close

بهره‌جویی از ناگزیری‌های مهاجران افغانستانی در ایران

سارا عنان

هم‌زمان با فشار دولت و پولیس ایران برای اخراج اجباری مهاجران افغانستانی، شماری از کارفرمایان و صاحب‌خانه‌ها نیز به سوءاستفاده و بهره‌جویی از ناگزیری مهاجران رو آورده‌اند. برجسته‌ترین نمود این بهره‌جویی را در نپرداختن حقوق کارگر، تأخیر در پرداخت پول رهن و خرید املاک یا خانه‌های مهاجران به قیمت‌های بسیار نازل می‌توان دید. در چنین شرایطی، مهاجران بی‌قدرت و بی‌پناه‌ به ناچار به این وضعیت دشوار و غیرعادلانه تن می‌دهند تا حداقل از روبه‌روشدن با خطرهای بزرگ‌تر (نظیر حبس و قتل) اجتناب کنند؛ اما در همین تلاش برای زنده‌ماندن نیز احتمال افتادن در دام انواع خشونت و سرکوب همچنان باقی ا‌ست. غم‌انگیزترین وجه ماجرا شرایط بسیار دشوار برای کودکان است؛ کودکانی که از درک مهاجرت و «دیگری» بودن ناتون ‌اند و نمی‌دانند که دنیا‌ی‌شان هر آن ممکن است از این رو به آن رو شود.

نگرانی پروین و دلهره‌ی سه کودک او

پروین با سه کودک‌ خود، در حالی که شوهرش توسط پولیس رد مرز شده، از دو ماه قبل به این‌سو در اسلام‌شهر تهران با ترس و نگرانی زندگی می‌کند. سه ماه قبل وقتی روند اخراج اجباری مهاجران شروع شد، شوهرش به صاحب‌خانه اطلاع داد که پول رهن خانه را که ۳۵۰ میلیون تومان است برگرداند. اما صاحب‌خانه از آن روز تا حال شماره‌ی تلفونش را خاموش کرده است و وقتی روشن هم است، پاسخ نمی‌دهد. پروین گفت: «شوهرم برگه سرشماری داشت و قرار بود در پایان ماه جوزا ایران را ترک کند اما در ۱۵ جوزا او را پولیس از کارگاه بازداشت کرد و به اردوگاه انتقال داد. برگه خروج و اصرار او برای پولیس بی‌نتیجه بود، کسی صدای او را نشنید.» به‌گفته‌ی پروین، همین‌طور حساب‌وکتاب پروژه با کارفرما هم بی‌نتیجه ماند، به‌خاطری‌ که کارفرما پرداخت بدهکاری‌اش را به ختم پروژه مشروط ساخته بود.

پروین توضیح می‌دهد که شب و روز را با دلهره و نگرانی می‌گذرانند؛ «امیدواریم معجزه‌ای اتفاق بیفتد و پول رهن خانه را بگیریم و به افغانستان برگردیم.» او با سه فرزندش در ایران مانده‌ است. اقارب نزدیک ندارد. او می‌گوید:

«شوهرم در هرات و من در تهران با دلتنگی و تشویش زندگی را می‌گذرانیم. وقتی شوهرم به اجبار توسط پولیس رد مرز شد، من هم وسایل خانه را جمع و بسته‌بندی کردم. منتظر ماندم که صاحب‌خانه پول را پرداخت کند. چندین هفته گذشت اما از صاحب‌خانه خبری نیست. به تکرار به بنگاه (راهنمای معاملات) مراجعه کردم و آنان هم گفتند که کاری نمی‌توانند انجام دهند. در بنگاه برای‌شان توضیح دادم که من با سه فرزندم تنها مانده‌ام، همکاری کنید پول رهن را بگیریم. اصرار فایده‌ای نداشت، گفتند که ما قوه قهریه نداریم و صرف یک بنگاه هستیم. می‌توانی در محکمه شکایت کنی.»

شرایط مشابه برای مشعل و خانواده‌اش

مشعل با خانواده‌اش در شرایط مشابه پروین قرار گرفته‌اند. مطابق برگه خروج، قرار بود او با خانواده‌اش در هفته‌ی اول جوزا ایران را ترک کنند اما وقتی صاحب‌خانه حاضر نشد پول رهن خانه را پرداخت کند، او هم از رفتن طبق زمان برگه خروج منصرف شد، منتظر ماند تا پولش که به‌گفته‌ی خودش، همه‌ی سرمایه او در زندگی است را دریافت کند. از تاریخی که به صاحب‌خانه اطلاع داده نزدیک به سه ماه می‌گذرد. مشعل، هرباری که با صاحب‌خانه در ارتباط می‌شود یک پاسخ تکراری می‌شنود: مشخصات خانه را در بنگاه (راهنمای معاملات) به آگهی گذاشته است و باید فرد جایگزین پیدا شود.

مشعل می‌گوید: «در دوازده سالی که با خانواده در ایران بودم، از جان و توانم هزینه کردم تا پول رهن خانه را پیدا کنم. این ۵۰۰ میلیون تومان برای من به آسانی به‌دست نیامده است. من برای آن خاک سنگ خورده‌ام. گرما و سرمای طاقت‌فرسا را تحمل کردم. منت و قهر و تحقیر کارفرما را کشیدم. همین‌طور همه‌ی مهاجران در شرایط مشابه کار و زحمت کشیدند و پول جمع کردند. به این انتظار که در فردای زندگی اندک آسایش و راحتی داشته باشند.»

مشعل می‌گوید که او و فرزندانش در یک تنگنای کشنده قرار گرفته‌اند. از یک‌سو تا هنگامی که پول رهن خانه را دریافت نکند، نمی‌تواند به افغانستان برگردد، چون هزینه‌ی گرفتن خانه و شروع زندگی از صفر در کشور را ندارد. از سوی دیگر، او برای ماندن در ایران هم با خطر بازداشت و ضرب‌وشتم از سوی پولیس مواجه است. مشعل می‌گوید که با اسنپ (موتر دربستی) با ترس و نگرانی صبح زود به سر کار می‌رود و به همان شکل شام دیروقت به خانه بر می‌گردد. مشعل گفت: «در مسیر راه با راننده‌ی اسنپ در مقابل هزینه‌ی بیشتر به توافق می‌رسم که اگر جایی متوجه شود که پولیس بازرسی ایجاد کرده تلاش کند مسیرش را تغییر دهد یا طوری عبور کند که پولیس متوجه نشود.»

مشعل برای ماندن در کنار خانواده و گرفتن پول رهن، متقبل هزینه‌ی بیشتر از پول اضافی به راننده‌ی اسنب نیز شده است. او در هفته‌ی قبل وقتی به‌ سمت خانه می‌آمد، در مسیر راه با بازرسی پولیس مواجه شد. پولیس او را شناسایی و با جمعی از مهاجران به کلانتری انتقال داد. برای مشعل، در آن‌جا فرصتی فراهم شد و با مهندس کارگاه‌ خود در ارتباط شد. از او خواهش کرد که هر طور شده به کلانتری بیاید و در برابر هر مقدار پولی که می‌شود او را آزاد کند. مهندس در اسرع وقت خودش را به کلانتری ‌رساند و بعد از اصرار و خواهش زیاد، پولیس حاضر شد او را در بدل ۱۲ میلیون تومان آزاد کند. به‌گفته‌ی مشعل، هرچند این مقدار برای یک پیمانکار پولی کمی نیست اما وقتی تنها گزینه‌ای باشد که تو را نزد خانواده نگه‌دارد، ناگزیری که آن را بپذیری و با دردش هم کناری بیایی.

مشعل یادآوری می‌کند که برای من و آدم‌های مشابه من معلوم نیست چند ده-دوازده میلیون دیگر به پولیس رشوت بدهیم یا به راننده‌ی اسنپ پول بیشتر پیشنهاد کنیم، اما هرچه هست این روزها گذشتنی ا‌ست. نیم‌قرن وضعیت مشابه پر فرازونشیب بر مهاجران افغانستانی در ایران به همین شکل گذشته است و این روزها نیز می‌گذرد. اما به‌گفته‌ی او، رفتارهای سودجویانه‌ی صاحب‌خانه‌ها و کارفرماها، خشونت و تحقیر پولیس و نامهربانی برخی افراد جامعه‌ی میزبان بعید است فراموش شود.

کاهش پنجاه درصدی قیمت ملک (خانه) خریداری‌شده‌ی مهاجران‌

دشواری‌های این‌روزهای مهاجران تنها بحث به‌دست‌آوردن پول رهن خانه نیست. تعدادی زیاد از مهاجران طی نیم‌قرن حضور در ایران، ملک (خانه) خریده‌اند. در این مدت چون بنابر محدودیت قانونی حق خریداری خانه به‌نام خود را نداشتند، مجبور بودند در سند نام کارفرما یا یک فرد آشنایی ایرانی را درج کنند. حالا که قرار است خانه‌های‌شان را به فروش برسانند، مشتری آن را به نصف قیمت می‌خواهد. در جوی از بی‌اعتمادی و تردید فعلی نه‌تنها کسی حاضر نیست اصل قیمت را به آن ملک بدهد بلکه عده‌ای در تلاش سوءاستفاده از وضعیت نیز هستند. تعدادی به بهانه‌های مختلف تلاش می‌کنند مهاجران را وادار کنند که ملک را به نصف قیمت اصلی به آنان به فروش برسانند.

شاه‌زمان یک واحد ۹۵ مترمربع را در باقرشهر تهران، سه سال قبل خریداری کرده است. او می‌گوید که قیمت اصلی زمین در آن‌جا فعلا فی مترمربع ۳۴ میلیون تومان است اما شخص ایرانی که خانه را به اسم‌اش خریداری کرده‌ام با منت و احسان آن را فی مترمربع ۱۴ میلیون خریدار بود. بنگاه (راهنمای معاملات) به قیمت پایین‌تر از آن خریدار بود. برای شاه‌زمان وقتی تاریخ برگه خروج نزدیک شد، ناگزیر شد با اصرار و خواهش مترمربع ۱۶ میلیون تومان به کسی که سند به اسم او بوده است، به فروش برساند. او توضیح می‌دهد که هرچند با فضاسازی‌های زهرآگین و سمی‌ای که دولت ایران و حلقات مهاجرستیز به‌وجود آورده‌اند نمی‌توان انتظار ترحم و همدلی را داشت. به‌گفته‌ی او، چیزی که برای مهاجران در این شرایط اهمیت فوق‌العاده دارد دریافت پول رهن خانه‌ از جانب مالکان ایرانی و حقوق‌ کاری‌شان از کارفرمایان است.

به‌گفته‌ی شمار زیادی از مهاجران، به این وضعیت چیزی نمی‌توان عنوان داد جز بهره‌برداری از مجبوریت که در عقب آن سازوکارهای عمیقی از سلطه، تملک ناحق و سرکوب نهفته است. رفتارهای حاوی نفرت‌ورزی و طرد که در تلاش نابود کردن قربانی است. در هر حال، این درد، درد مشترک همه‌ی مهاجران افغانستانی در ایران است. درد طردشدگی و بی‌جایگاهی، و رنجی که به‌گفته‌ی آنان، نه‌تنها در ایران بلکه وقتی به افغانستان هم برمی‌گردند بر تن‌های انسان‌های زیادی تحمیل می‌شود.

از اطلاعات روز حمایت کنید

در افغانستان، جایی‌ که آزادی‌ها سرکوب شده‌اند، اطلاعات روز به ایستادگی ادامه می‌دهد. ما مستقل هستیم و تنها برای مردم می‌نویسیم.مأموریت ما افشای فساد، بازتاب صدای سرکوب‌شدگان و تلاش برای آینده‌ای برابر و آزاد است.
حمایت شما ادامه این راه را ممکن می‌سازد. حتی کمک کوچک یا همرسانی این پیام، گامی در دفاع از حقیقت و آزادی است.در کنار حقیقت بایستید. از اطلاعات روز حمایت کنید.

Donate QR Code

برای حمایت سریع و راحت با گوشی همراه خود، کافی است این کد را اسکن کنید.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *