close
Photo : Generated by AI

زنان مهاجر افغانستانی شاغل در ایران؛ توانی برای ماندن و راهی برای برگشتن نیست (بخش ۲)

سارا عنان

هرگونه منزلت و جایگاهی که در کشورت داشته باشی، در محیط بیگانه و ناآشنا وقتی مهاجر و آواره می‌شوی، دردمندانه تو را جزء مزاحم و اخلالگر به‌ حساب می‌آورند. رنج حقارت، محرومیت، فقر و فشار زندگی، گرفتاری و دستان خالی را باید تحمل کرد. این رنج‌های مشترک زن و مرد مهاجر افغانستانی در ایران است که از سال‌های دور تاهنوز در محیط کار و زندگی دامنگیر آنان است و همچو سایه، آنان را دنبال می‌کند و آرامش روحی و روانی را از ایشان سلب می‌کند. این رنج‌ها و سختی‌های روزگار بر زندگی زنان کارگر افغانستانی در ایران بیشتر سایه افکنده و دچار رنج مضاعف شده‌اند. زنانی که در کشورش به جرم زن بودن از کار منع شدند و در ایران به جرم مهاجر بودن به‌نام اتباع غیرمجاز از کار منع هستند؛ و یا هم، در محیط کار با کم‌ترین دستمزد و ساعات زیاد کار با تبعیض و تفاوت مواجه‌ هستند.

در حال حاضر، زنان و دختران زیادی‌ هستند که پس از محروم ‌شدن از کار و تحصیل توسط حکومت طالبان در افغانستان، از ناگزیری و به امید نفس کشیدن و آرامش، با گذشته‌ی درخشان اداری و تحصیلی‌ راه مهاجرت به کشور ایران را در پیش گرفته‌اند. اکنون اما در مهاجرت، رنج و حقارت از نوع دیگرش را تجربه می‌کنند؛ رنج، فلاکت، ناداری و دربه‌دری از نوع فقر و تنگدستی و عدم پذیرش در کار، اجتماع و تحصیل را.

در این میان، کم‌ترین زنان و دخترانی را می‌توان یافت که به انجام کار شاقه‌ی فیزیکی خلاف توقع و انتظارشان با مزد اندک و ساعات کاری زیاد، مجبور نباشند. این استثنا فقط شامل زنانی‌ هستند که مردان ماهر کار در فامیل دارند و در مقابل دستمزد بیشتر کار می‌کنند و به تنهایی قادر به تأمین هزینه‌ی مخارج زندگی‌شان هستند و یا هم از افغانستان با خود سرمایه‌ی هنگفت آورده‌اند. اما زنان و دخترانی که خود یا مردهای فامیل‌شان پس از کار در دولت یا تحصیل مجبور به ترک کشور شده‌اند، مهارت کار فیزیکی را ندارند و به تنهایی قادر به تأمین مخارج زندگی نیستند، اکنون در ایران مجبور‌اند تا در کنار هم برای پیدا کردن لقمه‌نان و گذراندن روزگار مبارزه کنند.

تمنا ساجدی (مستعار)، یکی از زنان کارگر افغانستانی در ایران است که پس از حاکمیت طالبان همراه شوهر، مادرشوهر و سه فرزند کوچک‌اش به نسبت تهدیدات امنیتی که متوجه شوهرش بود، به ایران آمده‌اند. شوهرش پس از فراغت از دانشگاه در یک بخش کلیدی یکی از ارگان‌های امنیتی افغانستان کار می‌کرد. او که کارهای حرفوی و شاقه را تاهنوز در افغانستان انجام نداده و آشنایی هم ندارد، حالا اما در برابر مزد اندک، کارگر ساختمانی است. از این‌که به تنهایی هزینه‌ی زندگی در ایران را تأمین نمی‌تواند، تمنا نیز مجبور است کار کند. تمنا پس از تحمل سختی‌ها و تلاش‌های زیاد، در یک شرکت بسته‌بندی مواد غذایی ماهانه به آزای مزد پنج میلیون تومان و بیشتر از ده ساعت کاری در روز توانست کار پیدا کند.

تمنا ساجدی در افغانستان مصروف کار در منزل و تربیت سه فرزندش بود. او قبلا احساس نیازمندی به کار فیزیکی بیرون از خانه را نکرده بود؛ چون معاش شوهرش برای گذراندن زندگی‌شان به خوبی کفایت می‌کرد. برای تمنا برگشتن دوباره‌ی طالبان به افغانستان به‌ معنای برگشتن تاریکی و تباهی بوده است. او از روز اول سقوط جمهوریت به بعد ماندن و زندگی‌ در افغانستان را برای شوهر و خانواده‌اش ناممکن دانسته بود. تمنا شخصا شاهد بوده که تمامی آرزوهای بلند و امیدهای گرم، دورنمای شیرین زندگی، روابط سرشار از صفا و صمیمیت و دوستی، زندگی مملو از شکفتی و طراوت همگی در سیاه‌چال متعفن ناامیدی و ترس از طالبان در برابر چشمان‌شان نابوده شده است. او می‌گوید: «در افغانستان زندگی خوبی داشتیم. عاید و معاش شوهرم برای گذراندن زندگی کافی بود. اما اکنون در ایران با مزد کارگری ساده مخارج خانه تأمین نمی‌شود. بنا مجبور شدم که در بیرون کار کنم. با وجودی‌ که رنج و مشکلات زیادی در محیط کار متحمل می‌شوم، اما باید پول کرایه‌ی خانه و مصارف روزانه‌ی زندگی را پیدا کنم.»

زنان شاغل افغانستانی در ایران با دشواری‌ها و محدودیت‌های کاری و اجتماعی بیشتری روبه‌رو هستند. از این‌که قانون کار ایران برای شهروندان افغانستان اجازه‌ی کار در شرکت‌های تولید، فروشگاه و نانوایی‌ها و… را نمی‌دهد، آنان ناگزیر هستند تا در برابر دستمزد کم و بدون برخورداری از امتیاز بیمه و درمان کار کنند. این مانع قانونی، زمینه و فرصت استخدام کارگر ارزان و بدون هزینه‌ی بیمه و درمان را برای کارفرمایان ایرانی فراهم کرده است. آنان از این نگاه حاضر هستند که شهروندان افغانستان را استخدام کنند.

تمنا حکایت‌های تلخ و ناخوشایندی از محیط کار، رویه و رفتار کارگران ایرانی و کارفرمایش را دارد. خستگی، تنهایی و حقارت را به خوبی می‌توان در وجود او حس کرد. او از طریق سایت کاریابی «دیوار» توانسته است که این کار را پیدا کند. پس از چندین روز کار به‌گونه‌ی آزمایشی، در نهایت استخدام شد. او همچنین می‌گوید: «همه روزه از صبح تا شام بدون وقفه سر پا کار می‌کردم. روزهای نخست، پاها و کمرم به‌شدت درد می‌کرد و در آخر روز توان ایستاد شدن را نداشتم. یک بار و دو باری که برای رفع خستگی نشستم با واکنش تند و تحقیرآمیز سرپرست کارگاه مواجه شدم. از شدت رنج و فشار روحی چند ساعت مبهوت و حیران بودم. نمی‌فهمیدم به کدامین جرم می‌باید این چنین مورد تحقیر و توهین واقع شویم و راهی بیرون‌رفت از این وضعیت هم برای‌مان وجود ندارد. هر روز تصمیم می‌گرفتم کارم را ترک کنم، اما زمانی ‌که خانه می‌‌‌آمدم و وضعیت اسفبار زندگی‌ام را می‌دیدم، تمام دردها و رفتارهای تحقیرآمیز در شرکت را فراموش می‌کردم و فردایش دوباره سر کار برمی‌گشتم.»

او در ادامه می‌گوید: «از آن‌جا که قصد نداشتم سنگینی مسائل و مشکلات زندگی را تنها بر دوش شوهرم بیندازم، قبول کردم به هر طریقی که هست به‌کار در این‌جا ادامه بدهم و بار سنگین آن را بر روی بدن و روح آزرده و در حال اضمحلال و خردشده‌ام بکشم. با وجودی که راه خلاصی از این دشواری را به این زودی‌ها برایم نمی‌بینم.»

به‌گفته‌ی او، هزینه‌ی زندگی و کرایه‌ی خانه در ایران بالاتر از میزان درآمد آنان است. ماهانه درصورتی‌که شوهرش بیکار نشود، حدود دوازده میلیون درآمد دارد که مقدار اندک آن را پس‌انداز می‌کند؛ اما زمانی‌ که شوهرش بیکار شد، پول پس‌اندازشان نیز مصرف می‌شود. از سویی هم، حقوق ماهیانه‌ی تمنا نیز به وقت معین از جانب کارفرما پرداخت نمی‌گردد. حتا ماه‌ها باید انتظار بکشد تا مقدار پنج میلیون تومان حقوق‌اش را بگیرد. درصورتی‌که مصارف زندگی‌شان از حقوق شوهرش تأمین گردد، دیگر حاضر نیست که کار کند.

افزون بر این، نگاه منفی و بدبینانه‌ی ایرانی‌ها نسبت به مهاجران افغانستانی‌، دوری راه، مسئولیت فامیل و تربیت بچه‌ها، از مشکلات و چالش‌های دیگر فراروی تمنا است که زندگی را برایش دشوار ساخته است. این در حالی ا‌ست که دولت ایران از چندی به این‌سو، اجرای طرح اخراج مهاجران غیرقانونی افغانستانی از ایران را به‌گونه‌ی جدی روی ‌دست گرفته است که تاهنوز چندین هزار نفر را رد مرز کرده است. از جانب دیگر، برای فامیل‌ها و افرادی که برگه‌ی سرشماری دارند، طرح توزیع کارت اقامت به ازای صد‌وپنجاه میلیون تومان ضمانت بانکی را به اجرا گذاشته است. اما متأسفانه اکثر فامیل‌های کم‌پول مثل تمنا ساجدی توان پرداخت آن را ندارند.

در همین حال، او با ابراز نگرانی از این طرح، می‌گوید: «درحالی‌که من و شوهرم کار می‌کنیم، پول پس‌انداز نداریم که در صورت اجرایی‌شدن طرح توزیع کارت اقامت، ضمانت بانکی آن را پرداخت کنیم. هرچه تلاش می‌کنم، کار دیگر با مزد بهتر پیدا کرده نمی‌توانم. در شرکتی که کار می‌کنم نیز دستمزدم را افزایش نمی‌دهد و برایم موضوع مهاجر بودنم را بهانه می‌آورند؛ این‌که مدارک قانونی و جواز کار رسمی را ندارم. اکنون حیران هستم که چه کار کنم و به افغانستان هم برگشته نمی‌توانیم.»

در حال حاضر، زنان و دختران در کنار مردان کارگر افغانستانی به نیروی کار ارزان برای کشور ایران تبدیل شده‌اند. آن بخشی از کارهای شاقه و یا هم نظافت و پاک‌کاری که ایرانی‌ها حاضر به انجامش نیستند، زنان کارگر افغانستانی در بدل دستمزد ناچیز از سر ناچاری انجام می‌دهند. برای تمنا هر زمانی که سختی‌ها و رنج زندگی توانش را می‌گیرد، زندگی واقعی بسیاری از افراد شجاع را از نظر می‌گذراند و از آن الهام می‌گیرد. او می‌بیند که نمونه‌هایی حتا در حد اعلای ضعف بدنی و فشار روحی نیز اراده و خواست آهنین از خود نشان داده‌اند و علیه هرگونه رنج زندگی جنگیده‌اند. در شرایطی که هیچ‌کسی نمی‌توانست به آنان کمک کند، جز خودشان، اراده‌ و خواست‌شان. آن هنگام که در گرداب هولناک ناچاری و دشواری افتاده بودند، تمام وجودشان را بدل به یک نیرو نمودند تا آخرین تلاش و تقلا را برای نجات خویش نشان دهند.

پس از به ‌قدرت رسیدن مجدد طالبان در افغانستان و منع زنان از کار و تحصیل، شمار کارگران زن افغانستانی در ایران افزایش چشم‌گیر داشته است. اکنون زنان تحصیل‌کرده و باتجربه‌ی درخشان کاری مصروف کارهای شاقه و فیزیکی در ایران هستند. آنچه امروزها تمنا می‌کشد آیینه‌ای است از گوشه‌های کار و زندگی زنان مهاجر شاغل در ایران که به‌گفته‌ی خودشان، توانی برای ماندن و راهی برای برگشتن ندارند. آنان روزگاری رویاها و آرزوهای بلند کار و تحصیل را در کشور خود داشتند، اکنون اما با فقر و نادارای دست‌وپنجه نرم می‌کنند و با رنج می‌جنگند.