» (بهباور طالبان) که پیشتر در زمان جمهوریت حاکم بودند، خط تمایز کشیده میشود.
میران میافزاید که زمینههای فرهنگی و سنتی نیز در تداوم این روند نقش دارد. در مناطق جنوبی و عمدتا پشتوننشین افغانستان که پایگاه اصلی طالبان به شمار میرود، عناصری از سنت پشتونوالی مانند ناموسمحوری و نظم جمعی سختگیرانه با روایت طالبان از «حفظ عفت و نظم» همسو میشود که این تفکر در ذهن جوانان از قبل نهادینه شده است. هرچند پشتونوالی و شریعت یکسان نیستند، اما در کنترل اجتماعی، در یک مسیر عمل میکنند. بهگفتهی آقای میران، طالبان ساختار اجتماعی و ارتباطی کاملا مردانه دارند و این باعث میشود که جوانان در ردهی اول حضور در میدان مجازات قرار بگیرند. او میافزاید که ارتباط با مردم از طریق ملا امامان مساجد و موسفیدان صورت میگیرد که بیشتر مخاطبان حاضر آنان جوانان هستند و زنان از حضور علنی در این محاکمهها منع میشوند. در رویکرد طالبانی، مرد سخنگوی خانواده و قوم است و امور بیرونی را او نمایندگی میکند.
به نظر میران، پیآمدهای حضور جوانان در نگاه نخست، عادیسازی خشونت و بیحسی اخلاقی است که مواجههی تکرارشونده با تنبیه بدنی و اعدام علنی، میزان ترس، وحشت و شوک روانی را بالا میبرد و خشونت را به یک امر معمول تقلیل میبخشد. او همچنان به این باور است که این حضور نوعی یادگیری مشاهدهای تعریف گردیده است که در این صحنههای خشونت جوانان میآموزند که حل تعارض باید از طریق اعمال خشونت صورت بگیرد و این اندیشه تحکیم شود که گفتوگوهای منصفانه و دادرسیهای معاصر خلاف ارزشهای دین اسلام است. میران همچنان میگوید که علاوه بر این، حاصل این تماشا، ترویج ترومای جمعی و درماندگی آموختهشده مانند اضطراب و سکوت سیاسی است که انگیزهی مقاومت، مشارکت مدنی و فرهنگی را کاهش میدهد. مهمترین هدف طالبان این است که امنیت نرم یا همین احساس امنیت با آزادیهای مدنی جای خود را به ترس بدهد و مردم باید همیشه در ترس و اضطراب زندگی کنند. به نظر این پژوهشگر، این رویکرد مهاجرت نخبگان و فرار سرمایه اجتماعی را نیز در پی دارد؛ ناامیدی و فقدان افق مثبت، روند مهاجرت بهدلیل اختناق روانی را تشدید میکند و چرخهی عقبماندگی بازتولید میشود.
طرز دید محمد سیودوساله (نام مستعار)، باشندهی ولایت بغلان تا حدی بازتابدهندهی نوعی پذیرش رفتار طالبانی است. او میگوید: «من خودم هیچوقت در میدانهای مجازات طالبان شرکت نکردهام، اما راستش را بخواهید، بهباور من، این کار طالبان درست و عادلانه است. وقتی میشنوم که یک دزد یا فروشندهی مواد مخدر در برابر چشم همه مجازات میشود، احساس میکنم که عدالت برقرار شده است.»
محمد ادامه میدهد: «ما سالها شاهد بیقانونی و فساد بودیم. هرکسی که زور داشت، هر کاری که دلش میخواست را انجام میداد. نه کسی از جان خود مطمئن بود و نه از مال و ناموس خود. حالا وقتی طالبان مجازاتها را علنی میکنند، مردم میترسند و کمتر به فکر کار خلاف میافتند.»
بهباور او، این ترس بد نیست، چون باعث میشود جامعه آرامتر شود. اگر کسی بداند که بهخاطر دزدی یا فسادش در برابر چشم صدها نفر مجازات میشود، حتما دست نگه میدارد. محمد میگوید: «این همان چیزی است که دین ما هم گفته: کسی که کار خلاف میکند باید طبق قانون شریعت جزا ببیند.»
به نظر محمد، این روش باعث میشود مردم به قوانین اسلامی احترام بگذارند و از مسیر درست بیرون نشوند؛ «اگرچه بعضیها انتقاد میکنند، اما من باور دارم که اجرای حدود الهی، امنیت و نظم را برای ما به ارمغان میآورد.»
این در حالی است که نهادهای حقوق بشری و جامعهی بینالملل از تداوم این رویکرد طالبان بارها انتقاد کرده و از طالبان خواستهاند که فورا محاکمههای علنی را متوقف کنند.
محمدحسین فیاض، شاعر و پژوهشگر میگوید که طالبان در حال اجرای شریعت براساس قرائتهای طالبانی هستند. هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان بارها در خطابههای خود بر مردم و اعضای این گروه بر اجرایی شریعت اسلامی تأکید کرده و گفته است که مردم با شریعت بیگانهاند و این گروه رسالت دارد تا جامعهی افغانستان را از گمراه شدن نجات داده و بهسویی شریعت هدایت کند.
آقای فیاض به این باور است که طالبان با دعوت مردم در میادین محکمههای علنی میخواهند از مردم زهر چشم بگیرند و این رویکرد را بهعنوان تدبیر پیشگیرانه تلقی نمودهاند تا نسل جوان از نظر روانی به ناهنجاریها روی نیاورند و از هنجارهایی که طالبان تعریف میکنند تبعیت کنند و اگر جامعه خلاف جهت حرکت کند با چنین سرنوشتی روبهرو خواهد شد. بهگفتهی او، این یعنی حکومت به زور شمشیر و نوک نیزه است.
بهباور فیاض، طالبان موفق به ترویج میکانیسم عادیسازی خشونت در بین مردم شدهاند که پیآمد آن بر زندگی آیندهی نسل جوان بسیار خطرناک است. او میافزاید که دوام چنین شرایط فرهنگ و مردم کشور را بهسوی خشوت و خشونتزایی سوق میدهد.
او میگوید که حضور جوانان در چنین محلها آنان را ناخودآگاه برای خشونت علیه دیگران آماده میسازد و از سوی دیگر، این محاکمهها حس همگرایی را در اجتماع از بین برده و ارزش جان و خون انسان را نیز نابود میکند.
هادی میران به وجه دیگری از مسألهی اجرای مجازاتهای علنی و سنگین نیز اشاره میکند. به نظر او، طالبان خود را مجری شریعت اسلامی میدانند و مشروعیت خویش را نه از معیارهای حقوق بشری بلکه به نظر خودشان، از قرآن و سنت (با قرائت خود) میگیرند. او با اشاره به سرپیچی طالبان از فشار جهانی میافزاید که برای این گروه عدم پابندی به قوانین حقوق بشری بیشتر به معنای حفظ انسجام داخلی است. طالبان تجربهی دور اول حکومت خود را به یاد دارند و باور دارند که عقبنشینی در مسائل نمادین مانند مجازات علنی، حجاب یا آموزش دختران، شکاف درونجریانی ایجاد میکند. از اینرو، مقاومت در برابر فشار جهانی، ابزاری برای انسجام و بقای درونی و در عین حال وسیلهای برای چانهزنی سیاسی است.