close
Photo: Social Media

تنهایی روسیه در به‌رسمیت‌شناسی طالبان

فرزاد شریف

در ماه سرطان امسال، روسیه طالبان را به‌رسمیت شناخت. روسیه اولین کشوری است که چنین اقدامی می‌کند. پایین کشیده شدن پرچم سه‌رنگ «جمهوری اسلامی افغانستان» از فراز ساختمان سفارت افغانستان در مسکو و برافراشته شدن بیرق سفیدرنگ طالبان در شبکه‌های اجتماعی، بسیاری از مردم و به‌ویژه فعالان اجتماعی و فرهنگی داخل و خارج افغانستان را به این اندیشه واداشت که ممکن است طالبان به تدریج بر بعضی موانع بین‌المللی برای به‌رسمیت‌شناخته شدن خود فایق آیند.  

بعد از این اقدام روسیه، چین از آن استقبال کرد و پاکستان اعلام کرد که در به‌رسمیت‌شناسی طالبان عجله‌ای ندارد. سه روز بعد از به‌رسمیت‌شناسی حکومت طالبان از سوی روسیه، مجمع عمومی سازمان ملل متحد یک نشست برگزار کرد. پایان این نشست با صدور قطع‌نامه‌ای غیرالزام‌آور با اکثریت آرای موافق با عنوان «وضعیت افغانستان» همراه بود. صادرکنندگان این قطع‌نامه خواهان اقدامات جدی طالبان در حوزه‌هایی چون رعایت حقوق بشر، تأمین حقوق زنان، تشکیل حکومت فراگیر و مبارزه با تروریسم شدند. اما آنچه این نشست را از یک اقدام صرفا حقوق‌ بشری فراتر می‌برد، بافت زمانی و سیاسی آن است- درست چند روز پس از آن‌که روسیه سفیر طالبان را در مسکو پذیرفت و عملا دولت این گروه را مشروع دانست.

از زمان به‌رسمیت‌شناسی طالبان توسط روسیه، این پرسش در فضای دیپلماتیک و رسانه‌ای شکل گرفت که آیا این شناسایی آغازگر موجی از به‌رسمیت‌شناسی‌های تازه خواهد شد؟ و گمانه‌زنی‌ها بر این بود که کشورهایی مانند چین، ایران، پاکستان یا اعضای آسیای مرکزی بهدنبال مسکو قدم خواهند برداشت. اما هیچ کشوری فورا به صف شناسایی‌کنندگان نپیوست و تا لحظه‌ی ترتیب این گزارش نیز بهرسمیت‌شناسی دیگری اتفاق نیفتاده است. حتا نزدیک‌ترین شرکای طالبان، از جمله چین، ایران و پاکستان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد از به‌رسمیت‌شناسی طالبان دفاع نکردند و به رأی ممتنع بسنده کردند- البته کشورهای منطقه، به‌شمول روسیه و چین خواهان تعامل مثبت با طالبان ‌اند. این کشورها می‌گویند که عدم تعامل با طالبان راه‌حل نیست و روند دوحه را نیز «معنادار و عملی» نمی‌دانند. اما سازمان ملل و دیگر کشورها بر ادامه روند دوحه و تعامل با طالبان تأکید دارند. در این میان اسرائیل و امریکا خواهان تعامل مشروط اند.

چهار روز بعد از به‌رسمیت‌شناسی طالبان توسط روسیه، دادگاه بین‌المللی کیفری حکم بازداشت هبت‌الله آخوندزاده، رهبر طالبان و عبدالحکیم حقانی، سرپرست دادگاه عالی این گروه را صادر کرد. این اقدام مورد استقبال نهادهای عفو بین‌الملل و دیدبان حقوق بشر قرار گرفت.

هراس روسیه از روند دوحه و امریکا

نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در هفتم جون امسال، تنها چند روز پس از سومین جلسه تخصصی «روند کاری دوحه» برگزار شد. ضمیر کابلوف، نماینده‌ی ویژه روسیه در امور افغانستان با نارضایتی، سومین دور نشست دوحه را بوروکراتیک و غیرعملی خواند. بعد از پایان نشست سومین دور دوحه، روسیه طالبان را به‌رسمیت شناخت.

قبل از این در اوایل سال جاری میلادی، رسانه‌های دولتی و مقام‌های رسمی روسیه از آنچه «احیای نقش ایالات متحده و متحدان غربی در افغانستان از مسیر روند دوحه» خوانده می‌شد، ابراز نگرانی جدی کردند. کرملین هشدار داد که واشنگتن تلاش دارد با استفاده از نشست‌های بین‌المللی در دوحه، نفوذ خود را در افغانستان بازسازی کند. این حرف‌ها زمانی گفته شد که طالبان و روسیه بیش از پیش نزدیک شده بودند و رابطه‌های اقتصادی برقرار کرده بودند. از این‌رو نزدیکی طالبان و روسیه پاسخی به خلاء قدرت ناشی از خروج ایالات متحده از افغانستان تحلیل می‌شد.

در نشست اخیر مجمع عمومی سازمان ملل متحد هم روسیه مخالف پیش‌نویس قطع‌نامه بود و در اخیر به قطع‌نامه رأی ممتنع داد. اما ایالات متحده به‌ همراه اسرائیل تنها کشورهایی بودند که به قطع‌نامه‌ای علیه طالبان رأی منفی دادند. موضع واشنگتن شفاف بود: «پاداش‌دهی به طالبان بدون تغییر رفتار، به منزله مشروع‌سازی سرکوب است.» نماینده‌ی امریکا تأکید کرد که پس از دودهه درگیری نظامی، میلیاردها دالر هزینه و قربانی شدن جان‌ امریکایی‌ها، هیچ تعاملی بدون اصلاح واقعی حقوق زنان، مسئولیت‌پذیری طالبان و نابودی تهدیدات تروریستی پذیرفته نخواهد شد.

این موضع، نشانه‌ای برجسته از بازتعریف راهبرد امریکا در قبال طالبان است؛ دوری مشروط از گفت‌وگو و تعامل تا زمانی که طالبان عملا حقوق بشر و تعهدهای جهانی خود را رعایت کنند. طبق حرف‌های نماینده‌ی امریکا برای این کشور، سیاست «تعامل به هر قیمتی با طالبان» دیگر سیاست رسمی نیست. با این رویکرد، امریکا نشان داد فشار دیپلماتیک را به ابزار اصلی خود تبدیل می‌کند و این می‌تواند مانع مشروعیت‌یابی بین‌المللی طالبان ‍‌می‌شود. نماینده‌ی ایالات متحده، جاناتان شرایر، ضمن مخالفت با این قطع‌نامه، آن را نوعی «پاداش‌دادن به طالبان در قبال شکست‌شان با تعامل و منابع بیشتر» توصیف کرد.

به این ترتیب، در حالی که روسیه با به‌رسمیت‌شناسی طالبان تلاش می‌کند نقش پررنگ‌تری در معادلات سیاسی افغانستان ایفا کند، ایالات متحده با تأکید بر شروط سخت‌گیرانه، مسیر کاملا متفاوتی را برگزیده است؛ مواضع این دو قدرت جهانی در قبال طالبان اکنون آشکارا در تقابل با یک‌دیگر قرار دارد.

رابطه‌ی دو منزوی

روابط طالبان و روسیه تا امروز، حکایتی از دشمنی خون‌بار -در سال‌های جهاد- تا هم‌پیمانی حساب‌گرانه است. این رابطه‌ها ریشه در روزهای جنگی دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی دارد. بسیاری از فرماندهان طالبان، عضو مجاهدانی‌ هستند که در آن دهه با ارتش سرخ شوروی جنگیدند. ملا یعقوب، وزیر دفاع فعلی طالبان، پسر ملا عمر است؛ کسی که خود از رهبران سرشناس جهاد علیه شوروی بود. سراج‌الدین حقانی، رهبر شبکه‌ حقانی و وزیر داخله‌ی فعلی طالبان، پسر جلال‌الدین حقانی‌ است که در نبردهای کوه‌های شرقی افغانستان با نیروهای شوروی نقش محوری داشت. این نسل از رهبران، خاطره زنده‌ای از تجاوز نظامی شوروی دارند.

با خروج شوروی در سال ۱۹۸۹ و فروپاشی رژیم داکتر نجیب و آغاز جنگ‌های داخلی، گروه طالبان در سال ۱۹۹۴ میلادی با شعار شریعت و امنیت ظهور کرد و تنها دو سال بعد کابل را به تصرف خود درآورد. روسیه، که تازه از بحران پساشوروی بیرون آمده بود، طالبان را تهدیدی برای نفوذ خود در آسیای مرکزی و قفقاز می‌دانست؛ تهدیدی که از یک‌سو با اسلام‌گرایی و از سوی دیگر با حمایت از جدایی‌طلبان چچنی گره خورده بود. به همین دلیل، در سال ۲۰۰۳ میلادی طالبان را رسما در فهرست گروه‌های تروریستی خود قرار داد- در کنار القاعده و دیگر گروه‌های افراطی که در مناطق مسلمان‌نشین روسیه الهام‌بخش شورش‌های خونین بودند.

اما با گذر زمان، مناسبات تغییر کرد. از سال ۲۰۱۰ به بعد، روسیه درک تازه‌ای از تهدیدات خاور میانه و آسیای مرکزی پیدا کرد. ظهور داعش به‌عنوان بازیگری خشن‌تر و غیرقابل‌پیش‌بینی‌تر و نفوذ امریکا و ناتو در افغانستان نگاه روس‌ها را به طالبان دگرگون ساخت. اگرچه همچنان این گروه در فهرست تروریستی باقی مانده بود، اما در عمل از سال ۲۰۱۷ میلادی با ایجاد کانال‌های گفت‌وگو بین مقام‌های حکومت جمهوریت و نمایندگان طالبان در مسکو، رابطه‌ی روسیه و گروه طالبان آغاز شد. این نشست‌ها، که ابتدا به‌طور غیررسمی و سپس در چارچوب مذاکرات بین‌الافغانی گسترش یافت، به روسیه امکان داد که بدون دخالت مستقیم نظامی، بر معادلات افغانستان اثر بگذارد، با طالبان رابطه برقرار کند و جای خالی غرب را کم‌کم پر کند.

گزارش‌های متعددی مبنی بر حمایت مالی و تسلیحاتی مسکو از برخی شاخه‌های طالبان، در رسانه‌ها منتشر شده است. اگرچه در آن زمان، مقام‌های روسی این گزارش‌ها را همواره رد می‌کردند، اما بسیاری از تحلیل‌گران معتقد هستند که نگرانی روسیه از حضور نظامیان غربی در نزدیکی مرزهای متحدانش در آسیای مرکزی، عامل اصلی نزدیکی تدریجی این کشور به طالبان بود. براساس این دیدگاه، روسیه حضور نیروهای امریکایی و ناتو در افغانستان را تهدیدی برای منافع امنیتی خود در منطقه می‌دانست و از همین‌رو، با هدف تضعیف حکومت تحت حمایت غرب در کابل، به تقویت طالبان روی آورد.

پس از فروپاشی نظام جمهوری در آگست ۲۰۲۱ و بازگشت طالبان به قدرت، روسیه یکی از معدود کشورهایی بود که سفارتش را در کابل باز نگه داشت. روسیه فروپاشی حکومت جمهوری و پایان رسمی مأموریت ناتو و امریکا در افغانستان را یک «دست‌آورد ژئوپولیتیکی» برای خود دانست و بر تقویت روابط با طالبان تمرکز کرد. مخالفان طالبان و منتقدان سیاست خارجی روسیه، از همان زمان هشدار می‌دادند که این نزدیکی، مقدمه‌ای بر رسمیت‌‌بخشی سیاسی به رژیم طالبان خواهد بود. در سال ۲۰۲۲، طالبان و روسیه به توافق‌هایی در زمینه‌ی واردات گاز، نفت، گندم و حتا پیشنهادهای مربوط به استخراج منابع طبیعی افغانستان دست یافتند. در سال ۲۰۲۴ برای نخستین‌بار، نمایندگان طالبان به مجمع اقتصادی سن‌پترزبورگ دعوت شدند؛ اتفاقی که در عمل آنان را به بازیگر مشروع اقتصادی نزد کرملین تبدیل کردند. یک سال بعد نام طالبان از فهرست گروه‌های تروریستی روسیه حذف شد.

افزایش تعامل میان روسیه و طالبان را می‌توان پیوندی میان دو حکومت منزوی دانست که در جست‌وجوی ارتباط بین‌المللی و راه‌های فرار از فشارهای فزاینده‌ی جهانی‌ اند. روسیه، به‌دلیل تجاوز نظامی به اوکراین و اعمال سیاست‌های اقتدارگرایانه در داخل روسیه، در سطح بین‌المللی با انزوا و تحریم‌های گسترده مواجه شده است.

از زمان تهاجم نظامی روسیه به اوکراین در فبروری ۲۰۲۲، اقتصاد روسیه با یکی از گسترده‌ترین تحریم‌ها مواجه شده است. کشورهای غربی، به‌ویژه اتحادیه اروپا و امریکا با بستن دروازه‌های تجارت، سرمایه‌گذاری و فناوری به‌روی روسیه، کرملین را در تنگنای اقتصادی قرار داده‌اند. در چنین وضعیتی، مسکو از نظر اقتصادی به‌دنبال راه تنفسی در شرق و جنوب است و افغانستان تحت حاکمیت طالبان نیز با موقعیت جغرافیایی خاص و نیاز شدید به سرمایه‌گذاری، به گزینه‌ای ارزان و در دسترس بدل شده است. در نشست اقتصادی کازان در بهار امسال، طالبان پنج تفاهم‌نامه در حوزه‌های ترانسپورت، تجارت، و استخراج انرژی با شرکت‌های روسی امضا کردند که این مورد بعد از سقوط حکومت بشار اسد در سوریه اتفاق افتاد.

به گزارش رسانه‌ها، رشد اقتصادی سال گذشته روسیه برای دومین سال متوالی منفی بوده و تورم دورقمی در مناطق مرزی و صنعتی این کشور نظم نرمال اقتصادی را به‌هم زده است. نورالدین عزیزی، سرپرست وزارت تجارت طالبان در ماه جوزای امسال در گفت‌وگو با خبرگزاری رویترز اعلام کرد که این گروه قصد دارد در مبادلات تجاری با چین و روسیه از ارزهای منطقه‌ای استفاده کند. این اقدام طالبان که عملا «فرار از دالر و نظام مالی بین‌المللی» تلقی شد، در حالی انجام می‌شود که نظام مالی افغانستان دالریزه است. طالبان با وجود نبود زیرساخت‌های بانکی پیشرفته و مشکلات اقتصادی گسترده مثل تأخیر در پرداخت معاش کارمند‌ان دولتی، به سرعت در حال نزدیکی با سیاست‌های مالی روسیه و چین ‌هستند که این نزدیکی می‌تواند باعث انزوای افغانستان از نظام مالی و تجارت بین‌المللی شود.

ضعف امنیتی و تسلیحاتی روسیه در جنگ با غرب

در حالی‌ که روسیه تلاش دارد با به‌رسمیت‌شناسی طالبان نقش پررنگ‌تری در معادلات منطقه‌ای ایفا کند، خود درگیر بحرانی چندلایه است که از جنگ اوکراین آغاز شده و به تضعیف موقعیت نظامی و پرستیژ دیپلماتیک این کشور در سطح جهانی منجر شده است. ظرفیت‌های نظامی روسیه که زمانی مایه‌ی قدرت‌نمایی کرملین بود، اکنون زیر فشار جنگ فرسایشی، ناکارآمدی لجستیکی، و افشای ضعف‌های فناوری قرار گرفته است. در کنار این، چالش‌های امنیت داخلی، تهدید تروریسم و فروپاشی تدریجی اتحادهای سنتی مسکو در خاور میانه، باعث شده‌اند روسیه برای بازسازی اعتبار خود به‌دنبال متحدانی جایگزین و جبهه‌هایی کم‌هزینه‌تر باشد.

جنگی که کرملین علیه کی‌یف با هدف «حذف تهدید ناتو از مرزهای غربی» آغاز کرده بود، اکنون در سومین سال خود به یک جنگ فرسایشی تبدیل شده است. با وجود آن‌که نیروهای روسی در سال ۲۰۲۴ توانستند کنترل مناطق استراتژیک مانند باخموت و آودیوکا را به‌دست بگیرند، اما در برابر ضدحملات پی‌درپی اوکراین، به‌ویژه در محور جنوب و جبهه خارکیف عملا متوقف شده‌اند. در تازه‌ترین گزارش مؤسسه مطالعات جنگ (آی‌اس‌دبلیو)، روسیه در ماه‌های می و جون ۲۰۲۵ بیش از ۱۶ هزار کشته و زخمی داده و صدها دستگاه تانک و موتر زرهی خود را از دست داده است. تحلیل این مؤسسه نشان می‌دهد که با وجود بسیج گسترده، اقتصاد جنگی روسیه و نیروی انسانی آن به‌ سختی قادر به ادامه‌ی جنگ در سطح فعلی است.

در این میان، شکست ایران در برابر حملات اسرائیل نیز اعتبار فناوری نظامی روسیه را به‌شدت زیر سؤال برد. ایران از روسیه پدافند (S-300)، طیاره‌های پیشرفته (Mi-17) و جت‌های جنگنده‌ (Su-24) خریداری کرده بود، اما این تجهیزات نتوانستند از مراکز حساس نظامی ایران محافظت کنند و در جریان حمله آسمان ایران عملا در اختیار اسرائیل بود.

در ادامه‌ی این روند نزولی، سقوط غیرمنتظره‌ی دولت بشار اسد در سوریه و شکست سنگین ایران مجهز با جنگ‌افزار روسی در جنگ با اسرائیل، ضربه‌ای جدی به اعتبار راهبردی مسکو در خاور میانه وارد کرد. این دو تحول، در حالی رخ دادند که روسیه در اوکراین گرفتار جنگی طولانی و هزینه‌بر شده بود؛ جنگی که بیش از آن‌که دست‌آورد ژئوپلیتیک داشته باشد، به منابع و اعتبار جهانی این کشور آسیب رسانده است.

از سوی دیگر، اوکراین با تکیه بر سامانه‌های پدافندی غربی، از جمله پاتریوت‌های امریکایی، (NASAMS) ساخت ناروی و موشک‌های استورم‌شدو انگلیسی موفق شده است برتری هوایی روسیه را به چالش بکشد. به‌نوشته‌ی نیویورک تایمز، در ماه جون امسال «هواپیماهای روسی دیگر جرأت پرواز در عمق خاک اوکراین را ندارند».

 افزون بر این‌ها، تهدید تروریسم در داخل خاک روسیه نیز تشدید شده است. حمله‌ی خونب‌ار گروه داعش خراسان به سالن کروکوس در حومه‌ی مسکو در مارچ ۲۰۲۴ که به کشته‌شدن بیش از ۱۴۰ غیرنظامی انجامید، نه‌تنها امنیت داخلی را متزلزل کرد بلکه ضعف ساختارهای اطلاعاتی روسیه را نیز آشکار ساخت. در طول چند ماه گذشته بارها نیروهای اوکراین حمله‌های سنگینی به خاک روسیه انجام داده‌اند. این حملات بیشتر توسط موشک و پهپاد و جت‌های جنگی صورت گرفته که نشان می‌دهد پیشرفته‌ترین پدافند روسیه (S-400) در مقابل تسلیحات غرب ضعیف عمل می‌کند.

ولادیمیر پوتین قبلا گفته است که «طالبان شریک ما در مبارزه با تروریسم هستند»؛ جمله‌ای که پیش‌تر نیز در مورد رژیم بشار اسد در سوریه به‌کار می‌رفت. آن‌وقت کرملین، دولت اسد را سپر مقدماتی در برابر تروریسم فرامرزی می‌دانست. اما امروز، آن استدلال قدیمی به جغرافیای افغانستان منتقل شده است. در چنین شرایطی، بازیابی وجهه بین‌المللی برای مسکو به یک ضرورت تبدیل شده است. اما با سقوط دولت اسد در سوریه و شکست سهمگین ایران در برابر حملات اسرائیل، پایگاه‌های سنتی روسیه در غرب آسیا یکی‌یکی از دست رفته‌اند. بعد از حمله‌ی داعش به سالن کروکاس و جدی شدن تهدید داعش برای روسیه، به‌باور ناظران، افغانستان برای مسکو نقشی ایفا می‌کند که «نه نیازمند حضور مستقیم نظامی است و نه فشارهای بین‌المللی» گسترده‌ دارد. در عوض، طالبان با وعده مقابله با داعش خراسان، به شریکی کم‌هزینه برای تأمین امنیت مناطق پیرامونی روسیه، به‌ویژه در مرزهای آسیای مرکزی می‌تواند بدل شود. بر این اساس پس از تحولات اخیر در مناطق پیرامون روسیه و خاور میانه، در واقع روسیه نه‌تنها از انزوای نظامی و دیپلماتیک رنج می‌برد، بلکه از فروپاشی تدریجی حیات خلوت سنتی‌اش در جنوب و غرب آسیا و خاور میانه به‌خاطر برتری امریکا و متحدان غربی‌اش و تهدید داعش خراسان می‌هراسد.

ترس مردم در داخل افغانستان

در چهار سال گذشته هبت‌الله آخوندزاده، رهبر طالبان با فرمان‌های متعدد در تمام حوزه‌های زندگی مردم افغانستان محدودیت ایجاد کرده است. در ادامه‌ی فرمان‌های محدودکننده، زنان بیشترین آسیب را دیده‌اند. ممنوعیت تحصیل دختران در مکاتب متوسطه و عالی و دانشگاه‌ها، ممنوعیت کار در دفترهای دولتی و سازمان‌های بین‌المللی، و حتا منع ورود به پارک‌ها، حمام‌ها و سالن‌های ورزشی، به‌طور عملی نیمی از جمعیت کشور را از زندگی عمومی حذف کرده است. این سیاست‌ها با واکنش گسترده‌ی‌ نهادهای حقوق بشری روبه‌رو شده، اما طالبان بی‌اعتنا به فشارهای بین‌المللی، به روند انسداد ادامه داده‌اند.

آزادی بیان نیز به‌شدت محدود شده است. ده‌ها رسانه بسته یا مجبور به خودسانسوری شده‌اند و خبرنگاران با تهدید، بازداشت یا تبعید مواجه‌ هستند. در این چهار سال طالبان هر گونه اعتراض و مخالفت را با خشونت پاسخ داده‌اند. این خشونت ترس را عملا در جامعه ریشه‌دار کرده است و مشاهدات میدانی نشان می‌دهد، کیفیت این ترس به حدی زیاد است که زورش بر هر چیز دیگری در سطح جامعه می‌چربد. در چنین فضایی، شناسایی طالبان از سوی روسیه برای بسیاری به‌ منزله‌ی مشروعیت‌بخشی به استبدادی‌ترین شکل حکومت تلقی می‌شود؛ آن‌هم در حالی که مردم افغانستان از ابتدایی‌ترین حقوق خود محروم مانده‌اند.

 یکی از استادان سابق دانشگاه که نمی‌خواهد نامش را در گزارش ذکر کنیم، در گفت‌وگو با اطلاعات روز گفت: «به‌رسمیت‌شناسی طالبان از سوی روسیه جدا از پی‌آمد سیاسی‌اش برای مخالفان این گروه، نشان می‌دهد که سیاست خارجی طالبان چگونه موافق با منافع کشورهای مثل روسیه و چین است. اما سیاست داخلی این گروه با نهادهای حکومتی‌ای که می‌شود گفت همگی هم قانون‌گذار و هم اجراکننده‌اند، بعد از این اتفاق درجه و عمر ارتجاع را بیشتر می‌کند. فشارها بر کسانی که خلاف روایت طالبان عمل می‌کنند بیشتر خواهد شد. درجه‌ی سرکوب بیشتر خواهد شد. بدتر از همه، ترس و زجر مردم از بودن در افغانستان وارد مرحله‌ی دیگری خواهد شد. بسیاری از مردم از وضعیت به ستوه آمده‌اند. در این چند روز گذشته حس می‌کنم که ترس در سطح جامعه برای مردم شکل دیگری گرفته است.»