close
تصویر نویسنده از کتاب «انقلاب افغانستان» به زبان اردو

«جهاد اصغر و جهاد اکبر» یا «جهاد اکبر»؟

محمدحسین یا مولوی محمدحسین پنجابی؟

منوچهر فرادیس

تا پیش از نشر پژوهش گسترده و جامع آقای فرید بیژن درباره‌ی رمان «تصویر عبرت» و نویسنده‌ی آن، عبدالقادر افندی، در سال ۱۳۹۷ هجری خورشیدی و حتا تا اکنون، همه مولوی محمدحسین پنجابی را نویسنده‌ی نخستین اثر داستانی جدید افغانستان می‌دانستند و می‌دانند. البته «تصویر عبرت» دو سالی پیش‌تر از «جهاد اکبر» نوشته شده است؛ اما «جهاد اکبر» با آن‌که دو سال پس از «تصویر عبرت» نوشته شده است، ولی حدود شش سال پیش از «تصویر عبرت» منتشر می‌شود. «تصویر عبرت» برای نخستن‌بار در سال ۱۳۰۲ در مدراس هندوستان به چاپ می‌رسد و «جهاد اصغر و جهاد اکبر» محمدحسین در شماره‌های متعدد مجله‌ی معرف معارف از سال ۱۲۹۸ تا ۱۳۰۰ هجری خورشیدی در شماره‌‌های این مجله پی‌هم در کابل منتشر می‌شوند. همین اثر را به‌نام رمان تاریخی «افغانی یا انگریزی» در سال ۱۳۱۶ هجری خورشیدی که برابر با ۱۹۳۶ میلادی هست در هندوستان به زبان اردو منتشر می‌کند. امروز پس از گذشت صد سال از تاریخ ادبیات داستانی جدید کشور، از مولوی محمدحسین پنجابی، در تمامی کتاب‌های داخلی و خارجی و دانشنامه‌ها، به‌عنوان نخستین نویسنده‌ی اثر داستانی جدید نام برده می‌شود. همانندی که در تاریخ رسمی تاریخ معاصر کشور، دست‌اندازی‌ها، جعل‌ها و جهل‌های بسیاری شده است تا تاریخی ساخته شود و از بالا به پایین ملت‌سازی شود. در قسمت تاریخ ادبیات داستانی هم نه به عمد که بنابر نبود آثاری در دسترس، اشتباه‌هایی ثبت شده است که یکی آن نام و اثر همین محمدحسین است.

روی جلد رمان «افغانی اور انگریزی» که ترجمه‌ی اردوی رمان‌گونه‌ی «جهاد‌ اصغر و اکبر» است.

چند شب پیش مثل گذشته بی‌خوابی در این غربت سراغم آمد، رو کردم به وب‌گردی و دم دمای صبح بود و روشنی فراگیر می‌شد که متوجه شدم سر از کتاب‌خانه‌ی اردوزبانی در هندوستان درآوردم به‌نام «Rekhta». بیش از دو صد هزار جلد کتاب به زبان اردو در این کتاب‌خانه‌ی مجازی هندی برای مطالعه رایگان در دسترس هست. من در آن‌جا برای نخستین‌بار سه اثر این نویسنده را که ارتباط مستقیم به تاریخ معاصر کشور دارد، با تصویری از نویسنده‌ی «جهاد اکبر» دیدم. تا آن‌جا که جست‌وجو کرده‌ام در دهه‌های پسین در هیچ کتابی درباره‌ی ادبیات داستانی افغانستان که از پنجابی و اثر نخستین داستانی‌اش یادی شده است، عکسی از محمدحسین نویسنده وجود نداشته است. دلیل نوشتن این یادداشت کوتاه برای نشر تصویر نویسنده برای نخستین‌بار در فضای مجازی و واقعی کشور است. ***

چیز دیگری که تازه و جالب بود این‌که خودش از این اثر به‌نام «جهاد اصغر و جهاد اکبر» یاد می‌کند. درحالی‌که از عبدالحی حبیبی که برای نخستین‌بار مولوی محمدحسین پنجابی را در کتابش، «جنبش مشروطیت در افغانستان»، که در سال ۱۳۶۴ منتشر شد، معرفی می‌کند تا بعدها که اسدالله حبیب، لطیف ناظمی، ره‌نورد زریاب در مقاله‌ی «خمسه اولیه»، حسین فخری در کتاب «داستان‌ها و دیدگاه‌ها» چاپ نخست ۱۳۷۴، ناصر ره‌یاب در کتاب «سپیده‌دم داستان‌نویسی»، بررسی ۳۰ داستان معاصر دری افغانستان چاپ نخست ۱۳۸۴، و محمدحسین محمدی در کتاب‌هایی چون «فرهنگ داستان‌نویسی افغانستان» چاپ نخست ۱۳۸۸ و جلد نخست «تاریخ تحلیلی داستان‌نویسی افغانستان» چاپ نخست ۱۳۸۸ از این اثر به‌نام «جهاد اکبر» یاد می‌کنند. جالب‌تر این‌که نویسنده‌ی رمان‌گونه‌ی «جهاد اصغر و اکبر»، می‌نویسد که آن را در دو مجلد نوشته است، ولی تاهنوز جلد کامل نخست آن را پس از گذشت صد سال، در کشور در دسترس نداریم. جای شکرش باقی است که سه کتاب تاریخی‌اش را به زبان اردو نوشته است و اکنون نیز محفوظ اند. اگر چاپی از رمان‌گونه‌ی «جهاد اصغر و اکبر» به زبان فارسی در هند بریتانیایی نشر شده باشد، امید به دست آمدن کامل این اثر است، ورنه تا آن‌جا که زنده‌یاد ناصر ره‌یاب در دهه‌ی شست هجری خورشیدی جست‌وجو کرده بود، چند قسمت محدود این کتاب در کشور در شماره‌های مجله‌ی معرف معارف در دسترس بود.  

صفحات آخر کتاب «انقلاب افغانستان» به زبان اردو که در آن محمدحسین نام هفتادوپنج عنوان کتاب‌هایش را می‌نویسد و از رمان‌گونه‌ی «جهاد اصغر و اکبر» خود به‌نام «ناول جهاد اصغر و اکبر در دو جلد» یاد می‌کند و آن را نخستین رمان حجیم فارسی افغانستان می‌داند.

مورد جالب دیگر این‌که تاهنوز نمی‌دانیم پسوند پنجابی از چه زمانی ضمیمه‌ی نام او شده است و چرا؟ البته در کتاب «انقلاب افغانستان» که دوران پادشاهی محمدنادر شاه را نوشته است و در پنجاب هندوستان به زبان اردو منتشر شده است، خودش را تنها محمدحسین می‌نویسد. در کتاب‌هایش به زبان اردو که در اینترنت قابل دریافت اند، نام‌هایی چون حکیم محمدحسین، مولوی محمدحسین، عالی‌جناب محمدحسین و حتا در کتابی به‌نام سید محمدحسین هم نام برده شده است. ولی می‌توان گفت که او همه ‌جا چنین امضا می‌کرده است: محمدحسین، سابق رییس تدریسات افغانستان.  

و برای بار هزارم: محمدحسین پنجابی که از هندوستان به کابل آمده است و معلوم می‌شود که زبان فارسی و عربی و انگلیسی و پشتو را در هندوستان یاد گرفته است، در تمامی نوشته‌هایش که حدود ۱۰۰ سال پیش در افغانستان و هندوستان منتشر شده است، همه جا از زبان فارسی به‌نام زبان فارسی یاد می‌کند، در نسخه‌ی قدیمی جنبش مشروطیت عبدالحی حبیبی هم، «جهاد اکبر» را نخستین «ناول فارسی» افغانستان می‌داند. و عجیب‌تر این‌که از محمود طرزی تا محمدظاهر شاه که در سال ۱۳۲۵ برای تقویت زبان پشتو فرمان می‌دهد، آن‌جا از زبان پشتو به‌نام زبان افغانی یاد می‌کند. محمود طرزی نیز در تمامی مقاله‌های به‌جامانده‌اش از زبان پشتو به‌نام زبان افغانی یاد می‌کند، اما عجیب است که هم‌دوره‌ی طرزی، محمدحسین، بیشتر نام این زبان را پشتو نوشته است تا زبان افغانی.  

محمدحسین پنجابی در کل ۷۵ عنوان کتاب نوشته است که بیشتر آن به شاه امان‌الله تقدیم شده است و در کنار کتاب‌هایی که برای دستور زبان فارسی و پشتو و اردو نوشته است و کتاب‌هایی که برای وزارت آموزش و پرورش (معارف) دوره‌ی امانی نوشته است؛ سه کتاب او برای امروز هم مهم اند که از اردو به فارسی ترجمه شوند. یکی «افغان بادشاه» که دوره‌ی پادشاهی شاه‌ امان‌الله را نوشته و به پیش از دوران شاه‌ امان‌الله هم پرداخته است که دوره‌ی یازده‌ساله‌ی حبس خودش در امارت حبیب‌الله است و کتاب دیگر «انقلاب افغانستان»(خدمات و فتوحات شاه‌غازی محمدنادرخان) است که درباره‌ی محمدنادر شاه نوشته است. کتاب سوم «حیات نادر مع سوانح برادران» که در این کتاب در کنار نادر به برادران او شاه‌ولی، محمدهاشم، شاه‌محمود و عبدالعزیز نیز پرداخته است.

محمدحسین پنجابی در افغانستان زمان امانی، علامه‌ای بوده است. به‌نوشته‌ی حبیبی در کتاب «جنبش مشروطیت افغانستان»، در هندوستان مولوی به کسی می‌گفتند که در کنار زبان فارسی، زبان عربی را نیز یاد می‌داشت و به علوم اسلامی مسلط می‌بود. پنجابی در کنار زبان‌های فارسی و عربی به زبان‌های انگریزی (انگلیسی) و اردو که زبان اصلی‌اش بود، به زبان افغانی/پشتو نیز مسلط بود. درس‌خوانده‌ی دانشگاه علیگره هندوستان و از مشروطه‌خواهان نخست افغانستان بود که برای این مشروطه‌خواهی یازده سال زندانی امیر حبیب‌الله سراج بود. به روایتی، او از افغان‌های هندوستان بوده است که در سفر امیر حبیب‌الله به هندوستان با او دوباره به کابل برمی‌گردد و در مکتب حبیبیه شروع به تدریس می‌کند؛ اما به‌شدت شخصیت بی‌ثبات سیاسی داشته است که زمانی مدح شاه امان‌الله را می‌کرده است و بعد که امیر حبیب‌الله کلکانی به قدرت می‌رسد، او در روزنامه حبیب‌الاسلام می‌نویسد و شاه امان‌الله را بد می‌نویسد و در نهایت از افغانستان فرار می‌کند و پس از آن در ستایش محمدنادر شاه، «انقلاب افغانستان» و «حیات نادر مع سوانح برادران» را به زبان اردو می‌نویسد. برای همین نداشتن ثبات شخصیت است که حتا عبدالحی حبیبی، که خود در تاریخ معاصر متهم به تاریخ‌سازی‌های بسیار است، هم معترض است که کتاب‌های محمدحسین پنجابی (افغان بادشاه و انقلاب افغانستان) بدون تحریف تاریخ نیستند؛ اما از آن‌جا که این سه کتاب حضور بیست‌وپنج‌ساله‌ی محمدحسین پنجابی را در افغانستان تازه‌تأسیس روایت می‌کند، قطعا رویدادهای بسیاری از دوره‌های حبیبیه و امانیه و کلکانی و نادرخانی را در آن خواهیم خواند که در دیگر تاریخ‌ها نیامده‌اند.

سند حسن خدمت به قلم «امیر امان‌الله‌خان» که در آن از «مولوی محمدحسین» برای کارهایش ستایش می‌کند و نشان «عزت و صداقت همراه» اعطا می‌کند.
رونوشت از کتاب «انقلاب افغانستان»، نوشته‌ی محمدحسین چاپ هندوستان ۱۹۲۷ میلادی.

ای کاش آقایان صبورالله سیاسنگ، افسر ره‌بین یا جاوید فرهاد یا دوستان دیگری که می‌توانند از اردو به زبان فارسی ترجمه کنند، علاقه‌مند شوند و این کتاب‌ها را ترجمه کنند. جای آن‌ها در میان کتاب‌های تاریخی کتاب‌خانه‌های ما خالی است.

***پس از نوشتن این یادداشت، متوجه شدم که در سال ۱۳۹۴ آقای محمدایوب عظیمی، نخستین‌بار تصویر محمدحسین را منتشر کرده است. در آن نوشته آقای عظیمی تکه‌هایی را از کتاب‌هایی محمدحسین آورده است که بسیار جای تأمل دارد. مثلا این‌که شاه‌امان‌الله طرف‌دار این بوده است که رسم‌الخط زبان پشتو لاتین شود و غیر این دیگر هیچ علاقه‌ای به زبان پشتو نداشته است؛ «غرض سهولت خواهشی من تعلیم بحروف لاتینی است اگر پشتو را به این طریقه داخل می‌سازید خوب و گرنه به ترویج این زبان نه ضرورت است و نه خواهش من…» با آن‌که خودش به زبان فارسی سخن می‌گفت و می‌نوشت اما طبق گفته‌ی محمدحسین، شاه امان‌الله دوست‌دار زبان ترکی و فرانسوی بود. درحالی‌که محمدحسین دوست‌دار زبان اردو و انگلیسی و ترویج آن در افغانستان است. در صفحه‌ی ۲۶۹ با نقل از نوشته‌ی آقای عظیمی، محمدحسین می‌نویسد: «در کابل و در تمام شهرهای افغانستان بجز قندهار زبان فارسی زبان خاص و عام است و پشتو اکثرا در دهات و کوه‌ها گوینده دارد.»

آقای اسدالله شعور از زنده‌نام غلام‌محمد غبار نقل می‌کند که محمدحسین گماشته‌ی دولت بریتانیایی وقت بود و با پایان یافتن وظیفه‌ی جاسوسی‌اش دوباره به هند برمی‌گردد. محمدحسین از دوران پادشاهی محمدنادر شادمانی می‌کند که تمامی اراکین دولت را هندی‌ها تشکیل می‌دهند و به زبان اردو سخن می‌گویند، برعکس دوران امانی که هندی‌ها و طرف‌داران هند بریتانیایی دست‌شان از حکومت و دولت کوتاه شده بود. این خود نشان‌دهنده‌ی این است که محمدحسین طرف‌دار انگلیس بوده است. البته القابی چون «تورلِنگ»، «سیاه‌لِنگ» و «دال‌خور» که امروز مردم عوام کشور به طعنه و نیش به پاکستانی‌ها می‌گویند، در زمان پادشاهی محمدنادر شاه، دربار بیش از این‌که فرهنگ کابلی داشته باشد، فرهنگ هندی داشت. برای همین، اینان را کابلیان به‌نام سیاه‌لنگ و دال‌خور یاد می‌کردند. چه این‌که محمدنادر شاه فارسی را به لهجه‌ی اردو صحبت می‌کرد و قدوقامت او بیشتر شبیه هندی‌ها بود و برای همین او را کابلیان دال‌خور و سیاه‌لِنگ می‌گفتند.

این قسمت این یادداشت را با کمکی از نوشته‌ی آقای عظیمی که به‌نام «ریشه‌يابی عوامل برتری‌جویی زبانی» در صفحه‌ی شخصی‌شان در فیس‌بوک منتشر کرده است، نوشته‌ام.

روی جلد کتاب «افغان بادشاه» که در سال ۱۳۴۶ هجری قمری منتشر شده است، برابر  ۱۳۰۲ هجری خورشیدی