[یادداشت اطلاعات روز: اطلاعات روز دیدگاههای مختلف در مورد مسائل گوناگون جامعهی افغانستان را بازتاب میدهد. این دیدگاهها لزوما منعکسکنندهی نظر و موضع اطلاعات روز و گردانندگان آن نیستند. اطلاعات روز فقط مجالی برای بیان دیدگاهها فراهم میکند و دربارهی دیدگاههای وارده نفیا و اثباتا موضعگیری نمیکند. تمام دیدگاههای بیانشده در مقالات و یادداشتها و صحتوسقم ادعاهای مطرحشده به خود نویسندگان مربوط است. اطلاعات روز از نقد دیدگاههای منتشرشده در بخش مقالات وارده نیز استقبال میکند]
چرا حکومتهای مستبد و توتالیتر از کتاب وحشت دارند؟ شاید بشود این شکلی بستر ارائهی پاسخ را گشود که حکومتهای تمامیتخواه اساسا با سه عنصر انسانی تضاد بنیادی دارند: خردورزی، شادمانی –که خود میتواند حاصل احساس آزادی، امنیت و… باشد- و در نهایت زیبایی. هر جایی که بویی از این مفاهیم به مشام برسد، بنیاد حکومت توتالیتر خواهد لرزید. زیبایی و احساس شادمانی به زایایی اندیشه و جستوجوی راهی نو کمک خواهد کرد و خردورزی، «اندیشهی مسلط» را خواهد بلعید.
ماجرای جمعآوری کتابها توسط حکومت طالبان یکی از نمونههای کوچکی است که نشان میدهد جریانهای افراطگرا و عقبافتاده که در نهایت برآمده از مدارس دینی و روستاها هستند، از تغییر عادات ذهنی و روشهای زندگی مردم متمدن تا چه اندازه هراس دارند. هنر و ادبیات بهطور ذاتی مخالف اندیشهی مسلط و تفکر تمامیتخواه است؛ هر شکلی از هنر و ادبیات و با هر سبک و سیاقی. میگویند که دیکتاتورها تاریخ پیش از خود را نفی میکنند و با نقش تاریخی که برای خود قائل هستند، آن را آنطور که میخواهند میدان هم میدهند.
مصادرهی کتاب
بر خلاف آنچه که تعدادی خوشبینانه پیشبینی میکردند، حکومت تمامیتخواه طالبان نه تنها در دو سال گذشته به حمایت از نشر کتاب و کتابخوانی روی نیاورد، بلکه برعکس مخالفتاش را بهصورت علنی اعلام هم کرد. آنان که به هیچ اصول و قواعد ملی و جهانی پابند نیستند، در چندین اقدام شرمآور به انتشاراتها و کتابفروشیها هجوم بردند و بدون هیچ معیاری تعداد زیادی از کتابها را جمعآوری و مصادره کردند. عمدهترین دلیلی را که در این میان مبنای رفتار افتضاحآمیزشان قرار دادند، این بود که این کتابها خلاف شریعت و بر علیه سیاستهای «امارت اسلامی» است و جامعه را بهسوی گمراهی و فساد میکشانند.
طبق گزارشهایی که در چندین ماه اخیر از طریق رسانهها به نشر رسیده، آمده است که این گروه هزاران جلد کتاب را از کتابفروشیها و انتشاراتهای موجود در کابل جمعآوری و مصادره کرده است. شماری از کتابفروشان در گفتوگو با رسانهها گفتهاند که روند جمعآوری کتابها از کتابفروشیها توسط استخبارات طالبان بهشدت ادامه دارد و احتمالا این روند با سختگیری بیشتر ادامه پیدا خواهد کرد. حتا استخبارات این گروه به ناشران و کتابفروشان هشدار داده است که هر کس در برابر این تصمیم اعتراض کند یا با رسانهها گزارش دهد، جایش در زندان خواهد بود.
چند هفته قبل یکی از ناشران افغانستان که نخواست نامش در اینجا ذکر شود، از گمرک هرات خبر داد که طالبان از ورود کتابهایی که در آن تصویر زنان باشد، جلوگیری نموده و مصادره میکنند. از قول ناشران آمده است که اگر در کتابهای آموزشی بهجای تصاویر زنان، از کارتون استفاده شده باشد، اشکالی ندارد. این اقدام شرمآور گروه طالبان در تاریخ افغانستان بیپیشینه است.
این ناشر یادآور شد: «ما دوران دشواری را سپری میکنیم که با وجود تمام سختگیریها، اما فعلا دیگر امیدی نداریم که بتوانیم ادامهی حیات فرهنگی بدهیم. وضعیت ما با سالها سابقهی فعالیت و بهعنوان ناشر مطرح اینگونه است، برای آنانی که تازه وارد این عرصه شده بودند، بینهایت دشوار است. مشکلات همهی ناشران را در موقعیت بدی قرار داده است. چاپخانهها را میبینیم که در بدترین موقعیت قرار دارند. اولا کسی کتاب چاپ نمیکند، اگر چاپ هم کند، تیراژ کتابها بسیار پایین آمده است. نگرانی اساسیتر که مهمتر از هر امر دیگری است، وضعیت آیندهی ناشران داخل افغانستان است. باید دید با ادامهی حکومت طالبان چه اتفاق ناگوارتر از اکنون برای اهالی نشر خواهد افتاد. و حتا ممکن است امکان ادامهی حیات چاپ و نشر کتاب از بین برود. خیلی از ناشران همین حالا هم بهدلیل رفتارهای سختگیرانهی طالبان کاروبار نشر را جمع کردهاند و نمیخواهند کتاب منتشر کنند.»
در همین زمینه شاهد نامهای از سوی حکومت طالبان به دانشگاهها نیز بودیم که نشان آشکاری از کتابستیزی و فرهنگستیزی این گروه است. در آن نامه، وزارت تحصیلات عالی طالبان از دانشگاههای خصوصی خواست که کتابخانههای خود را از کتابهای خلاف فقه حنفی و کتابهای سیاسی و کتابهایی که مشکلات عقیدتی ایجاد میکنند تصفیه و بهجای آنها کتابهای سیرت نبوی را جایگزین کنند. ضمنا از دانشگاههای غیردولتی خواسته شده است که فهرست کتابهای جایگزینشده را در اختیار این وزارت قرار بدهند.
رفتار این شکلی طالبان با کتاب و آگاهی، چهرهی واقعی این گروه را بیشتر نمایان کرده و دشمنی و بیباوری آنان را به علوم و دانشهای تجربی و غیرتجربی معاصر به اثبات میرساند. آنان ثابت کردهاند که رهبران و مقامهای طالبان از داشتن سواد و دانش معاصر محروم اند و از این رو با ارزشهای علمی جهان معاصر بیگانه هستند. توقع بیشتر از این از طالبان وجود هم ندارد، زیرا این گروه از مدرسههایی فارغ شدهاند که حتا فقه سنتی را بهگونهی درست نیاموختهاند، چه رسد به اینکه از دانشهای دیگر آگاهی داشته باشند.
اکثر رهبران طالبان توان خواندن و نوشتن را ندارند و حتا شیخالحدیثهای آنان از داشتن حتا سواد دینی محروم اند؛ زیرا آنان در مکتبها و دانشگاههای دولتی و غیردولتی درس نخواندهاند و صرف با خواندن چند تا کتاب فقهی در سطح پایین و پشت سر گذاشتن دورهی حدیث در مدرسههای دینی پاکستان به مقام مولوی و شیخالحدیثی رسیدهاند.
هراس از قدرت کتاب
ممکن عامه را اعتقاد بر این باشد که کتاب شیء بیجان و بیآزاری است که در قفسهی کتابخانهها جای میگیرد و هر وقت کسی خواست به سراغش میرود و آن را ورق میزند و میخواند و بعد سرجایش میگذارد. بهگفتهی دیگر، همیشه برای کتاب نقش «منفی» قائل اند. از اینرو دانستهاند و مثلا گفتهاند که افکار این شخص خیالی و کتابی است و ربطی به مشکلات زندگی روزانه ندارد. اما تاریخ نشان میدهد که کتاب نه تنها بیاثر و بیحاصل و بیآزار نیست بلکه غالبا نیروی پر حرکت و پر زوری است که گاه مسیر حیات بشری را بکلی تغییر میدهد. حقیقت این است که در هر کتاب قدرت انفجار بیپایانی نهفته است. قدرت و نیروی این صفحات بیجان سفیدرنگ که خطوطی بر آنها نقش بسته، توانا است براینکه زندگی بشر را به خوبی یا بدی دگرگون سازد. بیهوده نیست که حکومتهای استبدادی قبل از هرچیز به تحریم کتابها میپردازند و کسانی که دم از رهبری و پیشوایی قوم میزنند، کتابهایی را که سد راه منافع خود مییابند میسوزانند و از بین میبرند.
کتاب به هیچ روی، آمیزهای از برگههایی کاغذین نیست که آنها را با هم پیوسته باشند، بلکه پیوندی است که کتاب را از چیزی، یعنی شیئیت میرهاند؛ گونهای جان و هستی میبخشد. از همین رو است که میتوانیم با کتاب به پیوندی برسیم که به زیستمندی جاودانه میتوان رسید. هرگز با ابزارهای فناورانهی کنونی که در آگاهیرسانی به کار برده میشوند به پیوندی از اینگونه نمیتوان رسید. ساختار و پیکرهی کتاب بهگونهای است که ما را به تأمل و باریکبینی دعوت میکند. کتاب، ساختاری دارد یکپارچه، منسجم و واحد. معلوم است که از ورقهای بسیاری ساخته شده ولی این ورقها هنگامی که در کنار هم قرار میگیرند و با نوشتار و کلمات آراسته میشوند، ساختار یگانهای را میسازند. میتوان گفت که هر ورق به بخشی در این ساختار میماند. از همین جهت است که کتاب دارای چیستی خاصی است که آن را از ورقهایی که ساخته میشود، جدا میدارد.
انسان متمدن امروز وارث ۲۰ قرن تجربهی علمی، فرهنگی و تکنولوژی است. در دوران حاضر، تمام جوامع دنیا بهسوی پیشرفت و تحول گام برمیدارند و بحث کتاب، دسترسی به اطلاعات و ترویج کتابخوانی از مؤلفههای کلیدی و حیاتی دنیای جدید است. کتاب برای یادگیری و آموزش نوشته شده و نقش آموزش و پرورش بینهایت مهم است؛ چون تعیینکنندهی سرنوشت قطعی زندگی بشری است و برای رسیدن به رشد و شکوفایی علمی، فرهنگی و اقتصادی هیچ گزینهای به جز گسترش فرهنگ نشر کتاب و کتابخوانی وجود ندارد.
نقل قول است از شکسپیر که گفته است: «کتاب بزرگترین اختراع بشر است.» از نظر او، کتاب حافظهی بشریت است. بدون شک در نگرش کلان حق با شکسپیر است، چون کتاب مجموعهای است از دانش و علوم مدون چند هزار ساله که هیچ یک از ابزارهای ارتباط فردی و جمعی نمیتوانند کارکرد آن را داشته باشند و ژرفای لازم را در تفکر و محدودهی توانایی خلاقیت انسان پدید آورند. قرنها است که امپراتورها و فرعونها سرنگون و کاخها نابود شدهاند و آداب و رسوم ملتها تغییر مییابند، اما در تمام این مدت ارزش تفکر و آگاهی و به تبع آن کتاب همچنان رو به بلندی و برتری بوده و هست. اندیشه است که نسل اندر نسل و بهطور خلاصه از کتابی به کتاب دیگر منتقل میشود.
ایستادن و مقابله با خرافات و انحرافات فکری، جلوگیری از خودباختگی در برابر بیگانگان در سطح جامعه، بلند کردن صدای اعتراضات و مطالبهی خواستها و حقوق خود در گروی افزایش آگاهی و دانش یکایک افراد جامعه است که به تبع آن درک ارزش و جایگاه کتاب و کتابخوانی را میطلبد. از طریق کتاب است که سیر در اندیشههای دیگران و گشودن پنجرهای به دنیای ناشناختهها گشوده میشود.
بنابراین، گسترش و توسعهی کتاب، کتابخانهها، چاپ و انتشار کتاب و شیوهی بهرهگیری از این ابزار بیرقیب فرهنگی ضرورت رشد و تعالی جامعه بهسوی کمال است. روی این جهت است که طالبان از قدرت کتاب هراس دارند. کتاب و کتابخوانی در جامعه سبب رشد و بالندگی میشود. افراد جامعه در سطحی از آگاهی میرسند که میتوانند مسائل را تفکیک و برای امروز و آیندهی خود انتخاب آگاهانه داشته باشند. طالبان از جامعهی آگاه میترسند؛ ترس از افرادی که روزی نهچندان دور، با آگاهی و خردورزی در برابر آنان بایستند و پرده از ظلمت بردارند.
برای همه مبرهن است که روش مدیریت و حکومتداری طالبان بر پایهی باورهای سنتی و عقبماندهای استوار است که پاسخگوی نیازهای امروز و فردای جامعه نیست. راهحلی که این گروه همیشه در دسترس قرار میدهد و میتوان میل ایجاد تغییر را ارضا کند، پرداختن به سر و شکل مردم و تمرکز بر روی رفتارها و ظاهر مسائل است. این گروه تنها راهی را که برای ثبات و امنیت خود و پایداری حکومت خود میبیند، منع و محدود کردن، سرکوب و خشونت است- همراه با ایجاد وحشت و ترور تا هیچکسی جرأت مخالفت را نداشته باشد.
کتاب و کتابخوانی روشنایی و شجاعت را برای افراد جامعه بهوجود میآورد و این چیزی است که طالبان از آن هراس دارند. هر کتاب یک زندگی نزیستهای است که هر یک از افراد جامعه دوست دارد آن را بخواند و جای آن نویسنده قرار گیرد و از تجربه و سرگذشت او یاد بگیرد. اگر قرار است در جامعه توسعه و پیشرفت صورت گیرد، راهی جز کتاب و کتابخوانی وجود ندارد. اصلاحات در جامعه نیازمند کنجکاوی در ابعاد مختلف و کسب تجارب از افراد و ملل دیگر است. افراد برای اینکه راههای رفته را دوباره تکرار نکنند، دوست دارند از همان دستآوردهایی که تا به حال با زحمات و تلاش زیاد بدست آمده استفاده نمایند.
این کتاب است که در حوزهی یادگیری و دانش جدید و پا گذاشتن به سطحی از علوم جدید، به انسان امروز کمک میکند. این کتاب است که با بهرهگیری درست از آن میتواند زمینهی رشد و بالندگی جامعه را میسر سازد.
ایستادگی در برابر جامعهی آگاه
کتاب یکی از قدیمیترین ابزارهای انتقال علم و فرهنگ به نسلهای مختلف است. به جرأت میتوان گفت که اگر کتاب نبود امروزه به پیشرفتهای فعلی در انواع زمینهها ممکن نبود. جامعهای که میخواهد آزاد و آگاه زندگی کند، کتاب در آنجا نقش مهم و مؤثری دارد، زیرا کتاب یکی از راههای کسب دانایی، توانایی و موفقیت است و آدمی را در فهم و درک درست و تمیز راست از ناراست یاری میرساند. بیگمان کسانی که در وادی پیشرفتهایی در عرصههای مختلف گامهای بلند برداشتهاند، هیچگاه با کتاب بیگانه نبودهاند، بلکه کتاب و کسب آگاهی را عنصر کلیدی و حیاتی دانستهاند. چرا که کتاب از عناصر فرهنگی و ابزاری مناسب برای تغییر دادن فرهنگ است و کلید گذر از محدودیتها و ورود به دنیای گسترده و ژرف.
هزینه روی کتاب و ناشران، بنای آغازین و بستر ورود به دنیای مملو از خردورزی و آگاهی انسانها است. هرگاه هرکس در جایگاه اجتماعی خود بهصورت هدفمند و مبتنی بر خرد جمعی در راستای زدودن جهل و ناآگاهی گام بردارد به همان وسعت به سمتوسوی آگاهیبخشی و دانایی حرکت میکند. ضمنا هزینه و توجه برای کتاب در هر جامعه، به معنای احترام و ارجی است که برای کتاب و کتابخوانی و حتا بالاتر از آن برای اقشار و گروههای تحصیلکرده و مولدان و استفادهکنندگان از کتاب قائل است. توسعهی کتاب و کتابخانه در هر جامعه، اقدامی است که در جهت ارج نهادن بر اهتمام کسانی است که مبادرت به تولید کتاب مینمایند.
چیزی که کتاب به افراد جامعه میبخشد آگاهی است. کتاب درعینحال بهصورت تدریجی، روابط انسانها را با هم و با نهادهای قدرت و مردمی تغییر میدهد، تعریفهای تازهای در اذهان عمومی پدید میآورد تا در نهایت، فرد با آگاهی بیشتر و عمیقتری به موضوعهای پیرامون نگاه داشته باشد. کتاب این آموزه را به افراد جامعه میدهد که در سطح مقبولی با مسائل خود و اطرافیان برخورد کند. در جهان کنونی، باورها بر این است که یکی از مؤلفههای پیشرفت هر جامعه به سطح کتابخوانی آن بستگی دارد. در واقع کتابخوانی معیار پیشرفت یک جامعه محسوب میشود. جامعهای که کتاب نمیخواند، دچار بدترین سرنوشت سیاسی میشود. کشور آزاد و آگاه به انسانهای اهل تفکر، پرسشگر و جویای حقیقت نیاز دارد. ما به افرادی نیاز داریم که خواستار دانستن و یادگیری و تحقیق باشند. و هر اندیشه، جرقهای است که توانایی افروختن آتش مفید را دارد.
روی این جهت، هراس اصلی طالبان از آگاهی افراد جامعه است. ظلمت ضدروشنایی است و طالبان از روشنایی میترسند. این گروه که نیروهایشان در طی دودههی گذشته دسترسی به آموزش و پرورش نداشتهاند، امروز هم نظریات و دیدگاههای متفاوت را بر نمیتابد. نه تنها خودشان با مراجعه به کتاب و کتابخوانی به سواد و آگاهیشان نمیافزایند، بلکه تلاش دارند در برابر جامعهی آگاه نیز بایستند.
تلاش ناکام و بیثمر این گروه در نهایت این است که ذهنیت افراد جامعه را به سمتی مدیریت کنند که همرسا و همجهت با ذهنیت خودشان باشند؛ چیزی که محال است اتفاق بیافتد و تازه نتایج برعکس نیز خواهد داشت.
جمعبندی
مخالفت و دشمنی طالبان با کتاب و فرهنگ کتابخوانی از همان آغاز رویکارآمدن این گروه قابل پیشبینی بود. زیرا این گروه، از آن دسته گروههایی است که به مسائل و پدیدههای پیرامون نگاه تکبعدی دارند. حتا رهبران طالبان، متأسفانه آن قدر کهنهفکر هستند که جز کتابهایی که در مدارس دینی خوانده میشوند، کتابهای بقیه نویسندگان را قبول ندارند. افزون بر این، گروه طالبان یک گروه توتالیتر و تمامیتخواه است. سانسور رسانهها، یورش بر کتابفروشیها و مصادرهی هزاران جلد کتاب جزء رفتارهایی است که آنان بهطور پیوسته در این مدت انجام دادهاند.
برداشتی که از این برخورد طالبان میتوان داشت این است که نابودی فرهنگ آغازی است برای نابودی یک ملت. این بدان معنا است که نابودی فرهنگ یک ملت، نابودی ملتی است که با آن فرهنگ زیسته است. این دشمنی و جنگ با موجودیت یک ملت است. این دشمنی و جنگ برخواسته از یک تفکر است؛ تفکری که هرچه در وسعت ذهنی ایدئولوژی این گروه نگنجد، آن را قابل منع و مردود میدانند، بدون استثنا و هیچ ملاحظهای.
کتاب رسانهای است که افراد جامعه را تغذیهی فکری میکند. طالبان نمیخواهند این اتفاق بیافتد و با قوت در تلاش مهندسی تولید و نشروپخش کتابهایی هستند که نمیتوانند نسبت مفید و مؤثری با زیرساختهای فکری و فرهنگی در جهت اعتلای هدفمند و همهجانبهی جامعه داشته باشند. تا قبل از به قدرت رسیدن دوبارهی طالبان، بودند انتشاراتهایی که به شیوههایی کاملا علمی و حرفهای رسالت سنگین حمایت صفرتاصد از محققان و مؤلفان فرهیخته را بر عهده میگرفتند و بسترهایی را فراهم میکردند تا امکان تولید و نشر آثار فرهنگپرور و جامعهساز بهوجود آید. آنها که در وقتش نویدبخش و دلگرمکنندهی اهل علم و فضل بودند، امروز اما یا از کار نشر دست برداشتهاند یا در وضعیت نامطلوب قرار گرفتهاند. آنان به سهم خود دریافته بودند که باید کتاب اولین محصول فرهنگی جامعهی رو به اعتلا باشد، نه رنگیننامههایی که هر هفته به رنگ روی نقشبسته بر صفحهی نخست آراسته میشوند.
بیگانگی با کتاب به معنای بیگانگی با اندیشه و شناخت و فرهنگ است. هرچه مردم در جامعه بیشتر دوستدار کتاب باشند و از هر زمانی که بدست میآورند در خواندن کتاب بهره ببرند، میتوان بر آن بود که مردمانی فرهیختهتر، فرهنگیتر و اندیشیدهتر هستند. برعکس، طبعا جامعهای که کتاب نمیخواند و گرایشی به کتابخوانی ندارد با مشکلات فراوانی مواجه خواهد شد که فقر و بیدانشی و بیفرهنگی از جملهی این معضلات است؛ چیزی که طالبان امروز به این امر نکبت کمک کردهاند.
با اینحال، باید کاری کرد تا کتاب به طریقی در سبد افراد جامعه و خانوادهها بماند. اگر افراد جامعه بخواهند، طالبان یا هر گروه دیگری نمیتوانند مانع خرید و خواندن کتاب شوند. باید کاری کرد تا کتابخوانی، شرافت، ارزش و سرمایهی اجتماعی به حساب آید. اگر به غیبت کتاب در سبد و سفرهی زندگیمان بیاعتنایی کنیم، فردا باید هزینههایی گزافتر از آنچه تا اکنون پرداختهایم، بپردازیم. وقتی کتاب نخوانیم، باید تاریخ گذشته را دوباره و ممکن چند باره تجربه کنیم و با ماندن پشت توقفها و تأخیرهای تاریخی، شاهد افزایش تصاعدی چند دهه فاصله با ملتهای دانا و توانا در دنیای امروز باشیم.